متولد 1955
در شهر سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیا به دنیا آمد.
پسری که از کودکی توسط پدر و مادرش رها شد و سرپرستی اش را خانواده دیگری به عهده گرفتند با شرط اینکه بتوانند استیو را به کالج بفرستند.
و اینچنین بود که استیو جابز به فرزند خواندگی پاول و کلارا جابز درآمد؛ پدرش مکانیک بود؛ اتومبیل های خراب را تعمیر میکرد و میفروخت.
استیو، پسری بیش فعال بود !
از زمانی که پدرش را میدید چطور اتومبیل ها را تعمیر میکند، کنجکاوی اش به وسایل برقی و مکانیکی بیشتر شد. در 10 سالگی دستگاه شوکر کوچکی ساخت و در کیف پول یکی از دوستانش قرار داد که به محض نشستن او را برق گرفت.
در سال 1965 پدرش، پاول، خانواده اش را به پالو آلتو میبرد تا اتومبیل های بیشتری برای تعمیر پیدا کند و با گرفتن وام در محله ای که درحال رشد ارزش خانه بود، یعنی سیلیکون ولی خانه بخرد.
در محله سیلیکون ولی، که بعدا مهد ظهور تکنولوژی های بروز دنیا مثل Apple و Facebook بود، اولین و بهترین دوست و شریکش را یعنی استیو وزنیاک را پیدا کرد.
استیو وزنیاک از آنجایی علاقه مند شد با استیو جابز دوستی کند که برای اولین بار کسی را دید که بهتر از خودش از وسایل الکترونیکی سر در میاورد. خیلی زود بیش فعالی استیو جابز با عطش نوآوری استیو وزنیاک ترکیب شد و اولین دستگاه مزاحم تلفنی را با همدیگر ساختند.
دستگاه مزاحم تلفنی وزنیاک و جابز بدین صورت کار میکرد که آنها آنرا بر روی تلفن عمومی سوار میکردند و با دستکاری آن، امکان تماس تلفنی از طریق تلفن عمومی بدون پرداخت هزینه را ایجاد میکردند.
آنها اولین درآمدشان را با فروش این دستگاه های مزاحم تلفنی به قیمت 150$ دلار به جیب زدند و از آنجا اشتیاق کارآفرینانه استیو جابز شعله ور شد؛ اما تازه به کالج رفته بود و نمیتوانست وقت زیادی را صرف پیگیری ایده هایش کند.
جابز ترم اول کالج مشروط شد !
که بعدا در سخنرانی معروفش گفت «تنها دلیل رفتنم به کالج، قولی بود که مادر و پدرم داده بودند…»
در تحصیل موفقیت چشمگیری به دست نیاورد ولی استعداد خارقالعادهای در تجارت داشت و در همان جوانی راه موفقیت در کار را پیدا کرد.
برای رفع امرار و معاش موقت، جابز و وزنیاک جلوی مغازه Westgate Mall در سن خوزه لباس های کاراکترهای کارتونی آلیس در سرزمین عجایب را می پوشیدند و به ازای ساعتی 3$ دریافت میکردند.
جابز توانست 18 ماه کالج را ادامه دهد و کلاس های مختلفش را شرکت کند که یکی از مهم ترین آنها کلاس تایپوگرافی یا خطاطی بود که بعدا در طراحی فونت های سیستم عامل MAC از آن استفاده کرد.
در سال 1974 جابز به شرکت Atari که اولین شرکت تولید کننده بازی های کامپیوتری بود رفت و گفت که آنجا را ترک نمیکند مگر اینکه او را استخدام کنند.
مدتی در Atari کار کردن و از آنجا استعفا داد.
طی یک سفر به هندوستان، با آیین هندو و بودا آشنا شد و دیدگاهش نسبت به دنیا دستخوش تغییر شد. امورات روزمره را عمیق تر می دید.
در طول مدتی که جابز در Atari مشغول به کار بود و به هندوستان سفر کرد، استیو وزنیاک، دوستش در شرکت HP که تولید کننده پرینتر بودند مشغول به کار بود.
با الهام از وسیله بازی Atari و پرینترهای HP برای اولین بار جابز و وزنیاک اولین کامپیوتر Apple را در سال 1976 ساختند. جابز فولکس واگن قرمز و سفید رنگش را به قیمت 1500$ فروخت، وزنیاک هم ماشین حساب الکترونیکی HP اش را به قیمت 520$ دلار فروخت تا سرمایه اولیه شان را فراهم کنند.
استیو جابز توانست در اولین قرار فروش، 50 کامپیوتر Apple بفروشد. اما آنچه جابز هنگام فروش قولش را داده بود، قطعات کامپیوتر بودند تا فروشنده آنرا سرهم کند و بعد بفروشد؛ استیو جابز از تحویل این سفارش اول سر باز زد.
در عوض، اولین کامپیتور Apple را سرهم شده و در جعبه یا کِیس مخصوص به فروشنده تحویل داد. در آخر سال اول آنها 150 کامپیوتر فروختند.
آنها سپس Apple II را طراحی کردند که با موفقیت همراه بود و با امضای قرار داد یک میلیون سرمایه گذار توسط مایک مارکولا شرکت Apple سه شریک داشت که توانستند به کمک همدیگر در کمتر از 5 سال یکی به 500 شرکت سودآور دنیا تبدیل شوند.
موفقیت های جابز و شرکت Apple ادامه پیدا کردند تا اینکه شرکت Apple تبدیل به یک شرکت سهامی عام شد که حالا دیگر آنها هیئت مدیره داشتند و تصمیم گیرنده اصلی دیگر استیو جابز نبود.
به خاطر تصمیم های اشتباه جمعی، فروش و سودآوری Apple سیر نزولی پیدا کرد و کم کم محبوبیتش را در بازار از دست داد؛ هیئت مدیره در یک تصمیم تاریخی جابز را از شرکت خودش یعنی Apple اخراج کرد !
جابز حالا دیگر به شرکت Apple تعلق نداشت.
او پس از مدتی برای رقابت با اپل با جمعی از کارمندان وفادارش شرکت دیگری به نام NeXT راه اندازی کردند که موفقیت های زیادی بدست آوردند.
شرکت نکست اولین کامپیوتر خودش را با نام NeXT Cube و با قیمت ده هزار دلار معرفی کرد. این قیمت کاملا فراتر از هزینهای بود که دانشگاهها تمایل به پرداختش را داشتند؛ بنابراین استقبال زیادی از این کامپیوتر پیشرفته هم نشد.
حتی کامپیوتر ارزانتر NeXT Station هم نتوانست فروش خوبی داشته باشد و با رفتن سهامداران اصلی این شرکت، بخش سختافزار NeXT تعطیل و این شرکت به یک شرکت نرمافزاری تبدیل شد.
در این شرایط و در سال ۱۹۹۱ میلادی، جابز با «لارن پاول» (Laurene Powell) ازدواج کرد و صاحب یک پسر به نام «رید» (Reed) شد.
مطالعه 12اشتباه در شروع روز کاری که بهرهوری روزانه شما را کاهش میدهند
بعدا در یک تصمیم تاریخی، جابز شرکت انیمیشین سازی Pixar را خرید.
پس از مدتی، برخلاف روند رو به رشد شرکت های NeXT و Pixar شرکت اصلی جابز یعنی Apple که حالا دیگر برای او نبود، به شدت رو به افول بود؛ تا اینکه از هیئت مدیره با وی تماس گرفتند تا مجددا به Apple برگردد.
استیو برگشت، با خرید سهم هیئت مدیره دست آنها را از Apple کوتاه کرد؛ تبدیل به تصمیم گیرنده اصلی شد و روند صعودی Apple مجددا شروع شد.
Apple با ارائه iPhone و iPod انقلابی در صنعت تلفن همراه و پخش کننده موزیک ایجاد کرد.
موفقیت بیش از انتظار آیفون، باعث شد تا این گوشی به کلیدیترین محصول اپل تبدیل شود و استیو جابز نام شرکت اپل را از Apple Computer Inc به Apple Inc تغییر دهد.
همین موفقیت، ایدهی تولید یک تبلت را در ذهن استیو جابز به وجود آورد. دستگاهی که نیاز کاربران را به یک کامپیوتر شخصی از بین ببرد. در کنفرانس WWDC سال ۲۰۱۰ میلادی، استیو جابز اولین تبلت اپل با نام «آیپد» (iPad) را رونمایی کرد.
متاسفانه با وجود موفقیتهای چشمگیر در زندگی کاری، در اواخر سال ۲۰۰۳، مشخص شد که استیو جابز دچار بیماری سرطان پانکراس شده است. با وجود عمل موفقیتآمیز روی جابز در سال ۲۰۰۴، در اواخر سال ۲۰۰۸، مشکل سرطان دوباره گریبانگیر او شد.
با وجود مشکلات پزشکی فراوان، استیو جابز دو بار دیگر و در ماههای مارس و ژوئن ۲۰۱۱، برای معرفی iPad 2 و سیستم ابری iCloud در مراسم اپل حاضر شد.
جابز که از وضعیت سلامت خود باخبر بود و میدانست مدت زیادی زنده نخواهد ماند، مدیر ارشد عملیات (COO) شرکت اپل یعنی «تیم کوک» (Tim Cook) را به عنوان جانشینش انتخاب و در ماه آگوست سال ۲۰۱۱ میلادی، از سمت مدیر عاملی، کنارهگیری کرد.
او در تاریخ ۵ اکتبر ۲۰۱۱ درگذشت اما همواره نامش در دنیای فناوری جاودان ماند.
زندگی جابز و کارهایی که انجام داد، تصمیم هایی که گرفت آنچنان زیبا، مهم و دانستنش ضروری هست که اگر بخواهیم در یک مقاله آنرا بگنجانیم باید پنج ساعت زمان صرف خواندن آن کنید.