تصور جشن بازنشستگی یا مراسم ترحیمتان، به صورت شفاف و خیلی واقعی پایان بازی زندگی است، می تواند راهنمای تصمیمهای امروز شما باشد.
وقتی انسانها احساس می کنند به مرگ نزدیک شده اند، با وضوح بیشتری به گذشته خود نگاه می کنند و به سادگی می بینند که چه آرزوهایی به سرانجام نرسیده اند. بیشتر مردم در طول زندگی حتی به نصف آرزوهایشان اهمیتی هم نمی دهند و در نهایت در حالتی می میرند که می دانند این ناکامی ها ناشی از تصمیم هایی بوده که خودشان گرفته اند و گاه نگرفته اند. برای پیشگیری از حسرت آن روز نیاز به زندگی آگاهانه امروز داریم. اما زندگی آگاهانه به چه معناست؟ زندگی آگاهانه یعنی زندگی کردن در جهت آرزوها و هر آنچه موجب رضایت درونی و طیب خاطر ما در لحظات پایانی زندگی میشود. در زمان اجتناب ناپذیر مرگ به گذشته نگاه میکنیم و میگوییم به قدر توانم به اهدافم نزدیک شدم، از زندگی لذت بردم و با کسانی دوستشان داشتم در تعامل بوده ام.
زندگی آگاهانه یک زندگی قصد آگاه است، زندگی قصد آگاه به معنی آگاهی و تمرکز در لحظه است یعنی من در این لحظه می دانم مشغول چه کاری هستم و چرا؟ درمقابل زندگی قصد آگاه، زندگی در حال اتوپایلوت قرار دارد یعنی اختیار زندگی ما در دست مغز ماست و خودمان اختیاری بر زندگی نداریم. آیا می خواهید زندگی پر ثمرتری داشته باشید؟ پس ناگزیرید زندگی خود را به دید یک اتوبیوگرافی نگاه کنید. در کتاب زندگی خود چه می خواهید بنویسید.
اگر می خواهید به زندگی خود معنی بدهید نیاز دارید زمان خود، این سرمایه خرج شونده و ذخیره نشدنی را مناسب تر خرج کنید و برای رسیدن به این مهم نیاز است کارهایی که روزانه انجام می دهید را بنویسید و کارهای بیهوده و کم اثر را از زندگی حذف کنید و با کارهایی که به زندگی شما معنا می دهد و قابل نوشتن در کتاب زندگینامه خود به عنوان مسیر رسیدن به مقصد است جایگزین کنید.
تصور جشن بازنشستگی یا مراسم ترحیمتان، به صورت شفاف و خیلی واقعی پایان بازی زندگی است، ای موضوع میتواند راهنمای تصمیمهای امروز شما باشد.
وقتی انسانها احساس میکنند به مرگ نزدیک شدهاند، با وضوح بیشتری به گذشته خود نگاه میکنند و به سادگی میبینند که چه آرزوهایی به سرانجام نرسیدهاند. بیشتر مردم در طول زندگی حتی به نصف آرزوهایشان اهمیتی هم نمیدهند و در نهایت در حالتی میمیرند که میدانند این ناکامیها ناشی از تصمیمهایی بوده که خودشان گرفتهاند و گاه نگرفتهاند. برای پیشگیری از حسرت آن روز نیاز به زندگی آگاهانه امروز داریم. اما زندگی آگاهانه به چه معناست؟ زندگی آگاهانه یعنی زندگی کردن در جهت آرزوها و هر آنچه موجب رضایت درونی و طیب خاطر ما در لحظات پایانی زندگی میشود. در زمان اجتناب ناپذیر مرگ به گذشته نگاه میکنیم و میگوییم به قدر توانم به اهدافم نزدیک شدم، از زندگی لذت بردم و با کسانی دوستشان داشتم در تعامل بودهام.
زندگی آگاهانه یک زندگی قصد آگاه است، زندگی قصد آگاه به معنی آگاهی و تمرکز در لحظه است یعنی من در این لحظه می دانم مشغول چه کاری هستم و چرا؟ درمقابل زندگی قصد آگاه، زندگی در حال اتوپایلوت قرار دارد یعنی اختیار زندگی ما در دست مغز ماست و خودمان اختیاری بر زندگی نداریم و به گذشته نگاه میکنیم و از خود میپرسید این چند سال چطور گذشت؟. آیا می خواهید زندگی پر ثمرتری داشته باشید؟ پس ناگزیرید زندگی خود را به دید یک اتوبیوگرافی نگاه کنید. در کتاب زندگی خود چه می خواهید بنویسید.
اگر می خواهید به زندگی خود معنی بدهید نیاز دارید زمان خود، این سرمایه خرجشونده و ذخیره نشدنی را مناسب تر خرج کنید و برای رسیدن به این مهم نیاز است کارهایی که روزانه انجام می دهید را بنویسید و کارهای بیهوده و کم اثر را از زندگی حذف کنید و با کارهایی که به زندگی شما معنا می دهد و قابل نوشتن در کتاب زندگینامه خود به عنوان مسیر رسیدن به مقصد است جایگزین کنید.
از منظر دیگر مرگ آگاهی به ما کمک میکند تا نسبت به هر آنچه در این دنیا در راستای ارزشها و هدفهای ما نیست بیاعتنا باشیم. حاشیههای زندگی را جدی نگیریم. بیش از نیازمان پول در نیاوریم و بیش از نیازمان پسانداز نکنیم و از لذتهای ارزان قیمت زندگی خود را محروم نکنیم. با دیگران مهربان باشیم و از پدر و مادر مهمانان بزرگسالیمان غافل نشویم. همسر و فرزندانمان را بیشتر در آغوش بگیریم و بیشتر باعث خنده ایشان شویم. از حاشیههای جامعه و محیط کار که از کنترل من خارج است پرهیز کنیم و برای آنچه ارزش دارد تمام قد مبارزه کنیم. فراموش نکنیم روزهایی که کار می کنیم روزی با استعفا، اخراج، بازنشستگی یا مرگ به انتها میرسد و در نهایت خود را در این دنیا با کسانی که به آنها عشق میورزیم تنها مییابیم و سپس با خود و تمام زندگی کرده یا ناکرده در انتظار پایان زندگی نشستهایم.
معتقدم مرگ زیباترین آفریده جهان هستی چرا که به زندگی معنا میبخشد و عمر را تبدیل به یک سرمایه تمامشدنی و غیرقابل نگهداری بدل میکند و از طرف دیگر زمان آن نامشخص است ممکن است من نتوانم این نوشته را تمام کنم یا ممکن است بیش از حضرت نوح عمر کنم. ممکن است فردای شبی که فرزندم دوست داشت با او به پارک بروم یا همسرم که علاقهمند بود کمی بیشتر با او حرف بزنم یا مادر و پدرم را با تلخی رنجاندم دیگر به خانه باز نگردم. روی دیگر این باور تلاشی خستگی ناپذیر برای اغنای میل به جاودانگی است و من را از حواشی دور میکند و به من انرژی میدهد که تا توان دارم برای آنچه دوست دارم بر روی سنگ قبرم بنویسند تلاش کنم و زمانی که قلبم برای آخرین بار میتپید با خود بگویم من تمام تلاشم را کردم. باور دارم درک عمیق و درست این مساله ما را به انسانی مهربانتر وهدفمند تبدیل خواهد کرد که فارغ زنده باد و مرده بادهای دنیا، فارغ از نگاه دوست و دشمن به آدمها، خود و دیگران فرشته و شیطان نمیکند و برای تراشیدن بهترین تندیس از خود تلاش خواهد کرد.