،رسم. مرسومات شرق گیلان (۲) خشک کردن چای وخشک کردن پیله ونخ یاکج درست کردنپیله .چون تار ها پیله نازوک است این تارها رامی تابند یا می ریسند وسیله،ی، است بنام (دوک۸۱'-)برای ریسنده این و سیله، دوک، تارهای نازک کج یانخ پیله را می رسندمی شودنخ ولی قبل از اینکه تار های کج را با ،دوک،بَرَسَند وسیله ،ی،است بنام چیر یاچر این چرتارهای نازک که دورپیله راگرفته شده پیله آنهاراجداسازی میکند. بعد با دوک هرچند تاررا باهم می رسند ومی شود نخ ابریشم وبااین نخ مردم شمال درآن زمان قبل از آمدن پارچه های مصنوعی برای خودشان لباس درست میکردن. درقدیم وقدیم لباس سه نوع بودیم ابریشم یاحریر وپشمی و نخ پنبه،ی،بعد ها نخ وپارچه مصنوعی آمد. درقدیم درهرروستا دوسه تای شاید بیشتر بافنده بودوداشت. از دست رنج خودشان را آماده می کردن وبه بافندگان محلی می دادن لباس مورد نیاز را میگرفتن واین لباسها برای مردم ارزانتردیدی آمد ومحکم تربود.ابن دستگاه های بافتنی دستی تاچندین سال اخیردرشمال وجودداشته .برای خودشان پارچه میبافتن وتاسالهای دهه۶۰ و۷۰ اطراف روستا های املش وروستاهای سیاهکل ولنگرود کلاچای بافتنی کار میکرددیده اند. این بافندهادیگر پارچه لباسی نمی بافتن ولی برای زنهای مردم(چاشو) میبافتن.همین حالا این بافنده ها ،چاشو ، یبافند وبعضی ازروستاها این منطقه تادهه،۷۰ ،این بافند هاسرپابودن فقط بانخ ابریشم برایعروس خانم هابا سفارش خانواده ها این،چاشو،با رنگهای شادبرای عروس می بافتند . چونمردم معتقد بودن بایدحل رختخواب جهیزیه عروس وحتی بستن کمرعروس بااین چاشو باشد. مردم وتماشا چیان میدیدن وبدانند حمل رختخوابها با قشنگترین چاشو حمل میشود.درقدیم پاچه های ابریشم برای مردم آن منطقه باارزش بود .چونازدست رنج خودشان وبرای لباس بچه ها هم ارزانتر وبا ارزشتردرمیاد. نوددرصدمردم این خطه شمال برایدخترانشان که عروس آینده(چاشو)هفت رنگ شاد سفارش می دادن به دخترش ارزش قائل بودن که جلو خانواده داماد وهمسایگان ودو ستان ،،دوست دوشمن ابرو داری می کردن مادرعروس برای دخترش همینطور مادرداماد برای عروس روزگیشاء بیجارچاشو ابریشم هفت رنگ شاد سفارش میدهد یانخ رامی خرد می دهد ببافد تاروز گیشاء بیجار عروسش بهکمر ببندد.درزمین برنج کاری یانشاء گیشاء روی زمین از دور ویانزدیک هرکی توآن جمع نگاه بکند عروس مشخص باشد که وکدام یک عروس است.(اگرمیخواهدبیشتربدانید درصفحه گیشاء بیجار ازهمین کتاب رسم واداببخوانید ) این نوغان ویاکج،،نخ ابریسم،،ورقبل از بهسر کار آمدن شاه اسماعیل صفویه۸۲'-مردمشرق گیلان نخ ابریشم رابه کشورهای (اصفهان وشیراز شهر های دیگر آن زمان هر استانهای خودشانکشور به حساب می آمدن. واین نخ را در زمانی صفویه هم به کشورهای همجوارصادرمی کردن ونخ ابریشم رابه کشور های ارمنستان وشورای وکشورهای دیگر وحتی داخل کشورهم صادرات می کردن .)اگر بیشتر میخواهدبدانید درکتاب (عارف دهیم دار بخوانید ) همینطور درزمان کیا هاشاه اسماعیل را این همایتکرد تاامدن او از شهر شیرازو زندان منصور به شهرلاهیجان رسید و ازگیلان به پادشاهی رسید وبه معضی رسیدن به شاهی باجمع آوری لشکر به سوراخ پادشاه و قاتل پدرش سو ی تبریزروانه شد.وقتی وارد تبریز شد به اواطلاع رساندند که در،کوتم، یا کوه دم هرچه کرم ابریشم بوده معدوم شده.درآنزمان قدیم که(قبلان هم گفتم )لباس زیرمردم روستایان جلگه و گوه نشینان ابریشم بوده نه که فقط لباس زیر بلکه پیرهن هم ازتولیدات خوشان بود. بیشترین مردم درقدیم گله یاکوسفنددار بودن. حتی به تعداد انگشتان دست وپا بودن .مردم برای خودشان گوسفندداشتن وازَپشم گوسفند می رسندتبدیل به نخ می کردن ونخ برای خودشان کت لوار درستمیکردن بنام (چوقه۸۳'-)این پشمبعداز تراشیدن می شوستن خشک کردن با، شانه میک هلال ،یاجداسازی باز میکردن. با دوک می رَسند،نخ، می کردن وهرچه احتیاج داشتن استفاده میکردن.بااین محصول پشمی وکج بامحصولهای دیگرکالا به کالا تعادل یاتاق می زدند.الابا پشم ونخ ابریشم یاپارچه پشمی میگرفتن درعوض کالاتولیدی خودش رابامورد احتیاج راهمدیگر معاوضه میکردن.یامیفروختنان کشورها ی خارجی آزسادگی مردم ایران سوءاستفاده کردن کارخانه ومحصولات خودشان را جایگزین ابریشم حریرما کردن. حریر ابریشمی یاحریرآنها زیبا تر واریانت کردن مردم ما چون زیبای رادوست داشتن و دارند ابریشم مااز رونق افتاد . بعدپارچه های زخیم مانند کتان خودشان رازیبا وخیم محکم جای پشم برای کت شلوارجاگزین لباسهای پشمیخودمان ازگردنه خارج شد.کتان وحریر درقسمت جلگه خیلی زود کت شلوار اصل زندگی ماشد. بعداصلی خودمانبرکنار شد.کتان وحریرهای فرهنگستان را مردم به آنهاروآوردن وبعدازآمدن پارچههای خارجی چیزی نگذشت دستگاه های بافتنی هم به ایران سررازیرشد.مردم پارچه های بانام های مختلیف چیت کتان حریر و...وخیلی های دیگر رو آوردن .کم کم نوغان و نوغان داری هاکم شد. کم کمتر روستاها تاپنجاه درصدنوغان میگذاشتن روزی رسید که روستایی ها به این سالهای آخرهای انگشتان دست نمی رسیدن .تازمانی که دستگاههای بافتنی نیامده بود. تولیدات نوغان درشر ق گیلان ایران به قوت خودش باقی بود.دستگاههای بافندگی دستی درروستاها منطقه بخصوص روستاها کار می کردادامه داشت بعد ازآمدند ستگاه های بافندگی ازاروپا به این کشو ر .دستگاه های محلی روبه نابودی کشیده شد.امروزهمان نخ های ابریشمی یاحریر خام راازهمان کشورها بایددست دارز کنیم تا باهزارمینت بیاوریم .قبلان خیلی قدیم ها ازما می خریدن وحالا بایک اسم دیگر بخریم درقدیم هر شهر یک و قت بیش ازپنجاه درصدمردم نوغان داربودن. ولی امروز
مردم دیگرنوغان داری مشغول نمیباشندبه چند دلیل یک باآمدن دستگاه های بافندگی پارچه ها ی ازنازکترین حریر تاقرص ترین پارچه ودوم حمایت مک دن دولت مردان سوم کارهای سخت فرسایشی کشاورزی کم درامدبودن کشاورزان حمایت نکردن دولت مردان وبد خریدن برنج همینطور باغ چای ونوغان همه این ها خیلی خالی شدن روستایان به سوی شهرهای جوانان ما بادیدن کار راحتر درکارخانجات.فرار جوانان ازروستا تنها شدن پدر مادر های پیر ازدست دادن قدرت ودست کسیدن نوغان داری اگر چاری داشتن زمین برنج کاری رازدار می گذاشتن آن پیران هم خودشان به سوی شهر ها میرفتن.؟ ((رسم برنج کاری از قدیم تا امروزه وتاریخ برنج درگیلان )) قسمت اول _برنج کاری یا شخم زدن زمینی برنج کاری--؟ برنج کاری برای خودش یک رسم دارد بایداز شروع به شخم زدن ازقدیم تابه امروز همه چیز مرطب منظم باشد نوشتم ،از گاو تاماشینی شدن . ( تمام این کتاب نوشته های ماشروع ازقدیم است تا امروز یعنی قدیم تاندیم؟) ازقدیم دراولین روز که شروع به شخم زدن زمین می کردن .درقدیم باگاو نر یا یابو بود فرق نمی کندبااین حیوانات شخم میزدن.صاحب زمین روز اول شروع صبح می رفت سرزمین برایشان زدن آن روز تاقبل از ظهر کار میکرد می گفتن(سُوفته۸۴-)کردن ویا میگویندامروز،سُوفته ،کردیم بیجار را چندساعتی سر زمین شخم میزنند بعد بر میگردن به خانه . درزمان که می خوا هند برگردن زن ویا مادردرخانه منتظر رسیدن صاحب وگاو ش هستن. تامراسم این ساعت راانجام هند. زن درخانه یک مشت برنج رنگ کرده بازردجوبه وچندتاسکه ومغزگردو ونقل نبات یک مشت شالی و جوباساقه (این شالی که درسال گذشته آخرین مشت زمان دورکردن رانگه می دارند برای همچین روزی امروز وکسی هم مشت آخر رابه صاحب زمین تحویل دهد مژدگانی مبلغی پول میگیرد این مشت شالی را بنام مشته برکت نام میبرند) وامروز روز شروع، سُوفته ،آن مشته را به گاو می دهندبعضی رسیدن به حیاط خانه این صاحب وگاوپهلو هم وامستن مادر یازن آن مخلفات رابرسر این ها میریزند درآن ساعت بچه های کوچکتر ده سال حتی بچه های همسایه آن دور ور پلاس هستن سکه هارا ورمیدارند.بچه هامیدانند امروز سُوفته است پول ووسایل برسرگاو همراه او میریزند. آنها برای جمع کردن پول نقل نبات آن دور ور میچرخند. این بچه ها پول گردونقل نبات راجمع میکنند برنج هارامرغان جمع می کنند مرغان هم دراین روزبدون زحمت برای خودشان جشن میگیرند.گاو هم دران جشن شرکت داردومزه میکند یک مشت شالی قسمت اومی شود.چیزی اگر باقی ماند پرندگان بهرمند میشوند. مرغان اردک ها توحیاط هم سرو صات برای خوردن کم نمی آورند وپس همه دراین ساعت شادمیشوند.وکسی حرف نمی زند همهکمی بیش سود بردن.زن بعدازاین عمل ریختن وسائل ها برسررو گاو صاحب گاو به همراهی طرف دود دادن یااسفند آتش کردن را باخودش دارد چندتا اسفند دودمی کند چند دور دورگاو وصاحب می چرخد دود میدهدتام دم چشم بد نزنند وهرکی بهکار خودش مشغول میشود. مرغ واردک وپرده ها هم به کار خودشان مشغول میبا شند ؟!) (تاریخ برنج درگیلان --یکی ازنویسندگان بنام ،مسعود پورهادی،؟!)درنوشتهای این نوسندهآمده که درزمان انوشیروان برزویه طبیب برنج رااز هندوستان باخود به ایران آورده است.برنج ازاواخرساسانیان درگیلان متداول بودوقوت غالب مردم آنهارا تشکیل میداد از دوره سلو
کیان بهویژه اشکانیان درمحدوده ایکه امروز جلگه گیلان نامیده می شود به ویژه درشرقسفیدرود واستقرارانسانی به صورت جنینی پاگرفت رود اواخر دوره ساسانی منجر به استقرار یک نظام اقتصادی کار آمدتر یعنی تولید کشاورزی (کشت برنج)شد. شیوه زندگی گیلان ها تاآواخر دوره ساسانیمبتنی برضرورت دام وشکارجمع آوری محصولات جنگل بود.این اثر درحوالی سال۳۲۰هجری قمری می نوسد(مرداویج درسال ۳۲۰قاصدی به نام ابن الجعدرانزد برادرش وشمگیر که دربالاد گیلان بود فرستاد واو رانزدخود فرا خواند.قاصدهنگامی اورایافت که همراه جمعی دیگر بالباس های مندرس وضعیت رقت بارسرگرم برنج کاری بود)اگراین خبرصحیح باشددراینزمان کشت برنج درگیلان رواج یافته بود.ازنیمه قرن چهارم نیزاخبارزیادی ازکشت برنج درگیلان هست.درقرن هفتم به طورکامل باکشت برنج درگیلان روبروهستیم.خواجه رشیدالدین فضل الله همدانی درکتاب آثارواحیاءضمن آنکه می گوید درزمان او این ایده رایج بود که برنج رابرزویه طبیب ازهند به همراه کتاب کلیله و منه بهایران آورده گونگی کشت برنج رانیز به تفصیل گفته تاکیدکرد است که ارزش کیفی برنج گیلان درهمان زمان نیز نیست به جاهای دیگربهتر بود.؟
( گیلان چند نوع برنج دارد ) برنج که درگیلان کشت میشود ویاشده ازشمارش گذشته است ولی بایدبگویم که از نوشتن کمی درگفتار ونوشتار بیشتر متوجه میشوید.درگیلان وارقام برنج گیلان شاید حدود۱۰۰ گونه است .آنهارابر حسب بلندی وکوتاه بهره دسته طبقه بندی میکنند. گروه دانه بلندوکه عمدتا معروف به (صدری) گروه دوم دانه متوسط که به (بی نام) معروف اندوگروه بعددانه کوتاه ازگونه(چمپا)هستند. باگذشت قرنهااقام برنج دچارتغییر وتحویل شد وازباقی شمانده آنها دقیقاً نمی توان گفت کدام یک ارقام اولیه هستند .رونداین تغییرات ازدهه ۴۰ تاکنون شتاب بیشتری گرفته است امروزه کاشت اکثر آقام بومی که درگذشته از سطح زیرکشت بالایی برخوردار بودندکم شده وازدسته زراعت گیلان هاحذف شده وازبین رفتهاست.مردمگیلان زمانی سه نوبت برنج میخورند وبرخی از آنهاهمچنان به همین شیوه زندگی میکنند تاچهارپنج دهه پیش دربرخی ازشهرهای کوچک وروستاهای گیلان خوردن نان نشانه تنگدستی بوده اگرنانی درخط گیلان پخته میشد،آزارد برنج بود.اصطلاح نان خور دراین خطه ناسزا وتو همین محسبوب می شد.به عنواننفرین به کارمیرفت . یگویند باخوردن نانفقط میسودتاآستانه درخانه رفت ولی باخوردن پلو تاخراسان می توان رفت (گیلانی هایک مثال دارند درباره همین جمله، ،نان تادرسون ،، پله تا خراسان )برنج برای گیلان هاارزش بسیاری داردودرفرهنگ مردم این خطه باورها ضرب المثل هایلایت فراوانی باره آن وجوددارد. گفته میشوددرگیلان۴۰ گونه پلو وچلو۱۸گونه آش وسوپ ۲۲ گونه خوراک۹گونه دسرویک نوع سالاد ازبرنج تهیه می شود. وازمستقات برنج نیافتاده هابسیاری میشود.پوست زیرین راباگِل رس فاطی میکنند وآنرادرگِل مالی ساختمان بهکارمیبرنو.دم کرده آن برای درمان ریزش مو تجویز می شود برآیندی خشک کردن برنج وماهی آتش اش میزنند. کف طویله درخاک گلدان باغچه هامریزندتاگِل وگیاه از یورش حلزون درامان بمانندوبا سوزاندن آن حشره ها را هنگام شب از خانه میراند.پوست نرم برنج را به دام های لاغری دهند تا قوی شوند.یاساقه برنج(کولوش)شیروانی خانه انبار وطویله را میپوشانندازآن رسیمان آویزه وزی دیگی میبافند وازآویزه وزیر یکی را زیرظرف برنج وخورشید داغ می گذارند.دانه های شکسته برنج رااردمیکنند وبا آن چند گونه نان برنجی فرنی حلوا وشیرینی درست میکنند، ،آجیل برای کودکان بابرنج ،،دانه های خردتر برنج درجه دوراخوراک طیور وماکیانمکنن .باسرخ کردن وتفت دادن برنج درروغن ،برنج بو داده درست میکنند که آجیل کودکان است وآن را باشیره یادوشاب قاطی مکنند ونوسی شیرینی میسازند.فراورده های برنج نقش بسیاری درخانه سازی های روستایی دارد. گِل را باساقه،پوسته زیر و پوسته نازک برنج قاطی میکنند ودیوارهارا با آن میسازند. به گدا، ملاوبرایفطریه نذری برنج میدهند .برنج درمراسم و آ یین ها بیشترین نقش رادارد. اولین خوشه بریده شده را روی درودیوار انبار و به نیت افزایش برکت وآویزان میکنند. آخرین مشت ساقه برنج رابه نشانه تبرک نگه میدارند ودر روز آغازکرد سال آینده بهگونه میدهند. هنگامی که عروس پا به خانه داماد میگذارد روی سرش دانه برنج میریزند. به بیمار آش برنج میدهند.برنج درگذشته واحد پرداخت ها بود واغلب آن را به جای پول ملاک قرار میدادند. سهم مال الاجاره ومالک را با برنج پرداخت میکردن مددکاران مزرعه،نجار،سلمانی وآهنگر رابابرنج میدادن.برنج وبرنج کاری درگیلان مبتنی بردار آیین ها ادبیات ویژه ای است. مردم گیلان باگشت برنج درآمیختن آن بافراورده های طبیعی الگویی غذایی رادرسالیان دراز سامان دادند که ازنظر تنوع وطنم ویژگی های منحصر بفرد دربین غذاهای ایران دارد.؟! (قدیمی ترین سندی که از وجودبرنج درگیلان و مازندران خبر میدهد ازطبیب طبرستان علی بن سهل بن الطبری است)که زمانی دبیرمازیاربن قارن ،اسپهبدطبرستان بود.بعد به خدمت معتصم بالله) خلیفه عباسی ومتوکل درآمد.بهگزارش ایسنا،اودرکتاب فردوس الحکمه که درسال۲۳۶ هجری قمری نوشته شده پس ازذکرقوه ی،تغذیه برنج آورده است،. (دیدم درشهرستان برنج کهنسال برآن گذشته بود) دراوایل قرن چهارم درحوالی مربوط به حاکمیت آل زیاد نیزنشانه ای ازبرنج کاری درگیلان به دست آمده است.گیلان ومازندران از مهمترین خاستگاه های کشت برنج درایران هستند . اززمان آشنایی گیلان ها به کشت وتولیدبرنج هیچ مدرکی دردست نیست ؟!) ((کشاورزی وبرنج کاری شمال کشاورز)) کشاورزی وپرزحمترین ومشکیلترین شغل است بخصوص کشاورزان شمال کشوروخطه جنوب ساحل دریاخزر تمامی کشاورزان کشور درهمه جا کشاورزی دارند درهرنوع کشاورزی میکنند شغل شان کشاورزی است . این شغل ،شغلی سخت استکشاورزان مردمانزحمت کش هستند .ازاوایل صبح تاشب یعنی ازصبح تا دم غروب تو افتاب خمیده پشت به آفتاب داغ این بندگان خدا زحمت می کشند همهکشاورزان بنده خدا ها توافتاب هستن و زحمت می کشندخیلی سخت است وحالا کشاورزان برنج کارخطه شمال جنوب ساحل دریاخزر خیلی خیلی ازهمه جایی دیگر کشاورزان سختر است.چون زن ومرد شمال وجنوبی ساحل دریاییخزر پشت شان به آفتاب داغ سوزان وا برهنه تا زانو توآب لجن ومحیط منطقه رطوبت ،یک لحظه حس کن جایی او وبه بعضی روزها رطوبت طاقت فرسا وبسیار فرسایشی وبسیاری پرزحمتاست .چراکه گِل وآب خاک تمام دن استخوان شکن ورطوبتاستخوان پوک کن کشاورزی این خطه شمال خیلی خیلی سخت میباشد. ودردیگرشهرها واستانها این چنینی نیست یعنی رطوبت منطقه جنوب ساحل دریاراندارند.(گفتم زنهای شمال از صبح خیلی زودتا تاریکی شب زمین کار می کنندتا آفتاب پشت کوههاپنهان نشده برنمی گردن به خانه شاید شما هافکر میکنید که دیگرخیلی دارم گذاف گفته باشم وزیاد دیگر تعریف اززنهای شمال کرده ام .)اگراین جورکارنکنند یعنی ازاول صبح زودهنروز روشن نشده میرند سرزمین هستن برای نشاء فقط نشاء نه بلکه ازشروع روزاول نشاء تاوجین دوم بیش از وماه این زنها برای رفتن سر زمین تو آن آفتاب پابرهنه توآب لجن کارمیکنند تا بتوانند دراین دوماه کارتمام کنندبخصوص آن کسی که زمین زیاد دارد . یعنی کسی بیش ازیک هزار درز (بیست هزار متر)زمین برنج کاری داشت باشد. این زمین را باصبح زود میروند ویاور کمک میکند ویا پول میدهد تازود ازنشاء تا وجین تمام میکند. قبل از برنج سبز، بار،دار شود اززمین بالا بیاید. چونبرنج سبز (حامله گفته)میشود زمان خوشه بیرون کردن است.باید ازداخل زمین بیرون بیاید .وقبل از شروع نشاء بایددور تادور یک(خال یا کله)مرزها راگفته میشوداماده کردتا مشخص شود برای نشاء می گویند (دِیمَه وتمیز )کردن بعدازاینکار نوبت(پاسین یادامرده ) کردن می باشد این کار از یک نفر تا بیشتر بستگی دارد به زمین که جایی که برای هموارکردن زمین برنج کاری دارد ،،خال،،باید گِل کشی دارد تاهموا زمین یک سطح شود تا با کمترین آب به همه جازمین آب برسد.این کار هم همدیگرکمک میکنند تازمین راهموار وآماده کنند .برای روزنشاء دامرده کاری یکسان سازی تاروزکه کم آبی سندن با کمترین آب زمین یک نواخت به همه جاهاآب میرسد . وبعدازآماده سازی زمین که فردا یاور داشته باشید آنهم (تُم)باید به بیش از بیست سانتیمتر باشد تایاور بشما برسد همهچی باید مهیاشود .تایاور بدهند.(چرا میگویند یاور هر چندخانواراز۱۰ تاهرچه بیشتر که باهم جورند یافامیلان یکنفرزن زرنگ وبرنامه ریزی کاری دارد ازخودش ردیفه کار رامیداند یا بلد است زنها حرفش راقبول دارند انتخاب میکنند سرعمله یاسردسته قرار می دهندهر چه اوگفت همه گوش میدهند.گوش بفرمان اوهستن اوهم نگاه به تُم طرف میکند وحتی زمین طرف نگاه میکند تُم زمین آماده است چند روز تادو روز جلو تر به صاحب زمین خبر میدهد(فردا یاپسفردا)نوبت یاورنشاء شماست صاحب زمین از امروز تاروز نوبت هرکاری عقب افتاده را جبرانکند برای آن روزآماده کند.صاحب زمین هرچه زمین دارد آماده میکند. سردسته هرچندتازننشاءگ احتیاج دارد مقدار زمین که برای نشاء لازیم است می فریستد.یاهمه زمین اماده نیست به اندازه زمین اوزن یا یاور میدهد آن زنها را برای چند نفر زمین آماده کردند تقسیم میکند آنهای که اعلام آمادگی میکنند میفرستد.صاحب زمین ،زمین نشاء راآماده کرد روزقبل ازنشاء تُم رامیکند درداخل،خال، تقسیم میکند هرچندمتر فاصله یک( پنگ یاچنگ۸۵'-) تقسیم میگذارد تاصبح زودزن صاحب زمین و زنها آمدن معطل نشوند تا صاحب زمین بوقتش بتواند برساند. زن صاحب زمین را(خانقازن ۸۶'-)نام میبرند خانقازن که فردا نشاء گر دارد آن روزدوساعت زودتر ازسرکاربه خانه برمیگردد. چون غذای صبح فردا رابایدآمادهکند نه فقط برای این است بلکه برای همه این جوری است. آن زن یعنی ، خانقازن،درآن شب تاپاسی ازشب بیدار میماندتاغذایی صبحانه فردا نشاءگران راکه بسیار مفصل است آماده کند این غذا خودبه خود یک عالمی تعریف کردن دارد. وآن شب ،خانقازن ،خواب ندارد وخواب برای این زن آن شب حرام است. ونه برای یک زن بلکه برای همه زنهاکه فرداروز نشاءگردارندشب قبل این صاحب زمین خواب ندارند.و تمام کسی که فردانشاءگردارند آنشب آرام ندارد تاپاسی ازشب برای درست کردن غذا بیدار هستن. تاپاسی ازشب بیدار است وصبح زود بعداز آذان صبح خانقازن نفر اول باید سرزمین باشد بعداز آذان خواندن نماز تمام کارها را به شوهرش رهنمایی میکند کهقبل از زنها برای صبحانه بیایند چه کاری انجام بدهد وخودش درآن ساعت صبح میرودسرزمین.این زن توآنشب بایدچند نوع خورشت درستکار پختن برنج ودم کردن چای صبح را وگرم کردن خورشتهارا شوهر یادختری زیر ۱۵ سال اگر داشت ازانجام میدهد وگر شوهر خورشت باید درست کنند سر سفره باید باشد.زنهای نشاءگردرآنسفره بایداین نوع خورشت ها باشد (مثلان-قیمه ویافسنجان از این ودوتا خورشت یکی بایدباشد وقورمه سبزی ویا توشواش،ازاین دوتا یکی باید باشد بویه هم گفته میشود وهمراه با ماهی شور یا اشپول ماهی با باقله خام سیر مغزگردو کوتلیت یا(پنیر واویچ یانیردابیچ ۸۶'- گفته میشود)میگویند(شیرین قاتوق۸۷'-) ویاحلوا خانگی این حلوا باید خیلی شیرین باشد. حتی همان شیرین قاتوق که ازقیصی میباشد بعدازخوردن غذا ،صبحانه، چند دانه قیصی ویایکب دوتاقاشق آب شیرین ازقیصی حتی قیصی نباشد ازحلوامیخورند باید این دونوع شیرینی سر سفره می باشد . ودلیلی خوردن بعدازغذا این شیرینی چه هست وچرابعدازغذا میخورنداین عمل رانمی دانم(البته شاید بعدازغذا می خورند چون سرزمینخم میشوند حالشان خراب نشود ویاغذایی که خورده اند بر نگرانند به بالا.اگر صاحب زمین این غذاها آدرست نکند آن سال وسال بعد دیگراورا درجمع خودشان نمی اورند وبرای او نشاء نمیروند این کار ها برای همه است امروز برای این شخص وفردا برای کسی دیگر فرق نمیکند.پسهمه اینجاها رادرست میکنند .شاید همه یک جور خورشت درست نمیکنند وزنها(سفارش میکنند که یکروزقیمه درست کردهاند روزبعد فسنجان باشد وزنها بیشترین وقت ها به ،خانقازن،سفارش میکنند ودرست کردن خورشت فردا رامیدهند.تاخوردن هررزو ازیک نواختی خورشت نباشد وخوردن غذا یک نواخت زده نشوند .جوز این کارکه خودشان سفارش میدهندباقی از خورشتها ازنام بردشده آماده میکنند. واین شیرین قاتوق یاحلوا برای هضم کردن غذابه قوت خودش باقی است .چون ازسر کار آمدن گشنه تشنه هستن غذا زیاد می خورندشایدهم توزمین تو آن آبگِل رطوبت کار میکنند اینشیرین قاتوق جلوگیری ازرطوبت یازیاد خوری باشد من احتمال این می دهم باز نمی دانم .ولی هر وحده غذایی صبحانه چه سفارش بدهند چه ندهند این شیرین قاتوق درسرسفره وجود دارد.)خرج یک روز نشاء گر۱۵نفره کمتر ازیک روزجشن یک پاگوشاهی عروس نیست فقط صبحانه نشاء گرها همراه نشاءگر ها تُم رسان به زنها کار مردها است وتُم کن صاب زمین است وکمک تُم کنهم داردبااین که روزقبل صاحب زمین تُم اولیه صبح مورداحتیاج را تافبل از صبحانه شاهد توسط روزراقبل ازنهاررامیکند بین زمینها که صبح نشاء میکنند.زمانی بخشیدن هردوسه متر چپ راست که زنها شروع میکنند به نشاءگرهاتُم مورداحتیاج زنهارا میگزارندتا بهدست رست زنها بتوانند وردارندتاصبحانه خوردن تُم باشد .بردن تُم (تُم وتُوم)گفته میشود اما بردن تُم ازمخزن تانزدیک نشاءگران این طشت بزرگ یا (سُوعَه ۸۵'-) هرچندتاپنگ تُم توطشت بزرگ میگذارند می کشند میبرند ویا چندتا پنگ تُم داخل، سُوعَه،میگذارند این سُوعَه راکول میکنند میبرند ،خال،مورید نظر داخل خال می چینند زنها طشت دارن کوچک کشاورزان میگویند تُم طشت (فارسها میگویند استانبولی)این طشت کوچک هرزن یکی دارد بهاندازه مقدار ی که بتواند حرکت دهد از تُم ورمیدارد اینطوری هرکی ازخانه می یارند بعد زنها مقداری تُم را درطشت نگه می دارند وازطشت کمی ور می دارند هر چند تادانه یارانه سبز را بافاصله ازبیست تا بیست وپنج نشاء میکنند این طشت برای کار دیگر بکار میرود یعنی پاسین شوده رازنهاحرکت میکنند جاپا چاله میشودناهموارراباطشت هموار میکنند تاتُم یابوته ساقه نشاء خالی نباشد .خانقازن سرزمین است شوهر توخانه غذا راگرم میکند آماده میکند تا زنهای نشاء گر هابیایند غذا داغ باشدبخورند. ؟( زنهای نشاءگر همه دختر جوان نیستن ویاپیرنیستن ؟ توزنها، زنهای بچه دار وحالا هم هستن .این زنهایحامله درزمان نشاء دراینجمع یاوری ویاهمراه زنهایی دیگردرنشاء کردن و جین زدن هم پایی هستن . تواین مدت نشاء زایمان میکنند پس از ایمان ده ر تو خانه هستن بعد از ایمان ده روز که میگویند (ده چهله) بعداز ،ده چهله،شسته میشود روزبعدازدهه یا ده چهله،آماده میشود برای سرکاررفتن .این مادران که تازه زایمان کردن روزی چندباره این فرشته پاک تازه بهدنیا آمده شیرمیدهد. این مادر ها همان چندروزهای اول تاقبل از سرکار رفتن قبل از،ده چهله،باران دل ازآن جگر گوشه رابا نوازش به صورت لطیف نرم ولطیفتر ازگل برگ اورااین مادر می بوسد وبعداز ده چهله سرکار رفتن دیگر آن گل برگ رانمی تواند مثله قبل ده چهله ببوسد چون بالب خشکیده شده ومادرودست باآب گلآلود که شکسته دیگر حتی نمی تواند صورت جگرگوشه رادست بکشد یا بادست نوازش کند آنصورت بچهاش لذت ببرد.ونه این مادر بلکه تمام مادرانه بچه های شیر میدهند نمیتوانند صورت لطیف رابرای مادر بودن استفاده کنند .فقط بچه هاراروی زمین شیر میدهند. به قدقیافه فرزندش رانگا میکنند که زودترشیربخورد ازاین گرماببرند.کدام مادرراضیمیشود با آن لب خشکیده یاباآن آبگلالود دست شوسته به صورت از گلبرگ نرم ترسناکتر دست بکشد این مادران روزی چندین بار سرزمین تو آفتاب داغ به این بچه هاشون میدهند. این زنهای کشاورز شمال کشوراین مادران زحمت کش در روزچند باربه بچه جگرگوشه هاخودشان راشیرمیدهند یک بارقبل بروند سرکار صبح زود یک بارهم دروقت خوردن صبحانه یکبارمابین صبحانه وقبل ظهر ووقت ظهر آمدن یک وقت هم وقت رفتن بعدازنهارویک وقت هم موقع عصرانه خوردن بعددیگرشب ازسرکار برگشتن .واین بچه را برای بردن شیر سرزمین برعهده بچه های زیر۱۵سال خواهر وبرادر باشد یاعمه خاله یا پدر به میبرند .؟این مادر خسته آفتاب خورده تمام بدنش ازگرماوعرق کرده بااین حالت آن بچه را شیر میدهد.این زنانجلگه ی هابااین وض زندگی بچه کوچک نوزاد تازه بدنیاامده سرزمین هوای گرماین مادر اوراشیر میدهد ولی نمیتواند نوازش کند دلش می خوادلذا نمیتواند. حالا کمی بهترشدن است ماشین آمده تمام کارهاکشاورزی را ماشین انجام میدهد فقط مرز کردن رابانیرو انسانی انجام میشود باقی را ماشین انجام میدهد همه این کار ها درقدیم همین زمین هارامردها شخم میزدند با گاونر بانیروانسانی نشاء رازنها انجام میدادن.ازکشت کاشت تابرداشت ازسر زمین تاخانه انبار بدون هیچ وقفه است.حتی این مردان زحمت کش زنان مردان گیل مردان کشاورز برنج کار شمال انجام میدادن.؟!
(خشک کردن برنج باساقه تاخرمن کردن ) خشک کردن برنج را باساقه.، درقدیم برنج راباساقه خشک میکردن .این سا قه را فارسی میگویند ،شالی ،این نوع خشک کردن با ساقه یک مراسم هاوارد بایدهمه را جدا گانه بایدتوضیح داد .برنج بعدازدروکردن مشت ،مشت روی ساقه برنج که داخل زمین باقی می ماند میگویند (اشکل۸۷'-)برنج دروشده راروی ساقه یواشکی میچینند همینطور می برند روی اشکل چیده میشود تایکی دوروز هوا وآفتاب بخورد کمی خشکتر شود درانباریا (کندوج۸۸'-) ماندگاری داشته باشدبعداز دو روزآن مشتها راجمع میکنند آن جمع شده رابنام درز یادسته میباشد هردسته.ازغرب لنگرود تا لاهیجان وشرق آستانه اشرفیه حتی سیاهکل تواین قسمت منطقه هردسته شش جفت تا دوازده جفت یک درز میکنند البته متقییر است شرق لنگرود بطرف رودسر چا بکسر ومنطقه املش هر دسته یا درز ۲۲جعت یعن ۴۴مشت می باشد وقتی بهخانه یاانبار برنج درز ،شالی،یا کندوج می سازند بزرگ خانواده میداند که کدام درز هاراباید به داخل کندوج ببرند واززیربچینند کدام راازاول بایدخشک کنند آن قسمت شالی رارو باشد . که زود تر برداشت کنند وبهم نخورد.؟خشک کردن برنج باساقه قبل ازاینکه برنج چطور باساقه خشک میکردن راتوضیح بدهم بایداول جایگاهی که این برنج خشک میکنند .(چطور است وچه هست بایدازریزترین تا درشت باید توضیح داد چو ن این کتاب ازاسمش معلوم است رسم واداب فرهنگ پس بایدکامل توضیح دادخواهم داد) هرکشاورزی که بایدبرنج خشک کند بایدجای خشک کردن داشته باشد . یعنی بیشترین کشاورزان دارای دواتاق است وخیلی کم دارد که یک اتاق میباشند. چون کشاورزان خودشان صاحب ملک نیستن همه کشاورزی مالک ارباب دارد( در قدیم ملک ارباب رعیتی بود) کشاورز رعیت بودن برای همین خانه ها مال ارباب بود .ارباب هاخانه هارااین جوری میساختند دو اتاق یک بزرگ برای خشک خیلی کم یک اتاق باشد واتاقی که برنج خشک میکنند خیلی بزرگ است یعنی طول وعرض ایناتاق ده متر در ده متر (درباره این اتاق ده متر در ده متر توضیح خواهم داد ) بعضی ها ده متر در هشت متر همدیده شوده ولی بیشتر ده درده است آنهای که اتاق کوچک است برنج خشک نمی کنند .البته شنیدم این اتاق کوچک راصاحب خانه که در آن زندگی می کنندساخته است لازمه خانه هارا رعیت خودش ساخته وبنام ارباب یابااجازه ارباب.؟ چون درآن اتاق کبرنج خشک میکنندبزرگ بابد۱۵۰کیلو برنج خشک شوده بدست بیارند . (درمنطقه شمال مخصوصاًشرق گیلان هر ۱۵۰ کیلو یک خرواربحساب میآورند. بعداز سفید کردن برنج۱۵۰ کیلوبایت بیاورد تا زندگی بچرخد .پس باید اتاق ده متر باشد این اتاق باارتفاع حدعقل چهار نیم متر می باشد.یک متر قبل ازسقفبامبرید چوب یا بهتر بگویم الوار یاتنه درخت بنام( خَرُک ویا خارک ۸۸'-)دار این ،خَرُک،دار مانند پارالل دو چوب راست ومواضی هم بافاصله یک نیم متر بستگی دارد به صاحب خانه این فاصله شاید کمی کمتر هم باشد. دوسر این خارک دار(یاپارالل)دوطرف سر از بیست تا سی سانتیمتر دیوار دفن است. ونیم تا هفتاد سانتی متر از سقف خانه فاصله دار یاخالی می گذارند بخدوجهت یک درزمان آتش میکنند تاگرما بههمه با برسد ودوم چوبی است بنام(خَرُکچو یاخارکچو۸۹'- ) این ،خارکچو،اندازه به فاصله آن دوتا ،چو، پارالل قرار دارد اندازه است یعنی یکنیم متر قبلان گفتم این خارکچو یکسرش تیز است مانندسیخ وبرنج هارادرزمان در کردن مشت مشت میبرند بایک ساقه برنج آن مشته را میبندند تا ریخته پاچ نشود وهم رویساقه وهم دروقت جمع کردن وهم برای آن مشته رابه سیخ یاحترکچو زدن خوباست. این برنج رامانندگوشت به سیخ میکشند آن جایی بسته را
به این خارکچو میزنند هر خارکچو ازبیست وپنج تاسی تمامشده یکخارکچو میزنند. چوبی دیگری است بنام ( برنج دُخاله ۹۰'-)به طول سه نیم تاچهار متر نوکش دوشاخه است برای بردن بالا خا ک چو که برنج یا شالی را مانند گوشک سیخ زده شده است را بالابکشند(یک نفر خارک چو یا چوب که مشته های برنج به سیخ کشیده شده را سرپا نگه می دارد نفر بعدی آن دُخاله را به وسط خارک چو دوطرف به یک اندازه باشد روی دُخاله قرار بگیرد تا بتواند بالا ببرد برروی خارکدار قراردهد بنماند محکم و تو این اتاق با همان فاصله چندتا خرکدار قرار دارد مابین سقف خانه با برنج که روی خارکدار قرار دارد نیم متر فاصله داردتا گرما آتش بهمه جای این برنج برسد .روی این خارکدارهاچپ وراست ازآن خارکچو که بابرنج میباشد قرار می دهندتاسرتاسرخارکدار پرشود.آن برنج ها مانندلباسها ی که برروی طناب آویزان میباشد. این برنج هااول بهسیخ میکشند عنی خرکچو یاچوب میکشند بعد بهروی خریدار ادیان میکنند.این برنج بعدازاینکه آویزان کردن ازبیست تاسی روزتو آن اتاق آتش میکنندالبته فقط برای برنج خشک کردن آتش نمی کنند بلکه این کشاورزان دراین فصل درآن اتاق زندگی میکنند.آتش درآن اتاق غذا درست می کننداین بنگان خدا دراتاق زندگی میکنند. َاین برنجها براثرگرماآتش ودود تو مدت بیست تاسی روزبستگی به آتش کردن داشت تاخشک شود.بعدازخشک شدن برنج دردناک مدت ویااگر مورد احتیاج باشد شاید زودتر هم ازوضعیت برنج را خرمن میک دن .درزمان قدیم مثل امروزی هاموتورخرمن کن نبود مردمباوسائلابتدائی مانند یابو و،اسب،ویا گاونر وچوبی بود بنام(جوکویاپایه۹۱'-) هردونام را درشرق گیلان اسم میبرند .درصدا زدن(جوکوویا برنج پایه )گفته میشود. برنج هرچه بیشتر خشک شود برای خرمن کردن راحتر است بخصوص کس که اسب یاگاو نر نداردبرای خرمن کردن وبا جوکوخوشه های برنج راجدا میکردن خرمن کردن .بعد از خرمن کردن جدا سازی شلتوک ازساقه .نوبت گرفتن کاه های درشت بلندو بعد کاه های کوتا دسته کردن کاه.وبعدنوبت باد دادن جو کاه ریز یا خوردکاه مخلوط قاطی میباشد باد میدهند .واگر باد نباشد این شلتوک ،جو، رابا(چوپاره۹۲'-هَواتَن۹۳'--) جوری این شلتوک رابا چوپاره باد یاهواتَن که جو یاهمان شلتوک از کاه جداسازی میکنندکه خاکسترکاه چیزی واثری از خاکسترباقی نمیماند.بعداز جمع کردن جومی برندبرای سفیدکردن .(درقدیم مثل امروزه همچی با ستگاه یاموتور نبود درعددچند دقیقه برنج خرمن کردویا دریک ساعت چندین کیلو برنج را سفید کرد)درقدیم کنگاه نبودوموتو ر خرمن کن نبود بعد از خرمن نوبت سفید کردن است آن زمان وسیله ای ،بودبنام (اُودنگ۹۴'-)این اُودنگ، دونوع بود یک نوع اُودنگ باآب کارمی کرد ونوعی دیگربانیرو انسانی کار میکردبنام (پادنگ )اُودنگ این وسیله یک چیزی است مانندالنگ کلنگ ته النگ کلنگ پره ی دارد این پرههاتوآب است مانند آسیاب آبی کار میکند ولی آسیاب آبی این آسیاب کارش اردکردن است درشهرهای دیگربوده .ولی این آسیاب راه انداختن النگ کلنگ کندن پوست برنج بود .کله النگ کلنگ باندازه دیس یاسینی کوچک بود پُر ازمیخ بود بلندی قدمیخ حدوداًتابیش ازده سانتیمتراست.جو داخل پاله است کله اُود نگ ازبالا داخل چاله وارد میشود ویک نفر جو داخل چاله را زیر رو میکند هراُودنگ یک کارگر یامتصدی دارد. صاحب جودرروز پوست کندن دوتاسه نفرهمرایی میشوند صبح زود بعداز نماز دو سه نفر خودشان هستن با متصدی سه چهارنفردرآن روز تو اُودنگ کارمیکنندتاشلتوک راسفیدکنند.هراُودنگ یک متصدی برای تنظیم آب هستن که تاآب یک نواخت وارد اُودنگ شود. کم زیاد شدن آب خسارت جانی به باربیاورد .(درمسیر آب ازرودخانه تا اُودنگ تو این مسیر یک وقت خار خاشاک جلوآب بگیردیا کسی آب رااحتیاج داردجلو آب را ببندد یاکم کند. (آن آب باسرعت که به پره ضربه می
خواهدبزندکم شود پره سست میشود پره آهسته کارمی کند دست زیر روگرخودشو تنظیم کرده باسرعت اُودنگ.) برخورد آب به پره حرکت اُودنگ یاهمان النگ کلنگ وکسی که مسئول زیرروکننده ،جو،یاشلتوک داخل چاله است دستش خطرگرفتگی میخ اُودنگ دا رد. بایدکسی این مسئولیت راقبول میکند.واین کار راانجام میدهد بایدوارد باشد. وزرنگ وفرز باشد تاقبل ازاینکه کله اُودنگ به پایین برسد اوزرنگی کند شلتوک داخل چاله رازیر روکند ودست از چاله بکشدتا کله اُودنگ به دستش آسيب . یعنی اگرکله اُودنگ با آن میخها به دستش برخورداند موچ دست را می کندخیلی ها ازاین راه دست را ازدست داده اند.ازاین دوسه نفرکه دراُودنگ در آن روزمشغول هستندهرکدام برای خودشان مسولیتی دارند ویکی بهم زدن شلتوک داخل چاله ویکی حمل نقل وجابجایی کیسه های شلتوک وبرنج بوده یکی برنج کیسه پوست برنج ،،سبوس،،راجمع جور می کند ومتصدی وظیفه تنظیم آب است . هرکدام برای خودشان کاری دارند آن روز تاشب ۱۵۰الی