چالش های تغییر عادات:
در این فصل به مورد اول می پردازیم.
سه لایه از تغییر رفتار:
غالبا افراد تغییر در عاداتشان را با تمرکز بر خروجی هایشان آغاز میکنند(عادت های مبتنی بر نتیجه). اما بهتر است عادت های مبتنی بر هویت ایجاد کنید و کار خود را با تمرکز بر روش شخصیتی که دوست دارید در آینده باشید آغاز کنید.
فرق بین کسی که میگوید "درحال ترک سیگارم" با کسی که میگوید "سیگاری نیستم" در این دو مدل است.
پشت هر سیستمی از اقدامات سیستمی از باورها وجوددارد.رفتاری که همسو با شخصیت نباشد دوام نخواهدداشت.
هر قدر بیشتر به یک جنبه ی بخصوص از از هویت خود افتخار کنید، انگیزه ی بیشتری برای حفظ عادت های مربوط به آن خواهید داشت. وقتی غرور و افتخار وارد کار شد، با چنگ و دندان برای حفظ آن عادت تلاش خواهید کرد.
امکان دارد بخاطر فلان انگیزه یک عادت را شروع کنید، اما تنها در صورتی به آن پایبند خواهید ماند که بخشی از هویتتان شود.
وقتی یک داستان را سال های سال به خودتان تلقین میکنید، این موضوع به راحتی در ذهنیت شما جای میگیرد و آن را به عنوان یک حقیقت می پذیرید و زمان که بگذرد در برابر برخی کارها مقاومت میکنید و میگویید من آدمش نیستم.
بزرگترین مانع برای تغییر مثبت در هر سطحی تضاد آن با هویت است
برای اینکه به بهترین نسخه از خود تبدیل شوید باید دائما اعتقادات خود را ویرایش و هویت خود را به روزرسانی نمایید و توسعه دهید.

عادت های شما تجسمی از هویتتان هستند. هرقدر دلیل بیشتری برای یک باور داشته باشید، سخت تر از همیشه به آن اعتقاد می یابید. به قول نویسنده اگر هر هفته یکشنبه ها عادت دارید به کلیسا بروید، پس هویت مذهبی دارید. اگر هرشب یکساعت کتاب میخوانید پس هویت کتابخوان دارید.
دو مرحله تغییر هویت:
برای مرحله اول باید به سوالات زیر پاسخ دهید:
جواب این سوالات شاید سخت باشد. برای رسیدن به جواب از نتایج و خروجی ها به جواب این سوالات برسید.مثلا از خود بپرسید چه نوع شخصیتی می تواند یک زبان جدید یاد بگیرد؟
رفتارهایی که نتایج رضایت بخش دارند، معمولا تکرار می شود و آن هایی که عواقب نامطلوب تولید می کنند، کمتر تکرار خواهند شد
نویسنده داستان آزمایش روی گربه ها را بیان می کند که بعد از چندین تکرار سرعت فرار از قفس از 1.5 دقیقه به 7 ثانیه رسید.
مغز همانند گربه در ابتدا که راهکاری ندارد، راه های مختلف را امتحان میکند تا به راه حل درست میرسد و پاداش می گیرد. سپس در هر موقعیت سریعا به سراغ راه حل هایی می رود که قبلا پاداش گرفته است. مثلا بعد از یک روز سخت کاری بازی کامپیوتری شما را آرام کرده است. ازین به بعد مغز همیشه بعد از یک روز کاری آن را پیشنهاد می دهد.
عادت ها مجموعه ای از راهکارهای خودکار هستند که مشکلات و تنش های مداوم شما را حل می کنند.
مغز پس از تجربه یک اتفاق جدید و تصمیم گیری و دریافت پاداش، یک قانون ذهنی می سازد: اگر فلان موقعیت پیش آمد، بهمان کار را بکن.
برخلاف تصور، عادت ها، آزادی را محدود نمیکنند بلکه آن را می سازند. غالبا افرادی که عادت هایشان را کنترل نمیکنند کمترین آزادی را دارند.
ایجاد عادات باعث می شود ذهن شما کمتر به موضوعات مختلف فکر کند و به شما اجازه می دهد کارهای بیشتری را در آینده انجام دهید.
پروسه ی ایجاد عادات به چهار گام ساده تقسیم می شود: 1. سرنخ 2. تمایل 3.پاسخ 4.پاداش
سرنخ همان مقدار اطلاعاتی است که پاداش نهایی را پیش بینی می کند. مثلا سرنخی که پیش بینی میکند پول بیشتری در بیاوریم.
بعد از بررسی سرنخ تمایل به انجام یک کار در ذهن ایجاد می شود. مثلا در عادت مسواک زدن، تمایل به سفیدی دندان است و در سیگار کشیدن تمایل به آرامش.
پاسخ، همان کاری است که انجام می دهید. پاسخ به میزان تمایل و تحریک نیاز دارد. پاسخ به میزان تواناییتان نیز بستگی دارد. مثلا قد کوتاه مانع بسکتبال است.
پاداش هدف نهایی عادت است که به آن دست می یابید. اولین هدف پاداش ها برآورده کردن تمایل شماست.
اگر یک رفتار در هریک از این 4 مرحله نقص داشته باشد، به یک عادت تبدیل نخواهد شد.
مغز پروسه ی سرنخ، تمایل، پاسخ و پاداش را تکرار می کند. این چهار گام به دو فاز مسئله و فاز راهکار تقسیم می شوند.
انواع مسئله: یک خوبی را شناسایی می کنید و میخواهید به آن دست یابید. یک درد را تجربه می کنید و میخواهید آن را تسکین دهید.
تا بزرگسالی، به ندرت متوجه عادت هایی می شویم که در زندگیمان جریان دارند. اکثر ما هیچگاه به نکاتی نظیر اینکه هر روز صبح بند همان کفش را میبندیم یا همان توستر را پس از هربار استفاده از پریز بیرون می آوریم یا همواره پس از رسیدن به خانه لباس های راحتی مان را می پوشیم، توجه نمیکنیم.
چگونه یک عادت خوب بسازیم:
چگونه یک عادت بد را از بین ببریم:
هر زمان که خواستید یک رفتار جدید ایجاد کنید این سوالات را بپرسید: