گیسوی سیاه تو در روز،
تکه ای لمس شدنی از شب ،
و چشم هایت در شب،
تکه ای از آسمان آبی،
به جای مانده از روز است...
وه، آزادی قرینه ی لب های توست،
یک انار ترک برداشته،
بر بلندترین شاخه ی درخت عشق،
که چیدنش محال است...
آری، قرینه ی لبخندت،
گاه چون هلال ماه در آسمان،
و گاه به سیب سرخ دو نیم شده می ماند،
گاه دست نیافتنی، گاه دست یافتنی.
مهدی بابایی ( سوشیانت )