
«چتجیپیتی فقط یک ابزار پاسخگویی نیست؛ عادتِ تصمیمسازی روزمرهی ماست.» 😎
تا تیر ۱۴۰۴، حدود ۷۰۰ میلیون نفر هر هفته در «چتجیپیتی» فعال بودهاند و حجم پیامها به ۱۸ میلیارد در هفته رسیده. استفادهی غیرکاری سریعتر از کاری رشد کرده و حالا بیش از ۷۰٪ گفتوگوها رو تشکیل میده.
سه کار اصلی مردم: راهنمایی عملی، جستوجوی اطلاعات و نوشتن (حدود ۸۰٪ کل استفادهها).
ارزش اقتصادی اصلی؟ پشتیبانی از تصمیم—بهویژه در مشاغل دانشمحور. 📈
چند سال پیش اگر میگفتی یک چتبات میتونه هم مربی نوشتن باشه، هم دستیار تحقیق، هم همکار عملیات روزمره، کسی جدی نمیگرفت. اما امروز «چتجیپیتی» به ابزار عمومیِ فکر کردن و عمل کردن تبدیل شده؛ همانقدر در کار مفیده که در زندگی شخصی. این مقاله، بر گرفته از یک مقاله داق داق در این حوزه هست که با زبانی خودمونی و کاربردی، الگو و نحوه واقعی استفادهی مردم از چت جی پی تی رو میگه و همچنین یک نقشهی اجرایی میده تا تو—بهعنوان مدیر، صاحب کسبوکار یا فریلنسر—سریعتر از این موج بهره ببری. 🚀
💬 «وقتی مردم بیرون از کار به یک عادت دیجیتال خو میگیرن، همان عادت رو با خودشون به سازمان میآرن.»
🟨 عادتِ «مصرفِ غیرکاری» (= استفاده برای زندگی روزمره) در نهایت به تقاضای درونسازمانی تبدیل میشه.
اگر ورودی ساده و سریعی برای کارهای روزانه نداشته باشی (نوشتن ایمیل، خلاصهسازی، ایدهپردازی، پاسخگویی فروش)، کاربرانت این نیاز رو با راهحلهای شخصیِ خودشون برطرف میکنن—خارج از استانداردها و دادههای سازمانی تو. ⚠️
راهنمایی عملی: آموزش کوتاه، چکلیستهای گامبهگام، ایدهپردازی خلاق.
جستوجوی اطلاعات: خبر، افراد، محصولات، دستورالعملها.
نوشتن: تولید/بازنویسی ایمیل، متن، ویرایش، خلاصهسازی، ترجمه.
🟦 (سریع و کاربردی):
صبحها: «برام یک برنامه ۳۰ دقیقهای تمرین + صبحانهی کمکالری بچین.» 🏃♂️
ظهرها در کار: «این ایمیل رسمی رو کوتاه و مودبانه بازنویسی کن.» 📧
عصرها: «برای کمپین پاییزی ۱۰ ایده تیتر بده + ۳ CTA پیشنهادی.» 🍂
در استفادهی کاری، نوشتن (بهویژه بازنویسی و ویرایش) سهم غالب رو داره. جالب اینکه حدود دوسومِ درخواستهای نوشتن، پردازش متنِ کاربره نه تولید از صفر؛ یعنی مردم از چتجیپیتی بهعنوان ویرایشگرِ هوشمند هم استفاده میکنن. ✍️
💡 اگر تیم تو قالبهای استاندارد نداره (ایمیل، پروپوزال، گزارش)، همین امروز یک کتابچهی سبک نوشتار + پرامپتهای آماده بساز وقتی برگردی و ازش روزانه استفاده کنی کلی ذوق زده میشی .
کدنویسی سهم کوچکی از کل استفادههاست (چند درصد)، اما در تیمهای فنی برای توضیح مفاهیم، نمونهکد، یا دیباگ سریع بهکار میره. 💻
همصحبتی/بیان احساسات سهم کمی داره؛ اما همان سهم کم هم به رضایت ادراکی بالا کمک میکنه (کاربر حس میکنه شنیده میشه و سریع راه میافته). ❤️
«پرسیدن» ≈ نصف پیامها: اطلاعیابی، تصمیمسازی، شفافسازی.
«انجامدادن» ≈ دوپنجم: خروجی آمادهی استفاده (ایمیل، متن، کد).
«بیانکردن» ≈ یکدهم: صحبتهای بدون درخواست مشخص.
🟩 کاربرد سازمانی: برای هر فرآیند پرتکرار، سه پرامپت بساز:
بپرس: «برای تصمیم X چه دادههایی لازم است؟ راهنمای ۵ سوال مقدماتی بده.»
انجام بده: «این متن/دیتا رو به خروجی Y تبدیل کن (قالب + محدودیتها).»
بیان کن: «این ایدهها رو خوشخوان کن و به ۳ فرضیهی قابل آزمون تبدیل کن.» 🔄
در مشاغل حرفهایِ پردرآمد، سهم پیامهای کاری بیشتره.
در نقشهای مدیریتی و کسبوکار، نوشتن محور اصلیه؛ در تیمهای رایانه/فنی، راهنمایی فنی و «پرسیدن» سهم بالاتری داره.
تقریباً در همهی گروههای شغلی، دو خوشهی «اطلاعیابی/مستندسازی» و «تصمیمگیری/حل مسئله/تفکر خلاق» غالبان. 🏢
💬 «هستهی ارزشی چتجیپیتی در کار، پشتیبانیِ تصمیمه؛ نه فقط تولید متن.»
نسبت تعاملات «خوب» به «بد» طی ۹ ماه گذشته رشد قابلتوجهی داشته. چه معنایی داره؟
۱) مدلها بهتر شدن،
۲) کاربران پرامپتنویسی رو یاد گرفتن،
۳) سازمانها قالبها و دستورالعملها دادن. نتیجه: خروجیهای دقیقتر، زمان کمتر تا نتیجه، و حس کنترل بیشتر
۱. پلهای کاربردی بساز: ۱۰–۱۵ پرامپت/پلیبوک برای کارهای پرتکرار (نوشتن ایمیل، پروپوزال، خلاصهجلسه، پیگیری فروش، پاسخ اعتراض مشتری).
🌉 ۲. کتابچهی سبک نوشتار: لحن، ساختار، طول، واژگان مجاز/غیرمجاز + مثالِ قبل/بعد.
📖 ۳. قالبهای داده → تصمیم: ورودی استاندارد (چکلیست دادهها) + خروجی استاندارد (گزینهها + معیارها + ریسکها).
📊 ۴. آموزش یکساعتهی پرامپتنویسی: نقش، محدودیت، قالب خروجی، ارزیابی و بازبینی.
🕒 ۵. گردونهی بهبود (PDCA): هر دو هفته ۳ پرامپت محبوب رو بازنگری کن؛ نمونههای خوب رو در ویکی داخلی ذخیره کن.
🔄 ۶. حریم خصوصی و دقت: دادههای حساس رو نشکن؛ از خلاصههای بینام استفاده کن؛ برای تصمیمهای حساس، بازبینی انسانی رو مرحلهی اجباری کن.
🔒 ۷. اندازهگیری اثر: زمان صرفهجوییشده، نرخ پاسخ مثبت مشتری، زمان چرخهی فروش، کیفیت مستندات. 📏
🧭 پرامپتِ آماده (قابل کپیکردن): «نقش تو: دستیار نوشتن محتوا برای شرکت های فعال در حوزه B2B.
مخاطب: مدیر خرید.
لحن: حرفهای و کوتاه.
ورودی: چکیدهی محصول + ۳ مزیت + یک مورد استفاده مشتری.
خروجی: یک ایمیل ۱۲۰–۱۵۰ کلمهای با CTA برای دمو، بدون اغراق، با تیتر موضوع جذاب و ۳ گزینهی جایگزین برای عنوان.»
چتجیپیتی تبدیل به «عادت تصمیمسازی» شده. اگر تو مسیرهای سریع و استاندارد برای پرسیدن و انجامدادن نسازی، کاربرانت خودشون بسازن—بیسروصدا و خارج از کنترل تو. برندهها کسانی هستن که پلیبوکهای عملی، قالبهای نوشتار و گردونهی بهبود رو همین امروز فعال میکنن. 🏆
🎯 یک کار امروز: ۵ ایمیل پرتکرار هفتهی گذشته رو بردار، «پیشنویس → نسخهی چتجیپیتی → نسخهی نهایی» رو کنار هم ذخیره کن و یک الگوی استاندارد بساز.
این خلاصه از یک مقاله که توسط نویسندگان: آرون چاترجی، تام کانینگهام، دیوید دمینگ، زویی هیتزیگ، کریستوفر اونگ، کارل شان، کوین وادمن — «اوپنایآی»، «دانشگاه دوک»، «دانشگاه هاروارد» که در تاریخ: ۱۵ سپتامبر ۲۰۲۵ (۲۴ شهریور ۱۴۰۴) نوشته شده است الهام گرفته شده است .
برای مطالعه متن کامل و دانلود مقاله، همین حالا به کانال تلگرام ما سر بزن! https://t.me/MRKadkhodaie📥