Proca
Proca
خواندن ۵ دقیقه·۲ ماه پیش

تیلدا شایدر

تیلدا
تیلدا

تیلدا شایدر :

تیلدا تو چهار سالگی مادرش رو از دست میده و

پدرش اونو مجبور میکنه که تو شراب خونه کارکنه

هر روز اون جا اون و اذیت می کردن و کتکش میزدن

تیلدا چند سال تو اون جا کار میکنه و عذاب میکشه

تا اینکه یه روز کل شراب خونه رو منفجر میکنه واز

اون شهر فرار میکنه و چون راه رو بلد نبود به یه جنگل

میرسه وقتی تو جنگل و هوای مه آلود گم میشه

اتفاقی به یه کلبه میرسه که انگار صاحب او کلبه تو

کلبه مرده بود تیلدا برای آنکه زنده بمونه بخ خونه سر

و سامون میده و اونجا شروع به زندگی میکنه

در حال تمیز کردن خونه بوده که یه شمشیر طلایی

پیدا میکنه که مخفی شده بود برای آنکه در مقابل

حیوانات وحشی از خودش دفاع کنه با شمشیر شروع

به تمرین میکنه

تا روزی که یه پرتال کنار کلبه که نزدیک یه دریاچه بود

باز میشه و ...



تیلدا شایدر :

تیلدا تو چهار سالگی مادرش رو از دست میده و

پدرش اونو مجبور میکنه که تو شراب خونه کارکنه

هر روز اون جا اون و اذیت می کردن و کتکش میزدن

تیلدا چند سال تو اون جا کار میکنه و عذاب میکشه

تا اینکه یه روز کل شراب خونه رو منفجر میکنه واز

اون شهر فرار میکنه و چون راه رو بلد نبود به یه جنگل

میرسه وقتی تو جنگل و هوای مه آلود گم میشه

اتفاقی به یه کلبه میرسه که انگار صاحب او کلبه تو

کلبه مرده بود تیلدا برای آنکه زنده بمونه بخ خونه سر

و سامون میده و اونجا شروع به زندگی میکنه

در حال تمیز کردن خونه بوده که یه شمشیر طلایی

پیدا میکنه که مخفی شده بود برای آنکه در مقابل

حیوانات وحشی از خودش دفاع کنه با شمشیر شروع

به تمرین میکنه

تا روزی که یه پرتال کنار کلبه که نزدیک یه دریاچه بود

باز میشه و ...


تیلدا شایدر :

تیلدا تو چهار سالگی مادرش رو از دست میده و

پدرش اونو مجبور میکنه که تو شراب خونه کارکنه

هر روز اون جا اون و اذیت می کردن و کتکش میزدن

تیلدا چند سال تو اون جا کار میکنه و عذاب میکشه

تا اینکه یه روز کل شراب خونه رو منفجر میکنه واز

اون شهر فرار میکنه و چون راه رو بلد نبود به یه جنگل

میرسه وقتی تو جنگل و هوای مه آلود گم میشه

اتفاقی به یه کلبه میرسه که انگار صاحب او کلبه تو

کلبه مرده بود تیلدا برای آنکه زنده بمونه بخ خونه سر

و سامون میده و اونجا شروع به زندگی میکنه

در حال تمیز کردن خونه بوده که یه شمشیر طلایی

پیدا میکنه که مخفی شده بود برای آنکه در مقابل

حیوانات وحشی از خودش دفاع کنه با شمشیر شروع

به تمرین میکنه

تا روزی که یه پرتال کنار کلبه که نزدیک یه دریاچه بود

باز میشه و ...



تیلدا شایدر :

تیلدا تو چهار سالگی مادرش رو از دست میده و

پدرش اونو مجبور میکنه که تو شراب خونه کارکنه

هر روز اون جا اون و اذیت می کردن و کتکش میزدن

تیلدا چند سال تو اون جا کار میکنه و عذاب میکشه

تا اینکه یه روز کل شراب خونه رو منفجر میکنه واز

اون شهر فرار میکنه و چون راه رو بلد نبود به یه جنگل

میرسه وقتی تو جنگل و هوای مه آلود گم میشه

اتفاقی به یه کلبه میرسه که انگار صاحب او کلبه تو

کلبه مرده بود تیلدا برای آنکه زنده بمونه بخ خونه سر

و سامون میده و اونجا شروع به زندگی میکنه

در حال تمیز کردن خونه بوده که یه شمشیر طلایی

پیدا میکنه که مخفی شده بود برای آنکه در مقابل

حیوانات وحشی از خودش دفاع کنه با شمشیر شروع

به تمرین میکنه

تا روزی که یه پرتال کنار کلبه که نزدیک یه دریاچه بود

باز میشه و ...




تیلدا شایدر :

تیلدا تو چهار سالگی مادرش رو از دست میده و

پدرش اونو مجبور میکنه که تو شراب خونه کارکنه

هر روز اون جا اون و اذیت می کردن و کتکش میزدن

تیلدا چند سال تو اون جا کار میکنه و عذاب میکشه

تا اینکه یه روز کل شراب خونه رو منفجر میکنه واز

اون شهر فرار میکنه و چون راه رو بلد نبود به یه جنگل

میرسه وقتی تو جنگل و هوای مه آلود گم میشه

اتفاقی به یه کلبه میرسه که انگار صاحب او کلبه تو

کلبه مرده بود تیلدا برای آنکه زنده بمونه بخ خونه سر

و سامون میده و اونجا شروع به زندگی میکنه

در حال تمیز کردن خونه بوده که یه شمشیر طلایی

پیدا میکنه که مخفی شده بود برای آنکه در مقابل

حیوانات وحشی از خودش دفاع کنه با شمشیر شروع

به تمرین میکنه

تا روزی که یه پرتال کنار کلبه که نزدیک یه دریاچه بود

باز میشه و ...



تیلدا شایدر :

تیلدا تو چهار سالگی مادرش رو از دست میده و

پدرش اونو مجبور میکنه که تو شراب خونه کارکنه

هر روز اون جا اون و اذیت می کردن و کتکش میزدن

تیلدا چند سال تو اون جا کار میکنه و عذاب میکشه

تا اینکه یه روز کل شراب خونه رو منفجر میکنه واز

اون شهر فرار میکنه و چون راه رو بلد نبود به یه جنگل

میرسه وقتی تو جنگل و هوای مه آلود گم میشه

اتفاقی به یه کلبه میرسه که انگار صاحب او کلبه تو

کلبه مرده بود تیلدا برای آنکه زنده بمونه بخ خونه سر

و سامون میده و اونجا شروع به زندگی میکنه

در حال تمیز کردن خونه بوده که یه شمشیر طلایی

پیدا میکنه که مخفی شده بود برای آنکه در مقابل

حیوانات وحشی از خودش دفاع کنه با شمشیر شروع

به تمرین میکنه

تا روزی که یه پرتال کنار کلبه که نزدیک یه دریاچه بود

باز میشه و ...


شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید