رسم واداب وفرهنگ ازسفیدرود تاپلورود (سرگذشت از این روستا بنام چهارده ویا درگذشته خیلی خیلی دوربنام گوراب چهارده.۲۷۰'-) چون در این کتاب از رسم واداب فرهنگ از روستاها رانوشتم گفتم بدنیست سر گذشت این روستا رابنویسم تایک جوری به مردم این روستابرای اینها روشن شود یابایدار راه روز نامه یادر جرایت ها یک جوری برسانیم .گفتم حالا که برای من پیش آمده سرگذشت این روسنارادراین قسمت کتاب بنویسم چهار ده یادرگذشته بنام گورابی چهارده این روستا چهارده درگذشته به این نامآوران چهارده بوده و امروزه چهارده درقدیم چهار تاده بوده که امروز دوتا ده از آن باقی مانده است. به نام چهارده سفلی وچهارده علیا این چهارده یاگوراب چهارده درزمان فرمانروایان کیارانکوه جزتمیجان پایتخت رانکوه بود.وچهارده معروف به گوراب چهارده درزمانفرمانروایی امیرمحمدسلطان رانکوهی، چهارده چها تاده بود که امروز آن چهار ده دوتاده وجود دارد.بنام چهارده سفلی وچها ده علیا .،ایاهمان چهارده قدیم است یانه بایدشکاف تا اثبات کرد باید کتابهای تاریخی که ربابه منطقه نوشته شده اند رجوع شود.؟ البته من کمی این کارها را ک دم درکتاب گیلان نوسنده جعفر خمامزاده.چنین آمده است این چهارده طبق کتاب .، امیرمحمد رانکوهی درسنین کهولت دست ازحکومت رانکوه برداشته وحکومت رانکوه را به پسرش ،،امیرنوپاشا،، تعویض نموده ودرگوراب چهارده اقرار رانکوه اقامت گزیده. سیدعلی کیاکه ازدست امیر نوپاشا و امیر محمد شکست خورده بود به مازندران گریخته بود پس ازچندین ازراه کوه پایه خودرا به روستای چهارده رسانیده امیرمحمد رانکوهی رامقتول کردانیده. آیناز کتاب گیلان ژوهشگران ایران (گیلان ص جلددوم؟)و(ازکتاب گیلان ولایات دارالمزان ایران.ه.ل.رابینو ترجمعهجعفر خمامی زاده بنیاد فرهنگ ایران گیلان ص۴۶۵ )ودراین کتاب چنین آمده است، نوپاشا که ریاست بود سیددرگرمرود سخت سر،،رامسر،، است.برای غافلگیری آوازم آن ناحیه شده ولی سیدعلی که ازقصدوی آگاه بود درامتدادکوه هاحرکت کرده وبه چهارده رسید و آنجارا ویران ساخت وامیرمحمدرا به هلاکت رسانید .ودرهمین کتاب ص۴۱۳ آمده چهارده را نزدیک ملاط قرار داده وسابقاً دارای بازار به نام گوراب چهارده بوده است. دراول اینروستا پل خشتی وجوددارد که نشانگر تاریخی بودن این روستا است.( که قبل از موتور کنگاه برنج کوبی بیاید اززیرابن پل آب رد می شده برای به چرخش درآوردن ،،اودنگ،،های این روستا بود که امروزه جایی اودنگ هارا کنگاه های برنج کوبی گرفته است .البته درجواراین پل خشتی رودخانه ،ای،رد شده که زمان نصراله خان صوفی املشی کنده شده است .لذاپایخ گذاراین رودخانه گمی پائین تراز این رودخانه یا آن پل آن زمان درزمان فرمانروایی، امیرمحمد نوپاشاکیا حفاری شده است . وزیر این پل آب برای اودنگهای این روستا می آمد. حالا آب به آن رودخانه میریزد. نصرالدین صوفی ،ارباب این روستا منطقه شد دید رعیتها برای آبیاری زمین هایبرنج کاری درمنطقه هستن آبی برای آبیاریزمین هاندارند یارودخانه قبلی خوب آب دهی نمیکند.، سرهنگ رودخانه را ازکهنه گوراب چاه به لکموج برده اولین باربرای حفر این رودخانه منطقهنام بردهمیشود سردهنه این رودخانه ازادامه رودخانه جیرجوب درحدودسال۸۲۵ هجری زمان پادشاهی امیرسیدمحمدکیا رانکوهی تیمجانی انجام گرفته،(بیشتر رجوع شود بهکتاب تاریخ رانکوه به مرکزیت تیمجان ص۹ پاورقی) گفتم یک پل خشتی اول چهارده سفلی دارد نشان گرفتاری این روستا است والان روی این پل خارها مانند جنگل ها احاطه کرده واز دید مردم پنهان است. این پل در زمانی فرمانروایکیا ها ومسیررفت وآمد این فرمانروایان ازپایتخت رانکوه به ملاط ولاهیجان ازکهنه گوراب چاه بهاستادکلایه وازمیان چهارده بالا محله وهارده پائین بهکومله وملاط ولاهیجان ،،بیه پیش،،بوده است. ازاین پل استفاده میکردند ودرآنزمان تاقبل ازدهه پنجاه مردم روستا چهارده ازهمین پل وجاده رفت آمد میکردن تاکهنه گوراب چاه جاده اصلی شات بوده .وازآن زمان سرکوبها این قسمت صحرا را،که بنام آقایی باغ، رازمین برنج کاری ک دن وجلو جاده رفت آمد مردم این مسیرگرفته شد . مردم چهارده ازوسط روستایی سورکوه رفت آمد میکنند.؟!)) اینجانب درمجله فصلنامه،آوای، این مقاله زیررا یاداستان این روستارا حتی عکس پل خشتی را بیشتر توضیح دادم درص۴۱ آوای سال چهارم شماره چهاردهم زمستان ۹۵ )) من بچه بودم تاجوانی توروستا بودم این برای من سوال بود همیشه به این فکربودم کهچرا یک روستای که جمع صد خانوار زندگی میکنند یک مسجددارند ودوتامسجد (کول ۲۷۱'-) همیشه برای من سوال بودتا اینکه شروع به تحقیق کردن کردم وبعدهاتوکتابهای خوندم که در ۷کیلومترجنوب غربی رودسر ۵کیلومتر شمال املش روستایی بود چهارتاده یا۴تاروستا بنام گوراب چهارده. این چهارده در وسط سه ده یک بازاری بود بیش ازچندین دکان داشته وسه تاده بوده زمان که تیمجان پایتخت بود این روستا گوراب چهارده(بازار)پر رونق داشت. وبین فرمانروایان تیمجان وفرمانرواسخت سر ،،رامسر،،درجنگ بودن یک روزمیرزا محمدکیا یا امیرمحمدسلطان فرمانروا رانکوه درسنین کهولت دست ازحکومت رانکوه برداشته حکومت راکوه را بهپسرش ،،امیرنوپاشا،، تعویض نموده ودرچهارده،،گوراب چهارده،، قرار رانکوه اقامت گزیده وسید علی کیا که از دست امیر نوپاشا و امیرمحمدسلطان شکستخورده بود به مازندران گریخته بود سپس از چندی راه کوهپایه خودرا به روستا گوراب چهارده رسانیده وروستا گوراب چهارده را به ویرانه رسانید .و امیرمحمد رانکوهی را مقتول کرد. ایم روستا بعداز چندوقت چون خانه ها بدون سکنه بودن تبدیل به تپه خاک شد. واین مسجد ها مانند خانه ها به ویرانه تبدیل شده اند واز آنجا بود که گوراب چهارده بهچهارده شد .، مسجدها به ویرانه کشیده شد پس هرروستا یک مسجد داشت و جای خرابه مسجد باقی ماند تپه خاک اسارش باقی مانده؟!))
(تاریخ برنج وبرنج کاری وبکار بردن ازقدیم تا امروزه ) برنج در شمال چه کاربرد دارد .اولا برنج غذا اصلی مردم شمال درقدیم هرچند وحده غذایی میخوردن از برنج بود گفتم هرچند وحده غذایی چون حتی عصرانه هم می خوردن باز برنج بود.این برنج تمام کارها جای پول کار می کرد.مثلان حلوا وشیرینی درست میکردن. آجیل برای کودکان حتی بزرگان هم استفاده میکردن. دانه های خرد شدهبرنج درجه دو راخوراک طیور وماکیان می دهند. وباسرخ کرد۵ن وتفت دادن برنج درروغن،برنج بو داده درست میکنند که آجیل کودکان است وآن را باشیره یادوشاب(شیره !خرما لو) قاطی میکنندونوعی شیرینی میسازند.فراورده های برنج نقش بسیاری درخانه مردم شمال دارد. حتی برایخانه سازی های روستایی دارد. گِل همراه باساقه وپوست ریز وپیوسته نازک برنج قاطی می کنند دیوارها راباآن میسازند.وبه گدا ،ملا ،وگریه نذری برنج میدهند برنج در مراسم ها وآیین ها بیشترین نقش را دارد. اولین خوشه برنج بریده شود راروی درودیوار انبار وبه نیت افزایش برکت وآویزان میکنند. آخرین مشت ساقه درو شده برنج رابه نشانه تبرک نگه میدارند ودرروز آغاز کشت سال آینده به گاو نر روزافتتایی می دهند.ودر هنگامی که عروس پا به خانه دامادویا،شوهر، میگذارد روی سر ش دانه برنج رنگی میریزند. به بیمار آش برنج درست میکنند. برنج درگذشته واحدپرداختها بود. واغلب آن رابجای پول ملاک قرار میدادند.سهم مال الا جاده و مالک رابابرنج پرداخت میکنند مددکاران مزرعه ونجار وسلمانی وآهنگر رابابرنج میدادند. برنج وبرنج کاری در گیلان مبتنی بر آب آیینها وادبیات ویژه ای دارد. مردم گیلان باکشت برنج ودرآمیختن. وآن بافراورده های طبیعی الگویی غذایی رادرسالیان دراز سامان دارند که ازنظر تنوع وطنم ویژگی های منحصر بفرد دربین غذا های ایرانی دانند .؟)(قدیمی ترین سندی که از وجود برنج درگیلان ومازندران خبر میدهد از،،طبیب طبرستان علی بن سهل بن الطبری،،است که زمانی دبیرمازیار بن قارن ، اسپهبدطبرستان، بود وبعدبه خدمت ،معتصم بالله، خلیفه عباسی ومتوکل درآمد. به گزارش ایسنا،اودر کتاب فردوس الحکمه که درال۲۳۶هجری قمری نوشته شده پس ازذکر قوه ی تغذیه برنج آورده است.،(دیدم در طبرستان برنج که ۴۰سال برآن گذشته بود،) رافائل قرن چهارم درحوالی مربوط به حاکمیت آل زیاد نیز نشانه ای از برنج کاری درگیلان به دست آمده است. گیلان ومازندران از مهمترین خاستگاه های کشت برنج در ایران هستند. از زمان آشنایی گیلان ها به کشت وتولید برنج هیچ مدرکی در دست نیست .؟!) البته درجایی دیگر وکتابی دیگر ونویسنده دیگرآمده . این نویسنده بنام ،(مسعود پورهادی،) ازاین نویسنده آمده که درزمان انوشیروان برزویه طبیب برنج را آزمندیان باخود به ایران آورده است.، برنج ازاواخر ساسانیان درگیلان متداول بود وقت غالب مردم آنجا را تشکیل می داد ازدوره سلوکیان به ویژه اشکانیان درمحدوده ای که امروز جلگه گیلان نامیده میشود به ویژه درشرق سفیدرودواتقرار انسان به صورت جنینی پاگرفت ود اواخر دوره ساسانی منجر به استقراریک نظام اقتصادی کارآمدتریعنی تولیدکاورزی ،،کشت برنج ،،شد . شیوه زندگی گیلانِ ها تاآواخردوره ساسانی مبتنی بر پرورش دام شکار وجمع آوری محصولات جنگل بود. این اثر درحوالی سال۳۲۰هجری قمری می نوشد.،( مرداویج درال۳۲۰قاصدی بنام ابنالجعدرانزدبرادرش وشمگیر که در بالادگیلان بودفرستاداورانزدخود فراخواند.قاصد هنگامی اورایافت که همراه جمع دیگر بالباس های مندرس و وضعی رقت بار سرگرم برنج کاری بود.،)اگر این خبر صحیح باشددراین زمان کت برنج درگیلان رواج یافته بود. انیمه قرن چهارم نیز اخبار زیادی از کشت برنج درگیلان هست. درقرن هفتم به طورکامل باکشت برنج درگیلان روبرو هستیم.خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی درکتاب
آثار وحیاء ضمن آن که میگوید درزمان اواین ایده رایج
بود که برنج رابرزویه طبیب ازهند به همراهکتاب کلیله ودمنه به ایران آورده چگونگی کشت برنج رانیز بهتفصل گفته وتاکید کرده است کهارزش کیفی برنج گیلان درهمان زمان نیزبه جاهای دیگر بهتر بوده است.)
(گیلان چند نوع برنج دارد) ارقام برنج گیلان حدود۱۰۰ گونه است وآنها رابرای بلندی و کوتاهی به سه دسته طبقه بندی میکنند گروه دانه بلند وکه عمدتامعروف به،،صدری،، وگروه دانه متوسط که به ،، بی نام،،معروف اند گروه دانه کوتاه ازگونه،،چمپا،، هستند.باگذشت قرن هاارقام برنج دچار تغییر وتحول شدواز باقی مانده آن ها دقیقانمی توان گفت کدام یک ارقام اولیه هستند. روند این تغییرات ازدهه۴۰ تاکنون شتاب بیشتری گرفته است امروزه کاشت اکثرارقام بومی که درگذشته ازسطح زیرکشت بالایی برخوردار بودند کم شده واز دشته زراعت گیلان هاحذف شده وازاین رفته است .مردم گیلان زمانی سه نوبت برنج میخوردند وبرخی از آنهاهمچنان به همین شیوه زندگی میکنند تا چهار پنج دهه پیش دربرخی ازشهرهای کوچک روستا های گیلان خوردن نان نشان تنگدستی بوده اگرنانی درخط گیلان پخته میشد ،آز ارد برنج بود. اصطلاح نان خوردراین خطه ناسزا وتوهین محسوب می شدوبه عنوان نفرین به کار میرفت. میگویند باخوردن نان فقط میشود تابستانه درخانه رفت ولی باخوردن پلو تاخراسان می توان رفت .وبرنج برای گیلان هاارزش بسیاری دارد ودرفرهنگ مردم اینکه باورهای ب المثل هایلایت فراوانی درباره آن وجود دارد.. گفته میشود درگیلان۴۰ گونه پلو وچلو۱۸ گونه آش وسوی ۲۲ گونه خوراک ۹گونه دسر ویک نوع سالاد از برنج تهیه میشود.ازمستقات برنج نیزاستفاده های بسیا ری میشود.پوست زیر آن را باگِل رس قاطی میکنند و آن رادر گِل مالی(گِلکار کردن ) ساختمان به کارمیبرند.دم کرده آن برای درمان براش موتجویرمیشود برای دودی جشن کردن برنج وماهی آتشش میزنند.کف طویله و درخاک گلدان وباغچه هامیریزندتاگل وگیاه ازخودش حلزون درامان بمانند.وباسوزاندن آن حشره ها راهنگام شب ازخانه میراند.پوست نرم برنج رابهدام های لاغر میدهند تا قوی شود . باساقه برنج(کولوش)شیروانی خانه انبار وطویله را می پوشانند. از آن ریسمان و آویزه وزیر دیگی می بافند وازآویزه زیردیگ رازیرظرف برنج وخورشت داغ میگذارند. دانه های شکسته برنج را آرد میکنند. و باآن چند گونه نان برنجی فرنی درست میکنند؟!)
(رسم برنج کاری ازقدیم تاامروز وتاریخ برنج کاری درگیلان) برنج کاری برای خودش یک رسمی دارد باید ازشروع به شخم زدن ازقدیم تا به امروز همه چیز که ماشینی
شده (البته تمام نویشته های من تواین کتاب ازشروع یعنی ازقدیم تابه روز شده است خواهم آورد.؟دراولین روز شروع کشاورزی شخم زدن زمین شروع میکردن درقدیم باگاونر بود واست .گاونریک وسیله ای بود برای شخم زدن. گاو نر وصاحبش روزاول صبح میرفتن سرزمین برای شخم زدن آن روز تاقبل از ظهر کارمیکردن.می گفتن (سُوفته ۲۷۲'-) سُوفته کردم یاسُوفته امروزسُفته میکنم این فرد چند ساعتی سر زمین شخم میزند وآن روز قبل ازظهر برمیگردد دیگر نمی رود.درزمانی برگشت همسر یا مادر منتظر آمدن آنها هستند. بمعضی رسیدن صاحب گاو وگاو نرهستند. به خانه مادریا زن خانه قبل از بیایند یک مشت برنج رنگ کرده با زرجوبه وچندتا سکه مغز گردو نقل نبات و،جو یاشلتوک ،این جو یاشلتوک اززمانی که در آخرین ساعتدرو میکنند آخرین بوته برنج یک مشت برنج آخرین لحظه درودرچندبوته برنج را( البته بعضی ها برای اینکه کسی نبیند دزدکی؟ ان چند بوته را نگه می دارند چون آن یک مشت برنج را بعدا درو میکنند به صاحبش زمین می دهند مبلغی پول می گیرند شاید آن چند نفر هم از این کار ها راانجام بدهند ولی هرکی زرنگتر است بابدجلو چشم همه ببرد تاصابت شود آخر بریده . وقتی همه برنج درو تمام شد این فرد آخرین مشته حتی کوچکتر باشد جلو چشم درو کرد و این مشته برکت می گویند این برنج صاحب تحویل دادن مبلغی پول میدهد. حتی از خنواده خودش باشد .آن برنج را ازهمه برنج ها جدا میگذارند و نگه داری میکنند برای همچین روزی که آن مشت جویا شلتوک را ازساقه بادست جداکرد وبه همراه برنج رنگ کرده سکه ونقل نبات مغزگردو برسر گاو وصاحبش وحیاط خانه یریزند .ودرآن ساعت به های کوچک تازیر ۱۰ سال بچه های همسایه آن دور اطراف هستن می دانند دور ور لاس هستند بعضی از سر این گاو صاحب گذشت این بچه ها جمع میکنند. چون سُوقته است پول وجو و وسائل برسر گاو همراه او میریزند برکت است . پول ها ومغزگردو ونقل نبات ها رابه ها جمع میکنند. برنج هارا مرغان می خورند برای خودشان جشن میگیرند کمی از آن ،جو، راگا میخورد مزه به دهان او میرسد وکمی هم از آن جووبرنج راپرنده ها بهرمند می شوند.غاز اردک هاهم برای خوردن کم نمی زارند پس همه دراین ساعت ازاین برکت سود وشاد میشوند کسی حرف نمی زند همه کمی بیش سودی میبرند.صاحب زمین این ساعت سُوفته کرده زن بعداز این عمل ریختن وسائل ها بر سر گاو وصاحب گاو به همراهی وسائل ظرف دود دادن یااسفند آتش آماده است چنددور ،دوران وصاحلش میچرخد دود میدهد تا مردم چشم بد نزنند . وهرکی به کارخود ش مشغول میشود مرغ واردک وپرده ها هم به کارخود خودشان مشغول میباشند .؟! ،))
(چمُوش یاچمُش۲۷۳'-) دوستی داشتم بنام آقای سالار نادری بچه سیاهکل بود وبعداز گفتگو ومشورت کردن کمی از نوشته هایم نگاه کردن از نوشته هاراورق میزد برگ برگ نگاه می کرد .ازرسم سالنو وعیدی بچه راخواندو بچه هالباس نو می پوشیدند ازپاپوش شما چیزی از این چمش ننوشتید و
واز نوشته هایت کم کسردارد ازننوشتن من آبادگران خوب است ازاین کارت خوبه ازولی این هم بنویسید و خودم شنیده بودم ولی یادم نبود.اوداستان پاپوش بچه ها را برای من نوشت ارسال کرد.اوچنن نوشت درزمان خیلی دور دور ها کهکسی نام ازکفش نبود (چمُش ویا چمُوش)بود چموش را استادان محلی می دوختن ومرد ها که می پوشیدند وزنها هم میدیدند فقط یک فرق کوچکی داشت نوک چمُوش مردها کمی تیزه کشیده تررو به بالااست وبعدش بلندتر باجوراب هایکه خودشان می بافتن باچشم گوسفند این جوراب تازیرزانو وبندچموش هم تازیرزانو بسته میشد. وچموش زنها نوک چموش کوتاتربود وبند هم فرق نداشت .این چموش باپوست ،چرم خام ،حیوان درست میکنندکف این چموش دو تا سه لایه چرم روی هم قرار می دادن برچسب وباچکش می کوبیدن در میکردن سفت محکم میکرد. تاخارخاشاک فرو نرود تاریخی وجود ندارد خدمت چموش یاچمش مشخص نیست ولی درتاریخ آمده قدیمی ترین پاپوش چرمی (کفش۲۷۲'-)جهان متعلق به آذربایجان شهربراز به خدمت تاریخی پنج هزار پانصدهزار که درموزه ارمنستان نگهداری میباشد.(البته ازنظرنویسنده ازپیدایش وساخت ساز که آمده برای پاپوش هم درهمه جا مانندلباس برای پاپوش هم آمده تاچیزی تیز یا خار به پانصد در تاریخ آمده بعداز ایران صندل بیش از۱۲۰۰ سال درمصر وقبل ازمیلاد میباشد.ودرکشور های دیگر هم دارند مثل یونان صندل های لا انگشتی وحالا یه انگشتی ۱۰۰۰ سال پیش ازمیلاد مسیح وبعد از چموش مردم به رشد فکری رسیدن که کفش های دست دوز آمده که بیشترین شهرها ی بزرگ کفش دست دوزی می پوشیدند پاطرف رااندازه گیری می کردن وبعد برای پااوکفش دوخته می شد. مانندلباس ها رااندازهیری میکردند بعد لباس میدوختند این کفشها برای پول دار ها وشهری ها بود وچون روستاها جاده یا خیا بان نداشتن تاکفش بپوشند. وبعداز چموش توروستا ها (بُوت۲۷۴'-) بُوت آمد وبعد اینکه جاده شد ویاران شن آمد یا جاده شد سازی شد کفش هم به روستا هاامد و پدر برای فرزندان خودشان درشب عید سر تا پا آنهارا تازه می کرد که دراین سال نو دلشان شاد شود. وتا قبل ازجاده بیاید جاده گِل بود با ،بُوت ، رفت آمد یا چاروق و نوعی از گالوش ازنظر جنس یکی است .بچه های روستایان همین بُوت یاگالوش تازه بود دلشان خوش بود. وبعدهاکفش آمد برای شب عیدی به بچه ها کفش میخریدند البته همه خانواده ها دست شان به دهانشان میرسید . تاریخ کفش دست دوز مشخص نیست وازکی آمده وازکجا آمده مخترع کیست. کفش دست دوز ازکیست شروع کفش دست دوز کی بوده. ولی زمانی که کفش صنعتی شود با ماشین کفش دوزی آمد مخترع ماشین و کفش صنعتی آقای ملکی میباشد درسال۱۹۶۰ اختراکرد تاقبل ازکفش دست دوز فراگیرشود چموش بوده تاسالهای ۱۲۸۰ چمش توروستاهای دورازشهرها بوده. درکوه نشینان روایت شده تاسالهای ۱۳۰۰ دیده اند امیدوارم که کسی تاریخ ازکفش دست دوز وآخرهای چموش را میداند برای من بفرستد ماراخوش حال کند .؟؟)
(انواع واقسام گیاهان خوراکی درمنطقه با نام محلی ) ۱__ اُو ترهِ __اسفناج__اَ شکنه ،معروف به اَشکنه تره __بادمجان__باقلا__بونه __تروف __ترخون __،ترفچه یا ترچه ،__تُرشواش__ پیاز__ بونه __ پنیر کُو __ ،پامودر،یاسربادمجان،__ پشم باقله__ ترشک __خیار __خلفه یا شنبلیله،__ ریحان __سیر ولگ یا سیربرگ،__ سیوز مینی __شاهی __ جعفری__ چغندر __چوچاق__ خالواش نوعی سبزی کوهی است__ کباریاتره_کرفس__ کدو__کاهو__کلم __کَکج__ گشنیز__لوبیاسبز__لوبیا یا پاچباقله،__لوبیا چشم بلبلی __لوبیاچیتی__ نخودسبز__ مرزه__مرجو __فلفل سبز،انواع فلفل__فلفل دلمه انواع__
نعناع __هِیل __هویج__مکابیج ،بلال،__ ۲__گیاهان هرزه درمنطقه زیاد است چندتا را با اسم میآوریم چون د فارسی ندارد شاید هم داشته باشد درحدی نیست واگرعلمی شو یا فارسیش پیداکردم دراپ دوم حتی هرچه باشد برای خوانندگان بیارم __تال،یاگُل شیپوری، به چند رنگ هست __تلخاسی__ پنیره __ پیله __ پَلهَ __ پیلهم ،این گیاه دارویی است __سوروف__ سوته__شقایق هرز__شیرعلف__پنج انگشتِ__ خرترشواش__نرمه گالی زاک__گالی__گندواش__آلاله__ بور__گُل میمونی __ سگواش یا پیچ واش __البته انواع اقسام علف هرز بی نام نشان تومنطقه زیاد است __