ابوبکر باران زهی
ابوبکر باران زهی
خواندن ۲۵ دقیقه·۲ سال پیش

ابوبکر ناروئی طالب مخزن العلوم خاش مسجد مکی زاهدان

اهل سنت وجماعت آستارا

بیان إعتقادات واقعی أهل سنت

نکاتی در مورد صحابه کرام رضوان الله

منزلت صحابه از ديدگاه قرآن
بهترين امت
﴿كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ تَأْمُرُونَ.... ﴾. [آل عمران:110].
(شما بهترين امتي هستيد که بنفع انسانها آفريده شده ايد).
براي اينکه به اين پاسخ جواب دهيم که چرا قرآن کريم امت زمان پيامبر -صلي الله عليه وسلم- را بهترين امت مي خواند، دلايل زيادي داريم، اما در اينجا به چند دليل اصلي و مهم اشاره مي کنيم:
1- پيامبران قبل ازحضرت محمد -صلي الله عليه وسلم-، همگي داراي پيروان و امتي بودند. ولي عدم حمايت آن امت از پيامبر خود سبب شکست برنامه هاي آنها شد.
پيروان اين پيامبران بجاي اينکه به اطاعت و قبول فرمان رهبر خود روي آورند به سرپيچي و نافرماني روي آوردند، اين بود که خيلي از آنها توسط پيامبران خود، لعن ونفرين شدند.
براي مثال، امت يهود و نصارا هر کدام براي مدتي آزار و اذيت پيامبر خود را دنبال نمودند. حضرت موسي (عليه السلام) عليرغم اينکه خدمات زيادي براي نجات بني اسرائيل از زير يوغ فرعون  مصر انجام داد، آنقدر او را آزار دادند، تا اينکه در همين نا رضايتي از قوم خويش درگذشت.
وقوم حضرت عيسي (عليه السلام) نيز در برابر توطئه اي که براي قتل آن حضرت ريخته شده بود، سکوت کردند و در برابر حمله رومي ها و يهوديان براي دستگيري پيامبر شان هيچ اقدامي انجام ندادند، تا اينکه آن حضرت از تنهايي و بي ياوري به غيبت رفت.
اما ياران پيامبر اسلام -صلي الله عليه وسلم- ، وقتيکه به او ايمان آوردند، جان و مال خود را به او تقديم کردند، به فرمان او جنگيدند، به فرمان او صلح کردند، به فرمان اوهجرت نمودند و به فرمان او پناه دادند. و براي تحقق رسالت پيامبر شان قيد دنيا را زدند، و هيچگاه او را آزرده خاطر نکردند. تا اينکه پيامبر اسلام -صلي الله عليه وسلم- در اجراء تمامي برنامه هايش موفق شد.
2- اصحاب پيامبر اسلام -صلي الله عليه وسلم- بر خلاف پيروان ساير پيامبران –عليهم السلام- که مي خواستند به پيغمبر خود خط و مشي دهند و از او براي منافع دنيوي خود استفاده کنند، از حضرت محمد -صلي الله عليه وسلم- خط و مشي مي گرفتند و بخاطر آخرت از فرمان او سر پيچي نمي کردند. آنها بعد از رحلت پيامبر -صلي الله عليه وسلم-، به جمع آوري قرآن پرداختند و اسلام را توسعه دادند و هر کدام به گوشه اي از دنيا رفتند و نداي پيامبر -صلي الله عليه وسلم- و کتاب او را به گوش جهانيان رسانيدند و آنها را از زير استثمار  پادشاهان سلطه گر خود نجات داده و با شعور اسلامي آشنا کردند. جنگهاي مسلمين در صدر اسلام تنها جنگهايي است که افراد از قومي که از آنها شکست خورده بود، مال و دارايي نمي طلبيدند و به غارت اموال نمي پرداختند و هدف خود را از جنگ آزادي انسانها قلمداد مي نمودند و براي آنها برابر و آزادي و احکام رهايي بخش اسلام را به ارمغان مي آوردند. هيچ قومي مثل مسلمين صدر اسلام (صحابه) براي ديگر انسانها تا اين حد سودمند نبوده اند.



امت ميانه رو

﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا﴾.  [بقره: 143].
(وشما را امتي ميانه رو قرار داديم تا گواهي باشيد بر انسانها و پيامبر اسلام -صلي الله عليه وسلم- گواهي باشد برشما).
اين آيه نسبت صحابه را به ساير ملتها، نسبت پيامبر -صلي الله عليه وسلم- بر صحابه مي داند و همينطور که پيامبر اسلام -صلي الله عليه وسلم- بر صحابه گواه و حجت است، صحابه نيز نسبت به ديگر اقوام گواه و حجت مي باشد. در طول تاريخ نيز حرکت دين اسلام بدين شکل بوده است. يعني پيامبر اسلام -صلي الله عليه وسلم- تنها در ميان صحابه حضور داشته و رسالت الهي خويش را به آنها ابلاغ نموده است و بر آنها گواه و حجت بوده است، و بعد از پيامبر -صلي الله عليه وسلم- صحابه اين وظيفه را براي هدايت ساير اقوام بر دوش گرفتند، و ابلاغ رسالت اسلام را به مردم مناطق مختلف تحقق بخشيدند و هر کدام به شهري رفتند تا مبلغ احکام اسلام باشند. پس آنها نيز براي مردم ساير اقوام حجت و گواه بودند و آنها از طريق صحابه با اسلام، قرآن و پيامبر آن -صلي الله عليه وسلم- آشنا گشتند. در مورد امت ميانه رو نيز صحابه در ميان مسلمانان که گاهي از بي ديني به ضعف و نابودي دچار شده اند و گاهي به دليل تندروي در دين بجان يکديگر افتادند و تفرقه ايجاد کردند، هيچگاه دچار افراط و تفريط نشده و اعتدال زندگي و دين را نگه داشته و هم خانهء دنيا را آباد کردند و هم خانهء آخرت را. و در ميان غير مسلمانان نيز، که دينداران آنها گوشهء عزلت گزيده و از دنيا و  لذتهاي آن دست کشيده اند و بي ايمانان آنها به تحريف کتابها و احکام خود روي آورده و مثلاً شراب يا قمار را براي لذتهاي مادي آن آزاد کردند، صحابه به دام هيچکدام ازاين دو مصيبت نيفتاده و در اين ميان روشي معتدل و ميانه رو داشته اند، پس امت ميانه رو تنها برازندهء اين قوم مي باشد.

خداوند گناهان اصحاب را بخشيد

﴿لَقَدْ تَابَ اللَّهُ عَلَى النَّبِيِّ وَالْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ الَّذِينَ اتَّبَعُوهُ فِي سَاعَةِ الْعُسْرَةِ مِنْ بَعْدِ مَا كَادَ يَزِيغُ قُلُوبُ فَرِيقٍ مِنْهُمْ ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَءُوفٌ رَحِيمٌ﴾.
[توبه: 117].
(خداوند توبه پيامبر، مهاجرين و انصار را پذيرفت. آنها که در روزگار سختي از پيامبر پيروي کردند، بعد از آنکه دسته اي از آنها اندکي مانده بود که منحرف شود، باز هم خداوند توبهءآنها را پذيرفت، زيرا که او بسيار رؤوف و مهربان است).
در مورد اين آيه ذکر سه نکته ضروريست:
 1-  خداوند توبه اصحاب پيامبر -صلي الله عليه وسلم- را همرديف با خود پيامبر -صلي الله عليه وسلم- قرار مي دهد و اعلام مي کند که همانطور که  پيامبر –صلي الله عليه وسلم- را مورد رحمت و بخشش خود قرار مي دهد، ياران او را نيز مورد رحمت  وبخشش خود قرار مي دهد.
2-  خداوند دليل اين رحمت خود را براي صحابه، سختي ها و مجاهدتهايي مي داند که آنها در راه اسلام و پيامبر آن کشيده اند، و اين ارزش و منزلت کار صحابه را نشان مي دهد.
3-  خداوند مي داند که دستهء اندکي از آنها ممکن است از  ايمان قوي مثل بقيه برخوردار نباشند و گاهي دچار لغزش و اشتباه شوند، ولي مجاهدتها و زحمات آنها سبب شده که خداوند از انحراف آنها جلوگيري کند و آنها را نيز مورد رحمت خود قرار دهد. يعني توبهء تمامي صحابه را صرفنظر از هر اقدام و نيتي از جانب آنها مي پذيرد.

خداوند از آنها راضي گشت

﴿وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنْ الْمُهَاجِرِينَ وَالْأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ﴾.  [توبه:100].
(پيشگامان نخستين مهاجرين و انصار و کسانيکه به نيکي روش آنها را پيش گرفتند و راه ايشان را بخوبي پيمودند، خداوند از آنها خشنود است و ايشان نيز از خدا خشنود هستند).
در اين آيه به دو نکته اشاره شده است:
1- مهاجرين و انصار يعني اصحاب پيامبر -صلي الله عليه وسلم-، خصوصاً َکسانيکه از آنها در دين بر ديگران سبقت جسته و زودتر از ديگران ايمان آوردند، خداوند رضايت خود را از آنها اعلام مي کند و به انسانها مي فهماند که از کار آنها خشنود بوده است. و از طرفي آنها نيز از خداوند خشنود و راضي هستند، يعني قلبشان براي خدا مي تپد و نيتشان پاک بوده است، و خداوند اينرا اعلام مي کند تا همه از درون آنها آگاه شوند و اخلاص آنها را باور کنند. و اين افتخاري است که نصيب پيروان هيچ پيامبري و هيچ قوم ديگري جزء صحابه نشد.
2- خداوند از کساني راضي مي شود که از مهاجرين و انصار و شيوهء آنها پيروي کند و راه وروش آنها را بخوبي بپيمايند، نه آنکه به آنها پشت کنند. زيرا شيوهء اصحاب بازتابي از شيوهء رسول خدا -صلي الله عليه وسلم- مي باشد.

خداوند از بيعت آنها خشنود گشت

﴿لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنْ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ﴾.   [فتح: 18].
(خداوند از مومنيني که زير درخت با تو بيعت کردند، خشنود شد).
اهميت بيعت رضوان و اخلاصي که در قلوب اصحاب براي اطاعت از رسول خدا -صلي الله عليه وسلم- ودادن جانشان در راه او و رسالتش وجود داشت، سبب نزول اين آيه شد. این آيه اختصاصاَ فضيلتي براي اصحاب تلقي مي شود وديگر اقوام، چه از نظر زماني، چه از نظر مکاني، از آن  محروم بوده اند. واين حقيقتي است که منزلت اصحاب را نزد خدا بازگو مي کند. وآنها را از ديگر اقوام متمايز مي سازد ونشان مي دهد که خداوند متعال از اصحاب بدليل خلوص نيتي که در قلوب آنها موج مي زده است وجانفشاني ها يشان در راه رسالت الهي خود، رضايت کامل داشته است، چيزي که ديگران از آن بهره اي نبردند.                      



ايمان اصحاب، معيار قبول ايمان ديگران

﴿فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنتُمْ بِهِ فَقَدْ اهْتَدَوا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا هُمْ فِي شِقَاقٍ﴾. [بقره:137].
(اگر ايمان بياورند مانند ايماني که شما آورده ايد، و به آنچه ايمان آورديد هدايت يافته اند و اگر از شما روي برگردانند، پس در مخالفت با شما هستند).
خداوند جماعت عصر پيامبر -صلي الله عليه وسلم- يعني صحابه را مورد خطاب قرار مي دهد و اعلام مي کند، اگر ديگران، ايماني مانند ايمان شما  و شبيه به آن و به همان چيزي که شما ايمان آورديد بياورند، پس هدايت يافته اند و جزء رستگاران مي باشند. يعني نوع ايمان صحابه معيار و قبولي ديگران است.
و اگر از شما روي بگردانند، يعني اينکه شما را قبول نداشته باشند و به شما پشت کنند و ايمان آنها، ايماني به غير از ايمان شما باشد، پس جزء هدايت يافتگان نبوده و تنها در مخالفت با شما هستند. پس قبول شدن ايمان ساير مسلمين مربوط به قبول ايمان صحابه و تشابه با ايمان آنها مي باشد و پشت نکردن به شيوهء آنها و مخالفت نکردن با ايشان.

آيا فضائل، اعمال آيندهء اصحاب را توجيه مي کند؟
اين سوالي است که ممکن است به فکر هر خواننده اي خطور کند. که اگر چه اصحاب در عصر پيامبر -صلي الله عليه وسلم-، اسطورهء صبر و ايمان بوده اند و خداوند در باب فضيلت آنها آيه ها نازل نموده است، اما از کجا معلوم که پس از رحلت پيامبر -صلي الله عليه وسلم- و قطع وحي، آنها دست به عملي نزده باشند که باعث نا رضايتي خداوند شده باشد؟
درپاسخ به اين شبهه بايد گفت، که خداوند از آيندهء صحابه و حوادث پس از رحلت رسول خدا -صلي الله عليه وسلم- خبر داشته است و اگر اقدام اصحاب در آن زمان بر مبناي دنيا پرستي و مال اندوزي بود و در جهت نارضايتي خداوند حرکت مي کردند، خداوند هيچگاه با اين قاطعيت رضايت خود را از آنها اعلام نمي کرد تا سبب گمراهي کساني که قرآن را حجت مي گيرند، فراهم آورد. خداوند متعال مي فرمايد:
﴿إِنَّ الَّذِينَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَّا الْحُسْنَى أُوْلَئِكَ عَنْهَا مُبْعَدُونَ﴾. [انبياء: 101].
(براستي براي کسانيکه از طرف ما حسني مقدر و مقرر شده است، آنها از آن (دوزخ) دور مي شوند).
و اين حکمت الهي را مي رساند زيرا که خداوند هيچگاه رضايت و خشنودي خود را مورد کسي يا قومي اعلام نمي کند که احتمال به خطا رفتن آنها درآينده باشد. در اينصورت چنين آيه اي (رضايت خدا از آنها) جزء براي فريب وگمراهي انسانها نمي باشد. خداوند با علم بي پايانش از سر انجام  زندگي صحابه آگاهي داشته و بر پايهء چنين علمي اقدام به نزول اين آيات نموده است و در آيهء اخير نيز اعلام مي کند که صحابه بدليل حسني که خداوند براي آنها مقرر کرده و اعلام خشنودي خداوند از آنها، از دوزخ که جايگاه گنهکاران است دور خواهند شد.


اصحاب بدون زحمت به چنين منزلتي نائل نگشتند

﴿وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَنَصَرُوا أُوْلَئِكَ هُمْ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ﴾. [انفال:74].
(بيگمان کسانيکه ايمان آوردند و مهاجرت کردند و در راه خدا جهاد نموده اند و کسانيکه پناه داده اند و ياري کرده اند، آنان حقيقتاً مومن و با ايمانند. براي آنان آمرزش (گناهان) و روزي شايسته (در آخرت) است).
اصحاب و ياران پيامبر -صلي الله عليه وسلم- بدون دليل و به طوري اتفاقي به چنين منزلتي نائل نگشتند، بلکه اعمال آنها و تصميم را سخ شان براي قرار گرفتن در راه حق و مجاهدتها و جانفشاني هاي بي پايان، سبب دست يابي به چنين جايگاهي گشت. هنگاميکه نداي آزادي بخش اسلام توسط حضرت محمد -صلي الله عليه وسلم- طنين افکن گشت، اصحاب از زندگي، مقام، اعتقادات، باورها، اصالت قومي وخانوادگي و حتي فرزندان و والدين خود دل کندند و درخواست پيامبر -صلي الله عليه وسلم- را لبيک گفتند. آنها هنگاميکه حقيقت زندگي و هستي را از دهان پيامبر اسلام -صلي الله عليه وسلم- شنيدند، خود را از بند تعصب و باورهاي جهل آميز گذشته وسنتهاي اجدادي رهانيده و خالصانه خود را تسليم خداوند يگانه کردند. اصحاب به پيامبر ايمان نياوردند، مگر پس از رخ دادن يک تحول عظيم در درون يکايک آنها.
اصحاب در ازاء اين انقلاب روحي و عملي از درون خود تا فضاي جامعه، که گاهي به بهايي کمتر از جان آنها نمي طلبيد، به اذن خداوند داراي اين جايگاه عظيم دست نا يافتني شدند و خود را شايسته ترين افراد براي رحمت الهي و معرفت او قرار دادند.

چرا صحابه وارثان پيامبر  -صلي الله عليه وسلم-  شدند؟

 صحابه امتي بودندکه همزمان با رسول خدا -صلي الله عليه وسلم- مي زيستند و به او ايمان آوردند و در اجراء رسالتش با او شريک گشتند. صحابه معصوم نبوده اند و ممکن بود خطايي ازآنها سرزند و برهيچ کدام آنها وحي نازل نگشت، اما آنها تربيت يافتهء بهترين مکتب اسلامي و فکري جهان و بهترين معلم تاريخ بودند. اين بود که از ميان مشتي انسان هاي بي فرهنگ، جاهل، بي سواد و وحشي، که جز ريختن خون يکديگر کار ديگري نداشتند، امتي پديد آمدکه زهد و تقوي و انسانداري آنها در طول تاريخ بي نظير بود. پيامبر اسلام -صلي الله عليه وسلم- براي اينکه بتواند آنها را با عقايد و اصول شريعت اسلامي آشنا کند، همواره در ميان آنها حضور داشت، و آيات قرآن را که تازه به وي وحي شده بود، براي آنها مي خواند و سخنان خود را (حديث) براي آنها بازگو مي نمود. با اندکي دقت مشخص خواهد شدکه رفتار صحابه بعد از رحلت پيامبر اسلام -صلي الله عليه وسلم-، ابتدا در زمان حيات او و به فرمان او توسط صحابه اجراء مي شد، تا آنها بتوانند درنبود آن حضرت رسالت اسلام را ادامه دهند. پيامبر -صلي الله عليه وسلم- درجنگهايي که خود در آن حضور نداشت، هر بار يکي از صحابه را بعنوان فرمانده سپاه بر مي گزيد، و در  جنگهايي که خود در آن حضور داشت، هر بار يکي  را بعنوان رئيس و سرپرست شهر انتخاب مي نمود. آن حضرت گروههايي از صحابه را به سرپرستي يکي از آنها به مناطق مختلف مي فرستاد، تا با تبليغ دين آشنا گردند و اشکالات آنها اصلاح شود. پيامبر اسلام -صلي الله عليه وسلم-، قرآن و سخنان خود را (حديث) را از هيچکس پنهان نمي داشت تا همه با آنها آشنا شده و قاري قرآن و راوي حديث گردند. وبدين ترتيب نسلي را تربيت نمودکه نه وابسته به يک فرد و يک گروه بود، بلکه به تعداد زيادي درميان آنها، قاري، محدث، فرمانده، مبلغ و والي بود. بعد از رحلت پيامبر -صلي الله عليه وسلم- همين گروهي که توسط پيامبر -صلي الله عليه وسلم- تربيت يافته بودند، همچون ستارگاني درشب درخشيده و هرکدام از آنها به شهري رفته و کار ابلاغ اسلام و رسالت آنرا انجام دادند. با وجود چنين جمعيت آگاه و مجهزي، مسلماً کشته شدن يک يا چندتن از صحابه هيچ تأخيري در پيشروي اسلام در سرزمين هاي جديد ايجاد نمي کرد. و اين اجراء برنامه اي بودکه رسول خدا -صلي الله عليه وسلم- در زمان خود آنرا طراحي کرده بود و براي عادت دادن مسلمين به آن در موقع حياتش آنرا به مرحله اجرا گذاشته بود. و اين نشان مي دهدکه صحابه جز وارثان پيامبر -صلي الله عليه وسلم- و مجري برنامه هاي از پيش تعيين شده ای نبودند. 

يک امت شکست ناپذير

قرار دادن يک امت بعنوان وارث يک پيامبر فلسفهء جالبي دارد. زيرا در اين صورت بهيچ وجه احتمال تحريف آن دين يا کتاب آسمانيش وجود ندارد.
وقتيکه يک امت قاري قرآن و راوي حديث باشند و تعداد کسانيکه درميان آنها براي چنين فضايلي باشند زياد باشد، کشته شدن يا منزوي شدن هرتعداد باعث نابودي و انحراف آن دين نخواهد شد. مي دانيم که وارثان عيسي (عليه السلام) 12 نفر بنام حواريون بودند و براي ساير پيامبران از جمله موسي (عليه السلام) نيز جزء يک وارث مشخص وجود ندارد. اين است که بعد از رحلت هر پيامبر وارث او نمي توانست نداي دين خود را بگوش انسانها در همه جا و در هر زماني برساند. و اگر او منزوي يا زنداني مي گشت يا کشته مي شد، کتاب آسماني و رسالت آن دين تحريف مي گشت. و براي مردم ساير نقاط جهان امکان دسترسي به منابع دين جديد وجود نداشت. اما صحابه بعد از رحلت پيامبر -صلي الله عليه وسلم-، بعد از فتح هر شهري، براي آن شهر يک حاکم اسلامي تعيين کرده تا احکام شرع را جاري سازد و يک قاري قرآن و محدث به آن شهر فرستادند تا تازه مسلمانان شده ها را تعليم دهد. با اين شيوه بضاعت مسلمين براي ابلاغ اين دين تمام نشدني و نامحدود بود. علاوه بر آن اگر کسي در مورد قرآن کريم يا احاديث نبوي -صلي الله عليه وسلم- دچار فراموشي مي شد، صدها نفر قاري قرآن و محدث ديگر بودند که جلو تحريف و خطا را مي گرفتند. اينست که مي بينيم حتي زمانيکه بدليل اختلافات سياسي، بين گروههاي مسلمانان جنگ در مي گرفت، در اين جنگ بين آيات قرآن و احکام شرعي، مثل نحوهء نماز و زکات و غيره، هيچ اختلافي نبود و دو طرف ديگر براي تمامي دستورات مذهبي متفق القول بودند.
و اين اعجاز اسلام است که درميان بزرگترين اختلافها نيز جايي براي تفاوت نظر ميان احکام اصلي دين و قرآن وجود ندارد و کسي حتي به يک آيه قرآن شک نداشته است. پيامبر اسلام در مورد رسالت صحابه مي فرمايد: احاديث مرا به گوش امتم برسانيد، هرچند که به اندازه يک جمله کوتاه باشد.

اختلاف ميان صحابه

در اينجا بد نيست اشاره اي به موضوع اختلاف ميان صحابه داشته باشيم، و اعلام کنيم که صحابه هيچکدام معصوم و عاري از خطا نبودند و ممکن است گاهي دچار فراموشي شده باشند -که ويژگي هرانسان است- يا بدليل اينکه جمع نمودن همگي آنها بطور مداوم، براي بيان حديث از جانب رسول خدا -صلي الله عليه وسلم- ممکن نبوده است، از آنها چيزها را شنيده يا ديده باشند که ديگران از شنيدن و ديدن آن محروم بوده اند. وهمين گاهي سبب اختلاف نظرهايي در ميان اين امت مي شده است. اختلاف و تفاوت نظر ميان اعضاء يک خانواده، يک گروه، يک شهر و يک امت، امري طبيعي است و امکان ندارد که گروهي بوجود آيد که در تمامي موارد جزئي و کلي اتفاق نظر داشته باشد و حتي يافتن دو انسان که داراي ويژگي هاي کاملاً مشترکي باشند، ممکن نيست.
اما آنچه از همه مهمتر است اين است که صحابه بعد از رحلت پيامبر -صلي الله عليه وسلم- هيچگاه در اساس دين نيافتادند و اختلافات آنها ناشي از تفاوت نظر و اجتهادهاي انساني و از طرفي صحابه تا زمانيکه اقوام ديگر در ميان جمعيت آنها نفوذ نکرده بودند، با وجود تمام اختلاف نظرها بدليل درجهء ايمان بالا در درونشان، هيچگاه کارشان به نزاع و خونريزي و حق کشي نيانجاميد.
و اختلاف و جنگ زماني در ميان مسلمين پديد آمد که گروه خالص صحابه وجود نداشت و تازه مسلمان شده هاي غير صحابه وارد عرصهء سياسي اسلام گشتند وصحابه پير و سالخورده و گوشه نشين بودند. و تا زماني که صحابه در صحنهء اجتماع و سياست بودند، بهترين و طلايي ترين دوران وحدت آميز و توفيق بخش را در تاريخ اسلام و سقوط دشمنان اصلي و کارهاي بزرگ دين مثل جمع آوري قرآن توسط آنها صورت گرفت.
اختلاف صحابه ناشي از اجتهاد آنها بوده است، يعني بدليل تفاوت در برداشت و سليقه که در هر انساني وجود دارد، گاهي به اختلاف مي افتادند. اختلاف صحابه ناشي از هوي و هوس و مال دوستي و کم کاري آنها در دين و انحراف آنها نبوده است، زيرا هيچکدام از آنها زندگي ساده و عبادت سخت خود را رها نکرده و بيشترين نقطه اختلاف آميز آنها در امور سياسي و اجتماعي بوده، که هر کدام تلاش مي نمودند راه حل بهتري براي اداره جامعه ارائه دهند . خداوند ميفرمايد: ﴿وَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ فِيمَا أَخْطَأْتُمْ بِهِ وَلَكِنْ مَا تَعَمَّدَتْ قُلُوبُكُمْ﴾. [احزاب :5].
(گناه در چيزهايي نيست که به خطا و اشتباه رفته ايد، بلکه در چيزهايي است که دلهايتان (عمداً) مي خواسته است).
از آنجا که اختلاف نظر اصحاب ناشي از اجتهاد و تفکر بوده است، نه هوي و هوس و افتادن به دنبال مال دنيا، پس اگر در اجتهاد خود به خطا نيز رفته باشند، باز هم گناهي بر آنها  نيست، زيرا نيت آنها براي اجتهاد پاک و اصلاح امور بوده است. پيامبر اسلام  -صلي الله عليه وسلم- در مورد اجتهاد مي فرمايند: (هر کس در اجتهاد به خطا رفت يک ثواب دارد و هر که به درست رفت دو ثواب دارد).
اگر صحابه پيامبر -صلي الله عليه وسلم- بعد از رحلت آن حضرت در اختلاف نظرها به مال اندوزي و ساختن کاخها و سرکوبي مخالفان و هوس پرستي روي مي آورند، مي شد ادعا کرد که اختلاف ميان صحابه از روي اجتهاد و اختلاف عقيده نبوده است، بلکه به سبب مال دنيا بوده است.
در حاليکه صحابه بعد از رحلت پيامبر -صلي الله عليه وسلم- بي توجه ترين افراد به مال دنيا بوده اند، جز کسانيکه از قبل داراي اموال فراوان بودند و چه در زمان حيات رسول خدا -صلي الله عليه وسلم- و چه بعد از آن از هيچ گونه انفاقي دريغ نورزيدند.

وظيفه ساير مسلمين در مورد اختلاف
حال بايد ديد ساير مسلمين در مورد اختلاف و مناقشات بين يکديگر يا گذشتگان چه موضعي بايد بگيرند. در مورد موضوع اول يعني اختلافي که بين دو گروه از مومنين در مورد هر چيزي، قرآن به صراحت مي گويد:
﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنْ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا﴾. [حجرات: 9].
(هر گاه دو گروه از مومنين با هم جنگ کردند، بين آنها صلح را برقرار سازيد).
حال که وظايف مسلمين در ازاء اختلافاتي که در بين خودشان رخ مي دهد مشخص گشت، بايد ديد اگر اين اختلافات ميان گذشتگان باشد، مثلاً اگر اختلاف ميان صحابه ما را به اختلاف نظر وا دارد چه موضعي در اين قبال بگيريم و چگونه با آنها برخورد کنيم؟ قرآن کريم ابتدا مي فرمايد:
﴿وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُوْلَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً﴾. [اسراء: 36].
(از چيزي که از آن آگاهي نداري پيروي مکن، زيرا بيگمان چشم و گوش و دل همه مورد پرس و جو از آنچه مي کنند قرار مي گيرند).
اين آيه از مسلمين مي خواهد که بدون دليل و آگاهي در مورد هيچ چيزي اظهار نظر نکنند و بدين ترتيب به اختلافات دامن نزنند. قرآن کريم باز مي فرمايد:
﴿تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُمْ مَا كَسَبْتُمْ وَلاَ تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾. [بقره: 134 و 141].
(آنها قومي بودند که گذشت و رفت. آنچه بدست آوردند متعلق به خودشان است.آنچه شما بدست آورديد متعلق به خودتان است، و در موردآنچه آنها کرده اند از شما سوال نخواهد شد).
اين آيه براي قضاوت در مورد گذشتگان بسيار معقول و بجا مي باشد. زيرا اولاً هر نتيجه اي که در اين قضاوت حاصل شود و هر زياني براي هيچکدام از گروههايي که در اين قضاوت بر سر آنها دعوا دارند، نمي رساند و آنها که گذشته اند مسئول اعمال خود هستند و آنها که اکنون وجود دارند مسئول اعمال خود مي باشد.
ثانياً محاکمه گذشتگان هيچگاه ممکن نيست. بعنوان مثال يک قاضي حکم يک مجرم را تنها پس از بررسي هاي علمي و تحقيقات گسترده و بر اساس     موازين قضايي صادر مي کند. حال چگونه مي توان در مورد گذشتگاني که صدها و شايد هزاران سال از زندگي آنها گذشته باشد، با اطلاعات عاميانه دست به قضاوت بزنيم، با علم به اينکه حتي اگر به معتبرترين کتابهاي تاريخي متوسل شويم، آنها عاري از خطا، تحريف و اشتباه نيستند.
با توجه به اين مشخص مي شود دعوا بر سر گذشتگان نه سودمند است و نه ممکن و آن بايد به بهترين و عادلترين دستگاه قضايي يعني دادگاه عدل الهي واگذار شود و از دخالت بر اساس ناآگاهي و دانش محدود خوداري کرد.

آيا خداوند بعد از رحلت پيامبر نيز از اصحاب راضي بود؟

﴿يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾. [مائده: 54].
 اي کسانيکه ايمان آورده ايد! هرکس از شما از آيين خود برگردد، خداوند قومي را خواهد آورد،که خداوند دوستشان دارد و آنها نيز خداوند را دوست مي دارد. آنهانسبت به مومنان نرم و فروتن بوده و نسبت به کافران سخت ونيرومندند. در راه خدا جهاد مي کنند تلاش مي نمايند و ازسرزنش هيچ سرزنش کننده اي هراسي به دل راه نمي دهند. اين فضل خداست و خدا به هرکس که بخواهد اين فضل خود را عطا مي کند. و خداوند داراي فضل فراوان و آگاه (به امور) است).
اين آيه پيش گويي درمورد ارتداد گروهي از تازه مسلمان شده هاست که ايمان آنها قلبي نبوده، بلکه آن از سر ترس و ناچاري مي باشد. اين گروه مترصدندکه بعد از رحلت پيامبر اسلام -صلي الله عليه وسلم- و همراه با ضعيف شدن اسلام، ازدين برگردند و رفتار دوران جاهليت را تکرار کنند.
خداوند با اين آيه خطاب به آنها مي گويد که خيال برگشتن از  دين را پس از رحلت پيامبر -صلي الله عليه وسلم- از سر بيرون کنند، زيرا مسلمين بعد از رحلت پيامبر -صلي الله عليه وسلم- ضعيف نمي شوند و خداوند قومي را به قدرت مي رساندکه نسبت به مؤمنين آسانگير و نسبت به کفّار ومرتدين، سختگيرند. واين قدرتي که به آنهاعطا شده است، فضلي است ازجانب خداوند. به گواه تاريخ بعد از رحلت پيامبر -صلي الله عليه وسلم- تعداد زيادي ازتازه ايمان آورده هاي باديه نشين از دين برگشتند و اسلام را انکار نمودند و حتي گروهي از آنها ادعاي نبوت کردند تا بدين ترتيب به شهرت و قدرت برسند. اماخداوند در ازاء اين سلطه طلبي آنها، وعده خود را عملي ساخت و صحابه را به قدرتي رسانيدکه به رهبري خليفه اول که خود يکي از بزرگترين اصحاب پيامبر -صلي الله عليه وسلم- بود، به سرکوبي مرتدين پرداختند و وعده الهي در مورد ارتداد گروهي از تازه ايمان آورده ها و به قدرت رسيدن دوستداران خود و کسانيکه خدا دوستشان دارد و پيروزي آنها بر مرتدين، تحقق يافت و کسانيکه فضل و رحمت خدا شامل حال آنها گشت و با اراده خداوند به قدرت رسيدند، کساني نبودند جزء صحابه. و بدين ترتيب خداوند رضايت خود را از قومي که بعد از رحلت پيامبر -صلي الله عليه وسلم- بر مرتدين غالب شدند اعلام مي کند، که تاريخ اين قوم را جزء با صحابه نمي شناسند.
اميدواريم نسبت به صحابه ي كرام رضي الله تعالي عنهم محبتي همراه با عمل داشته باشيم و آرزوي حشر در آخرت با آنها داريم زيرا حشر آنها نيز با حضرت رسول صلي الله عليه و سلم مي باشد. انشاءالله خداوند  سعادت دو دنيا را نصيب همه ي مسلمانان كند.آمين.

عبدالرحمان جامی رحمة‌الله‌علیه:

امت احمد از میان امم                      باشد از جمله، افضل و اکرم
اولیایی کز امت اویند                       پیرو شرع و سنت اویند
رهبران ره هدا باشند                       بهتر از غیر انبیاء باشند
خاصه آل پیمبر و اصحاب                کز همه بهترند درهرباب
وزمیان همه نبود حقیق                    به خلافت کسی به از صدیق
وز پی او نبود از آن احرار              کسی چوفاورق لایق آن کار
بعد فاروق جز به ذی النورین           کار امت نیافت زینت و زین
بود بعد از همه به علم و وفا             اسدالله خاتم الخلفاء
جز به آل کرام و صحب عظام          سلک دین نبی نیافت نظام
نامشان جز به احترام مبر                جز به تعظیم سوی شان منگر
همه را به اعتقاد، نیکو کن              دل ز انکارشان به یک سو کن

[مثنوی هفت اورنگ]

((برگرفته از وبلاگ راه سنت))

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم مهر ۱۳۸۹ ساعت 19:47 توسط عمر  | نظرات

?           (توسل امام شافعی(رحمه الله) به اهل بیت نبوی کتاب دیوان امام شافعي)        

آل النبی ذریعتي                          وهم الیه وسیلتي
أرجوا بهم اعطی غدا                     بیدی الیمین صحیفتی
ترجمه: اهل بیت پیامبرصلی الله علیه وسلم محکم و آنهاوسایل و واسطه های من به سوی الله جل جلاله هستند
و به واسطه آنها امیدوارم که در فردای قیامت نامه اعمالم به دست راستم داده شود

نوشته‌های پیشین
آرشیو موضوعی
پیوندها

BLOGFA.COM

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید