دو سالی بود مشغول به کار بودم اول که رفتم خداییش جو خدمت و غرور لیسانس رو داشتم ولی از حسابداری و پشتیبانی و .... هیچی حالیم نبود ، شرکت الزام کرد و رفتم یه کلاس حسابداری، عالی بود قبلش یه چیز هایی میدونستم ولی الان می فهمیدم چی به چیه.
ابتدا امر بود و مشتری ها شاکی از باگ ها و منم یه خورده توی تعاملات تلفنی ضعیف بودم سخت بود ارتباط فقط از طریق تلفن باشه و موارد رو حل کنی ولی کم کم راه افتادم ، ماموریت ها شروع شد اولینش زاهدان بود که تجربه جالبی بود. راه اندازی یه برنامه ویندوزی و مشکلات شبکه و اموزش برنامه به کاربر ها دغدغه ها و بیشترین فعالیت توی ماموریت هامون بود.
یه مدت که گذشت کم کم توی کار های شبکه شرکت و تلفن داخلی و دوربین و ..... هم وارد شدم ، دیگه تا نصب لامپ و ... پیشرفتم ، نه اینکه اجباری باشه خودم دوست داشتم و یکمم دنبال اینجور کار ها بودم.
وضعیت همه چیز خوب بود و بر وفق مراد تا اینکه خر مراد نشست روی زمین، از نظر مالی و روحی توی تنگنا بودم ولی درکی از اطرافیان نمیدیدم ، یه خورده از وضعیت منفعلی که بودم خسته شدم و خواستم تغییری ایجاد کنم و اومدم بیرون به همین راحتی.
توی سن 27 سال از کارت بیای بیرون به عنوان تجربه و سواد برنامه نویسی هیچی نداشته باشی سخته بالاخره باید از یه جایی شروع کرد نمیخواستم جای دیگه مشغول به کار بشم ، تمام وقت پیگیر برنامه هام باشم ولی خرج زندگی نمیزاره از یه جایی باید دراورد و خورد.
باز هم برگشتم سر جای اول دو سال پیش توی یه شرکت دیگه ولی به نظرم اینجا جای پیشرفت داره ، میتونم امیدوار باشم بعد دو سال دیگه یه کارشناس ساده نیستم و حداقل توی برنامه نویسی وارد شده باشم.
هر چی به ذهنم فشار میارم یادم نمیاد چرا رفتم برق ، یعنی کسی نبود بگه تو ادم این کار ها نیستی ، تویی که از 24 ساعت 12 ساعت پای کامپیوتر و سیستمی چرا میخای بری برق بخونی. اون موقع جو رشته برق خوب بود ولی از محل کارش که صنعتی هست اصلا خبر نداشتم یعنی اینده شغلی برای خودم تصور نکرده بودم ته ته فکرم اداره برق و کار اداری بود ولی همه که نمیتونن برن اونجا ها.
الان پشیمون نیستم ولی میگم ای کاش این تلاش ها رو توی 18 سالگی شروع کرده بودم ، ولی نباید نا امید شد خیلی از کار ها رو میشه دیر ولی خوب شروع کرد.
الان دنبال یه شروع خوب هستم. پس به امید موفقیت...............