دلار همیشه گران میشود! بورس همیشه نزولی است! اگر فلان جا زمین خریده بودی، الان پولت چند برابر شده بود! این عبارات، داستان هر روز زندگی بسیاری از مردم ناآگاه به اقتصاد و بازارهای مالی است.
این نوشته، تلاشی است در جهت آگاهسازی مخاطبان عام اقتصاد، تا به سادگی گول آمار و ارقام و حرفهای مردم عادی که تخصصی در اقتصاد ندارند را نخورند.
همه میدانیم که هرچه هر کسی میگوید، لزوماً درست نیست. یا کاری که اکثریت مردم انجام میدهند، حتماً به نتیجه خوبی ختم نمیشود. اما ما در اکثر مواقع، در حوزههایی از زندگی که آگاهی کاملی از آنها نداریم، دچار باورهای غلطی میشویم که در نهایت ما را در جمع اکثریت بازندهها قرار میدهد.
اگر مثل بقیه فکر و رفتار کنیم، در بهترین حالت در میانگین قرار میگیریم، اما هیچگاه جای رشد و متمایز شدن نخواهیم داشت.
ترکیب واژگان "قوه تشخیص اقتصادی" یک ترکیب یا مفهوم من درآوردی است که من شخصا به کار میبرم و احتمالا اگر جستجویی داشته باشید کسی قبلا این مفهوم را به کار نبرده است. شاید فکر کنید همان "شم اقتصادی" است. اما تفاوتهای عمدهای بین این دو مفهوم است.
اساس و پایه این مفهوم بر "گول نخوردن" و "عدم برداشتهای اشتباه از مسائل اقتصادی" است.
قوه تشخیص، همهجا کاربرد دارد و لازمه زندگی در جوامع امروزی است. به بیان ساده، یعنی خوب را از بد تشخیص دهیم و هر چیزی را به سادگی باور نکنیم؛ به قول معروف، "گول نخوریم!"
مثلاً اگر کسی به شما گفت سرمایهگذاری در مسکن خیلی سود میدهد و پولت چند برابر میشود، نباید سریعاً بر مبنای این گفته تصمیمگیری کنی! چون اگر بروی و بررسی کنی یا از یک مشاور مالی سؤال کنی، متوجه میشوی که بازدهی طلا، بورس و حتی زمین در مقایسه با ملک مسکونی، خیلی بیشتر بوده است. اینجا اصل اینکه "مسکن سود داده و پولت از چند سال قبل بیشتر شده" درست است، اما از بقیه بازارها که سود بیشتری داشتند، چشمپوشی شده و در این بحث که ما به دنبال سود بیشتر بودیم، یک باخت محسوب میشود.
یا اگر کسی گفت بورس همیشه سودده بوده، اگر بررسی کنی متوجه میشوی که نه، همیشه سودده نبوده و در بازههایی حتی ۲ تا ۳ ساله منفی بوده! اما در بلندمدت، از همه بازارها بیشتر سود داشته و برخی از صنایع خیلی بیشتر از بقیه سوددهی داشتهاند.
یک مثال دیگر: درست است که کار مجانی اصلاً مناسب و حتی قانونی نیست و ما بابت هر کاری باید دستمزدی دریافت کنیم، اما تصور کنید اگر مثلاً ۳ ماه در یک شرکت حرفهای یا نزد یک فرد حرفهای کارآموزی کنید، در مدت کوتاهی چندین برابر آن پولی که میخواستید بهدست بیاورید، اعتبار و دانش کسب کردهاید. تشخیص و پذیرش این کار در شرایط مناسب خودش، به نوعی نیازمند داشتن قوه تشخیص قوی است.
یا در شرایطی به جای دریافت حقوق ماهانه، سهام آن کسبوکار یا شرکت را دریافت کنید. البته به شرطی که بررسی کنید که ارزشش را داشته باشد و دوم اینکه شرکت تازهکار باشد و مشتاق تقسیم سهام با شما باشد. (البته این مورد در کشور ما خیلی کم رخ میدهد.)
خلاصه اینکه قوه تشخیص اقتصادی با آگاهی از ابزارها و بازارهای مختلف بهدست میآید، یا حتی اینکه خودمان تشخیص دهیم اگر در موضوعی تخصص نداریم، از یک مشاور کمک بگیریم. حالا در هر زمینهای، مثل پزشکی، مسائل حقوقی، مالی و اقتصادی و ... باز هم این خودش به نوعی نیازمند قوه تشخیص قوی است.
در آخر، به قول یک دوست قدیمی: "اینقدر ساده نباش!"