حیدر پور آقاجانی
حیدر پور آقاجانی
خواندن ۱۰۴ دقیقه·۴ ماه پیش

‌‌کتاب شرق گیلان از سپید رود تا پلورود

ح







نویسنده" حیدر پور آقاجانی

مقدمه

jhjhj
jhjhj

به نام خداوند عقل و هوش

( رسم وآداب فرهنگ مردم شرق گیلان
(حرفهای خودمانی ) استان گیلان یکی ازاستانهای جنوب دریا خزرویا ‌‌..دریامازندران..نام میبرند. وسرسبزتر وزیباترین بخصوص درفصل بهاروتابستان بسیارقشنگ وزیباودیدنی است .هیچ کجا ایران به زیبایی این استان واستانهای ساحل جنوبی دریای خزرنیست.

ونمی گیرد.وبسیارقشنگ دیدنی است.کیلان درهمه فواصل سال از استاراتا بندرترکمن این خط‌همیشه سرسبززیبا است.وازجاده اصلی کناره جاده وبایک فاصله خیلی کم وبعضی جاهای این جاده باچندین مترفاصله ازساحل ازداخل وسیله نقلیه درحال حرکت به راحتی موج دریا وامواج کوتاوبلنددریاراباچشمان قیرمسلح دیدن کنید. حتی پروازهای مرغان ماهی خواررادرسطح آب دریا راحتی دیدن وتماشاکرد وزیبایی رااحساس کرد.ازسمت چپ ویاراست این مسیربابال زدن ومس کشیدن پرندگان در سطح آب آب نیلگون وبا شیب ملائم ماسه ی باکمترازچندمترفاصله شاخه برگهای درختان دربعضی جاهادرخت توسگاه ودرختان دیگرهمه شاخ برگهارابه طرف ساحل وگسترانده اند تامسافرانی وکسانی که برای لذت بردن به این ساحل تازیرسایه این درختان که شاخ برگ گستراندانداین افراد ازراهی دورونزدیک به این ساحل دریاامده اندتاچندساعتی یاچند لحظی ازاین ساحل زیباوطبیعت خداداده لذت ببرن.
شماازسمت راست یاالبته بستگی دارد ازکدام سوبه کدام سودرحرکت می باشیدازسمت راست یاازچپ خودتان با چندصدمترفاصله به کوههاوبعضی ازجاهاشایدکیلومترفاصله داشته باشد ولی سرسبزی جنگل باانبوازدرختان طبیعی وسربه فلک کشیده همراه باابشار های کوچک وبزرگ این کوه هاجوو جویبارهاورودخانه های پرآب زولال تشکیل می‌شود.درسراشیبی این جویبارها رودخانه هااز داخل جنگل ها لابلایی درختان بطرف دره دشت سرانجام به‌سوی دریا سرازیرمیشودبه دریا برسد. درختان همین کوه هاشاخ بالهارابازکرده تامسافران ازراه رسیده درآ غوش سایه های خودشان جابدهند.تاآنروزقشنگ رابه انهاباخانواده ازراه دورونزدیک آمده اند آن روزخوشی را قشنگ قشنگترین. آنروز رادراین سایه با آب هوامرطوب باموقعیت خوب استفاده کنیم شادی آنروزرابه یاد ماندنی رابه یاد و فراموش نشودنی را وخراب نکنیم .ماازاین دریا وکوه وجنگل رودخانه های خداداده بنفح ا حسن لذت ببریم وهمینطورکمی مراقبت به طبیعت خداداده راازبهداشت رابه طبیعت ا رج نهم وازاین طبیعت وبهداشت وازهمه نظر رایت واستفاده خوب انجام دهم ولذت ببریم.این همه تعریف تمجید کردیم درزمان نه چندان دورازاین کوه وجنگل وساحل و دریا قشنگ زیباراامروزه خودمان بادستهایخودمان شکل قیافه نخست راباچند دهیه اخیر ازمیانبردیم آن زیبایی راحفظ نکردیم نیمی از قشنگی هاوزیبائی هارابادستخودمان ازبین رفته است .امیدواریم بعدازاین مردم ومسافران محترم بفکرآینده بچه های خودمان باشیم ودرنهایت رعایت نگهداری ازاین طبیعت برای ایندگان باشیم .. ......


( تعریف ازاستان گیلان وشرق گیلان)۱

استان گیلان شمالترین استان ایران درجنوب ساحل دریاخزر یادریامازندران است.گیلان سرزمین به وسعت۱۴۷۱۱ گیلومتر مربع که درجنوب غربی دریاخزر بافاصله۳۶درجه و۳۶دقیقه ۳ثانیه۳۸درجه۲۷دقیقه۷ثا نیه عرض شمال درامتدارشمال غربی،جنوب شرقی کشیده ودرجهت مداری استوارو۴۸درجه ۲۵دقیقه تا۵۰درجه و۳۶دقیقه ۴۲ثانیه طول شرقی ازطرف النهارگرینوچ قرارگرفته است.این دیارازشمال به دریاخزر( یادریا مازندران )وبه کشورهای شمالی همسایگتان دریایی خزر به کشورآذربایجان و...وازجنوب تکیه به کوههای البرزو همسایگان جنوبی وجنوب غربی استان اردبیل واستان های جنوب قزوین وزنجان هم مرزمی باشد.ازاینهابگذریم چندمهور راهی زمینی می‌توانیدوا ریداین استان بشوی.
۱__راهی اصلی به این استان از تهران به استان قزوین وبه اولین شهرستان گیلان رودبارواولین شهرلوشان این استان ازهمین شهرازهمین کناره رودبنام سفیدرودازهمین رودخانه زیباوقشنگ به شهرمنجیل وبعدبه شهرستان رودباردر جوارهمین رودخانه هم ساحل قشنگی داردوآب هوایخوب بایک استراحت کوتا تابه امامزاده هاشم ودرجواراین مامزاده منطقه زیباوجایی استراحت خوش آب هوابه شهرستان رشت مرکزاستان گیلان واریدمیشوید.؟!؟:
۲__دومین راه اصلی پررفت آمدهای ماشین بعدازراه قزوین به گیلان جاده شاهی پرتردد جاده مازندران جاده شرقی گیلان به‌حساب میایدوازتهران به چالوس به تنکابن رامسروبه اولین شهرستان شرقی گیلان رودسروالین شهرشرقی هم مرزگیلان و مازندران تشکیل میدهد به شهرقشنگزیباچابکسروارید شرق گیلان میشوید..

۳__راهی سوم ازاستان اردبیل به این استان ازجاده سرسبزوخوش آب هواوپرپیچ خم‌های جاده حیران وبعدازشهرستان اردبیل به شهرستان نمين جاده حیران به شهرستان آستاراوواریداستان گیلان میشوید. این جاده مانندجاده مازندران جاده کناره گفته می‌شودیعنی نزدیک به ساحل دریا تا(بندرپهلویسابق)بندر زیباانزلی ازسمت راست ازدامنه کوهای زیباسرسبزوسمت چپ باچندصدمتر فاصله باساحل دریااین جاده قشنگ دیدنی ازاینجاده تابندرانزلی واریدمرکز گیلان میشوید.وازاین جاده ماشین رو بگذریم
جاده دیگری هم داریم که کمتر از جاده حیران و...ونیست وشایدهمزیباتر وقشنگترسرسبزتردرفصل بهاروتابستان چراگاه چهارپایان ودامهای منطقه می باشدازآن نبایدبه سادگی گذشت بایددید واز (این مسیر دیدنی هطمئن بایددیدبه سادگی ازاونگذریم)واین مسیر دیدنی رااز شهرستان اردبیل به خلخال به اسالم خوایدرسید.وبعدازخلخال دشت زیبا مابین این دوشهرخلخال واسالم قراردارد وبعدازاین دشت پرازگل گیاه سرسبز زیبا این منطقه ازجاده سرازیربه شهراسالم وبعدبه جاده اصلی استاراومرکزگیلان واریداین شهر های گیلان میشوید.بعدازجادههای زمینی بگذریم بادوتامسیر هوایی به این استان برای تفریح بیایدو یک مسیرهایی ازتهران که حد عقل هروزیک پروازبرای این استان مرکزگیلان داردوارید رشت میشوید.؟!دوم مسیرازشهرستان رامسر به رشت به این استان واریدمیشوید.راه دیگر هم است آن هم راه دریایی است.؟باکشتی های مسافرتی وتجارت واریدبندر ( پهلوی سابق )یابندرزیبا انزلی تازگی ها بندرآزاداعلام کرده انداین بندررادوچندان پررونق ترین بازاروتفریح را انجام‌داده اند. وازاین شهرستان به شهر های کوچک و بز رگ این استان وروستاهاوکوه هازیبا رودخانه های پرآب دل انگیزترین برای گردشگران گردشگری ودیدنی هادیدن فرماید.؟!البته درزمان های خیلی دورو قدیم زمان کیاهاگیلان رابه دوقسمت تقسیم شده بوده است که توسط رود خانه سفیدرودسمت چپ وسمت راست یاشرق گیلان وغرب گیلان دردیم که فرمانروایان دوقسمت باهم فرق میکردهرطرف یک فرمانروایی می‌کرد.؟!مثلاغرب زیرنظرفرمانروایی فومن بود. فرمانروائی شرق هم یک دیگرازکیاهابودن این وررودخانه بنام بیه پیش آن وررودبیه پس به زبان محلی‌ها ،بیه=یعنی بیا__به ساحل رودخانه سفیدرودگفته می‌شود. که ساحل رودویابهتر بگویم که سفیدروداین استان رابه دوقسمت تقسیم می‌کندکه۹ به این نام بیه پیش وبیه پس. ۱_( یا
روپیش وروپس واین ورود ویاآن ور رود به زبان محلی)بیه پیش وبیه پس+ ای طرف واوطرف رودودرقدیم این رودخانه این استان رابه دوقسمت تقسیم کرده بود وبرای اینکه (من مو"لف)بتوانم این نوشته خودم ادامه بدم اولبایدمشخص کنم.طبق سرلوحه ومسیرنوشته هارا در نظرگرفته باشیم،بایدمولف این استان را به سه تقسیم کنیم یابه سه منطقه زبان ی اصلی ویابه سه زبان منطقه ای تقسیم کردم برای این که منطقه شرقی استان منظور نوشتن ماست بایدمشخص بشود.؟!منطقه غرب ویاغرب استان ترک زبان؟! ومنطقه مرکزی یارشتی گیلکی زبان ومنطقه گیلکی گالشی این هم بعث اصلی ماست برای خودشان جداگانه بعث داردوامروز اینجانب(مو"لف)به سه زبان تقسیم کردم چون منظورم درنوشتن این کتاب را به حدجدی برسانم اول باید منطقه راومشخص کنم
رسم واداب وفرهنگ شرق گیلان ازسفیدرود تاپلورود یااین وربیه پیشه این قسمت یامنطقه گیلان رابه سه زبان مثلامنطقه مرکزی شامل می‌شود(رشتی زبان یازبانرشتی این منطقه نامبرده میشودازگفتار ولهجه ها تقریباباهم میخورد.رشت،بندرانزلی، فومن،صومعه سرا،شفت،سنگر،۷ کوچصفهان،ورضوانشهر،همینطورشهرهای کوچک وبزرگ منطقه مانندلشت نشا وخمام وسنگرودیگرشهرهای کوچک بزرگ ودیگرشهرهای این منطقه رشتی زبانگفته می‌شود ولی رشتی زبان هااینها متقیدا گیلکی اصلی مال اینهاتکلم می‌کننداست .؟!شهرهای زیرغرب استان شامل میشود:آستارا، تالش،ماسوله، ماسال، وشهرهای کوچک وبزرگ نام برده شده یا حتی نشده راجز ازاین منطقه غرب استان قراردارندهمگی ترک زبان و جزتالش ترک تات ورشتی تکلم می‌کنند.، ترکهای این منطقه پنجاه درصدمنطقه غرب ترکی ورشتی تکلم می‌کنند.اماتالشی هادرمنطه مانندکردهاولرهامهاجرهستند.گفته شده که تالشهاازنژادترک میباشند.: اجدادانها ازسپاهیانی بوده‌اند-۲"-_که چنگیزخان به ایران فرستاده بوده ولی آن زمان ساکین تالش هستند(دراین شهراسکان کرده اندوتجمعی زندگی میکنند)تات وترک زبان میباشند.گیلکی رشتی بلدن واین منطقه جزترکهاغرب گیلان هستندویاترک رشت گفته می‌شود.؟! البته درگیلان
فقط ترک زبان زندگی نمیکندبلکه زبان های دیگرهم هستن زندگی میکنند.مانند کردها، ولرها،دراین استان زندگی مکنند.؟!ترک و،کرد،و،لر، دراین استان زندگی می کنند مولف برای مشخص کردن منطقه وزبان شرق گیلان گیلکی مربوط به این نویشته های من می‌باشد. برای همین تفکیک وجدا سازی بایدکرد. ،(البته کمی مشکیل شده است)برای همین توضیحات زیادی بایدداد شود تابتوانیم به نتیجه برسیم وخوانندگان محترم این کتاب رادرپیش رودارنددرحال مطالعه هستندبدانندچرااین تفکیک وجداسازی توضیحات زیادداد ام برای چه بود.وبهترین راه این جداسازی قسمت شرق‌ گیلان یاغرب ویامرکزی زبان آنهاونام بردن شودشهرهای منطقه بوده.( و چندجمله ازکردهاولرهای این منطقه به عرضخوانندگان برسانم که کردهاولرها در زمان حکامان وقت به دلیل های آن زمان بلاجبارآنان راازسرزمین مادری به شهرهای دیگرکشورفرستاده شده اندوازقضایکی ازآن شهرستان ها گیلان وشهرهای کوچک وبزرگ این استان بودکه پراکنده شده اند. به این شهرهاشامل میشود.لوشان،منجیل،جیرنده، رودبار، عمارلو،دیلمان،املش،لنگرود،سیاهکل،وشهر های دیگراین استان پراکنده هستند .خودآنهاازچندتیره یااستان هاهستندو

اینهادرمنطقه شرق استان زندگی میکنند ولی جز ی این نویشته مانمیاد.و،البته با چندتا کردصحبت کردم راضی نبودن باما همکاری درنوشتن این کتاب کمک کنند، ازنظر ،مولف،زبان هم کردهای خودشان چندگروه هستندکردهای شرق وکردهاغرب یعنی منظورمن کردهاشرق وغرب کردهاقوچان و امام قلی ،وکردها کرمانشاه وسنندج میباشدباهم فرق دارندهم ازنظرلهجه حرفی وهم ازنظر عقیده‌ها فرق دارندباماهمکاری نکردن؟!

چگینی ها،مقدم ،ی،هاویاشاقلانی ها وغیاثوندی ها وهمینطورکاکاوندهاو...ولرهاهم چند
گروه‌هستند.ماننددرویشوندهاورشوندهاو...واین نام برده هاونام نبرده هادراین استان زندگی می‌کنند.جزوه مهاجرندو درگفتارونوشته های ماربطی نداردو نمی شود.(مو"لف)برای کارهاونوشته های رسم واداب مراسم هاانهابه فرق ندارند وحتی بامردم شمال فرقی نداشته ندارند.ولی ازنظر نویسنده تکلم کردن زبان آنهامانند مردم شرق فرق دارند .؟شایدچنددرصد رسم هابارسماهای این منطقه فرق داشته باشد.؟ولی جزئ ازمردم ،ومردم این منطقه زندگی میکنندجزجمعیت گیلان به حساب می‌آیند.مردم آنهاراازخودشان می‌دانند.ودوست دارنددرعروسی هاومراسم هایکدیگرشرکت ودرمعاشرت زندگی رفت آمدهاباهم دارند)؟! برای همین اول بایدتفکیک زبان یامنطقه انجام داده ومشخص شود.بعدطبقه گفتارهای عامیانه مردم این منطقه ؟!ومردم این منطقه معتقدن که اصل گیلکی این متنطقه است .منطقه ی مرکزی زبان رشتی است. رشتی ها معتقدن که گیلکی اصل منطقه مرکزی است شرقی گالش اند :منطقه شرق معتقدن گیلکی اصلی این منطقه است:جلگه نشینان معتقدن اینها گیلکند گالشی ها.منطقه کوه نشینان ها هستن (.قضاوت برعهده خوانندگان) در تحقیقاتم. بامردم صحبت میکردیم عامیانه میگفتن ازلوشان تاگرگان رشتی می نامندواز۸۰درصدمردم ونام برده بالا منطقه رشتی نام می برند:؟!البته،مولف، معتقدن که زبان شرق گیلان لهجه انهاگیلکی گالشی است:؟!این منطقه یعنی شرق گیلان که شامل می شو د . ( شهرهای زیرمنطقه شرق گیلان مباشد)
آستانه اشرفیه ،املش ،رودسر، رودبار، سیاهکل، لاهیجان،لنگرود،شهرهای کوچک ،وبزرگ،جزواین شهرستان هامی باشندماننددیلمان ،دستک رودبنه،کومله،شلمان،کلاچای،چابکسر، رانکو،کیاشهر، رحیم اباد، وشهرهای دیگر جز حومه وزیرنظراین شهرستان هااست:
(حرف هاوزبان مردم شرق گیلان )
درحال حاضرزبان اصلی مردم قدیم شرق گیلان بمرورزمان ازبین رفته یادارد میرودبرگشته به فارسی بهترگفته شود. نیم فارسی است.حتی بچه های روستا هشتاد درصدای بچه هابه فارسی تکلم می‌کنند.حرفهاآن هابالهجه گیلکی فارسی صحبت می‌کنندیافارسی گیلکی یابرعکس گیلکی فارسی است .؟!پدر ومادرهاشان با بچه هابه قول خودشان گیلکی صحبت میکنندیافارسی است یانمیی ازگیلکی ویا نمی دیگرفارسی یافارسی برعکس شده بالهجه محلی گیلکی وگیلکی فارسی به هرحال گیلکی قدیم دیگردرآن روستا ها نیست. چطور گفته باشیم این دوتازبان بیشترمخلوط شده به گیلکی فارسی شایدنصف گیلکی ونصف دیگرفارسی مختلط شده ازاین دوزبان است.؟(استان گیلان ازاین شراط تقسیم سه منطقه زبانی بگذریم.به سه منطقه آب هوایی شکل قیافه تقسیم میشود.مثلاقسمت جلگه ی ودشت مسطح ازساحل دریاتادامنه کوه ها این قسمت جلگه پنجاه درصد این منطقه عمده زمین هاومحصولشان برنج وبرنج کاری است.چون آب هوای این منطقه رطوبتی ونمور نمناک ومرطوب است،در این منطقه بهترین مرغوبترین برنج داراست وسی درصدچای اگردرجهان اول نباشددوم هم نیست ومرکبات خوب بیست درصدسیفیجات وجالیز وکارهای دیگر است بجزخانه مسکونی بجز خوراک خودشان مازادخودشان رابرای فروش به بازار وشهرهفتگی برده میشود.محصول برنج خوراک اصلی مردم این منطقه گیلان است مازادبر خوراک به بازاربرای فروش می‌برند.خوردن برنج این منطقه درروز دووعده درقدیم روزی سه وعده حتی غذایی عصرانه برنج میخورند. قسمت جلگه شمال ایران حاصلخیزترین منطقه ایران ازنظرفراوانی ازهمه نوع فراوان است.بعدازبرنج سیفیجا ت ومحصولات خوراکی خودشان دارا است.درابن منطقه دردم( کج) کرم ابرشیم وچهارپایان مانندگاوو اسب هم نگهداری میکردن .(قسمت دوم بعداز جلگه کوهپایه شروع میشود) یعنی ازکوه پایه وگوه های کم ارتفاع تا ارتفاعات هاکه دراین قسمت عمده کشت چای میباش،چای دومین محصول درامدمردم شرق گیلان قسمت کوه پایه وکوه نشینان حتی جلگه نشینان هم دراین قسمت باغهای چای دارند وآب هوایی این منطقه دامنه کوه وکوه پایه های مراتع جنگل سرسبزییلاقات کوه کم‌ارتفاع شمال مناطق زیباگیلان مرطوب ترین قسمت استان و چهل تاپنجاه درصدسال باران می باشد.،چون ارتفاعات کوه هاازجلگه زیاداست رطوبت کم تراست واز نظرعنصراقلیمی دیگری که گیلان رامیان استان های دیگر گشور شاخص وبرجسته می سازاد رطوبت نسبتن کم است،این قسمت گیلان معتدل میباشد. از نظر جغرافیای طبیعتی واقعیتی استان معتدل بوده ارتفاعات کوههای البرزمانند یک سد کوهستانی ازانتقال رطوبت دریاخزربه سمت فلات داخلی میباشد ،این کوههاازنظررطوبت ونیم رطوبت ازکوهپایه تاارتفاعات بالا دراین قسمت باغهای چای ومحصولات دیگرمانندچای مرکبات و درختان میوه وجنگل بااین آب‌وهوایی بارانی ورطوبت نیم رطوبت بسیار شادترند ومردم بااین آب هوایی مناطق زندگی میکنندواین قسمت ازکوه پایه تاارتفاعات بالاکوههاتا۱۲۰۰کیلومتر چنگل بوده وهست وازآن به بالا جزوقسمت سوم آب هوایی میباشد .چون سردسیراست جزمنطقه سوم است )، ،،ازنطرمو"لف،،
(منطقه سوم آب هوایی) ازاین درمنطقه بگذریم ویاجداشویم به منطقه سردسیری بودن به بالا یاارتفاعات خیلی بالاکوههای خیلی بلندمی باشد وخیلی سرداست منطقه درخت نمی رویدفقط مراتع میباشد البته مردم چندین سال اخیر درخت فندوق کاشتن این قسمت سردچمن مراتع برای دام وپرورش دام ودام داریددر قدیم زیاد بود.، (بیه پیش ویاروپیش ) ازسفیدرودتااستراباد(شهرقدیم گرگان است )مربوط به دوران های تاریخی پیش ازاسلام است ودیگران بافت قدیم شهرگرگان قدیم استرابادواقع شده واین اثردرتایخ۲۴شهریور۱۳۱۰یاشماره ثبت۴۱ گرگان بجای استرابادصحراامروزه،؟!شرق گیلان تاچابکسر است جزبعث ما است ،،مو"لف،ازسفیدرودتاپلورودیعنی تا چابکسرمی باشد ،که اول نام برده ام.کل بیه پیشه جز بعث ما نیست. ،بعث مامنطقه زبانی شرق سابقا"جزبیه پیش بوده.،وانهای که امروزازبیه پیش کنده شدانددیگردراین مورد بعث نداریم. ،،والبته شهرهای لوشان، منجیل، رودبار بخش های تابه این شهرهاروستا هاهستن محصول این منطقه زیتون است اززیتون برای امرمعاش زندگی خودشان پیش می برند.زیتون راروغن وصابون میگیرندوصابون زیتون وروغن زیتون بهترین روغن وصابون اگر درجهان تک نباشد ولی درایران است؟!امرمعاش زندگی خودشان راپیش می‌برند. ومنطقه عمالو، رحمت اباد،دراین منطقه مهاجر کرد ،ولر،زیادن ومنطقه هادیگرهمچنین قبلاهم نامبرده سکونت گزیدن این قبایلی بودن دراینجاقبایل متعددی تقسیم وبخشده اند که عبارتندازقبایله کرانلو،دردیارخانی.،استاجانلو درپیرکوه، و بیشانلو درجیرنده،شامخانلودرخرگام، ِانبووجمخانلودرمنجیل،ثروت عمده این منطقه گوسفندوسایرچهارپایان است که اهالی آنجاتعدادزیادی ازاین حیوانات را مالکوویچ وازآنهامحصولات دامی فراوانی مانندکره، پنیر،روغن،تهیه می‌کنند دامنه کوههاگندم ،جو، کنف،کنجد،بقولات وغله تهیه می‌شود.، ودرباغهاانگور و انجیربه دست می ایدچوب این ناحیه مانند حمل ابادبه مصرف تهیه" زغال ساکنان دشت‌های مجاورقزوین می رسد.(رحمت ابادمردم این منطقه وساکنان آماده زیادی ازکردهاقلی اللهی میباشد وبازبان گیلکی صحبت میکنندولی کم،جمعیت عمارلوازکردوترک تشکیل شده است.کرد هاتعلق به قبیله رشوند شاخه ای ازایل بزرگ(ببهbebe‌)سلیمانیه" عثمانی میباشند؟بوسیله"شاه عباس اول صفوی به این منطقه کوچانده شده اند این کردها بیشتر درناحیه سندس،علی اباد،کلایه،دیورودزندگی میکنندودوقبیله پیراصلی ،و(کرخانلو karxanlu)قسیم می‌شوند، ملکونقه"۷-' ۷۷ _۱۲۷۶ هجری۱۸۵۹ این‌قبیل رابا نامهای( دوهانلوdvhanlu) ولی لو ، وچمن لو،یادنموده است .،امااشخاص که درباره آن دوقبیله دیگر نایب الحکومه بوده اند.آنهاازسایرقبایل ذکری به میان نیورده اند( کاپیتانمکنزی)می نویسد:،درطول فصل سرماکردهادردهکده ای به نام سندس باقی می‌مانند ویاد حوالی این منطقه درسواحل شیبدار وزیبائیکه ازدهکده به مزارع محدود شدهوتقریبا" درمقابل رستم ابادقرارگرفته بر سرمی برند. این مردم معمولاعادت دارندکه بااغنام احشام۸-' خودفصولگرم رادرارتفاعات به بسرمیبرند کسانی که نمی توانند ییلاق بروند وگوسفند وسایر آمدهای خودرا به گالشها یاچوپانهامی سپارندتا ازآنهانگهداری کنند وشغل عمد"ه اهالی این منطقه کشاورزی است.برنخ وگندم سفید راانجام بعمل می .آید،پرورش درخت زیتون وهمچنین توت برای تربیت کرم ابریشم دراین سرزمین مرسوم است.زیتون رابه مصرف روغن کشی وصابون سازی می‌رسانند. این منطقه رحمت اباد هم دارای دام میباشد؟! (منطقه دیلمان) اسمی ازدیلمان به زبان آورده می‌شود.به یادداشت و دلیران آن منطقه می‌افتم.دیلمان واشکورات آن خط رس راندمان قوی وتجارت ودلیروزحمت کش دیلمان۹'-مشتق ازدیلم است.دیلم نام طایفه ای است که درحاشیه کوهستانی مشرق سفیدرودزندگی می کردن ومانند وسعت این ناحیه هرگزتابیش ازیک منزلی مغرب ناحیه کلار(kelar) در مازندران نبوده است .اما زمانی که فرمانروایان دیلم طبرستان رااشغال کردند مخصوصا"درزمان قدرت آل بویه ودراوج اقتدارآنهابنظرمی رسیدکه این نام به تمام نواحی کوهستانی ازشمیران درطارم تادشت گرگان اطلاق میشده است. (موقعیت وحدود)دیلمان امروزه شامل منطقه کوچک سیاهکل دردشت ودیگران درنواحی کوهستانی است .دیلمان محدودیت ازشمال به ییلاق رانکوه یعنی به سمام(،somam)واشکور(E"skavar )
وازجنوب به عمارلووازمغرب به رحمت اباد.حداکثرطول آن از شمال به جنوب۳۷ کیلومتر پهنای الشرق به مغرب۲۳کیلو متراست.علاوه براین ییلاقها قشلاقی آن درمنطقه ای کوهستانی منجربه پهنای
۵ / ۲۵کیلومتردیده مشود: دیلمان اگردراین قسمت کوهستانی که آب‌های آن به‌طرف دریای خزرجریان می یابدقرار نمی داشت بایستی به طوریقین بعنوان بخش از فلات ایران منظورمیگردید. آب و هوای آن درزمستان سرددر تابستان معتدل است.خانه های آنهامانندخانه های نواحی مرکزی ایران دارای بام‌های مسطح وپوش بیشتربامهای آن ازلته می باش .محصول این منطقه گندم، جو، ارزن،وعدس،ولوبیا، وگردو وهمراه با،دام داری هستند.دراین منطقه دارامراتع زیادی است .چو ن در این ناحیه قواصل سال هواسرداست درارتفاعات بالاکه قبلا هم گفتم وازجلگه هاهم تعریف کردم که ازساحل دریاخزرتاپایه کوه ازدامنه کوه تاارتفاعات۱۲۰۰متری جنگل وجوددارد ودرارتفاعات بالاتره علت سردی هوادراین قسمت چمن زارو مراتع زیاد است گله دار دراین ناحیه زیاداست (خوچکو۱۰'-)می گوید درناحیهَ دیلمان جیوه به دست آورده‌اند. ولی دربازدید که خودازمحل به عمل آوردم.این امرتاَیید نشد.درنزدیکی منجیل چشمهَ آب گرمی است که درآن آهن وجوددارد.دررحمت آبادودره"رودبار نیزتعدادی ازاین چشمه هادیده می‌شود.درآق اولر( Agevlar) گرگانرود چشمه آب گرمی است .که درآن گوگرد وجوددارد .این نوسنده درجایی دیگر۱۱'-ازمعدن جیوه ای درمنطقه یادکرده است))مرکزدیلمان دهکده ای به همین نام که در دامنه شمال سلسله کوههای که بین گیلان ودره"شاهرود کشیده شده است قرارداردودارای۳۰۰خانه است.بازارآن درحدودسی دکان دارد. مسجدی تازه ساز و درخت چناربزرگی که قدمت آنراچهارقرن می‌دانند درآنجاد یده می‌شود.این دهکده روی مسکن قدیمی طایفه ای بناکردیده درآنجاعالبا"آجروسنگهائی که روی آنجا حجاری شده است وزینت آلات اززیرخاک به دست می آورند.خرابه های هفت حمام درآنجادیده شده،وآجرهاراهنگام ساختن مسجدتازه پیدانموده اند درسال۸۶۷ ه ۱۴۶۲میلادی)میرزاعلی دردیلمان بناهای ساخت وطرح ایجادباغی راریخت دیلمان درسال۹۰۹(۴_۱۳۵۰۳ میلادی)بوسله"امیرحسام الدین فومنی ویران شد.تردیدی نیست.که(بیلمان Beylaman )که بوسیله"جغرافیون عرب نام برده شده ودرچهارمنزلی هوسم ودرهمین فاصله ازدولاب قرارگرفته اشتباهی است که درتوصیف دیلمان بکار رفته است.ازدیلمیهادرکتاب والمسالک والممالک به عنوان مردی(نحیف وسبکسر وناپاک)یادشده وحاشیه هم ساکنان آنجا که بیشترازقزوین آمده اند دردانی هستندکه صاحب تیول می باشند .،اعقاب دیلمیان قدیمی جزدرقرا" (کلارده،kalardeh )وچوسل(çosal)دیده نمی‌شود.زندگی آنهاتابستانهادرکلاچ خانه (kalaçxani )وزمستانهادردشت می گذراد. مردم دهکده های دیلمان رادیلمیهاتشکیل می‌دادند.ولی آنها زمین‌های خودر ا و فروختندودربه فجان ساکن شدند.در نیمه" اول قرن اخیرمحمدرضاخان عده" زیادی اززندانیان رابه دیلمان آورد،وآنهادر آنجاتشکیل زندگی دادن چهارطایفه" طالش، جهانگیری،واشکوری را دادند،کردهای عمارلودردیاجان،ودهکده های کولک ، کوچی،گنج باغ،قیس آباد زردرود ، (توگامtokam)تنگرود،وعین شیخ، سکونت دارند.این کردها سابقا" نیمه چادرنشین بودندوتابستانها در کوهستان توراریعنی جائی که گله ها گوسفندهای خودرابه چراوامی داشتند زیرچادرهای سیاه به سرمیبردند. مالیات هافوق العاده زیادوبرداشت محصول باروشی نادرست که پی درپی انجام میگیرد،آنهارا ازپا درآوررد،به‌طوری که ناچارشدنددست ازگله های خودبشویند وبه صورت ساکنان همیشگی این منطقه درآیند. درحدودپانزده۱۱'-سال است که صوفیها ازعمارلوآمده اند.ازتاریخ دیلمان اطلاعات کم دردست است؟! -

((تعریف ازسرزمین گیلان۲))
گیلان سرزمین سرسبزوزیباقشنگ ودل انگیزمیباشد.اگراول شروع نوشتن تعریف کردیم باید بگویم که شایدازاین بیشتر یعریف دارد.خیلی بیشتروزیباتر از گفتهاونویشتهای مااست فقط بایددید؟!اگر‌هرچه در باره این استان بگویم ویابنویسیم .هر چندکه کتاب‌های متحدیدی درباره این استان ازتاریخ وحکمت هاودلیران نویشته اند وبازبنویسند.وچه ازتاریخ وچه درباره جاضبه هابازجادارد؟!خیلی کتابهادرباره گیلان نوشته اندبیشترنویسندگان که کتاب درباره تاریخ گیلان نوشتند؟ .از رسم و اداب وفرهنگ این استان ننوشتند.اگردرنوشتهاآورده اند کم جزئ نوشتند وتوضیح آن چندانی دل چسب نیست .؟لذاازرسم ومرسومات توضیحاتی آنچنانی ندادن ونداده اند. بخصوص کارهای درزمان قدیم درزمینه مردم ومردان زحمتکش که امروزه برای خیلی هاسوال است چرا مردهاهمیشه توقهوه خانه هانشسته اند.آنچه باچشم می‌بینند ازیکدیگر ومردم میپرسندمردان اینجاها بیشترروزهاسال راتوقهوخانه هانشسته اند وروزرا می گذرانند.همیشه درحال نوشیدن چای وکشیدن سیگارمیباشند روزرا به شب میرسانندوزنهاسرکارکشت کشاورزی درحال کارهستند.؟مردها بیکار ((اولامردهاکارخودشان یعنی کارمردانه کاری روی زمین تمام کرده اند.بعدازآن تحویل زنهاو نشاءکاری کار زنهاست و مردهاکمک می‌کنند.هرکی در روزنوبت نشاءخودشان کمک وکارانجام میدهند.؟درآن روزنشاءدارندمردهابرای تقسیم،،تم یاتوم،،توم،،دکونی۱۲'-،،به کمک زنها سرزمین می‌روند.یابرای آب یاری که دارند سرزمین می‌روند وگرنه بیکارهستند وشایددرروزچندساعت وقت استراحت وبیکارباشند درهمه جا همین جوری است.هرفرددرروزچندساعت بیکار و استراحت وآن چندساعت بیکاری مردم شمال توقهوه خانه هاجمع میشوندیک استکان چای میخورندویکدیگررامیبینند احوال یکدیگرجویا میشوندوازکارکشاورزی وازکم کسری آب آبیاری به یکدیگرصحبت میکنن یک کمکی به صاحب قهوه‌خانه
می کنند.آنچه که گفته اید یامی گویان نیست چون ازاین استان واستان های دیگرهمجوارجنوب ساحل دریاخزرندیده اید.وآنچنان شناخت از منطقه وکشت کارکشاورزی ندارید.؟،چون خیلی حرفهای به گوشم رسیده وشنیدم وجواب رادادم لذانمیشودجواب همه مردم رایک به یک داد وهمه مردم نمی دانند ویاهمه راجمع کردگفت یاهمه رانمی توانند جوابگو باشند.ونیستند.؟!بااین نوشته یک سیری عزیزان خوانده اند آندسته راجواب میدهندیامیشودگفت درکتاب فلانی جواب سوالهاراداده روجوشود به کتاب فلانی درصفحه فلان کارحل شود.؟!))این هم گفته باشم وبهترگفته باشیم این سوال برای شما پیش میادشمائی که سالی ماهی ازشهرهای دیگردوریانزدیک امده ایدیاهمه سالی چندروزدراین منطقه هستیدازآن زمانی است که مردهابیکار هستند وقت کار زنهاست.؟!،،این قسمت جزرسم وفرهنگ ونوشتن،های مانبوده. لاکن چون چندبارسوال برای من پیش آمده بود نوشتم وازخوانندگان غذاخوری میکنم))

((رسم وکارکشاورزی درشمال))
کشاورزی ازاوایل زمستان شروع میشود.یعنی ازاوایل بهمن ماه شروع میشودتایک ماه بعدازسال نو،زمان نشا ء که تحویل زنهاداده می‌شود.، اگربخواهم کاملترتوضیح بدیم بایدهمه اینها باشدباید برگردیم به قدیم خیلی قدیم به دوران اجدادخودمان چطوروچکارمیکردن .،چون این زمین‌های کشاورزی وغیره که امروزه به دست ما فرزندان درحال حاضراباد میشود.دردوران قدیم به دسته پدرومادرویا مردان وزنان زحمت کش که کشت واباد می‌شود.ازشخم زدن زمین تا نشاءودرو کردن درقدیم توسط این مردان وزنان به دسته اجداد مابادست اباد میشود.،(از اوایل زمستان درآن هوای سرد روزهای بارانی وشایددرروزبرفی برپایه برهنه بدون پاوزاری،بعدهابوت۱۳'-،آمده درزمان قدیم بوت نبود.پایه برهنه میرفتن ،اینجورنبود.وهمین زمینهاامروزه دست فرزندان همانهااست همان زمین‌ ها تاحالاچندباربینه بچه هاتقسیم شده
زمین هاراامروزچندین برابربیشترش کنید.حدعقل دوبرابری زمین به دسته این مردان باگاوهانرویایابوشخم واباد میکردندیعنی چندین هزارم که مساوی است هردوهزارودویست مترمیشود صددرزاگرکسی دوتاسه هزاردرزبرنج کاری برنج برداشت کن این زمین برابر است به بیست تاسی هزارمتر.،البته دراین منطقه ها لاهیجان آستانه اشرفیه سیاهکل غرب لنگرود،درزیادسته ده تا دوازده مشت میباشد یک درزیادسته تا۱۲مترصددرز یک هزارتایک هزاردویست متر مربع میباشد. ودرشرق لنگرود،رودسر، املش،این قسمت هر۲۴قبزه میشودیک مشت هردرز یادسته ۴۴مشت است و هر چهل وچهارمشت یک درز صددرزد و هر دوهزاردویست مترصددرزجمع می کنند. وهرصددرز۲۲۰۰متردرقدیم وحالا هم رواج است گفته میشود۲۴قبزه تنکابنی.این زمینهاراباگاووخیش یک وجب به یک وجب ومورچه بارحرکت میکردن و زمین‌
های راشخم می زدن ببین چندروز وقت می بردتاآن زمینهاراآنهم تازانوتو گل وآبگلالود.لجن کارمی کردن وپس چرا؟!زحمت ها انهاراندیدگرفته ایداین زمین هارابه این راحتی به دست بچه ها ی شان سپر ده نشده چندین باربین فرزندان شان تقسیم شده است .مردومان زحمت کش هستن .حال باامدن موتور (تیلر ) امده دست مردان
زنان را بسته است. البته بسیارخوبشده است وکارکردن وزحمت کشیدن این دوگروه توآن آب لجن ازبین بردن فرسایشی وزنهاومران زحمت کش را راحت کرده است.کار مردهارا راحترکرده است مردهاراروانه قهوه خانه هاکرده است .لذاازامدن ماشین های کشاورزی زمین های که درچندماه یاچندروزبا گاوهایی شخم میزدن حالاباموتورباچند ساعت آن زمین راشخم زده می‌شود اباد می‌شود. یا چندساعت تمام می‌شود. همینطورماشین وتراکتورهای برای درو برنج وحتی برای خرمن کردن هم امده وتازگی هاهم برای نشاءکردن وکارهازنهارا راحت گرده است قبل ازموتورنشاگری بیایدزنهاتابالائی زانوتولجن وآب سرد صبحگایی وازاین صبحگائی هنروزافتاب به افق سرنزده است.زنهاتوآن آب سرد دولا خم شدن کارمی کنندکارهرزن نیست جززن های شمال مردان آن منطقه از ساعت قبل ازهواروشن شود.یعنی (ن"شه" سگ وشال فمنه)۱۴'-،تشخص نمیشوددادوانهاتو زمین خم میشون تاافتاب یک دوره دورقمری ازشرق آسمان تاپشت کوههای غرب این آسمان دور چرخیده ازاین طرف اسمان مانند افق تا ان طرف اسمان رابه حالت قرمزی کم کم به زردیمیرودتا به پشت کو ههاپنهان شود.این زنهاتوزمین لجن زاردرحال کارنشاء کردن هستندخمیده اند؟!

این آفتاب ساعتهای گرم وگرم ترین ساعت افتاب برپشت این زنان ومردان زحمت کش میتاب گرمابهاری مانند

گتنورنانوایی داغ پادرآب لجن گل تادم غرب تاریک شدن این زن ومردهابه خانه برمیگردند؟! آن زمان که شما ازشهرو شهرستانها کوچک بزرگ دور نزدک به این شهرستان هابرای تفریح می‌آمدین ومیبینند مردهاتوقهوه خانه نشسته اند درحال نوشیدن چای کشیدن سیگارند فقط زنهارا سرکارمیبینن . البته حق به آنها بایدداد بقول دوستم ،وآن چه می‌بینند می‌گویند. ؟آن چه دیدشودگفته شود. ؟!)لاکین،این نیست آنهادروقت که کارمردانه دارند انجام می دهند شمانستین تاببینیدچون که شماها شهرهای دیگردورونزدیک برای تفریح به این استان وشهروروستاها می‌آید .تو بیکاری آن بندگان خدا به وقتش کاردارندشایدچندساعت درروز بیکارمی باشنددیدین کارمردهادرزمستان ویکماه بعدازعیداست توآن چندساعت که تو قهوه خانه هادیده اید.بعض وقتها توقهوه خانه جمع میشوندبرای صحبت کردن تقسیم آب ویاسامانی و(اوسوارگیری۱۵'- )آن چه گفته شده یا میشودآن نیست (روش زندگی مردم شمال بخصوص روستایان بادیگر شهرستان وشهرهای دیگرخیلی فرق دارد چون مردمان استان های دیگرانچنان شناختی ازمردمان گیلان ندارندومی خواهندبه همه چیزو کارهای مردم این منطقه سردربیاورندبایدتمام این گتاب. را تااخر بخوانید؟تمام آنهای که ازدیگران شنیدیدچیزی نمی دانند ازکسی دیگر شنیده اند یاتعریف کرده اند این انتقادمی کننده وآن کسی که شنیده ولی ندیده اوانتقادکرده بدون تحقیق درموریدشخص یامنطقه بدون رعایت حقوق دیگران انتقادمی کند فقط ازکسی حرف وتعریف بدیاخوب را شنیده است.ازخودش چیزی نمی داندیا نرفته ازآن منطقه ویاان شخص راندیده ولی انتقاد می‌کند.؟!.

((خیلی ممنون که به نوشته هایم راخواندید))
((تعریف ازگیلان یاشرق گیلان۳)) گیلان سرزمین زیبایهاگیلان رابایددید نه تعریف راقبول کرد.گیلان قسمتی ازاورپا باید به حساب اورداین چنین است.؟!(یعنی ازاروپاکمترنیست ازنظرسرسبزی زیبای وقشنگی آب هواازدره های مرز استاراحیران تاجنگل های گلستان این خطه یکطرف بایک فاصله کم حتی دردامنه کوه وکوه پایه جنگل درختان انبوسر به فلک کشیده سرسبز واقعین زیبااین نعمت بزرگ راخداوندبه مردم شمال داده است طرف دیگربا چندصدمترفاصله با ساحل دریاخزراین نسیم دریااز داخل دریا قدم زنان بطرف ساحل به سروصورت درساحل دریاروی ماسه ها درحال قدم میزنین این نسیم بادملایم برخوردمی کند برروی سروسینه ازاین آب هوای وزیباکجا خواهیددید مابایدروزی هزاربارشکرگذاراز خداوند بزرگ که این نعمت رابرمردم جلگه شمال اعطاکرده است.واین ادمهاارزش چندانی برای شما ارزش قائل نیستن یکسری ازاین آدمهای سودجوازدورترین نقط ایران یاهمسایه گان گشورهای دیگران باچشم خودم دیدم ونمی شود.یک به یک ادمهارا گفت این نعمت هاراازدست ندید.این آدمها ابرو زندگی شماهارامی برنده‌ی فکرمی کنیدکه زمین های خوب خودتون رامی خرندمیبرندفردای مابایدرعیت همین ها می شویم.ماچشم به پول آنهادوختیم .... وانهاارباب ومارعیت نوعی دیگر خواهم شد .تازه ازاباب رعیتی ازادشدیم ؟! گیلان .،ای زمین سرسبززیبامن؟!گیلان تن من جان من.گیلان قشنگ من دلم برخاک خودم؟! گیلان شمال ترین نقطه ایرا۹۸ن رادر زیبائی هاوبافاصله مابین دریا وکوه نزدیک ترین ۳الی۳/۵کیلومتر وبیشتر فاصله تادریا حدودا" ۵۰کیلومترمی باش وازجنوب به کوههای البرزتکیه زده ومابین این دوقطب زیبایهای جلگه رابه دو چندان زیباتره کرده است.این زیبایی ها را همه جاکشور درهمه فوصل سال به سر سبزی این قسمت جنوب دریاخزرندارد ونیست.؟(چون بخارآب دریاتبدیل به ابروبرسینه کوههابرخوردمیکندوبرمی گردد.به دشت وجنگل این ابر باران رامیریزدوهمیشه این منطقه نم ناک وسرسبززیبااست .البته باگفتن وتعریف کردن ونویشتن باورکردنی نیست بایددید؟!این جمله را چندین بارآورده ام .حتی درزمستان هم باآن برف زیبائی های خودش درمنطقه داراست.و زمستان برفها برروی شاخه هاخشک بی برگ سایه روشن می اندازد بازبایددیدتماشاکرتاآن وقت احساس زیبایی هاراحس کرد.بعدقضاوت کرد.؟( البته زیبائی های بهاریک چیزی دیگر است.این فصل به‌آرامی رامانندشمال بخصوص قسمت جلگه رانمی توانید ببینیدویاپیداکنید که سرسبززیباارام بخش دیدنی باشدشمال همه جاسبز است جزبر سر سنگ و یادرختی کهن سال خشک شده باشدویاشیروانی خانه های دربهاردوماه ازعیدگذشته باشدیعنی درماه دوم بهار می‌گذردزمین‌ های برنج کاری تازمانی که نشاءنشوده. شایدتا قبل ازنشاءکمی اززمینهاسبزنباشد و کمی علف هرزروی زمینهاراپوشانده و سرسبزکرده .بعد ازنشاءکردن منطقه هزاران منظره زیباو قشنگ به منطقه جلوه به وجودمی آورد درهیچ کجای ایران دراین فصل این زیبای نخواندید.مردمان استان شرق گیلان مردمان مهربان مهمان دوست بخصوص مهمانی که ازراه دوردرهر ساعت شبانه روز درخانه این مردمان جلگه ومردمان کوه وارتفاعات کوه نشینان هم بامحبت ومهربان وخون گرم هستن .مهمان نوازومردمانی بسیارساده وزحمت کش درهمه کارها ازکشت و کشاورزی تاگندم ،جو،لوبیا، عدس ،حتی گلگاوزبان با ه۷حمراه دام داری زنان به همراه مردها بردن گله به‌سمت مراتع برای چراوچراندن این چهارپایان همراهی باگله داری ازصبح تاشب بدنبال گله می‌روند ومیدونداز چراکه برمیگردندبه مهمان از راه برسد چشم وخم به ابر نخواد اوردوبعدازامدن خانه هرچندتاگاو وگوسفندشیرده باشند شیراین چهارپایان رابایدبدوشند.دوشیدن گاوها برعهده زنهااست.فرق هم ندارد ازدوشیدن شیرچه جلگه ی یاکوههاباشداین کار کارزنها انجام می‌دهند.چون گاو هابه زنهاشیربهتروبیشترمیدهند.انجائی که مشخص است ازنظرگاوهاالبته شاید دست زنهابه پستان این حیوانات می خوره یک احساس خوبی میکنندکه هم شیربیشتر وهم بهتروراحترمیدهند.شاید حیوانان می‌دانندکه،این زنهاهمسیلک خودشانندیک احساس خوبی دارند یا چیزی دیگری باشدگاوهابازنهاخوبند.و با آنهامهربان هستن باآنها روابتی خوبی دارندآن چنان بازنها هستن بامردها نیستن به مرداهاشیرنمی دند.اگرهم شیر بدهندبعضی ازگاوهابعدازشیردادن به دسته مردهابعدبایک لگدمی زندان شیر داده رامی ریزد.یک مثال است می‌گویند. (گاوهفت من شیرده هست شیرمی ده بایک لگدشیرمی ریزد)مردهابایدخیلی مواظیبت کنندالبته همه گاوهااین جور نیست که بعدازشیردادن یه لگدبزندبرزد . چون که صاحب شان رامی شناسندلذا برای این حیوانان آب علف می برند صاحب شان راباآنهاانس میگیرندو شناخت دارندنبودن زنها به مردهاهم شیر خوبی به دست می آورند.وزنهای روستانشینان شرق این استان به تنها کارهای خانه دوشیدن شیر نیست درزمان کشاورزی از کشت کارتادام وچراندن این چهارپایان این زن ومردبا هم همدوشند‌.در زمان بیکاری توخانه برای نگهداری ازحیوانان وخانه داری انجام می‌دهند.زنهاومردهاجلگه ازنظر کاری زحمت کشیدن کمتراززنهای و مردها دیگرنیستن زن هاو مردها بعد ازکشاورزی نظیرترین کاری که خیلی سخت است ودم غروب ازسرزمین برمیگردندتازه رسیدندبه خانه‌کارخانه شروع میشود. یعنی دوشیدن گاوها تمیزکردن زیرگاوها
(طویله)چون درفصل بهار وتابستان گاوهارادراین درفصل چهارپایان را ول وراها نمی کنند چون زمینهارانشاءکرداند انها زبان بسته هانمی فهمندوگاوهارامی بندندبه زمین دیگران نروند گاوهاوزیر چهارپایان رسدگی میخواد. وماکیان دانه می خوان .ماکیان ازلانه ازاد میشود به آنهابایدرسید همه باهم جیق داد سر صدامی دهندودر زمان کار وخانه داری همزمان باکارهادیگر ودرزمان بیکاری مشغل حصیربافی بافتنی های دیگرواین بافتنی هازنان کوهستان درهمان حال چوپانی صحراه میروند
وگله داری میکنند همراه بافتنی سرگرم
کاردیگرمی شوند.ازانجایی که فرش ،یا چیزی بنام زیرلویازیرپا ویاحصیری تواتاق وایوان پهن میکردن کاردستی همین زنهاومردان حتی نمد دروقت بیکاری انجام می‌دهند.صبح هاهمین طورکه به گاوها یاگوسفندان چهارپایان اول رسدگی می‌کنند بعدبه جاروزدن خانه رسدگی به ماکیان .الته ماکیان وچهارپایان دراولیت صبح بعداز بیداری در اولیت کاری است بعد به بچه ها کارهاروز مره ای خانه و خانواده شان درقدیم خانه ها زگالی۱۶'- بود یعنی چوبی بودو روی چوب راباکاه گل می پوشانند وهر سال روی این گل راگلکار۱۷'-می کنند زنهاهمیشه سرشان گرم کاربافتنی وشستنی و کشاورزی وخانه داری بوده وهست وهر خانه کمترازپنج شش تا بچه داشتن دارند . وبچه داری می‌کنند.

((رسم وآداب وفرهنگ یک دوره یکساله))
(مردم شرق گیلا) (درحقیقت آنچه که درنویشتن من یااورده بایدکمی درددل کنم تابنوسم که درست است یانه.قبل ازنوشتن خیلی شوق داشتم این جزوه که درپیش رو یاجلوداریدمطالعه می کنیدخیلی دوست داشتم.بابهترین وجزبه جزبه نفع احسن مکتوب کنم ولی تااینجارساندم ونمی دانستم ازکجاشروع کنم چون رسم واداب ومردم منطقه خیلی زیاده هرچه فکر کردم شاید چندین هفته فکر کردم وفکرم بجائی نرسید وخیلی به خودم وضحنم کلنجار فشارآوردم که ازیک جایی این نوشته ام راشرو ع کنم وخیلی فکرکردم .،ازکجاوچکارکنم چطوری این همه رسم های که توفکرم بودشروع کنم هرچه فکرمیکردم نرسیدم تعجب کردم که قبل ازشروع کنم یک شوق ذوقی داشتم که آن چه توضحنم بوده است خیلی خوب است این همه فکر این همه شوق چه شود.،بایدازیک جای شروع کنی بنویسی این همه برای خودم رویاها ی تومخم می پروراندم چه شداین همه کتاب هارا خواندی کتابهای گیلان را خوندم هیچ کدام درباره ی گیلان باب دلت نبودحالاوسط راه ماندی، پس خودت بنویس ،آن چه ازدل برمی خیزدبه زبان وبقلم بیاوررسم وداب وفرهنگ ازاین مردم شرق گیلان بنویس.؟)تواین فکربودم که ازهر مراسمی راشروع کنم توهمان سال تمام شودازمراسیم تویک سال باشد هرجور و هرفکری کردم شروع کنم دیدم نشودنشدنی است.همه مراسیمهانصفش این ور سال است نصف دیگران آن ور سال تویکسال تمام نمیشود .درنهایت چندماه دست ازنویشتن برداشتم شایدیک مراسیم باشدیعنی ول کردم.. ..وکنارگذاشتم. البته.به فکرش بودم ولی چیزی به ضحنم نرسیدکه مراسمی باشد که شروع وپایان تو یکسال تمام شود.وقتی به این جزوه نگاه میکردم،به‌ خودم می گفتم پس چه شودنوشتنت تمام شد فکرت ؟فکرکردی همینطوریه نویشتنی توباید ازیک جایی شروع کنی حالاازهرکجا باشدبایدشروع کنی بااین چندماه گذشت به خودم گفتم تو باید قوی باشی .به این فکر افتادم که ازمراسیمهای بزرگ طولانی هاشروع کنم فرق هم نمی کردماننداز کجاباشدکشاورزی ازشخم زدن زمین‌ها تاسفیدکردن برنج یا تمام گرفتاری ها این یک سال را از ریز ترین جزیات این منطقه راخواهم نویشت.یازن خواسی و چیزی به ضحنم جزاین دوتا نرسیده چون شغلم وکارم آرایشگری بود. دوست نداشتم ازکسی بپرسم که متوجه شودکه من دارم کتابی درباره گیلان آنهم شرق گیلان می نویسم وآنهم رسم واداب وفرهنگ مردم فکرمی کردم.اگراز مردم راهنمای میخواستم شایدجوردیگرفکرمیکردن مردم منطقه یکجوردیگرفکردن اخرش ازکسی پرسیدم گفت ول کن بابا یکدست دو هندوانه به کارت بچسب به همین کارول کن چه کاردار. حوصله داری
ضحنم مشغول بودبایدچهکارکنم دفتر رو بستم گذاشتم روی میزکارم جلو چشم بود گاه‌گاهی دستم خالی می‌شود بیکارمی شدم یک نگاه به این جزوه می انداختم بازدفترمی بستم تابه فکرم چیزی برسدچندماهی ازنوشتن اولیه گذشت ودیگرازآنچه که دوست داشتم ازآن ذوق افتادم حس ازضحنم پرید رفت دیگرنامید شدم.تااین که یک شب حدودا"ساعتهای یک دوشب بودتو رخت خواب درازکشیده بودم خوابم نمی برد فکرم ضحنم مشغول نوشته‌ هایم بودبرای خودم حرف میزدم آخر باید چه کنی پس بااین همه حرفهادوست داشتم من بنویسم خیلی دوسداشتم ودوستدارم زحمتهای این مردم که می کشندزحمت کشیده آند جایی یاداشت ونویشته شود.پس این
مردم زحمت میکشندتو کتابها تعریف میکنندآن زحمت هاچه پس چراالان نه الان چندماه قلم روی کاغذ نبردی کنار گذاشتی باید چکارکنی با این منم منم میکردی الان وقته شه دوست دارم حرفهای دلم همان حرفهای دل مردم کارهامردم این منطقه است.زحمت های مردم وکارها مردم پس چراجازدی باآن روی من من میکردی همین بودی این جوری می خواستی بنویسی این جوری بودآن شب خیلی شبی بدی بودبرای خوابم تاچند ساعت باخودم کلنجاررفتم باخودم حرف میزدم بیداربودم بعد از کفتگی خستگی خوابم برد.صبح ازخواب بیدارشدم دیدم خانمم حالش خوب نیست تادکترو بروم بیارم دوروزشدسرگم مریضی خانمم شدم درگیرخانمم شدم یادم رفت قبلا گفتم شغل اصلی‌من آرایشگری است نوشتنی هم میکردم وگاهگاهی هوص میکردم کاردستی مانند معرق ومنبت بعضی وقتهاسوزن دوزی هم میکردم البته.حالا گفتم که منبت ومعرق یا سوزن دوزی نزدیک به بیست تاتابلو وکار دستی خودم توخانه دارم وبرای هرفرزند یک تابلو یادگاری دادم همینطورکه بیشترین وقت بیکاری بعدازهمشیه خودم وسر گرم مشغول ی کاری میکردم هیچ وقت بیکار نبودم هرجوری بود مشغول می‌ کردم.؟!بازیک وقت چیزی پیش می‌آمد مربوط به کارم شغلم بود بعداز آرایشگری به آن می رسیدم مانندسشوار مثلان موتورسوار میسوخت کولکتورموتورسشواریا منلیکس خانه می سوخت خودم می پیچیدم وساعت بیکاری نداشتم همیشه برای خودم وسرم مشغول وسرگرم میکردم دوتاکار همیشه زیرسر دائمی داشتم ویکی شغول اصلی،آرایشگری بود دومی نویشتنی.،تااینجانویشتم بایدیک چیزهای دیگربنویسم گفتم دوتاکارهمیشه زیرسر داشتم دومی نویشتن بود من از سال۱۳۵۴تااین که داریدمی خوانید نزدیک به دوهزار از۴۰شاعران بزرگ ونوپا وشعرنوجمع آوری کردم خیلی شعرخوب سه داستان رومان یکی ازداستان را فیلم نامه کردم باکمک ورهنمایی استاد بزرگوارم معلم اقا محمدنیا ؟دوتافیلم نامه بلند دوتا کوتا یکی ازشعرپروین اتصامی را فیلم نامه کردم.و حال زندگی نامه ازبچه گی تاسال ۱۳۹۹را ونوشتم وبااین کتاب، رسم واداب وفرهنگ شرق گیلان،درسه جلددردست دارم این کتاب دردست پیش رو است درسیصدصفحه وجلددوم ۸۰۰ضرب المثل گیلکی به فارسی درکجا بکار میرود است وجلد سوم بیش از۲۵۰۰جمله وکلمه گیلکی به فارسی این منطقه دردست است آماده )؟! درنهایت این تصمیم گرفتم از رفتن.،( زن خواسی)(خواستگاری)گفتم این شروع خوبیه بهترین است .چون بعدازدروکردن برنج سفیدکردن مردم شمال دست به کار می‌شوند بچه های دم بخت رسیدن سرسامان بدهند. بهترین است از همینجا شروع کنم؟این سرمشق نویشتن خودم قراردادم دست بکار شود باقی ازآرزوهای تودلم داشتم میخواستم بنویسم شروع کردم این مراسم برای ابتداشروع نویشتن خوب است ازروز،زن خواسی،. بعدازچندماه کلنجار رفتن،( ازرفتن زن خواسی،۱'- یاخواستگاری تاجاهازهادانی)
( قسمت ۱)...مردم شرق گیلان یابهتر گفته شود که مردم این منطقه جلگه ی بیشترجشنها بخصوص جنش عروسی درفصل آخرپاییز وازاوایل زمستان گرفته می‌شود.چون دراین ماههامردم بیشترین بیکاری هارادراین فصل دارندوماههای است که جلگه ی هادراین فصل برای بچه های دم بخت راسرانجام بدهندیعنی، ،زنخواسی،خواستگاری وانهای که جوان دم بخت دارندویاجوانی درسال گذشته نامزدوعقد کرده باشد امسال دراین فصل عروسی میگیرند.ومردمان کوه نشینان برعکس جلگه ی هاهستن در آخرهای
تابستان جشن عروسی هارا برپامیکنند یعنی بعدازدروکردن گندم وجو چون از اوایل پاییز باراندگی است. برای زن خواسی زیاد به فصل یاوقت که چه وقت باشدنگاه نمی‌کنند. چون درزمستان هم برای زن خواسی یاخواستگاری،میروند ولی عروسی هادراین منطقه بیشترین در آخرهای تابستان بعدازدرو گندم وجو وچیدن لوبیا عدس گلگاوزبان به فروش میرسدوتمام میشودعروسی هاشروع میشودچون تاقبل ازباراندگ دراین منطقه شروع شودهرکی جوان دم بخت دارند.اینهاروبه‌سر سامان برساند البته قبلا درنظرداشتن ودارند دراین فصل هرکی محصول رافروخته به پول تبدیل کرده پول دارشوده اندهمه همینطوراست. محصولات رابه فروش رسانند جیب همه روستایان منطقه پراست وبرای رونما دادن آماده هستن وپدردامادبرای خرج کردن امادگی داردهمه همینطور است. دراین منطقه ازهرکی رادر روزدعوت شود نهار یاشام خوردن رونمارا باید بدهد حتی هم روستایی باشد چه روستا یگر بعداز خوردن رونمارا میدهند.برعکس جلگه ی هاهم محلی هاروزعروسی رونما میدهند از روستاها دیگرروز دعوت رونما میدهند؟(این قسمت جزقسمت سوم آب هوایی ومنطقه میباشد، شرایط های دو منطقه دیگرازنظرآب هوای حتی عروسی ها بااین منطقه فرق دارد).،این منطقه دو از نظر آب هوائی ازدامنه کوه وکوهپایه تا بالاها، باغ های چای ومرکبات می باشد ،تا اواخر پاییز ادامه دارد عروسی های این منطقه بامنطقه جلگه آب هوای نسبتن یکی است.،زن خواسی ،خواستگاری،مردم دشت جلگه،ی، درفصل پاییز اوایل زمستان جشن هاو عروسی هادراین ماه ها می باشد بعد از درو خرمن اول را انجام‌دادن ازآنجایی که هشتاد درصدمردم روستایان بدهکار هستنن .اول به بدهی رامی دهند آن دسته هم بدهکارنیستن به‌کار ها موردنظر خودشان راارائه می دهند اگر جوانی دم بخت د ارند به تدارک آن هستن دستهء دوم که جوان دم بخت دارند ولی بدهکارهستن اولین خرمن رابعد ازسفیدکردن فروختن به بدهی هارا پرداخت می‌کند وطلب کارهارامیدهند. طلب کارهارا راضی می‌کنند وطلب کار ها به درخانه رانزننداین طلب کارها بعدازعید یادرزمان نشاءکردن کسانی که وض مالی خوبی ندارند ویانداشتن ازپولدارها پول بهره،ی یاسودی میگیرن.( درمنطقه شرق گیلان بامنطقه دیگرپول سودی فرق داردچون پول میدادن قرارداد زبانی بودیعنی حرف میزدن تمام بود هرچی بودنوشتنی یاخطی سفته نبودپول می‌ گرفت میگفت اولین خرمن رامیدهم یاخرمن دوم وبعدازدروبرنج به پول تبدیل میشوداصل پول سودکه قبول کرده را میدهدیا پول بود یا برنج بقیمت )درقدیم هرخرمن تاخرمن بعدی از۲۵تا۳۰روز بستگی داشت به آتش کردن اتاق گرما اتاق به چند روز طول کشیدن وهرخرمن درنهایت ۲۵۰ تا۵۰۰ کیلوبرنج سفید میکنندامروزه باموتور.ولی درزمان قدیم خیلی دوریعنی خیلی قدیم هاهنروزموتور (کنگاه)پوست کن نیامده بود .درآنزمان وسیله ای بودبنام،ه،(اودنگ۱۸'-)این اودنگ به دست نجارهای محلی درست میشدشاید ازصبح تاشب اگرآب باشه خیلی صبح زودمی رفتن شلتوک می بردن اودنگ یک سره تاشب کارمی کرد ومتصدی هازرنگ بودن ۱۵۰ کیلویاکمی بیشتربرنج سفید میکردن جوری کارمی کردن که به شب نرسدو اگرهم به شب می رسیدبیشتر مردها بودن. (مرحوم مادرم می گفت شب هامردها یعنی فامیلان دراین نومواقع ها به داد یکدیگرمیرسیدن چون شب هابرای سرکشی به آب رودخانه مردهاراحتربودن این داستان اودنگ یاپادنگ۱۹'-رامادرم صحبت میکرد وازگفتهای اواوردم.من از گفت های آن مرحوم مادرم وبزرگترهاوچیزهای که خودم از بچه گی تابیست سالگی منطقه بودم دراین کتاب ویادرنوشته هایم آوردم تا نوشتهای من کامل وتکمیل شود.) بیشترین زمان جوری به‌کار اودنگ می‌ رسیدند به شب تاریکی برنخورند . بخصوص زمانی که زنهاکارمی کردن درشب مسیر راه برای زنهاخیلی پردردسر بود. چون توروستاهانه جاده خوبی داشت نه روشنایی داشت مثله امروزه نبوددرآن زمان مسیرراه دوطرف جاده درخت خاروحیوان وحشی درنده جاده لجن گل ودرتاریکی بودوهرچندتااودنگ درروستابودهمه درشب امنیت نبودن ونداشت بعضی اودنگها امنیت اصلانبود ودرندگان دوپاودوزدان سرراه حتی داخل اودنگ به زنان...برای همین کار به شب میکشیدمردهادم غروب ازسرکار یااز بیرون برمی گشتن می آمدن به کمک زنهامیامدن درجای زنها شبها وامستادن کار اودنگ برای سفیدکردن برنج انجام میدادندتاهروقت برنج تمام شودوان شب همان جاتاصبح میخوابیدندنگهبان برنج میشودندصبح خانواده می‌روند به کمک مردانی که شب بودن کمک کنند و ،البته سعی می کنند کارشان رابه شب نرسانند، این هم گفته باشم بستگی داردبه فشار آب تاقبل ازتاریکی شب نخورندتااین درندگان دو پادست شان به مالت نرسند شب باخال راحت توخانه خودت باشی.؟) گفتم خرمن اول رابه بدهکاران واربابها واجرت مارول اجاره ارباب وضعیت را به سرسامان میدهند خرمن دوم یاسوم رابرای جوانان خودشان دم بخت هستن امادگی دارند برای ازدواج بخصوص پسرهاو بزرگان بفکر فرزندان هستن وتمام جشن هادرجلگه شرق گیلان درفصل پاییز واوایل زمستان انجام می گیردچون دراین فصل مردم بیکارترین .و وقت بیساردارند وجیبشان پربارترین وبهترخرج مبکنند ورونما میدهند.(گفتیم بهتر خرج میکنندشمالی هامردمان خوش پوش خوش خرج وبه خورد خوراک وپوشاک اگر توخانه حصیر پهن باشد لباسش خوراکش برقراراست درجشن هادراین جور مراسم هابرای همیاری پیش قدم هستن.) همه کم بیش برنج هارا فروختن پول بدست یابه جیب زدند آنهای بچه دم بخت دارندبفکر بچه شان برای زن خواسی ،خواستگاری، فرزندان می‌افتندمانند خواستگاری ویا سال گذشته نامزدازدواج کردن امسال بفکر عروسی هستن.؟درشمال بخصوص شرق گیلان وقتی رفتن خواستگاری بله را گرفتن درهمان ایام عقد راجاری می کنند .بعدا"بیشتر خواهد دراین موریدبخوانی د؟!بعد از تصمیم گرفتن برای سرسامان دادن فرزندشان خواستگاری بروند این سه ماه راماه محرم وصفرورمضان دراین سه‌ماه جشن خواستگاری انجام نمیدن. بعداز این سه‌ماه یا قبل ازسه ماه تصمیم رااجرامیکنند. رفتن به خواستگاری اول بایدزمینه رفتن خواستگاری بعدباید خانواده بداندپسرش دختری رادوست دارداگردوست دارد دختر ازخانواده کی است ازفامیل باش بهتر است. چون خانواده هاهمدیگرمی شناسند و میدانندکه دختر چه خصوصیاتی حتی خانواده دارندوکارخانه وخانه داری.مرد و مهمان داری کشاورزی بلد است این کارها برعهده یک زن است بایدبلد باشد .این که این پسر می‌خواهد دوست دارد برعهده مادر ازپسرش بپرسدواگه رو دروایسی دارد خواهرداشت واگزارمیشود به خواهر بزرگ چون خواهر و برادر باهم بیشترراحترندخواهر بر عهده می‌گیرد دهان برادرشان بکشدکی رودوست دارد باشوخی خنده کلک اگرخجالت کشید یاچندروزخانواده اورا زیرنظرمیگیرند وبا صحبت مثلا تو وبا فلانی دیدم اوچپ میزند راست مزدتااز اوخلاصه پرسند درنهایت اززبان اوکسی رو دوست دارد یانه.ودرنهایت خبرها ‌از دهانش می‌کشند ویاپدرهرچه می گفت و یا پدربزرگ است چهارتا پیراهن بیشتر پاره کرده اوبهتر می‌داند کدام دخترزندگی داری وکاری تراست بدرد فرزندش می‌خوردیانه همینطور خانواده دختر هرکی می‌رود خواستگاری باتحقیق کردن خانواده پسر.تا باب دل خانواده نباشه بله نمیدادند.دختری یاپسری یک دیگر میدیدن میخواستن خودشان نشان میدهندازرفتارش بایددن طرف مقابل دختر یا پسرتوجه خودشونه طرف نشان میدهند یاآن دختره به خواهرپسر یک جوری میرساند که بابرادرت ،اری،وحتی پسره هم مانند دختره توسط خواهرش یا یکی به دختره میرساند این می خواهم این پیارا می‌رساند.،ورفتن خواستگاری بعداز فامیلا نشد نوبت همسایه ها وهم محلی بیگانه بعد روستای دیگراول گفتیم دختران فامیل درجه یک دوطرف پدری یا مادری باهم صبحت ومشورت مکنند زن شوهر کدام دحتر فامیل مناسب است نام می برند. روآن دختراین پدر مادر پسرکارمی کنند چند هفته یاچندروز کارمیکنندتمام ایرادها وبدی ها یابرعکس خوبی هارابعداز مشورت خانواد (البته حق هم با بزرگتر خانواده ،چون بیشترخانواده هادرقدیم بزرگترهاتصمیم می گیرفتن شناخت رو ی اینهایعنی فامیل وهمسایه هادارنداول به این دختر هابعددخترهای دیگربامشورت خانواده بروید.)البته درقدیم هرچه بزرگترها تصمیم میگرفتن وهرچه میگفتن فرزندان قبول می کردن حتی اگراشتبایا درست بود قبول میکردن.بزرگترهامی دانستن چه خوبه ویاچه بده کدام خانواده دختر یاپسرخوبند وکدام خانواده یکدیگر می‌شناسند.مردم بد یاخوب راتعریف میکنندوبزرگتر ها میگفتن فرزندان جواب نمی دادن فرزندان میدانستن بزرگترهاشناخت خوبی به آن خانواده دارندفرزندان میدانستن که برای آینده زندگی اوموثراست.ومی دانستن پدریا بزرگترهابدی فرزندان رانمیخواند هرچه آنهامیگفتن قبول میکردن حتی دخترهای آن زمان علم انقدرپشرفت نکرده بود احترام به کوچک بزرگی زیادبود مثل امروزیهادختروپسرچندین ماه باهم دوست باشندرفت امدمیکنندیاتلفنی باهم تماس داشته تازگی‌ها بااینترنیتی دوست می شوند.عاشقی اینترنتی یکدیگر تواینترنیت پیدا می‌کنند عاشق شیدایی فدایی می شوند.(این عاشقی خیلی کم است تاپایان عمرزندگی کننددروسط راه یاچندماه چند سال یاوسط راه به طلاق کشیده می‌شود.)درقدیم دخترهاو همینطورپسرها.شایدیکباریکدیگر رادیده باشندیا یکبار یک لحظه صحبت کرده ویابهرحال صحبت کردن باکسی برخورد کرده باشدپدرومادر بزرگترها گفتن خانواده خوبی هستن تا یک عمرباهم زندگی می کنند می کردن.اگرپسری دختری رادوست داشت.( البته از دهیه چهل وپنج به بعدپسرهاکمی راحترشدند چون مکتب خانه ها کم کم به مدرسه ها در روستاهای بزرگ امد دیدبازدیدهاراحتر شد.) گفتیم اگردختری رادوست داشت خانواده بخصوص مادر،خانواده بچه رازیرنظرمی گیرفت تاسر پسرش کلاه نرودو بگوش پدرمی رسد اوهم از دورزیرنظرمیگیرد جستجومی کردن اگر خوبه شناخت ندارد باپرسجوتحقیق کردن تابه نتیجه برسد. بازپدر حق را به پسر یافرزندمی دهد چون خودش این عمل میخواهدخواسته بزرگتر هااست‌ تاحرف دلش رابزندتا بزرگترها تصمیم بگیرندوبعداز نتیجه گرفتن بزرگتر ها درنهایت برای رفتن خواستگاری یک دختر باید این خصوصیات داشته باشد اول ماهر به خانه داری برای مردمهمان اگر دوسه مهمان آمدبی وقت باکمترین کوتاترین وقت سفره رنگی جلو انهاپهن کندو کشاورزی فهم ازهمه لحاظ بهتر باشد بارفت امداینها بدست میاد،بااین همه یکی دیگر بایدیک دخترداشته باشد،شیر دوشیدن گاو گوسفند رابلد باشدفردا رفت سر زندگی اش بداندانجام دهدهمه اینها رایک دختر داراباشد ،
( قسمت دوم رفتن خواستگاری) یک روزچندتازن سال خورده سن بالا حدودا پنجاه ساله گرما سرمادیده برای روزنشینی می روندخانه عروس آینده ویادختر موریدنظر شان واین زنها بیشتر فامیلان نزدیگ داماد آینده هستن مانند مادربزرگ خاله عمه البته بستگی دارد که مادر بزرگ یاعمه خاله دارباشدنداشته باشد فامیلان دیگرخلاصه کسی راضی به این کار باشدچون شایدجواب بدهندباید رازدار باشد به کسی گفته نشود کسی نفهمد که برای فلانی رفتن خانه فلانی خواستگاری تاکار تمام .نشوده اگر جواب رد دادن کسی نفهمه یک روزرا انتخاب می‌کنند برای روزنشینی برای خانه دختر مورید نظرشان روندووقتی واریدخانه دختره می شوند(گفتم واریدخانه دخترموریدنظرمی شوند درشمال حیاط خانه های روستایان دردروازه حتی در دیوار ندارد درتمام خانه هاروستایی درنهایت دورخانه پرچین است بعضی ازاین خانه هایی روستایی قدیم حتی پرچین هم نداردونداشته دورورخانه وچون دور اطراف خانه ها درقدیم به چندین هزار مترمیرسیده حتی برای پرچین کردن هم مشکیل بود رفت امد همسایه هابه خانه یکدیگریک جوری بود که اززمین ومحوطه خودوارید به محوطه همسایه وا چه شب چه روزبه همسایه صدامبزدندتااواز واریدشدن رابا خبرو متوجه شودبعدها کم کم پرچین شد ویک درب چوبی بنام بلته۲۰'- که بیشتر جلو چهار پایان بگیردیاافقی می گذاشتن فقط جلوگیری ازحیوانان بعدها این زمین هاچند هزارمتری بازن گرفتن بچه ها زمین‌هابین فرزندان تقسیم شدن .آن زمین کم کم کوچک شددورورهرکی زمین خودشو چپر کردانه یامحوطه را،به قول امروزی هامحفظ،کردند حال حاضر بیشترین خانه ها بابلوک دیوار،یاحصار، کردن.)این زنهاواردحیاط خانه عروس آینده شدن مادرسنی ااوگذشته دختری دم بخت دارد ازاین رفت امدهامردم یا امدن این ها می فهمدکه اینهابرای چه امدندشایدمطمئین نباشد وولی ازرفتار شان بی دلیل نیست واگرسابقه روز ویا شب نشینی این خانواده داشته باشندشایدشک یا بوی نمی برندوتامطلبرا بازنشودنمی داندوگرنه سالی ماهی یک وقتی برای روزنسینی درددل کردن روزمره ای یاگذراندوقت باشدامروزباچندنفرورود دست جمعی زنهابه همراه خودش مسن برای روزنشینی آمدن متوجه نمی شودو جز اینجور باشدکه یک دلیلی دارندامده اندبه فکرش این جوری سرزده رسیدن که برای چه امدندواگردوست داشته باشن به این وصلت بایک پذیرای تحویل گرفتن هردوخانواده ازهم رازی وپذرایکردن آنهاو بایک روح بازوخوش امدبه این خانواده ودختران می‌دهد وآنهاهم متوجه می شودکه کار حله.ولی بازبایدمطلب راباید بگویند.اگردوست ندارندبا این خانواده وصلت کنندبایک فنجان چای داغ مثل همیشگی پذرای تمامش می‌کنند. مادر دختره فهمیده برای چه امدن چند ساعتی دورهم می نشینند سعی می‌کنند مطلب باز نکنندویارفتارکردن به آنهامی فهمانداین کارراپیش گرفتین نشدنی نیست . رفتاردخترجوری دیگر است دحتر عقلش شایداینجاهانرسدمادرش به او می رسان و یادش میدهدچطوری رفتار کند اگرنمیخواهندکارسربگیرد جوری انجام یا احترام خاص باهم دیگرمی گذارندبرند پشت‌سرنگاه نکنند.بین فامیلان دختر وپسربارفت آمد یکدیگر دیدن دوستدارن دربرابر فامیل بودن احترام خاصی می
گذارند تارفتار بدیاخوب راپیش کسی یا خانواده بازنکنند.مادردختره باامدن اینها می فهمدکه اینها منظوری دارند امدندحدث گمان درنظر داشته باشد مادر دراینجابایداز دخترپرسیده شود پسری دیگری دوست داری یااین دوست داری خانواده برای این برنامه. همنیطوربرای پسرها ازاو می‌ پرسندباشوخی میگوید برای دخترفلانی برم خواستگاری قبول داری.درآن روز اگر موریدقبول مادردختره بشود؟مادر دختره یادش می دهد صدا میزند،فلانی،نمی بینی مگرمامهمان داریم پاشو برویه چای دم کن ماالحمدالله مهمان داریم بااین عمل یارفتار.یک تیر دونشان میزنند.هم یک احترامی خاص به انهامی زاردوهم به آنها می فهماند یانشان می دهدکه دخترش به همه کارها بلدومسلط بوده است.و خودش هم به مقصودش می‌رسد . دخترش می رودآشپزخانه (درزمان قدیم مردم مثله امروزیها آشپزخانه نداشتن توگوشه اتاق کارآشپزراانجام میدادن توضیحات بیشتر درصفحه ها خانه سازی)یک جوری به دخترش می رساند برای دم کردن چای مادرش پشت سرش می رود بادخترش صحبت میکند اینها امدن ازرفتارشان مشخص است که یک دلیل یامنضوردارنداگه این باشدتودوست داری قبول می کنید به دخترش می رساند اگر دوست داری این عمل سرنگیره بستگی به پدرت دارد.اول خودت.بعد با صحبت وحرف تمام حجت باپدرت انجام تمام می کندقبول کرد یک چایخوب تمیزدختره می یاره رازی بوده واست یک جوری رفتار می‌کند که آنها آمدن می فهمند؟اگرهم دختر کمی دودل است یا دوست ندار ولی مادررازی است مادر درآن اتاق خلوت بااو صحبت میکنداورااز دودلی درمیاردوهرچه است بایدبه این پیش قراول هاامداند حرف شو بزنند .دختربعدازصحبت کردن مادرزمین نرم میشودلذاباز نمیتواند زیادگرم بگیردتا پدرمادرباهم صحبت می‌کنند به دخترمیرسانندتادخترنهایت قبول کندآنها آمدن بفهمند. ؟بعد حرف ازدهان مادر دختربکشندمزه دهانشون چه هست وبه شوهرش انتقال دهدو نتیجه رابعدابه اینهابرسانند آنروز کار اینها تمام شده است.؟!
(رسم رفتن زن خواسی )
( مرحله چهاررم۴) (قبلان گفتم مهمان فهمیده اند ولی باید بگویند برای چه آمده ام .)مهمانان اول بایدمزه دهان مادرراچه هست .کسی که سرمطلب وصحبت رابازمی کند.آنهای که آمداندباخودشان یک نفرآوردند سرزبان داروزبان شیرین داردونوعی صحبت کردن مطلب رساندن از کجاچطوری۱ شروع کن چطوری مطلب رابرساندوهم حرف خودش وگفته باشد اومطلب راباشوخی خنده بیشترین حرفهاراازدختروپسرهای مردم شروع میکندکه مثلان (میدونی فلان دختره دخترفلاکسک ازفلانروستا جوری نام می برد حدعقل درآن جمع نیمی درآن جمع بشناسند هم میدانندکه این بیشترآب تاب میدهدویاپسرفلان کسک چندروزپیش ازدواج کردمیدانستین وآنقدرآب تاب میده میدانستی دخترفلانی باپطرفلاکسک ازدواج کردن یافلانی چند شب پیش می خواستن برای پسرش بروند خواستگاری برای دخترفلانی پسر دخترچندسال یکدیگر دوست داشتن نمی‌دانم تمام شودیا نه این دخترخوب داردحرفهاراگوش میکندیک خوبی دارد بچه هاحرفهابا اشاره چشم وابرومی فهمیدن بعد حرفهای دلشان رابه مادر انتقال میدهندو مادرهم همینطور.ولی ازاین اون تعریف میکندتا؟.) واما خانم فلانی (روبه مادریعنی مادردختر مورید نظر) ماهم امدیم برای امرخیر،البته مطلب راجوری می رساند.مادردختره می فهمه بایک نگاه یااشاره چشم ابرو دختره با یک بهانه ای ازمحل خودش دورمیکند به اتاق دیگرودخترمی فهمد ولی به خودش نمی آوردوبایک لبخندریزوبهانه ای ازجاپامی شودمیرود،یعنی چیزی نشنیده ونفهمیده به خودش نمی آورد پامیشودمیرودتاحرفهای آنها رانشنود.ولی پشت در گوش میدهدبعدیکی ازآنها می‌ گویدماهم برای امرخزرامدبم.اگرمایلیو اجازه بدهید البته باشوهرت صحبت کنید اواگراجازه دادستانی را،،نام پسر،،به غلامی یک شب بیایم.مادردختره یعنی عروس آینده ازطرف خودش ودحترش بارفتارشان نشان می‌دهد رازی هستن ولی همه بستگی داردبه پدردخترهمه کار هاحل است می‌ماندند دختره. همه کار هابه گردن پدرش میاندازندمادر دراخرمی گوید تاپدرشان چه بخواهد دراین مدت بیشتراین زن شوهر مشورت و فکرمی کنند.به نتیجه برسند.مادرتاچند هفته یاکمتروقت میگیرد این پدر ومادرهااین مدت که وقت دارندمشورت از دونفر صحبت و راهنمائی بابزرگان فامیل میگیرند آن وقت فامیل باشد دیگر اجتیاجی به تحقیق ندارد .؟اگردخترازاین پسر یا خانوده خوشش نیایدبه مادرش می رساندمن ازاین دوست ندارم خانواده ازدواج کنم اگر خانواده خوبی باشند مادرش قبول داردبادخترش صحبت می کنداوراقانع می‌کند که خانواده خوبی هستن وپدرت همیشه ازاین خانواده واز این پسره تعریف میکرد بهتراست تابابات بیاد این پسرکاری زحمت کش است .پس اوهم رازی است.وازاین بهترشوهر گیرت نمیادزیرگوشش می‌خواند تاقانع می‌کنند باقی کارهاردقبول راپدرت انجام میدهدواگردختره کسی دیگررادوست داشت اویک امری است جداگانه یا (برعکس اگردختر این پسردوست داشت وآن هیئت امدن برای احترام گذاشتن به آنهاخاصی می زاردولی پدرت شاید رازی نباشددختره بامادرش صحبت میکند. اینهاامدن به پدربگوجزاین پسر هرکی دیکر بیاید ویاباشدمن دوست ندارم باکسی دیگرازدواج نمی کنم.؟)من فلان پسر ،،نام پسر،،رادوستدارم واینهازن شو بامشورت کردن تصمیم نهایی رامیگیرند قبولی نظرپدراست .؟خانواده داماد آینده منتظرو آمادگی دارند برای رفتن خواستگاری منتظرجواب برسدواینهابروند یک شب چندتااز بزرگان فامیل وریش سفیدان روستاهمرا یک باسوادبرای شب نشینی میروندبرای خواستگاری صحبت می‌کنند ازطرف پدرداماد آینده خواست ،صورت هگیری .،صورت گرفتن هرچه درآینده به سر نویشت آینده این دوجوان بایدپیش بیادبستگی به امشب دارد .یک شب رابرای شیرینی خوران ،امروزی ها ،بله بوران .،خواستگاری رسمی درنظرمی گیرندصحبتها تمام می‌کنند بیسوادان دست به قلم میشودهرچه مابین پدر عروس وپدر دامادآینده ردآن شب گفت گوردبدل می شود.درنظر شان است روی کاغذمی آورندپدردامادآینده قبول میکند بیشترین حرفهاوگفته پدرعروس می‌گوید که درروستااین رسم هااست وهمه محلی هااین گفته هاراقبول دارند روی کاغذمی آورندکه دوطرف بدانندو بایدازروز اول تاروزآخریعنی بعدازامشب تاروز عروسی پدردامادچه وظیفه داردوپدر عروس چه کارهابایدانجام بدهد.،البته عرض کردم چون هردوخانواده هم طرف عروس ودامادازیک روستاهستن همه رسمهارامیدانندولی بازروی کاغذمکتوب می‌کنند که فرمانروایان حدثی نباشد. (مثال، چرا که آن شب نگفته ایدامشب سرنوشت یک سال آنهااست)ودرنهایت آن شب همه‌کاروعمل یکسال رانوشته شده این عمل(توروستا)بوده است .این نوشته هانه برای این خانواده باشد بلکه برای همه است شایدبرای کم یازیادکردن . بزرگان درآنشب حضوردارندانجام میدند بعددرآن جمع همه امضاء میکنندواین بزرکتر ها با کم زیادکردنبرای خانواده های دیگردرنظرمی گیرندتادیگر خانواده هادر اینجوری نامه ها ازدواج شرمنده بچه اش نشوندیاخانواده عروس ازحدحساب بیشتر ازپدرداماد درخواست بیشتر نکند واعتدال(تعادل)برقرارباشدتوروستاهرکس هرچه گفتن مانند پدرعروس بگویدبزرگان سنگین سبک می‌کنند کمی بعث می کنندهرچه است.درآن شب است .هم پدرعروس هم پدردامادمیداننداین کار شدنی است یا نیست ولی حرفهارامیزنند. بعدبزرگان کم زیادمیکنند مکتوب میکنند دیگرحرف حدث نباشدودرجمع همه قبول کردن بزرگان امضاءمی کنندازدوطرف خانواده پدران امضاءمیگیرند پدرداماد باید بعدازامشب یک به یک اجراکننده یک شب خوب وبیشترین وقت درشب جمعه برای شیرینی خوران همان جمعه درپیش رودارندیایک شب خوب برای شیرینی خوران درنظر میگیر رند.قبل از اینکه خانواده داماد برای رفتن آماده شون برای آن شب تدارکات رفتن خواستگاری را میبینندچیزهای که برای آن شب شیرینی خوران که می‌خواهندبدهندمیخرندویا خریداری می‌کنند.تمام امکانات درآن شب لازم است ووسایل هاراخریدمیکنند ودرآن شب شیرینی خوران مشخصی شد هردو طرف امادگی دارندمنتظرآن شب هستن.خانواده عروس بیشترخانه راتمیز می‌کنند. تدارک برای آماده آن شب انجام دادند.تمام ریزودرشت کارآن شب راانجام دادندتاحده امکان توانایی کارهای خانه را رسیدگی وبه حدابرو داری آن شب وتاقبل ازکه آنهایعنی خانواده دامادبیایندانجام میدهندفامیلادوخانواده هرکی به فامیلان خودش یعنی(فامیلان داماد وفامیلان عروس)هرخانواده فامیلان نزدیک خودشان رابرای آن شب شام دعوت می‌کنند. وتاهرچه زودترشام بخورند حرکت کنند.خانواده عروس هم فامیلان خودشان رادعوت شام خانه خودشان میکنندتاهرچه زودترشام بخورند جمع جورکنندخانواده دامادنیامده آمادگی داشته باشندوخانوادهب دامادبرای رفتن بایدتمام وسایل هاکه ازقبیل شیرینی ومیوه وهمراه باوسابل های به عروس تعلوق داردبنام( پرخاله۱۸'- نی یانین؟ به زبان محلی گفته می‌شود. ابن وسایل هاراطبق گفته اندخرید کرده اند در مجمعه۱۹'-یاسینی بزرگ می‌گذارندبه چند تامجمعه این مجمعه هارابا روسری خوشکل می‌پوشانند هرمجمعه به یک دختریابه زن جوان سر میگیردبقیه همراه هان دست میزنندهمراهی میکننددرآن زمان روستاها برق نبود وروشنایی شان فانوس یاچراغ سیتکاه بود.،(چراغ زنبوری.) بیشترین باسیتکاه میبردن دست میزدن هی هاهوودادجق می کشیدن تاهم روستاین بفهمندو ببینن پسرفلانی خواستگاری بادختر فلانی میروداین سرصداانهااست. داخل مجمعه یا سینی بزرگ شامل می‌شود.(یک مجمعه میوه یکمجمعه شیرینی ویک مجمعه پرخاله.،این پرخاله شامل می‌شود.،روسری،چادرسفید،پیرهنی و ،حلقه وانگشتر و دوتاسه مجمعه دروقت رفتن ازدرخانه داماد تادرخانه عردوس آینده میزنندمیرقصندتمام اهل محل میفهمندکه امشب شیرینی خوران پسرفلانی است وجوانان می فهمندکه فلانی ازدواج کرده وخانه عروس خانم آینده همه کارهاتمام پیش بینی وجمع جورکردن آن وقت خانواده دامادازاین عروس آینده ایرادنگیرند وهمه منتظرند خانواده داماداز راه برسند بیاین. ،امشب یکی ازبهترین شب های عمرفرزندان این دو خانواده است عروس خانم تمام
عیب ایرادازنظرخودشان درتنظم خانه کم نگذاشتن وآماده پذیرای هرچه
بهترو بیشترازاین مهمانان شود . خانواده داماد برای رفتن آن شب با فامیلانی وبزرگان که قبلان برای خواستگاری رفتن مشورت می‌کند از آنها نظرخواهی بخصوص آنهای که بچه های شان خانه بخت رفتن باآنها صحبت می کند.چیزی کم کسری نباشد.وسائل های برای آن شب خواستگاری میبرند آن شب خانواده دامادنزدیک شدن صداهیا هوبا دست زن به گوش خانواده عروس می‌ رسد عروس آینده وخانواده عروس گوش به زنگ نشسته اندتاخانواده آینده .بیایند واینهاکه توحیدی یادم در (درروستاهاحیاط خانه هاورودی ویادروازه ندارند،قبلان گفتم،محوطه خانه وحیاط درب ندارد چون محوطه و زمین دورور خانه زیاداست دیوار ندارد درنهایت چپر،،پرچین،،میکننددروازه شان چندتا چوب راطبقه،ی،روهم قرارمیدن تا حیوانان چهارپایان درشب آزادن ویل هستن نیایند.)خواستگارهانزدیک خانه عروس می‌رسند خانواده عروس با دست زدن رقص کردن به استقبال آنهامیرون بادست زدن پایکوبی رقص این در دو خانواده توحیاط این شادی رادوچندان میکندوباخنده شادی وودودانهارا باتعاروف خوش امدگوئی تبریگ گویان بعدبا اشاره دست تعاریف کردن اول ازبزرگترهابه ترطیب یک به یک وارید

اتاق وبعدازاحول پرسی بایکدگرخوش پیش کردن یکی ازجمع سرصحبت راباز می‌کند.،البته این گفته باشم که از وقتی که خانواده دامادامدن.عروس خانم با چندتاازدختران همسن سال دم بخت هستن میروندتویک اتاق دیگریاآشپزخانه
درجواراتاق که صدااین جمع درسر نوشت
آینده اینهادرحال بحث صحبت تصمیم گیری زندگی آینده حرف می زنندصدا و صحبت اینهابشنوند اینها توآشپزخانه هستن برای مهمانان مهیم دارند و چای تازه دم میکنندتاگفتن چای ببرند اماده باش هستن تاگفتگوها تمام شود تاتمام نشودازمیوه وچای خبری نیست بزرگان عقیده دارنددراین تصمیم گیری حرفها دختران دم بخت حتی نوجوان درآن محفل نباشند.بخصوص عروس خانم آینده.حق ندارنددرآن جمع بزرگان مردانه است درآن نباشند.برای اینکه عروس تنها نباشددختران به همراه اوهستن گوش هارا تمیزکردن تاببینند چه می‌گویند وکیه حرفشان تمام میشود وصدای ازآن اتاق درمیاداگرحرفی دارندانقدر آهسته حرف می‌زنند یک وقت صدااینهابه گوش کسی بجز خودشان کسی نرسد. اینها همه‌ساکت گوش بزنگ تاگفتن چند استکان چای همه هرکی یک گوشه کار رابگیرند.تاعروس خانم آینده هرچه سریترچای رابه دست بزرگان برساندچون این دستورچای یعنی پایان کارمشخص میکندکه همچی تمام شده است ولی توآ‌ن اتاق بزرگان چه تصمیم وچه می گویندهمه ساکت ایستاداند.درمیان سکوت اینهاوبچه های شیطان ازاین اتاق به آن اتاق باشلوغ کردن اینها لذت گوش دادن اینهارابرده اند همه حرفهابگوش اینهاخوب نمی رسید واین بچه هارو تشر می‌زدن گاه‌گاهی این دختران برای ساکت کردن بچه ها.دندانهارابهم می چسباندمشت گیره کرده بادست اشاره میکنندبه بچه هامیگویندآهسته بچه هایواش وکمتر سرصداکنیدیک گوشه اتاق بشینین کمتر دادبزنید.،سرصداکنید.؟!ببینیم بزرگان چی میگویند.حرفهای بزرگان هروزشروع نشده بود تصمیم‌ برای این دونفرآن چنان شروع نشده بودوصحبت هابرای چیزدیگر بوده وگاه گاهی چندجمله، ی، وحرف میزدندنه برای این دوجوان تااینکه یکی از جمع بایک صلوات گرفتن ازجمع سکوت نیمه آنهاراشکندوبعدمی گویدمابرای شب نشینی اینجا نیامدیم صحبت ازهرچه گفتیم جزبرای آن چه که ماامشب این جاجمع شدم.، البته دربیشترین روستاها شب خواستگاری بعد از نشست مستقیم نمیروندبه اصل مطلب کمی از این ور و آن ورصحبت میکنند چند نفری گفته آن رابابله بله گفتن تاییدمیکنندسرصحبت را بعث این دو نفرراشروع می کنند و بزرگان وریش سفیدان محفل درجمع با خودشان آورده بودن می‌گویند یک صلوات دیگربدهند.،بعدبزرگان بینه خودشان تعاروف می‌کنند یکی صاحب صحبت میشود.،ماهمه امشب دراین جا جمع شدیم اینجا احترام خاصی دارد برای این دوتاجوان کاراینهاراانجام برسانیم و هرکی برای حرفهای خودشان رابهتر برسانند هرکی ازیک مسیرازیک جاهای از یک مطلبی شروع میکنند.،ما همه تواین محل زندگی می‌کنیم وهمه تمام رسم ومرسومات محل را می‌دانیم ولی بازبایدبرای تصمیم گیری وبه سر سامان رساندن این دوتاجوان وبزرگترها بدانندوبجابیاریم انشالله.خوشبخت شوندآرزویه همه بزرگترهااست.؟هردواین خانواده آبرومندان وخوب هستن ولی با چیزی کم کم یازیادوزیاد باهم تمام کنند وهر چه باشدبایداین وری هابدانندچه باید بدهنه وآن وری هاهم بدانندبایدچه می خواهندبگیرند یابدهندوهردوخانواده بدانند .البته میدانندهردوخانواده عاقلاند و بالغ .،وپس باید روی کاغذبیاوریم.این سندی باشدبرای دو خانواده چه بدهند چه بگیرندبایدبدانند.؟اینهادرحال صحبت کردن است .(حالااین دوجوان تو دلشان دارندازشادی قند آب می‌شود. خداخدا می کنندکه هرچه زودترصحبت هاتمام شود. توافق کنندواین وصلت سربگیرد.(دختر یاعروس خانم آینده با دوستان باهم صحبت می کنندمیگویدخداکندتمام شودپدرم خیلی سخت گیر است خدایا همه دختران دستشان بسویه اسمان بالادعامیکننداینکاروصلت سربگیرد.) دامادآینده درجمع این مردان میباشد سرش پایین است صورتش سرخ سفیدمی شودنمی تواند حرفی بزند ولی این هم تودلی خداخدامیکندکه هرچه زودترتصمیم هاراوتوافق هابه تمام برسد این هم تودلش برای خودشان حرف میزند توآن جمع خجالت میکشددوست دارد این کاروبحث هر چه زودترتمام شود میگویدول کنید باباتمامش کنید گاه گاهی دوستان متلک خنده دار میاندازند اوخجالت میکشد سرش پایینه اصلا اصل ماهستیم کم زیادکنیدتمامش کنید.،عروس خانم آینده هم توآن اتاق است همجواراین اتاق است دارندگوش میدهندوگوش تیزکردن تاحرفهای اینها مهمان و مهربان دراین سرنوشت مواثر هستش بشنودچه بعثی دارندوقتی ساکت میشوندعروس خانم آینده یه آه نفس راحتی میکشدمنتظرمی ماندتا بزرگان محفل آخرین حرف بزند.،یکی از حاضرین جمع وسط هم همه حرفها و حرفهاآنها راقط می کندگفت ازبزرگان عذر می خوام همه میدانندکه کم یازیادکنید بعث رابه پایان ببرم نیم شب است وبرگه صورت راصحبت کردین روکاغذاوردین یکباربرای جمع بخوانیدباصدای بلند نوشته هاشامل میشود.،(شیربها۱۰تومان مهریه ۲۰تومان دورم۱۵تومان این خواستگاری وصورت گرفتن زمان قبل از دهیه چهل است قربانی عیدی لباس گیشاءوعروس وداماد طلا لباس عقد ولباس عروسی روزه عروسی وداماد)زمان بردن عروس یک سال بعدتمام نوشته هاانچه مال داماداست پدرعروس می‌ پردازد وآنچه که برای عروس است پدر دامادپولشومیپردازد.،البته همه میدانند درمنطقه رسم است ومحلی هامیدانند ورسم است عروس یک سال بایدبعداز عقداین

عروس خانه پدرش می ماند هرچه که درآن شب بنام(صورتهاگیران ) رسم صورت گرفتن مشخص شده است باید پدردامادتواین یک سال یامدت معلوم بایدبدهکدوبردن عروس هم یک سال ویایک ماه زودتر یابیشترعروس توخانه پدری بماند بعد می برند. دراین مدت آینه‌ای که زیرنوشته شده پدرداماد باید به خانواده عروس بپردازد شامل می شود.عیدی،قربانی،لباس گیشاء عروس.، لباس گیشاء درقسمت گیشاءبیجار بخوانیداین قسمت خرید لباس گیشاء داماد وظیفه پدرعروس است درآن برگه زیکرشده پدرعروس هم بتواندتاآن روز قبل از عروسی جهیزیه را بخردتکمیل کندویعنی چند ماه قبل ازشروع بایددورم را پدردامابپردازدواوهم برای سربلند فرزندش چیزهای مورید لازیم جهیزیه رامی خواهد تهیه کندوبایدپدردامادچند ماه قبل ازعروسی باید دورم رابدهدویک به یک آن چیزهای که توآن برگه درآن شب توآن یک سال بعدازعقدتاعروسی برای عروسش بیاوردوانجام دهد.اما می‌شود مهریه که گرفتنی نیست، دورم، جواهرات ،طلا،همراه لباس درقدیم دوتا صندوق یکی کوچک ویکی بزرگ صندوق بزرگ برای لباس جهیزیه عروس ازخانه پدر می اوردلازیم است الانی ها دوتاچمدان است درقدیم آیینه قرآن چراغ رسم بودامروزیها شمع شمعدان درسرسفره وعقدودرروزعروسی همراه عروس میبرندهرچه میگفتن میگویند دردوبرگ می‌نویسندواین ‌دوخانواده بایداجراکندونوشته هارابزرگان مجلس وپدردامادوپدرعروس خانم امضاء می کنندوچندنفردرآن جمع وداماد امضاء میکننددرجمع زنان یکی اززناهاپامیشود آن برگ رامی بردتاعروس خانم درآن اتاق است امضاءویا اثرانگشت بگیرد عروس خانم بادیدن آن برگه دیگرمداندتمام شده است تااین امضاءنشده بوددوبشک بود وقتی این برگه رامی بیندخیلی خوشحال می شود هرکی آن برگه رامی بردپیش عروس اویک شیرینی مانند دستمال جیبی یاجوراب و روسری بیشترین دستمال جیبی یاروسری است وعروس یکی‌ازنام برده راکه قبلااماده کرده رابرای کسی که آن برگه یادفتررابیاوردآن چه که نام برده شده بالابرای همین کاراماده کرده به آورند میدهد ازآن دوبرگ یکی برگ را به پدر داماد برگ دیگررابه پدر عروس میدهندویکی درجمع ازجمع صلوات میگیرد.وبعدیکی برای خود شیرینی کردن میگویدبابا دهان ماخشک شد.یک استکان چاییه یک لیوان آبی بیاریدگلومارو خیس کنیم خشک شده پدر عروس منظورطرف می فهمدمیداند که اوچرااین حرف زده شایدهرجایی یا هرخواستگاری با یک نامی طلب را برساند. ولی پدرعروس می فهمدبه همسرش رومی کند می گوید بله راست می گوید دهان ماخشک شده به دخترت.(عروس خانم آینده)بگوچندتاچای بیارد آخرمامهمانان عزیزی داریم دهان‌شان خشک شده خانم(مادرعروس میرو دبه دخترش می‌گویداستکانهاراچای بریز همراه باشی ینی ازدوستان کمک بگیرتا دم دربیارن خودت اول چای بیارهمیشهاز بزرگان وپدردامادوچای بریز بیار،) این شیرینی راساعت ورودخانواده داماد با خودشان آورده بودن.؟دختران با عروس آینده تبریک میگویندماچ بوس تبریک میگویندوهمینطوربه یکدیگرتبریک بقل میگویندهمه دختران احساس خوشحالی شادی میکننددست به سریکدیگرمیکشند دست این تازه عروس میگیرندبه سرخود شان می کشندبااوشوخی میکنند ازیت میکونندمیخندندوبعدباخنده هرکی درجمع یک چیزی ورمیداردو...وایستکانها راتو سینی می چینندهمراه باشیرینی ریختن وبردن چای برعهده عروس خانم است ودراین اتاق بزرگان وریش سفیدان به یکدیگرتبریک میگویندبرای شما بخصوص برای عزیزان بعدی پدرعروس وداماد احساس خوش حالی می‌کنند برای این که تمام شد.جوانان وهمسن سالهادامادبه داماد تبریک وآنها هم احساس خوشحالی می‌کنند.به سرداماد میگذارند آذیت میکنندهرکی یک چیزی به دامادمی گویدیکی می‌گویددامادچقدر خجالتی،خجالت ،میکشددوستان ،او، ،داماد،بااوشوخی اذیتش میکنندتااورابه حرف بیارنداو،داماد،درجمع بزرگانسرخ سفیدمیشود سرش پایین است.نم نم لبخندریزوتودلش داردپردرمیاردپروازمی کند.از خجالت نمی تواندحرفی بزند.او ابرازشادی میکندبالبخندریزکه سرش پاءین است وآن یکی اتاق (آشپزخانه دختران همسن سال عروس دم بخت هستن آنهاهم عروس راآذیت میکنندو)
عروس برای بردن چای به آن یکی اتاق به کمک دوستان چادرسفیدکه مادرش برای همچین شبی درنظرگرفته بود.همان شب به اومیدهدآن چادرسفیدرابسر میکنند آنهای که دختردارنددختر به بلوغ رسید چادرسفیدبرای این شب اماده می‌کنند.؟ دوستان ایستکان چای توسینی قرار میدن سفارش مادرش رااجرامیکند. دوستان ابراز خوش حالی می‌کنند آرزوخوش بختی بدرقه راه بردن چای می‌کنند.(عروس باسینی چای واریدمحفل مردانه سرش پایین رنگ
چهرهش قرمزشدازخجالتی واریدمیشود. تمام آن اتاق زن ومردکوچک وبزرگ دست میزنندازامدن عروس،همه هلهله وشادی براه می اندازند وعروس خجالت میکشه ایستکانها توسینی به جرجر میافتند)مادرش بااشاره دست به دختر ش میگویدازآن طرف یعنی به بزرگان تعرویف کن بعدعروس سینی‌ چای را جلوبزرگان وریش سفیدان محفل میگیرد وبعدپدرشوهروپدرخودش بعد بزرگان دگیرومادرشوهرزنان دیگرومادرخودش ویک به‌یک ازجمع وبزرگ وکوچکترهاآن جمع به همه چای وشیرینی میده وبه همه میرساندب6رای این که بعدها حرف حدثی پیش نیادوبعدمجلس راازدوفامیل جدیدگرم میکوونندکمی میزنندمیرقصند خرج آن شب جشن عقدرابرعهده پدر عروس است.دربعضی خانواده هاخرج جشن این شب

عقدکنان رادوخانواده متعول می‌شود و
(عقدکنی بازار)(قسمت ۷)
چندروزتایک هفته مانده به روزعقدکنان
کهدرآن شب صورت گرفتن توضیح داده شده بایدعمل.یکروزاین دوخانواده عروس ودامادبه بازار،این بازاررفتن یکروز هفته (درشمال ودرتمام شهرهای شرق شمالی درهفته یکی دوروزدرهفته بازار درگردش هفتگی دارندمردم دراین روزبه بازارمیروندخریدومحتاج هفتگی را خریداری می‌کنند)یکروزدرآن هفته بازار درآن شهردایراست بستگی داردکدام یک ازشهرها باآن روستانزدیکتر است. بروند، این بازاررا،(عق کنی بازار)می‌گویند.این دوخانواده به همراه فامیلاننزدیک عمو یازن عمویایکی ازفرزندان دم بخت همینطوردائی وزن دائی وعمه وخاله یا نماینده آن خانواده‌هادخترباشد یاپسر به
انوان نماینده دراین روزحضوردارنددراین روز دوستان دم بخت عروسوهمینطور داماددرآن روزمثله ساق دوش همراه این عروس ودامادکارهای حمل نقل را عروس ودامادکه میخوان انجام بدهنداین همراهان انجام می‌دهند.درقدیم جاده ازروستابه شهرنبود.اگرهم بودمال روبود درقدیم قدیم جاده نوددرهمچین مواقعی ازروستاتاشهرپیاده می رفتن بعدهاجاده امدازروستاتاجاده پیاده میرفتن وکرایه ماشین راپدردامادمیدهدالبته خرج این روزراهرچقدر باشدازرفت تابرگشت این روزروتمام مخارج برعهده پدرداماداست. برای همین راه دوربودن شهردراینجور بازارهازنهامردهاوپیروچون باپایه پیادمی روندبچه های۱۵سال به همراه خودشان نمی بردن بچه های زیر۱۵سال نمی بردن به دودلیل یک ازروستا تاشهرفاصله زیاد بودخسته میشدنددوم اینکه شهرشلوغ میشودبرای گم نشوندومسیربرگشت به روستارافراموش می کردند.هرشهرروزبازار چندین روستادوروربه آن شهرمیروند.بچه ومُحسَن هارانمی بردن شرکت کنندگان دراین روز.جوانان وزنان ومردان زیر ۴۵ سال بودن دراین نوع بازاردراین مقطع ای سن بودن باخودشان میبرند.ونه اینکه سن بالاشهریابازارنمی روندآنهاهم برای خریدمورید احتیاج یومیه هفتگی خود شان بازاریابه شهرمیرونداگرجاده ماشین رونزدیک باشدتاجاده پیادمیروند.برای همین پیاده روی شرکت کننده هاکمتر شرکت میکردنددراین مواقع بنف پدرداماد بود.دراین روزاولین چیزی که خرید می کنند.قران وآیینه چراغ است .بعدوسایل های دیگرکه مانندصندوق بزرگ حتی برنگ قرمزگلهای رنگارنگ کارشده ویک صندوقچه کوچک به همراه آن صندوق خریداری می‌کنند.(این صندوق بزرگ بمعض رسیدن خانه‌این عروس خانم هرچه تاآن روزبرای خودش،، جهاز،، جمع کرده بودوداشت وآن روزهم خریده است وبعدها تاقبل ازعروسی خریداری کنددر داخل این صندوق قرارمیدهدتاروز،،جهاز بیرون هدن،،)یعنی جهیزیه رابه بیرون دادن تواین صندوق نگهداری میشودو همینطورلباس دامادراتاروزمقرربعدا" نام میبرم.ولوازم آرایشی رادرروز عروسی بیشتر موریدلازیم است تاجشن عقدکنان .، این لوازم آرایشی یک قسمت کم رادر جشن عقد استفاده میکنند.باقی رادر صندوقچه نگهداری میکنندتاروزعروسی لازم می‌شود.،درروزخرید یک سیری اشرفی جات که امروزهامیگویندسینیریز وبه همراهی یک دست بندهرچه برای عروس میگیرند حتی مهمانان قبلان نام بردم برای آنهایادگاری میگیرند بعدا"نام خواهم بردحتی نهارآن روزراوتمام مخارج برعهده پدرداماداست.ودرآن روزبرعکس وسائل های که برای دامادمی خرندپولش رابرعهده پدرعروس میباشد.این وسائل ها دامادشامل می شود،پیرهن سفید ، لباس زیر،وکت وشلوارقواریه،است کفش، جوراب ولوازم آرایشی مردانه ویک چمدان ویک دستمال جیبی ویک ساعت مردانه وتمام اینهانامبردام مال داماد است.پولش برعهده پدرعروس میباشد.، این بازار دراین روزهمینجاتمام نمیشود. درآن روزبازارکه مهمانان و همراههان ازدوخانواده دعوت شده‌اند حضوردارند. دربالا گفتم نام میبرم ،،هرکدام ازاین مهمانان یک چیزی ازاین روز به انوان یادگاری برای آنها(مهمانان)میخرند. دختران روسری یالباس زیر زنانه وپارچه ماننددامنی ووجوراب وبرای پسرهاجوان همراه داماد ولباس زیروجوراب باانتخاب خودشان حتی دختران هم حق انتخاب خود شان است.،ولی روسری ولباس زیر می باشد. برای مردان وزنان سال خورده وپیرهامردپیرهنی سفید بیجامه وبرای زنهاهم پارچه پیرهنی بیشتری چیت رنگی ومورد علاقه خودشان بیجامه زنانه ای واین عمل رابرای آن روز را یک روزبه یادماندنی شادی ویک یادگاری برای هرکدام ازمهمانان دوخانواده می باشد.،و تمام مخارج راپدردامادعهده دار است. برای هرکدام یک به یک یاد گاری فراموش نمی شود.،وتمام وسایل خرید داری شده برای عروس راخانواده داماد به خانه خودشان می‌برندووسایل دامادرا خانواده عروس می برند.تمام این وسائل هایکی دوروزقبل از جشن عقد کنان باید تحویل وتحول شود.این وسایل هاازخانه دامادهمراه بایک جعبه شیرینی ومیوه درداخل چندتامجمعه دختران سرمیگیرند دست می‌زنند شادی کنان درخانه عروس به خانواده اوتحویل میدهند.این وسایلها برای روزعقدکنان است وباقی برای عروسی به وقت مناسب.داده مشود و پدرعروس درساعت تحویل مبلغی پول به تحویل دهنده یااورنده میدند .وبه عنوان هدیه یا،شاواش،شادباش میدهند.وهمینطوروسایل دامادراخانواده عروس بایدببرد.،یکروز قبل از جشن ویاعقد کنان عروس خانم دوتا ازدوستان یافامیلان نزدیک همسن سال دم بخت اطمینان دارد.واقادامادهم مانندعروس خانم به‌دونفرازدوستان مورداطمینان اواست فامیل باشدچه بهترگفتیم یکروز قبل این دوجفت ازطرف عروس وداماد میگویند(خبراکی زبان محلی)یعنی خبر
کردن.،می‌روند خانه به خانه خانه ی که دختران دم بخت دارد و پسرهاهم همینطورخانه به خانه پسران جوان دم بخت دارنددعوت میکنند(جمله دعوت صاحب خانه،تی پسر ری یاتی دتریاکور ری ببه۱۹'- )فامیلان دراین شب خانوادگی شرکت می‌کنند.روستایان این جشن را توخانه می گیرندومحضرچی رابه خانه میاورندیک نهارویاشام آن جشن را (بستگی داردبه خانواده عروس)به محضری میدهند.چون روستایان جشن عقدرابه شب می اندازندتاهمه ازسرکار آمده باشندوشرکت کنندکه فردای حرف حدثی پیش نیایدواین شادی رابه همه خانواده دوستان وفامیلان تقسیم شود.، خوتبه عقدرابعضی ازمحضر چی هاقبل ازشام خوانده میشود.، بعضی خانواده هاکه وض مالی خوبی دارندحاضرنددرآن روزحاضرین درآن جشن عقد کنان شادی شان را دوبله وبیشتر باشدودرآن شب رامطریب می آورد.تادرآن شب رایک جشن خوبی وشادی بنظربرسانند.واین گروه موزیک آن شب رادوچندان شاد خوشحال می‌کند. خانواده که وض مالی خوبی ندارندآن جشن راباطشت ودست زدن خودشان را شادمیکنند.،((رسم یک دوره یک ساله ماندن عروس توخانه پدرش وبعدازعقد))۸این یک رسم است هم خانواده عروس یک سال وقت دارد تاجهیزایه این دخترراجمع کند.،قبلان گفتم وتعریف کردیم که تمام جشن ها مشخص کردیم و است.که بعدازدروکردن برنج تاقبل ازعیدباستانی جشن‌هابرپا می شود.یعنی درآخرهای پاییزواوایل زمستان وپاییزبعدازخرمن کردن برنج بار اولی ودومی خرمن وض مالی مردم بعداز خرمن خوب می‌شود.آنهای که بچه های شان دم بخترسیدن اگرپسرباشندمی روندخواستگاری واگردختردارندمنتظرن شایدکسی درخانه برای خواستگاری دخترش درخانه رابزندوچون مردم شمال دراین فصل(قبلان هم گفتم )کاری آن چنان ندارندکارسختشان تمام شده کار شان نگهداری مردم جلگه گاو ویابو.، اسب،است.وجمع آوری(هیمه)هیزم برای زمستان میباشدماهی یکی دوبارخرمن کردن برنج درقدیم برنج را هرماه یکی دوبارخرمن میکردن درباره خرمن به وقتش توضیح خواهم داد. مثل امروزی هانبودسرزمین یکجا خرمن کنند .،چپر،، پرچین کردن محوطه وشخم زدن زمین‌ها وباغ هااست ودیگرکاری ندارد.،البته ، امروزه دیگرجمع آوری هیزم نیست و شخم زدن هم نیست ودراین فصل کاری، قدیمهادرفصل زمستان بعدازبهمن ماه شخم زدن زمین های برنجکاری شروع میشود.واوایل پاییزتااواخرزمستان تواین مقطع زمان بیشترین جشنهارامیگیرند. دراین مقطع زمانی مردهاروی زمین مشغول کارشخم زدن هستندو زنهاتو خانه کارخانه ودرساعتهای بی کاری مشغول بافتنی هامانندجوراب وشال پشمی وحصیرهابرای خانه ویاگرای فروش می بافتند ومی فروشند.خیلی کارهای دیگرجزکارهای زنهاخانه داراست برای نگهداری ‌.خانه وحیونان چهار پا وماکیان


.ازحیوانان ودوشیدن شیراز گاو هاپایه زنهااست .(دراین باره درجای توضیح خواهم داد) چون گفتم حصیر بافی وبافتنی های دیگرکمی ،دراین باره صحبت بکنم بعدبرگردیم به رسم یک سال مندن عروس توخانه پدری.،حصیر بافی وبافتنی هاکه درمنطقه است زنها این منطقه انجام میدهندچون خانه هایروستایی های شمال جایی فرش حصارهای دست بافت ثمره دست رنج زنهایی روستایی استفاده می‌شود.خانه های شهریهای درقدیم هم مثل روستای هابود.بعدهایعنی سالهای که جاده ماشین روآمد فرش هم سرازیرشد در منطقه .خانه های شهری کم کم فرش شد.وشایددرقدیم خانه شهری هاکوچک هم حصیر بود.وآن دسته ادمهااگرفرش نبودنمدخریداری میکردن.وکسانی گله داربودن جای حصیرتوخانه هانمداستفاده میکردن.ولی روستایان جلگه هاتاسال های نیمه دوم دهه چهل پولدارها روستایی فرش به خانه هانم‌نم آورده شد.ولی مردم کمی ضعیفترتادهه پنجاه فرش یاموکت خانه را آراسته میکردن ومردم تنگ دسته تادهه پنجاه من در روستاهادیدم که پنجاه درصدخانه ها یه مردم حصیربود یاموکت.چون روستایان درامدآنها انقدرنیست .یعنی اربابهانمی زارندروستایان وکشاورزان جان( دراین باره درصفحه اربابرعیتی بیشترتوضیح خواهم داد،)بگیرندتا برسدکه فرشی یاچیزی دیگربرای زیرانداززیرپاخودشان حصیرهای دستبافت خودشان استفاده می کردن. واینهم گفته باشم که این حصیررابانوعی گیاه بنام(َسُم،سوُم ویاگالی)البته این گالی به زبان رشتی یازبان مرکزاستان (لی)گفته می‌شود.بااین گالی یاسُم حصیر میبافتن بسیار محکم وباهمین گیاصفحه حصیرراگُل می انداختن نه که این گیا را رنگ نمی کنندویابارنگ نقشه نمی اندازندازهمان گیاساده باتارپودر صفحه حصیرراگُل می انداختند یک زیبایی خاص خیلی قشنگی می داد. (توضیحاتی بیشتردرصفحه بافتنیها خواهم داد)گفتم که ماندن عروس یک سال توخانه پدرش می ماندتا ، جاهاز، جهیزیه راجوروتکمیل کند.پدرشوهر وظیفه دارددراین یک سال چیزهای که رسم است ببرد.مثل ماه قربان،پدرداماد دراین ماه یک گوسفندبرای روزقربان به عروسش می بردوگرنه بایدقیمت گوسفند مبلغ پول رانقداَبدهد.بعد عیدی است .، ،البته ،اگرعیدجلوترازماهی قربان قرار بگیرداول عیدی بعدقربانی رامیبرند(این بردن عیدی اززمان قبل ازاسلام بوده بزرگان وریش سفیدان صحبت میکردن)بردن عیدی برای عروس ازیک ماه تابس۴ت روز قبل از عید خانواده داماداین عیدی رامی برند.بردن عیدی ووسایل های که باید ببرند.شامل می‌شودیک جفت کفش یک قواره پیرهنی ودامن یک قواره چادرسفید گلدار وروسری وجوراب یک قواره شلوار ،بیجامه،میباشد.همراه این وسائل ها شیرینی آجیل و میوه می بردارند وسائل هاراباچند مجمعه یاطبق این مجمعه هاراهرکدام یک روسری قشنگ خوشکیل رنگارنگ تزئین می کنندبه دختران جوان دم بخت بالباس زیبای محلی به تن دارند تاچند سال آینده یک همچین روزی نوبت آنهااست.دراین جور روزها جشن‌ها دختران بابهترین لباس محلی خودشان رامی پوشند.چون میداننداگردوست پسری دارن درکنارمسیرراه اودر اینجورمواقعها دختران وپسران دمبخت درگوشه کنارها وامستن تا یک دیگر راببینندبه انوان تماشامسیر استاده اند
دختران خودشان را شیک میک می کنندمرتب ومنظم تادوست پسرایرادنگیرد یاآنهای که دوست پسرندارند برای پیداکردن دوست پسر خودشوآراسته میکنند.تاپسری مورید علاقه خودشو پیداکند.دخترانی که با مجمعه یا طبق برسر دارند ازجلو اینها ردشوند.آنهای که قبلان دوست شدند.یک بازدیدتجدید دیدار می‌شود.وآنهای که تاحالا دوست نداشتن ولی میدانندپسرکی هست با دیدن زیرچشمی بایک لبخندریز زیر چشمی علاقه خودشو به اونشان می‌ دهدکه من یک جوریدوستت دارم (یاباتودوست شوم یا رابیته عاشقانه باشم)دحتر وپسر درقدیم مثله امروزی ها نبودن.جوانان برون توخیابان حتی تومسیرراه مدرسه توراه.مثلان دختر وپسرمثل امروزیها نبوده .درآن زمان قبل از مدرسه ای درشهرهای کو چک مدرسه نبود واگر هم بودتا کلاس‌نهم دبیرستان شهرهای کوچک وروستاهای بزرگ منطقه به منطقه مکتب خانه پدر مادر بچه هارابه مکتب‌خانه می فرستادن تا کمی قرآن خواندن و باسوادشوند.این عمل رابرای همه خانوادهامواثر نیست .و خیلی کم خانوادها انجام می دادن. در قدیم دختروپسرهامی خواستن دوست شون دراین جور جاهاکه نام می برم بود مثلان سرزمین کشاورزی رورنشاء رفت امدخانوادگی فامیلی ویا توعروسی ها و جشنهابا یک نگاه کردن کوچک یک لبخند ریزوبایک چشمک زدن ویک متلک گفتن. یاروزبازارهفتگی توبازار(شهر)پسر دختری راخوشش آمده یا برعکس دختر دوست داره باپسر،فلانی،دوست شود باهم قول قرارتو بازارمی گذاشتن .چون بازار شلوغ است.بیشترین پسران ودختران یکدیگر راببینند توبازارقرارمی گذاشتن .مثل امروزی هاباموبایل همه چیز راراحت حتی حرف زدن یاعکس رد بدل ویا صحبت‌ کردن.درتمام مجمعه های که درهمه جشن هابایدببرند دختران دم بخت هستن.مجمعه هاراسر میگیرندمیبرند. این رسم مجمعه هارادختران دم بخت هستن ببرند .اگر تعداد مجمعه بیش ازدختران باشدبعدنوبت دختران کم‌سن ترمیرسد.چندسوایی دیگرنوبت آنها می رسدواین دختران بالباس زیبامحلی این مجمعه هاراهر چه قشنگتروهرچندتا مجمعه پشت سرهم حرکت می کنند دروقت حرکت خیلی زیبا جلوه می دهد برای بردن این وسائل هادراین روزبعضی از خانواده هانوازنده می آورند وهرکی هم دوست داردمی تواندبرقصدبیشترین رقصهارافامیلان نزدیک واماد مانند خواهر خاله وعمه به کمک یکدیگراین شادی رابه عهده دارند محفل راگرم می‌کنند. واگرکسی دوست داشت درجمع آنهادریغ نمی کنند بخصوص توحیاط عروس واین وسائل هابرسدبدسته صاحب خانه .و خانواده عروس به پیشواز آنهامی روند ودرمحفل قص آنها رادوچندان خوشحال وشادو درشادی آنهاشادترمی کنند .،

((رسم گیشاءبیجار۲۱'-گیشم بیجارگیش))
(هم گفته می‌شود قسمت----) همه اسم های که دربالا نام بردیم درمنطقه نام میبرند.وبااینکه بعض از شهرهارسم گیشاءبیجارندارند.ولی ماهمه
نام هاراآوردم تاحرف حدثی نباشد.و گیشاءبیجار(بیجاراز اسمش مشخص است یعنی زمین برنج)گیشاءبردن یعنی
یاوریا کارگربردن توضیح بیشتری دراین باره خواهم داد.،هرکدام ازگیشاء راطرف مقابل یعنی داماد زودترازعروس خانم گیشاء بایدبردن چون زمین هارا در
زمستان شخم میزنند البته هرکدام از عروس وداماد بردن گیشاءراتعریف می کنم تومدت یک سال ازدواج یک بارزمین پدرخانم را بایدشخم بزندتحویل پدرخانم دهد.این رسم دراین منطقه ازقدیم بوده ازهر پیر پرسیدیم گفتن ازقدیم بوده در سال‌های آخرهای دهه چهل یادم است . دامادعروس هردودرمدت یک سال. هر کدام یک بارگیشاءمی برند.دامادبرای پدر خانمش یاوریا همان کارگر می‌بردوزمین های کشاورزی راشخم میزند.عروس برای پدر شوهربایددرزمان نشاءمانند دامادیاور یانشاءگرزن ببرد.این عمل راگیشاءمی گویندآنهم یکباردرقدیم این رسم به‌ این منطقه آمدتاسالهای دهه چهل وقبل که موتور تیلرشخم زن آمد زمینهاراموتور شخم میزد.یعنی یادمه سال‌های حدودن چهل پنج بدترین روستایاکوچکترین روستا یکی دوموتورتیلربود وبعدها کم کم اضاف شد.جوانانی که ازدواج می‌کنند اگر موتورتیلردارند زمین پدر خانم شخم میزند بدون محدودیت موتورآمدگیشاءبیجار بردن داماد کم رنگ شدودر دهه پنجاه به فراموشی رفت.من خودم دیدم چون خودم بودم باچشمهای خودم دیدم .در منطقه واززمانی که موتورآمد این گیشاءبیجاربا،ورزا،این دامادبرای پدرخانم گیشاءمی‌برد به فراموشی سپرده شد .وگیشاءبیجارعروس هم مانند گیشاء دامادبی رنگ شد.بعدهاورداشته شد.(گیشاءبیجارمانندزنان نشاءگریایاوری برون برای کسی نشاءکردن.)گیشاءویاور رفتن فقط یک فرقی دارد.آنهم این است که گیشاءبیجارهرچندتازن نشاءگرعروس برای زمین پدرشوهراحتیاج داردبه انداره زمین شایدیکی دوتابیشترتازودترتمام شود.این زنهاآمداند یک بدهی است به گردن عروس درقبالش بایدعروس برود آن روزکه آنهانشاءدارند بایدبرودبدهی را بدهدبدهی برعهده خانواده عروس است. وآن افرادی که به همراهی عروس گیشاء امدندبایدیکروزی برای آنهابرودویا قبلان رفته بود.همه این زنهایی جوانان بایکی دوسال پیش ازدواج کردن ویایکی دوسال دیگر نوبت شان است دم بختن بعدها این راه رادرپیش دارندوآینده این گیشاء راآنها هم میبرند.ولی بدهی آنروز راهمان سال باید بدهد.این بدهی روی زمین طلب کار برود ویاجااوزمین کسی دیگرکه اوگفته بایدطلب اوراجبران کند.ودراین روزعروس ازپدر شوهردرخواست موزیک حتی ویلون یک نوسازتادختران شاد باشندوهمان تورکارمی کنند بین زمین مرزقراردارد چهار طرف زمین مرز است می گویندخال یاکله،زنها هرحال نشاءکردن روی مرز رسیدن می‌زنندمیرقصند تا به‌ خال یاکله دیگر شروع کنند.خرج آن روزرا ازصبحانه ونهارتاعصرانه بپای پدرشوهر است.خرج این روزیک خرج عروسی امروزی بوده اجازه بدهیدنام غذاهای که درصبحانه چه امروزگیشاءچه یاور که سیو طبخ می‌شود.شامل می‌شود (نام غذا ها قیمه یافسنجان البته یکی ازدوتاکه اسم بردم کوکوسبزی یا کوکو های دیگریا پنیروابیچ۲۲'- یکی ازاین سه تاوماهی شوروسیرباقله خام یاباقله تازه ،قیصی خورشت ویاحلواخانگی شیرین یکی ازاین دو )قیصی یاحلوا بعداز خوردن غذا وچای یک الی دو قاشق میخورند .برسر سفره غذا باآن تعدادنشاءگروکارگر بعدا نام بردم تمام نمیشود خانواده عروس یک سیری ازپیران بیکار برای تماش رقص قبل از
صبحانه وبعدازصبحانه درآنجاجمعا صبحانه برسر سفره هستن همیطور سرسفره نهاردرجمع اگر پانزده نفر نشاء گرباشندبرسرسفره خوردن حدوداچهل نفر میباشندهروحده غذایی.،گیشاءبیجار بردن دامادکیه می‌بردوگیشاءبردن داماد زمستان است. شخم زدن یک نوع وظیفه
بوددرقدیم وبعضی از دامادهاشخم می زدن مرز هم میکردن مرزکردن زمین را دامادانجام میداد.البته انهم بستگی دارد به دامادولی وظیفه نیست .اما گیشاء را یک جوری وظیفه می دانستن واین یک رسم بوده درقدیم.، (رسم بردن لباس گیشاء این دوخانواده ) خانواده عروس لباس گیشاء بایدیک تا دوماه قبل از نوبت شخم زدن زمین باید ببرداین هم بستگی دارد به درچه زمانی داماد برای خواستگاری ویاعقدکرده واگر قبل از ازدواج پدرخانم زمین راشخم زده باشد.بردن گیشاءدامادمی ماندبرای سال بعدواگر نه خانواده عروس بایدیک ماه زودتر لباس گیشاءرابه خانواده داماد تحویل دهد تا داماداین لباس رااماده کند.برای بردن گیشاءبرنامه ریزی کند. برای آن روز.رد،این سیری لباس های گیشاءشامیل می‌شود.،یک قواره شلواری کتان سیاه یاقهوی یک قواره پیراهنی سفیدیاکریم رنگ جوراب لباس زیر.(رزین بوت ۲۲'-بیجامه)می باشدداماداین لباس کارشلواروپیراهن را کمترازلباس روز عروسی که دامادی نمیداند داماد بایدباب دل خودش بدوزداین لباس راهرکی نمی تواندبدوزد این خیاط برای این نوع لباس مهارت خاص باید داشته باشد.،چون لباس کار کشاورزی لباس معمولی هم می‌شود .لباس گیشاءفرق دارد.دوخت این لباس گیشاءکارهرکی نیست خیاطی مخصوصی می‌خواهد.چون کارکشاورزی شخم زدن زمین کارمردانه زودتر ازکارزنها است.زمین راآماده کنندتابدسته زنها بدهند. برای همین اول لباس گیشاءپدر عروس برای شخم زدن زمین به داماد و قبل ازبهمن ویازودترازماه بهمن می‌برد.؟ البته اگرآن سال ازدواج دیرترسرر گرفته یعنی نزدیک به عیدباشد.وقت شخم زدن تمام‌شده باشد یعنی شخم اول گذشته باشدگیشاءدراینجورمواقع بردن گیشاء عروس پیش قدمتر است .گیشاءجلوتر می افتد.بایدپدر داماد(پدرشوهر)این لباس گیشاءعروس راپدر شوهر قبل ازعیدبدست عروس برساند.(یک توضیح درمورد دوخت این نوع لباس بدهم این لباس باهمه لباسهافرق دارد.دوخت این نوع لباس داماد وعروس بالباس دامادی ولباس روزعروسی عروس فرق دارد پارچه رابه بهترین خیاط می برندتاقشنگترو زیباتروباب دل دامادبدوزدلباس گیشاء این شلوارپیراهن برای داماد به اندازه لباس کت شلواردامادی باارزش است چون درآن روزگیشاءهمراه هان همه جوان دم بخت هستن به خودشان رسیدن این دامادباید توآنها تک باش برای همین این خیاط بایدبداندکه چطور بدوزد.تو آن روز،توآن جوانان وهمراه هان هستن فرق کند.وآن جوانان هم بالباس معمولی نیامدندونمی آیند.آنها هم بایک لباس خاص می آیند.لباس مثل لباس دامادی نیست ولی کمترنیست .لباس این داماد توآنها تک است ومی باشد. شایدکسی سال پیش گیشاءبرده کمی به این برسدوبازا ز دورو نزدیک هرکی نگاه کندتویک نگاه می فهمد کدام یک داماد است.طرح دوخت این شلوار خیلی تنگ چسبیده به بدنش.کمربند ا ز نخ است دوطرف سمت بیرونی این شلوارهم سمت راست وهم سمت چپ ازبالا به پایین تامچ پابا پارچه های رنگی باچند
رنگ ماننده یک نواری یک سانتیمتری که(امروزاین نواراماده است بنام رومان) ولی درآن زمان قدیم رومان نبود .واز پارچه های رنگی درست میکردن. این پارچه هارابافاصله کم پهلوهم ازکمرتازیر زانوی دوختن حتی دورکمر باچند تانوار رنگی زیبا میکردن دوختن پیراهن برای خودش یک جوری کارمیبرد .کارهرکس نیست پیراهن اولاَیقه نداردجای یقه یک تیکه پارچه چندسانتیمتری عرض پارچه چین داریاچین میدادن جای یقه قرار می دهند.اگرازبالابه سر نگاه کنیدمانند یک جام درداخلش چیزی چیزی قرار داردیا مثل یک تخم مرغ بزرگ در داخل کاسه باشد .ومانند گلُ پرچم درداخل پرچم گُل برگ قرار داشته باشد.ای کاش درآن زمان دوربین بوددرروستاهاازآن لباسهاحدعقل چندتاعکس میگرفتن وبعد حرفهای ما و نوشته هاباآن عکسها درسته یانه بعد چندنوع پارچه رنگی مانندنوار پائین یقه نوار دوزی میکردن .همینطورآستین هاوازسرشانه تاموچ چند نوع نوار نگی میدادن همین طورپشت موچ دست چند نوع پارچه رنگی برای قشنگی وزیباترشود می‌دوختن (اگر زیاداسم پارچه های رنگی آوردام ماراببخشید)چون درآن زمان مثل امروز رومان آماده شده نبود.وزیادمردم احتیاج نداشتن .خیاطهااز این نوارهاازپارچه های رنگی مثل رومان قرار می‌گرفت.ولی امروزه ازآن نوع پارچه خیاطهاراراحترکردن. والی باانواع پارچه هاچین چین دارمی کردن برای یقه جای یقه میدوختن.دور گردن روی بازوهادوطرف آستن از بیرون. این نوارها با چندرنگی جلوپیراهن دوطرف جای کنه، ی،هاروی جیب نوار گل سرخ پارچه ،ی ،جوری این پیراهن وشلوارمی دوخت که ازدور توآن جمعیت جوانان نگاه میکردی داماد مشخص بود.، برای بردن گیشاخانواده گیشاخانواده

گیشاء قبلان گفتم.،ولی برای یادآوری ،؟چه پدرعروس وچه پدردامارد دوماه تاسه هفته بردن پارچه گیشاءبه این خانواده به یک دیگرهرکدام بوقتش تحویل دهند. تالباس هارا برای دوختن آنروز آماده کنند .ودامادباید بداندپدرخانم چقدرزمین دارد .چندتایاوریاکارگرمیبرد.این کارگرهمراه با ورزاَ و فردلازیم داردبرای آن زمین شخم می خواهد.دراین رو خیلی هادوست دارنددرآن جشن گیشاءبیجار همراه داماد باشند.داماد دوست داردکهارابا خودش ببرد.نظردامادخیلی مهم است برای این که برای آن قبلان رفته ویابعدها برود. کیهاراوچند نفر ببردچندروزمانده به روز گیشاءآنهای که متن نظرشه خبر می‌دهد آنها امادگی داشته باشند.درآن روزشاید چندنفرهم خبرنکرده دراین روزشرکت می کنندبدون توقعی یاچشم داشتی یایک روزی برای بدهی یایک روزی اوازواج کند این بیاد فقط برای اینکه آن روز شادی گیشاءراشرکت کند.آن روزدامادبه اندازه زمین پدرخانمش گیشاءیا یاور می‌برد.ولی شرکت کننده بیشترازیاورآمدند،قبلان هم گفتم خیلی هادوست دارند بیاند.چون زیادتر آمدن زودترزمین پدرخانم تمام می‌کنند.؟کسانی که بدون هم هنگی دامادامده وشرکت کرده اند برای برگشت دوست داشت می رود دوست نداشت نمی رود.ولی خیلی هادوست دارند.بدون توقعی دراین جشن بروند.این دامادبه آنهای که خبرکرده یاقبلان رفته بوده باآنها ی که خودشان آمده اندیک تفاوت داردکه بایدبرای آنهارفته حال آمده اندوآنهای که خبر داده بعدازازدواج کردن باید روزگیشاء برود .چون به آنها بدهکاراست .وآنهای که خودشان امداندبه آنها بدهکار نیست دوست داشت مانندخوتوقعی دشان آمده بودن یاخبرندادن یابرعکس برود به میل خودش است .(مردم شرق گیلان دراین نوع جشن هانه فقط گیشاءبلکه تمام جشن هادیگر بدون دعوت به بهانه کمک کردن شرکت می‌کنند.) بدون هیچ چشم داشتی یاتوقعی وشایدحتی برای یک وحده غذادرآن جشن بخوردیانه ولی میاد.جشن هامانند.،عقد وعروسی وعزا بعدا نام می برم ،صاحب جشن هرکی درجشن حضورداشتند یانه بودن نبودن صاحب جشن یک باربه هرخانه ای یک بشقاب غذامی دهند.گیشاءفقط دور ور همسایه خانه هایک بشقاب میدهدتاآن های که توخانه هستن درآن جشن بهرمندمی شوندمثل این گیشاء همه نبایدبه خانه صاحب گیشاءبروندولی این صاحب جشن به دورور ونزدیک خانه یک بشقاب غذامیرساند.تاچشم انتظاروبوی غذاآنهاتوخانه هستن برسانند.تااینجای که گفتیم‌ اینجا تمام نمی شود.چون یک طرف زیبایی داماد است وهمراه هان او . وطرف دیگرقضیه زیبایی آنطرف (،وارزا،،یاورزه ۲۲'-)می گوینداست .ورزا ،ی، که برای گیشاءاماده می کنندبرای صبح فرداازشاخ ورزا تا(گاجمعهَ،گَجمعهَ۲۳'-)را باپارچه های رنگی گلُ کاری میکنند. مابینه ورزا و گَجمعهَ فاصله است مقداری طناب وصل است .این طناب دوطرف یک سرطناب به (جیت۲۴'-)وصل است.ویک سردیگربه گاجمعهَ.حتی این قسمت راباپارچه رنگی قشنگش مانندگل دوزی می‌کنند.هرپیرو جوان ازفاصله تشخص میدهدگیشاء بیجار اوردن ورزا وداماد قشنگترازهمه
ورزاهااست .دراین روزتمام مخارج آن روز حتی علوفه حیوانان را به صاحب زمین است .این نوع جشن‌ها ورسم هاتاقبل از پنجاه بوده ازکسانی که سن شان بالا است.یعنی دردهه چهل سن‌شان نو جوان وجوان بودن این رسمها یادشان بوده.این گیشاءبیجار تومنطقه جلگه ،ی، شرق گیلان یک رسم دیرینه،ی،دارد.ولی شهربه شهرباهم کمی فرق داردحتی از نظرگفتار هم فرق دارد.درارتفاعات کوه نشینان این رسم گیشاءندارنداما دامادها برای پدرخانم وظیفه خودش میداند یک جوری یایک نوعی کمک انجام می‌کند. مثلان جمع آوری علوفه یاچرابردن دامها یاچیدن غلات جوگندم همسال این نوع کارهابه کمک پدرخانم می‌روندبعضی از دامادهابرای محبت به پدرخانم کارزودتر تمام شود چندتااز دوستان خودشو بهمراه میبره.هرقسمت وهرشهر ومنطقه بستگی داردبه آن کشاورزی چه باشد. مثل قسمت دیگرکشاورزی مرکبات درهر جایی یک جور ویک نوع کشاورزی می کنند.آن دامادبرای پدرخانم همان کمک می کند.کمک جای همان گیشاءاست. ودرکوه نشینان شایداسمی از گیشاءبه زبان نیاورده باشند.ولی آن کمک کردن مانندیک گیشاءبردن است .درقسمت یا منطقه که مرکبات است .کشاورزی آن منطقه یاقسمت مرکبات است زیردختان بوته های چای پرورش میدن .برای اینکه دامادبه آن خانواده برای کندن میوه مرکبات کمک کند این دامادچندتا از دوستان خودش ومیبردتاهرچه زودترکار کندن مرکبات پدرخانم تمام شود.ویک روز هم نوبت برای این جوانان خواهد رسید.یعنی روزی برعکس آنهاداماد خواهند شد.روزی این دامادبرای آنهاخواد رفت .وهرچندنفری که بااین داماد امداند لباس و،ورزا،به خوشگلی این دامادنمی رسد.خانواده داماد حتی همسرش دوست ندارد کسی دیگراز این شوهر ش یا حتی وارزاش خوشگلترباشد.این دو خانواده بخصوص مادروخواهرداماد وهمسرش یک روز قبل ازگیشاءتمام و واریدی رابه کارمی برند تاوارزاوجیت و گاجمعهَ رابه زیبایی تمام برسانندوکسی ازدوربه این یاوری یاگیشاءنگاه کندداماد راتشخص میدهدومی فهمدکه کدام داماد است .البته آنهای که مجردندمادر وخواهردوست دارند.این فرزندشان ازنظر قشنگی وزیبایی کمترازدیگران وداماد نباشد ومادران این جوری دوست دارند فرزندشان کمتر از دامادنباشد .ولی دامادیک چیزدیگراست.ومادر هامیدانند یک روزی یه همچین روزی برای پسرشان درآینده خواهدشده.آن روزازدرخانه داماد تاسرزمین میزنندمیرقصند.یکی که صدا یه خوبی داردبرای آنهامیخواند.هرکی دوست دارن میرقصد.واگرپدرخانمش مطربدوست دارد وبیارد دوچندان خوشتر می‌کند. ازدرخانه دامادتاسرزمین پدرخانم مطرب میزندجوانان می رقصنددرمسیرراه دادوهیاهوی وهلهله خنده شادی تو مسیرکمتر ازیک جشن عروسی نیست . سرزمین کشاورزی مطرب دم میگیردو رقاصه میرقصندهرکی دوست داشته باشدبارقاصه برقصه همراهی می‌کند . مطرب هاهرنیم ساعت یک استراحتی می‌کنند.دوباره مردها،یاور،ازهرخالی یا (کله)بالامیایندکمی میرقصندشادی میکردن مطرب هاهم دم میگیرفتن . مطربهابهمراه خودشان رقاصه دارند.این رقاصه مرداست بالباس زنهای قاسم آبادی معروف است به تن دارد.باهمان نام نشانه زنها.خودش و درهمه مجالس خوب خوشگل جلوه بدهدبالباس وآرایش زنانه درمی آورده ومجلس را باآن آراستگی میرقصدمردم راشادوبوجدمی‌آورد.تمام مطربهای درشمال یک رقاصه داشتن ولی رقاصه مردبود درهمه زمان .نودصد کار هادرشمال باشادی وشاد کننده .(اگر بخواید به واقیت گفته‌ای ماقبول کنید باید این کتاب را تااخربخوانید) گیشاءبیجاریکی ازشادکنند است.این گیشاءدامادبوده.،(وامابردن گیشاء بیجار عروس به پدرشوهر )گیشاءبیجار عروس بادامادیه فرق وکمی تفاوت دارد.تمام کارهادوگیشاءیکی است.وباکمی تفاوت بردن زمان گیشاءعروس زمان نشاءکردن زمین‌های برنج کاری است.این عروس یک روزرا اختصاص به این گیشاءبیجار یعنی نشاءزمین می‌دهد.برای آن روزاز پدر شوهروقت برای آماده سازی زمین بایدتا آن روز زمین رااماده کندیعنی(پاسین یا بنام دامرده۲۴'-)گفته میشود.پدرشوهر زمین ناهمواری هارایک سان وهمواریک سطح می‌کند.برای آب داری راحت باشد. فرق گیشاءداماد باعروس این است که پدرشوهر زمین رابایداماده کند تاگیشاءرا ببرد.این زمین هموارشده وپاسین شده . عروس ویاورخرج این یاوران صبحانه و نهار خوراک موفصل است .قبلان نام بردم عصرانه وخرج های جانبی هرچه شد برعهده پدرشوهراست.تاپدر شوهراجازه ندهدعروس یاور یاگیشاءنمی برد.ولی دامادبرعکس به پدرخانم خبر میدهددر فلان روز باچند نفریاور خواهم امددراین روزصبحانه ونهار وعصرانه وخرج های جانبی همه حتی علوفه حیوانات هم بر عهده پدرعروس پدرخانم مباشد.گفتیم خرجهای جانبی مثلان درروز نشاءاین زنها هرکدام (توم یاتُم۲۵'-) سفیددرتُم ها پیدا کردن منتظرمی مانندتاصاحب زمین بیادتحویل او میدهنددراین روزپولش بیشتر است.تایاوری معمول یاوری مبلغی زیادی نیست. درگیشاءمخصوصاَ عروس این توم سفیدرا به پدرشوهر میدادیک پولی خوبی ازاو می‌گرفت. البته این تُم سفیدبه نودرت یعنی شایدهرچند هزاربوته برنج که نشاءمی کنندیکی دوتا تُم سفیدپیداشودوآن تُم در روزگیشاء یه ظرف یادست هرکدام ازیاوران به یوفت. درآن روزمبلغ پول دو تاسه برابردرآن روز ونشاءویایاوری معمولی میباشد.بایدتُم سفیدرابه صاحب زمین تقدیم کند.(البته

رسم این تُم سفیدباید روی پاصاحب زمین می گذارندیادو دستی تقدیم می‌ کندصاحب زمین میداند قبلان پیش آمده ودیده .زنی که دست ازکار کشیده بسویی اومیروددردست اوتُم سفید است.)ماهمه چه راتعریف کردیم جز لباس گیشاءعروس شامل میشود.،شلوار کاربه رنگ سیاه، قهوه ای،ویاطوسی، ازپارچه کتان البته تاقبل ازکتان به ایران بیاید پشم بود.ازاین پارچه یک قواره یک قواره پیراهنی به رنگهای قرمزیاصورتی گلدار(بالکش۲۵'-)ویک سیری لباس زیر همراه یک جفت جوراب و روسری یک (چاشو)یعنی چادرشب واین چادرشب عروس باهمه چادرشب های معمولی فرق دارد .جزدوسال اخیر ازدواج کردن باز هم فرق دارد.چون مال آن کمی کهنه ترو مال این عروس تازه تر است .مادر داماد درزمان که قبل از سال ببرد چادرشب به بافنده چادرشب سفارش می‌کند برای عروس میخواه واو،بافنده می‌داندچادر شب عروس هفت رنگ بارنگهای شاد وبا نخ ابریشم میباشد.کسی که بافندگی داردمیداندچادرشب عروس بایدهفت رنگ شادباشد.بافنده میداندکه این چادر شب عروس باید خیلی زیباوقشنگ باشد. چادرشب مانند لباس گیشاءبه هرخیاطی نمیدهندهمینطورچادرشب هم به هر بافنده،ی،نمیدن.لباس عروس آنقدر این خیاط باپارچه های رنگی انواع واقسام از پارچه های رنگی وبه شکل گُل روی سینه روی دوش کول واستین وبالکش حتی لبه پیراهن دورگردن دورکمرشلوارکار تا دورزانو.خلاصه آنقدر گلهاراروی لباس این تازه عروس می‌ دوزندسرتاپایی این عروس باپارچه های رنگی پوشانده شده. وحتی روسری که ازشهرخریداری شده باشد روی آن هم چندتاگل چپ راست بالا می چسبانند.،(گفتم روسری راازشهر خریده اندبیشترین خانواده های روستای دختردارندبه سن نوجوانی میرسیدبه آنها یادمیدادن تابافتنی یادبگیرندتوهمان نوجوانی سن پایین کم برای خودش ازهمین بافتنی .کمک میشدبه پدرومادر برای اوجاهازجمع کردن که به سن ازدواج رسیدبه روستایان وبه این خانواده فشار نیایدبرای جهیزیه.)چون هردختری زمان ازدواج کردن رسیدبه خانه بخت رفتن بعدازچندروزعروسی گذشت یک روزبنام (جاهازبیرون هدانی۲۵'-)گفته مشود نام دارد.برای همچین روزی جاهاز عروس بایدتکمیل باشد.خانواده ازنوجوانی فرزندش تازمانی عروسی وحتی درآن یک سال بعداز ازدوج کرده خانه پدرمی ماند. چون بعدازازدواج می فهمدبستگان داماد چندین خانوارهستن.این عروس درروز (جاهاز) بیرون دادن برای هرخانواده فامیل داماد از دوسه تیکه تایکی دوقواره ماننده یک قواره بیجامه زنانه یامردانه همینطوریه قواره پیراهن یالباس زیرمی دهد.همه دختران روستاهی قدیم شرق گیلان درفصل پاییزوزمستانهابیکارند بافتنی می کنند.یکی ازهمین بافتنی ها روسری است.که بانخ ابریشم با رنگهای مختلف وباسیخ یا قلاب بافتنی میکردن این کارراازبزرگترها مانند مادریا یکی از بزرگان مثله خاله یاعمه یاکسی وارید است.نوددرصدزنهای روستاقلاب بافی ویا سیخ جوراب پشمی بلدهستن .تازمانی که خانه پدروقبل از ازدواج برای خودشان قلاب بافی می کردن مانند روسری ها نخی گل دوزی وهمسال اینهابرای جمع کردن جهیزیه تاب.ه وقتش یک گوشه کار بگیرند.هم یک کمکی مشودبه خانواده ،وپدر ومادرهرهفته روزبازارهفتگی به بازارمیروندیک تیکه پارچه پیراهنی ویا بیجامه،ی،پسرانه ویادخترانه همینطور زنانه ومردانه وحتی بچه گانه وتوهمین وسایل شان هم می‌شود وجمع جور می کنند.تاقبل ازعروسی این پدرمادربرای جهیزیه دخترش میخرند.وبعداز عروسی چندروزی می گذردیکروزبنام(جاهاز بیرون هدانی)اینهم یک رسم دیرینه ،ی،است .این رسم درشرق استان گیلان رواج دارد. (توضیح بیشتردرصفحه جهیزیه بخوانید.) این عروس هم مانند دامادچندروزی ماند به بردن گیشاءبیجاربه دوستان حدوداَ همسن سالهای دم بخت یاانهایی که سال های پیش برای پدرشوهرگیشاء برده اند.دعوت می کندو هم دختران دم بخت دعوت میشوند.این گیشاءانقدربزن و برقص شادی دارد. زنهای نشاگرازهر خال بالا می‌آیند دست میزنندمی رقصندومردم بیکار مرد زن کوچک بزرگ ازدور به تماشا این گیشاءدرنهایت شایداین جشن فیض ببرند.شناخت عروس ازراه دورآن چادر شب که به کمردارندچادرشب آنها حتی عروس سال گذشته از همین چادرشب است ولی رنگش پریده است.مال این
تازه عروس چادرشبش تازه است.دراین روزوض پدرشوهرخوب باشدبرای اینکه عروس وهمراهان خوش کنه آن روز نوازند(مطرب+ درشمال میگویند،لوطی،) این لوطی هااز دوتا چهارنفر تشکیل می شود.سازونقاره این دوتااصلان همراه بابیلون ودایره اگر درآنروز مطرب نباشد باطشت ودست زدن رقصیدن خودشان راشادوخنده هلهله ولوله تورقص باهم دیگرپیشه می گردجوری شورشوخی می پردازندوتازمین کشاورزی راباآن شادی نشاءمیکنند.شایددرآن روز از همه روزها بیشتراین روزخسته شوند.چون خوشند خستگی برای اینهانا مفهومه تازمین پایان برسانند.شاید باور کردن کمی مشکل باشد .که این روزکمترازیک عروسی کوچکی نیست .؟!
( رسم مقراز زنی ۲۶'-) رسم مقراززنی خودش درشرق گیلان قسمت جلگه یک رسم است .این رسم از کیه آمده تاریخی نیست وکم کم داردکم رنگ یابه عللی مختلیف بیرنگ می‌شود. این رسم شایدبرگرددبه هزاران سال پیش دراین استان آمده وازکجا امده تاریخی نیست.رسم مقراز زنی ازچندماه بعدازعقد می گذرد تاچندماه مانده به عروسی بستگی داردبه مادرعروس می توان این مقراز زنی رابه دلخواه خودش باشد.یک روزمادرعروس دوتاازبهترین دوستان دخترش همیشه باهم هستن رازدار دلش هستن نهارادعوت کارهای اولیه دخترش ویعنی خبرکردن (خبراکون زنان محله)خانواده،ی،دختر دم بخت دارند. آنهارامیشناسندوفامیلان ویامادراین عروس قبلان برای آنهارفته مشخص می‌کند.به این هامی گویددراین روز برای مقراززنی خبرکن .واینهارا نام میبرد من قبلان رفتم بیایند.چون این مادر برای کسانی دیگررفته.اول به آنهارادعوت می‌کند ویاکسانی که دختری دم بخت دارند تومحل،وحتی فامیلانی که ازراه دور نزدیک زندگی می توانندبرسانند دعوت میکنند.دراین جشن مقراز زنی حضور داشته باشند.اینرسم ازکیه وچه دوران آمده فقط می‌شودگفت اززمان آریایی ها آمدن.چون تاریخی نیست شایدهم ازدوره اولیه پابه این عرصه (سرزمین) نهاده است .ولی کسی نمی داند وتاریخی اصلی این رسم ازکیه آمده نامشخص است.نه فقط این رسم مقراززنی بلکه تمام رسم‌های که دراین استان وشرق گیلان رایج ورواج داردمانندیک طناب هزاران رشته ونخ نازک به همدیگرپیچیده وپیوسته تابیده شده تایک طناب به کلفتی یک عالم این رسم هابه وجود امده.(البته بایداساتید محترم ودانشمندان عزیزدراین موریدحقیقی بیشترانجام دهند.،وامارسم مقراز زنی ازیک ماه تاچندماه آنهم بستگی دارد به خانواده عروس چندماه مانده به عروسی انجام.مادرعروس یک روز تمام زنهای محل را وفامیلان دوطرف وانهایی که دختران دم بخت دارنددراین جش مقراز زنی دعوت می‌شوند.حتی زنهای همسایه دخترهای کوچک دارندبه این جشن دعوت می‌شوند.آمدن یا نیامدن به عهده خودشان است.کسانی که دختر دم بخت دارنددراین نوع جشن‌ها بیشترشرکت می‌کنند.چون یک روزی همچین روزی برای دختران آنهاهست.هرچه شرکت کننده بیشترباشدبه نف خانواده عروس است.چون پول که دراین جشن جمع میشودوهرچه بیشترجمع شود برای دخترش بهتروبیشترجهیزیه میخرد و خریدن بیشتر حفظ ابرومی شود.برای خانواده است.این جشن مقراز زنی مخصوص زنها است.هیچ مردی درآن جشن شرکت ودخالت نداردوحتی دامادو پسرهای بالا ده سال دراین جشن نیستن وراه نمی دهندآن دسته بچه هابه همراه مادرهای شان امداند.تمام دعوت شودها بعدازظهرمی باشدبه صرفه چای شیرینی می باشد.بجز فامیلانی که ازراه دور امدن ونمی توانندبعدازظهرخودشان رابرسانند این دوخانواده فامیلان راه دورامدن می دهند.آنهای که برای خبر کردن می‌روند بدرخانه هرکی می‌رسنداین جمله رابه کار می‌برند.ومیگویند(تیدتره۲۷'-بَبُون۲۸'-و یابَبَه۲۹'-)وفردا فلان(لاکو ۳۰'-)مقراز زنی (هسهَ)بعدازظهرفردا(شیمی۳۱'-)خدمت (هسیم۳۲'-)همه محلی هاشنیده اند و میدونند.که فلان روزمقراززنی دخترفلانی است.ولی تاخبرندهندنمیروندمخصوصاَ آنهایی که بدهکارهستن انی مادرسال های پیش برای دخترشان رفته بود.وقتی خبرمی دهدمادرمی روددخترش وباخود ش.می بردتادرجمع زنان قرارگیرداجتماعی شود.یعنی با زنان ورسم های جامع اشناء شود.وقتی یک یکی واریدمی شوندبعداز احوال پُرسی تبریک گفتن کمی باهم در جمع هرکی بادوستش خوش پیش حرف میزند.میزبان کمی به مهمانان پذیرایی ازچای ومیوه وشیرینی یکی درجمع از زنهابانی میشودطشت می آورندطشت می زنندکمی دست می‌زنند می‌رقصند.بعد مادرعردس چادرسفیدکه درآن شب برای نشان گذاری باهمراه پیراهن گذاشته بودن(این عمل رامعروف است به پرخاله گذاری)گفته می‌شود.مادر عروس آنچادر سفیدباپیراهن وچندتیکه یاقواره پارچه پیراهنی یابیجامه ای تویک سینی می گذرد همراه بایک(مقراز).ویکی ازفامیلان عروس زن جوان، عمه، خاله،با دردست گرفتن سینی بارقص کنان واردمحفل زنان می شود.(این چادروپیراهن در روز عروسی به تن عروس می‌کنند.مخصوصاَ چادر رابرسرعروس درآن روزعروسی می گذارند.این چادرراچادربخت گفته می‌شد. (چون درآن شب چنددقیقه شب عقد این چادرندوخته رابرسراین عروس می‌ گذارند وبرای همین می گویندچادربخت. وشاید هم در روزعروسی این چادررابسرعروس قرارمیدن ومیرودخانه بخت چادربخت گفته می شود.)هرکی باآن سینی وارید آن محفل شود وآن جمع دست می زنند. واو(اورنده سینی)سینی بدست می‌ رقصد پیش یک به یک دورتا دورآن جمعیت جلوهرکدام می رسدیک قیرکمرمیادیکی دو دورباسینی بدست می رقصد.بعد سینی رابدسته مادرعروس می‌دهد.ومادر عروس آن سینی راباقیردادن به‌همراه یه مقرازبایک زیردستی یادیس بطرف مادر شوهر(مادرداماد)می دهد.مادر دامادبه همراه خودش خیاطی که آینده لباس عروس رامی خواهداو بدوزد اورده است .(چون پول خیاطی دوخت این لباس عروس به عهده خانواده داماداست.باید خیاط باخودشان بیاورندبرای اندازه گرفتن .پس بایدلباس عروس رااوبه دوزد. و همینطورپول دوخت لباس دامادی داماد رابرعهده پدرخانم می باشد. )مقرازرا بدسته خیاط می سپارندوعروس رابادست زدن به وسط مجلس دعوت می‌شود. و عروس خانم به وسط مجلس می نشنانند ویکی از نزدیکان دامادمثل خواهر یاعمه وخاله باگفتن مبارکبادا ودست زدن همه زنها به وجد می‌آیند دست میزنندهیاهو راه می‌اندازند . پارچه چادری رابرسرعروس میگذارند.برای اندازه گیری وخیاط بکار خودش واریداست. مقرازیعنی (قیچی )راچندباربهم میزند صدایی مقرازرادرمیاردجمع فامیلان شروع می کنند دست زدن می گویندمبارک مبارک خیاط چندبارصدایه قیچی را درمیارد می چرخواند می گوید(می مقراز کُوله کُله هُسه نَگیره)یعنی قیچی کنده قیچی نمی گیره جمع جواب میدن می گویند(پُل خَنَه پُل خَنَه)یعنی پول می خوادپول می خواد.خیاط باشی همینطور قیچی رابهم می زنداو واریداست دراین شادی آنهاشادتر گند.بکار خودش واریده قیچی راگاهگاهی به‌طرف پارچه می برد ومی گوید(مقرازکُله کُل هسهَ)این حرفه چند بارتکرار می‌کند.یکی ازفامیلان دیسی سینی ،ی،را جلومادر دامادمی گیرداولین پول راازمادرداماد می گیرد.بعدسینی راجلومادر عروس اوهم حق وظیفه را داخل سینی می گذارد.وبعدباهمان قیر کمررقص کردن جلوهرکی یک به یک می چرخد یک قیری میدهدهرکی به وصعت جیبش هدیه یاکمک پولی به داخل سینی می گذارنددرضمین یکی از نزدیکان عروس درآن جمع آنهای که پول میدهند یاداشت میکند.اسم هااشتباه نشود اسم خانم نام همسر ومبلی پول فلان قدر. همه اینها امداندیک روزی مادرعروس برای دخترانهاخواهدرفت .قدیمی ها مثال داشت می گفتن(امرو اینُرُفَردَاُنُ رَه) یعنی امروزبرای این فردابرای آن) امروز برای بچه های اینهافردابرای بچه های آنها بایددرچنین روزی بروند.این کار هم کمکی است به خانواده این تازه عروس و این خانواده پول کمک خرج خریدجهیزیه دخترش می کند.این خانواده درآن روز یک جشن کوچکی می باشدبین زنهااین کاررا شایدیک نوع همیاری میباشد.؟ازاین پول دادن درآن روزبرای خیاط مستثنا است .اودوست داردپول بدهد تا یک روزی برای فرزن او همچین روزی بروند. خیلی کارهادرشرق گیلان یاوری است . این هم یک نوع یاوری یاکمک است. امروزبادست وطشت زدن رقصیدن ها هلهله شادی رادرمیان خودشان تقسیم می کنند.آن روزرابه پایان میبرند.؟امروز این مقراز زنی دیگرنیست این شادی ها هم دیگرنیست .این کمک‌ها همیاری ها ازبین رفته بچه های ماازسال ۱۳۵۹این کارهابرای یک سیری آدم هابنام بد دانستن بکاربردن درهمین سالهااین شاد ی هاراازبین بردن بعد هاده بوده شد.واز مد افتادوان رسمهاوحتی رسم‌های دیگر که ازقدیم ریشه چندین هزار ساله دارد داشت وبایک سیری ازاین آدم های خود خواه شادیهارااز این مردم ساده‌گرفتن ودیگرآن چیزهای قدیم ورسم های قدیم نیست ونخواهدامد.؟!بچه های مادیگر نخواهددید.؟ودیگر نمی بینند؟نمی دانند؟! (رسم حیمهَ هَری۳۱'- یا
حیمهَ باری گُودَن۳۲'-) حیمهَ درقدیم هامثل امروزه کپسول یا لوله کشی شهری نبود ویاوسائل رفاهی نبود.برای پخت پذمخصوصاَ آن روزهای که مردم دعوتاَ دراین مدت چندروز پخت
پذمیکنند تمام باحیمهَ انجام می دادن. وبرای یک عروسی درقدیم ازسه تاهفت روز به طول می‌کشید بیشتر درصفحهات دیگر بخوانیت.وباید بدانندچندین خَروار حیمهَ لازیم دارند.بزرگان وپیرانها می دانندچند خَروارحیمهَ می خواهد . پس بایداندازه حیمهَ رابه دامادو اوچندروز از شروع تا پایان‌ جشن هرچند روزی که است باید یک هفته جلوترقبل ازشروع جشن دامادتداروک رفتن چی روزی وچند تا اسب برای اوردن حیمهَ لازم است. هرکی تومحل اسب دارد مخصوصاَپسر های جوان هستن یک هفته جلوترخبر میدهدتادرآنروزاماده باشندبه همراه داماد برای حیمهَ باری به کوه وخرد گردن چوب به جنگل بروند. دامادیکی دو روزجلوتربا اسب تنهایابادوستی می رودچند نقطه هم نزدیک وهم درخت خشک شده باشد برای حیمهَ مناسب باشد.منطقه رانشانه میگذارندتاروزمقرر.وآن روزنیمه های شب حرکت می کنندتابتوانندصبح روشن شدن هوااین سوارکاران جوان هیزم شکن به آن نقطه جنگل برسند.ازاین جنگل به آن روستاکه هیزم می یاورند . یعنی از محل هیزم تامحل عروسی هر چقدرفاصله داردویاچند ساعت راه است دامادمی داندساعت چندصبح ازمحل یا روستاحرکت کنندوچی ساعتی توجنگل باشندوبرگشت کردن چه ساعتی خانه داماد باشند .ودامادمی داند کجا نزدیکتر است وکدام قسمت جنگل کوه هیزم خوبی وفراوان داردو وظیفه داماداست .چندروزمانده به شروف عروسی بایداین هیزم راآورده باشند.چون چند روزمانده به شروف عروسی (گفتیم به شروف عروسی ودرقدیم عروسی هایک هفته
بود.یعنی ازشب یک شنبه تاروزجمعه تاجمع جورشودیک هفته میشود.یعنی ازروزیکشنبه شب اولین شب مال بزرگان وریش سفیدان محل افتتاحیه است و گفتم تاروز جمعه بعد ازظهرآنهم بستگی داردبه پدردامادکه درآن روزجشن کشتی یا ،لافن، بازی گذاشته باشد.)چندروز مانده چندتازن ازفامیلان وهمسایه ها به همراهی کدبانوآینده نگهدارن عروسی برای سرخ کردن گوشت وپیاز ومرغ ها اماده سازی می کنند.همان روز ظهز جمعه جشن عروس به خانه بخت رسید . جمعه شب،شب شنبه حنابندان داماد است .درقدیم شرق گیلان درصده دهه چهل دوباررسم حنابندان داشتن.ازشنبه وشب یکشنبه این‌شب اول شب افتتاحیه قبلان هم گفتم شام شب اول افتتاحیه مجلس مال بزرگان وریش سفیدان می باشد.بعدهرشب شام برای مردم محله ونهارهم برای مهمانان از روستاهای همجواراین روس است غذا دهی میباشدوبایداهل محل این روستا دراین مدت شب روزغذامیدهند پس باید هیزم باشد.این هیزم راازکوه وجنگل در قدیم خیلی قدیم هاروستاها زیادآبادنبود دار درخت خشکیده بودجوانان از همینجا هیزم پر میکردن .ویاازجنگل قبل ازشروع عروسی میاوردن.دراین یک هفته بالایی پانزده الی بیست با اسب هیزم شایدهم بیشترمی سوزانند.بایدبیاورنداین کاربر عهده جوانان است .تمام عروسی هادر زمان قدیم تاقبل ازانقلاب ۵۷تمام جشن عروسی هایک هفته ،ی،بود واین آواخیر هابه سه شبانه روزرسید.(بزاریک چیزی از خانواده خودم پیش آمده دراینجامی آورم برادربزرگم بنام رحمت یک هفته درسال ۱۳۴۸برپاکرد. وبرادر دیگرم حسین که در سال ۱۳۵۵عروسی گرفت۵روزبرپابود.و خودم درسال ۵۸بهمن ماه عروسی گرفتم سه شبانه روز‌ زمان عروسی ما برف بود. زمان عروسی ماکپسول گازبود. لذاجشن عروسی درقدیم یک هفته برپا می شد . دراین عروسی هاغذابرنج با چند نوع خورشت راباآتش هیزم پخته می شد.؟هیزم باید تاآخرین ساعت جشن کدبانو احتیاج دارد بایددامادویا پدردامادبه آشپز برساند.هرخانه،ی،که عروسی می باشد .یک هفته تاچندروز قبل ازشروع جشن تواین خانه انقدرشلوغ است کمتر از یک عروسی نیست .چون کدبانو کمک آشپز و همراه باچندین زن ومردهابرای دم کردن برنج .ودم کردن برنج تواین مدت عروس ی پایه مردها است.این زن و مردتواین چند روزبرای تهیه وآماده سازی خردکردن وتاسرخ کردن گوشت ومرغ پیازاین ها را انجام میدهند. همه اسب ها برای هیزم میروندگردنهای اسب را حتی مگس گیرو رانکی راگُل کاری می کنند.وبرای تمام اسبهایکی دوتازنگلو به گردنشان آویزان می‌کنند.زمان حرکت کمی از نیم شب گذشته است مردم خواب هستن برای بیدار نشوندصدای زنگلوراباپارچه وکاه قط می کنندچون ازداخل روستاها مسیر حرکت میکنندفقط صدای پااسبهاآرام میاد تامردم بیدارنشوند.این زنگلو هادر جنگل‌برای راه ویایکدیگرراگم نکنندوگم نشوند وپشت سرهم بروند.این زنگلو برای انجا(توجنگل)خیلی خوب است برای پیدا کردن چون هرکدام اینها درقسمتی از جنگل هیزم خردمیکنندوازنظرمنطقه کوهی یکجاست. وبعدزمان برگشت اینها پشت سرهم حرکت میکنندآنهم با بیش از۱۵الی۲۰تا اسب پشت سرهم صدا زنگلو توروز برای مردم قشنگ دیدنی است‌. تو مسیربرگشت باهم شوخی می کنند می خندندو بعضی هاصداشان خوب است میخوانند.بارهیزم راتوخانه دامادخالی می کنند.هیزم ها راجابجامیکننددرجمع نهار خانه دامادهستن. این یک کاردست جمعی وهمیاری ویاوری است .؟!
(رسم نوشتن کارت عروسی درقدیم) نوشتن کارت عروسی یادعوت کردن بص)ه عروسی .نوشتن این کارت عروسی خودیک رسمی داشت.چون درزمان قدیم هامثل امروزسواد دار نبودن.واگرسوادداربود سوادشان مکتب خانه،ی،سوادشان پایین بود.لذامثل امروزدستگاه پیشرفته نبودوچیزی چاپی هم نبودوهمه چیزبادست نوشته می شد.امروزی هانام عروس ودامادمیدهند چاپخانه همه را چاپ می‌کند. باخط خیلی قشنگ وخوب خواناروزصرف غذا،شام نهار مشخص می‌کندخیلی زیبا .ولی در قدیم خیلی خیلی قدیم کارت هم نبود توروستادونفرزبان چرب شیرینی تو فامیلان ازطرف پدردامادانتخاب میشدن میرفتن خانه به خانه ازصاحب خانه دعوت یکردن.ترز گفتن این دونفربه زبان محلی(دعا سلام ازطرف اقایی فلانی شُما سلام دَاَره دَعَوت بَگُوده برای شُوم تی زاکان ری بَبُون.)اینجوری دعوت میکردن وبعد کارت آمد.پدردامادچندنفرسوادار دعوت می شدند.پدردامادبا گفتن اسم
فامیلی صرف نهاریا شام وچه روزی روی کارت نوشته مشود.پشت پاکت ادرس محل برقراری عروسی.حتی ادرس روستا همجواراین روستابانام نشان. یک هفته مانده به شروع عروس هردو نفررابه یک روستاباادرس پشت پاکت میروند. (در زمان تحویل دادن کارت زبانان می‌گویند ،نَهَردَعَوت هیسی۳۳'- ،البته همه آهل محل میدانندولی میگویندپسرفلانی هسهَ انشال...تی زاکان رَهَ بَبَ)یعنی روز سه شنبه شمادعوت شده اید برای نهارخانه فلانی برای بچه های شما باشد.تازمانی چاپگرنیامده بودهرکس هرکی رامی خواست دعوت کندمیرفتن درخان شفائی به آن طرف که می‌خواست می گفتن . درآخرش هم یه تبریک ویادعاکردن.یعنی برای پسریابچه شماباشدمی گفتم تمام شد.بعدچاپگرکه امدچندقسمت نوشته
شده است.مانندزیر من آورده ام باقی را بادست می‌نوشتن.پدردامادچندتاجوان با سواد دعوت می‌کرد برای نوشتن کارت عروسی .امروز تمام کارهای شمارابه روز کردن .شمامشخصات ونام نشان را یاداشت می کنیدبه چاپگرمیدهید شکل قیافه کارت رامی گویدهمه چه راچاپگرده به شماتحویل می‌دهد.حتی عکس عروس و داماد اگر خواستیدروی کارت در میارد.مثلان این جور واین قسمت چاپگر های اولیه که آمده بود این نوع چاپ می‌کرد .یک قسمت مال چاپگربودویک قسمت دیگردستی بود.مثلانوعی نوشته شده کارت..،عروسی پسر ؛فلانی؛ودختر؛فلانی؛برای صرف ؛نهاریا شام صرف شیرینی؛تاریخ...ازساعت...تا...درروز... آدرس محل عروسی...داماد...و عروس خانم ...وتااینجا چاپگربودباقی آن کارت را بایدبادست نوشته شود.درآن مدت جشن عروسی هرچندشبانه روزاست شبها برای اهل محل میباشد.به آنها،محلی ها،یک باردعوت می‌کنند.باقی شبهابدون دعوت تا آخرین شب ،شب حنابندان این محلی ها دیگردعوت نمی شوندولی هرشب تو این جشن حضور دارند.برای احترام یکبار مردم روستارادعوت می‌کنندومردم می دانندولی منتظردعوت میمانند.وقبلان گفتم شب اول مخصوص بزرگان وریش سفیدان محلی ها است.ومردم اعادی از شب بعدی هرشب تاشب حنابندان داماد که وآخرین شب یعنی بعدازروزعروسی حنابندان است.مردم محلی هرکی دوست دارندهرشب بیایند بستگی دارد بخودشان.ولی روزهانهار برای روستایان همجواراین روستااست .چون فاصله روستاهای شمال کم است بیشترین روستایان باهم رفت امددارندهمه روستا رادعوت می‌کنند.درزمان قدیم که چه با زبان دعوت میکردن وچه امروزباکارت روز را اعلام میکردن برای هرروستا یک روز درنظر می گیرند.روستایان همجوار هیچ
وقت شبها دعوت نمی شوندچون جاده هاگل لجن است برای آنها مشکیل است
نهاردرنظرمیگیرفتن.اگر رونمائی می خواهندبدهندهرمبلغی همان روزبعد از خوردن نهارمبلغ پول داده در دفتررونما یاداشت می‌کنند.تاپدراین داماد برای پسراودرهمچین روزی کمتر ازآن مبلغ نریزد ویاقبلان برای فرزندانشان رفته حالا آمده جواب اورابدهد .اگر دراین روز غذا شوریابدباش چنددرصدآنهابخاط بدمزه بودن رونمانمیدن آنها آمدن بگیرندوآن دسته بدهکارندکم می دهند.آشپزازآن آشپزهانیست که درگفته های بالانقطه ضعف به دست کسی بدهد.آشپز ها ازآن آشپزهادر این جورجشن هاغذای بدیاشور برای کارش نقطه ضعف بدست کسی نمی دهد.واگردرست کنددیگراورابرای آشپزی نمی‌برند .بایدآشپزبسیارمهارت به آشپزی داشته باشدتاعروسی های دیگر ببرند.؟!آشپزی آن روز که مهمان دعوت شده هاازروستائی دیگربایدبیایند.صبح اول وقت۷ کدبانومی ایدازپدردامادمیپرسد چندتامهمان دعوت کرده،ی،تابتواند به تعداد مهمانهاغذادرست کندکم نیارد. پذیرایگرهاازفامیلان ودوستان داماد هستن که خدمات پذیرای رابرعهده دارند این چندنفر(پِیشامُوج گر۳۴'-)یعنی کسانی که خدمات یاپذیرایی می‌کنند.آن روزرابه اندازه آن دعوت شده هاوپذیرایی گران ها برنج باروپخت می‌کنند.خورشت هم چندنوع است به اندازه میگذارند ولی در کُل از تعدادبیشتردرست می‌کنندکه در کُل کم نیارند.برنج هاراشب می خسانن برنج شب راوحتی خورشتها رادر مدت کاری قرارمی دهندتابتوانندبرسانند. روستاهای که پرجمعیت هستن دریک روزدعوت می کنندوروستاهای کم جمعیت هسنت هرچند روستا را دریک روزوهم روستاهای هم جوار راباهم دعوت می کنند .این روال تا روز عروسی یعنی جمعه تمام روستاهارا رسانده باشند.درروزجمعه نهارمی دهند مخصوص محلی هااست.شایدچندنفری از روستاهای دیگردراین روز عروسی بیایند شایددر آن روزکه دعوت شده بود نرسیده با شددراین روزعروسی بیایند.درشرق گیلان کمترمدت عروسی تا سال قبل از ۱۳۶۰قبل اوبه سه روزرسید .وآنهم بستگی داشت به خانواده دامادکه یک هفته این جشن برپاکندیاکمتر (لوطِی۳۴'-)بیاوردیا(درویش۳۵'-)ولی هر چندروزاین جشن ادامه داشته باشد عروسی درروز جمعه به پایان می‌رسد. شب جمعه یعنی فردا جمعه است آن شب حنابندان عروس است.روزجمعه عروس بعدازظهرآن روزپدرداماداگر(لُوچَه
بَنَ۳۶'-) یعنی نام لُوچَه این کله راهرکی بشنود می فهمدپدردامادکشتی گذاشته
جوزاینکه باشه (لُوچَه،شُولهَ ،بُوروم بُروم داربکارمیبرند.،البته اشتباه نشودچون بُوروم دار هم برای کشتی بکارمیبرندوهم
درجلگه عروس ساعتی که ازخانه پدرش حرکت می کندبطرف خانه بخت یک نوع درختچه میوه راباریشه پشت سرش عروس میبرن و اگربیشتردرصفحه
عروسی بخوانید؟برای یک آشپزگرفتن بامشورت بزرگان فامیلان آشپز انتخاب می کنندکه همه موریدقبول باشد.یک کدبانویا آشپزباید بداندبرای چندروزچند کیلومغزگردو برای فسنجان میخواهد و چندکیلوگوشت برای خورشت چندکیلو چرخ کرده پیازسیب زمینی سبزی کوکو چقدر وسائل میخواهدباید بداند.وهرچه
که لازم داردازنمک فلفل تاگوشت برنج صورت می‌دهدحدعقل برای چندروز اول وبرای خردکردن وتمیز وسرخ کردن چند روزقبل از عروسی تواین خانه رفت ،آمد، شلوغ است شام نهار هستن.چه چیز ها ی لازیم واحتیاج دارنددربرنامه غذایی این مدت می‌خواهد درست کند.شامل می شود قیمه ،قورمه،چندنوع خورشت ماهی،باکوبه ،فسنجان،کوکو،کتلیت،مرغ ،وتواین مدت هرخورشتی تمام شود . خورشت دیگری جایگزین خورشت تمام شده می شودوبازبستگی به کدبانو دارد این خورشتان نام برده بالادراین مدت عروسی بکارمیبرند .ولی‌قیمه وفسنجان یک پا،پاثابت هرشبانه روزخورشت می باشد. خورشتها ی که جابجاوجاگزی می شوند مثال ،بادکوبه،قورمه،مرغ، ماهی، درمدت عروسی جابجامیشود.کدبانو می داندکه این خورشتهاباب دل مردم شمال نباشد.چون مردم شمال ازنظرزایروشکم خیلی بدسلقه اند.آشپز درکارخودش مسلط واردمی باشد یک وقت برنج کم پخت یا شورنباشدوگوشت کم پخت یادر وقت سرخ کردن زیادسرخ نشودمورید ایرادمهمانان نشود.در زمان خیلی خیلی قدیم کارت وپوستال نیامده بود چند تا باسوادازفامیلان یا دوستان داماد با راهنمایی های پدردامادویابزرگترخانواده مینویسندوباآدرس ونام نشان روستاها یک به یک وخانه بخانه هاباگفتن ،دربالا گفتم بازبان محلی عروسی فلان شب در خدمت شماهستیم.،شب اول شروع شب افتتاحیه قبلان هم گفتم این شب اول فقط برای بزرگان وریش سفیدان و سال خورده هامحل دعوت می باشند. درآن شب مجلس مال سالخورده هاو بزرگان هستن جزپیشاموج جوان وجوانتر هاآن شب آنهاتا پاسی ازشب این پیران وریش سفیدان دورهم جمع شوداند مشکیلات محل وکشاورزی وپول دارها به کمک کردن ازخانواده ها صحبت میکنند. ازنظروض مالی پدردامادخوب باشد (لوطی ۳۷'-)مطرب می آورد و آنهای که وض مالی خوبی ندارند(درویش ویا نقال چی۳۸'- ) گفته می‌شود.درویش یانقال باشی داستان راجوری یرین تعریف می‌کند که همه داشتن گوش فرا میدادن به صحبت نقال چی.و این نقالچی داستان ازرستم وسهراب،ولیلی مجنون ویا عزیز نگارو...وچون مردم روستا قدیم مثل امروزها باسوادنبودن نودوپنج درصدمردم سواد نداشتن واگرداشن کم سوادبودن این نقال بااین داستان سرمردم ومجلس را چند ساعتی گرم می‌کرد وآنهای که دوست نداشتن جوانان دخترپسرهم با طشت زدن دست زدن،کف،خواندن ترانه محلی هرکی دوست دارد داخل میدان برقصندمی رقصیدن وسرگرم میشود.با لباس (دراز تمان وال تمان یا یلنگ تمان۳۹'- ) نام میبرنددرزمان قدیم زنهای روستایهاگیلان می پوشیدن.الان این لباس ها معروف است به قاسم آبادی ولی نه قاسم آبادی امروزه بلکه هرنوع یاهررنگ پارچه بود اینجوری می دوختن همه زنهای روستامی پوشیدن روی این لباس ها(چاشو۴۰'-)به کمر می‌بستند . ((رسم شَتِی بَردن۴۱'-)) شَتِی یکی دیگرازرسم هااست که درمدت زمان عروسی میبرندخانه داماداین کار هم یک نوع همیاری ویا یاوری وکمک کردن به یکدیگردرروزهای سخت به داد رسیدن در روستاهایی شرق گیلان دراین مدت عروسی مانندکارهای دیگربه کمک یکدیگرمیشتابند.همیاری درمنطقه مثله یاوری هاوخیلی کارهادیگر رواج دارد و انجام می‌دهند.هیچ توقع پولی ندارندو ازغضایک هم‌این شَتِی است .دراین منطقه یک نوع همیاری کردن فامیلان به یکدیگر یعنی فامیلان دست به دست هم می دهندودست طرف میگیرندتا این جشن عروسی هرچه قشنگتر وزیباتر با آبرومندانه تربرگزارشود.همه چه به اسم پدردامادتمام میشود.نصف خرج این مدت عروسی حتی یک هفته را شَتِی پُر میکندسطح پذرایی را بالامیبرد.همینطور هم پدرعروس دوست دارد هرچه بهتر پُر بارتردخترش راخانه بخت بفریستدوهمه فامیلان دست بدست هم میدن تا بهترین باشه هم طرف دامادهم عروس هرکی پسرداردمیخواهدبهترین عروسی را برای پسرش بگیرد.همینطورکسانی که دختر دارنددوست دارد دخترش رابا بهتر ین جهیزیه پیشاپیش به خانه بخت می فریستد .درشَتِی دادن همسایه هادراین راه نصیب آن مستثناقائل‌اند.این شَتِی شامل میشود ،برنج (ازیک پِیمَنهَ تاسه پِی.مَنهَ۴۲'-)چون برنج ازانباخودشان برداشت میکنندبا،پِیمَنهَ،مشخص می‌ کنند.گوشت بالا یک کیلو،پیاز،سیبزمینی، لپه،مرغ،تخم مرغ،ماهی،مغزگردو،ازاین قبیل وسائل هابرای شَتِی همه فامیلان می برند.البته پدردامادیک روزباید برای فرزنداوجوبران کندویاقبلان رفته داده. تمام وسایل شَتِی را کیلو یادانه به نام صاحب شَتِی دردفتریاداشت می‌کنند. هرچندوهرجورکه آورده یک روزهم برای فرزنداومیبرد.؟بعض از فامیلان شَتِی راکه مقدارنام برده شده بالا شاید بیشتر ازآن مقدارثبت شده دوسه برابرمجمعه می برد نتیجه این کاررادرزمان عروسی پسرش می بیند ؟دراین شَتِی هاترشی جات هم میبرندهرکی به میل خودش وبستگی داردبه صاحب شَتِی دهنده.این یک نوع کمکی است ازطرف فامیلان داماد ازاو حمایت می‌کنند..تمام مجمعه هاشَتِی را چه راه دورترین خانه روستا چه نزدیگ دختران بالباس محلی به سرمی گیرند می برند .تواین مسیرمطرب ویا درویش بزنندویابخوانند.تمام وسائل شَتِی رابا روسری خوشگیل وزیبا می پوشانند.دراین وقت بیشترین دختران دوست دارند مجمعه ببرنددراین مسیربااین حرکت هم فال است و هم تماشاهم مجمعه رامی برندوهم دوست پسررامی بیند.؟چون بعضی دخترهادوست پسردارند ویاباید دوست شوند.لذااز ترس خانواداش تو این مسیر راه یکدیگرمیبینندیک جوری باگوشه چشم ویایک لبخندریزیک جور به اوبرساند.بایک لخندیاازگوشه ۲چشم نگاه کردن خودشوبه طرف ابرازعلاقع می کند.(البته تمام دختر پسرهای روستای میدانندکه توکدام خان وکی ها دخترویا پسردارندکدام خانواده خوبند کی بد.،با کی دوست شود قشنگ است یانه همه اینهارامی دانندیک مردم درقدیم تعصب وابروداری میکردن بخصوص روستا ها بچه ها احترام خانوادهارانگه می داشتن نمیتوانستن بدون اجازه خانواده بیرون بروند.)بایک لب تکان دادن مابین خود شان شایدبه حرف زدن نرسیدند،شاید هم درآن شلوغی به هم میرسیدن صحبت میکردن،،هرکی این مجمعه ها را بیاوردتحویل خانواده داماد بدهدپدرداماد مبلغی پول درنظرگرفته به هرمجمعه اورنده میدهند.،یکی مسوُل تحویل گرفتن این مجمعه هااست .نام وفامیلی شَتِی دهندراباارقام وسائل که داده‌شده را یاداشت می‌کنند حتی وزن و اندازه تعداد آنهارا دانه به دانه یاداشت می کند روزی برای فرزنداوببرد .همچین روزی درپیش دارد و یاقبلان برای پسر اوبرده ویک وقت شایدکم کسری نیارد.البت این جوری نیست اوهرچه می‌آوردازنظروزن ویاتعداد بعدازچند سال این طرف بیشترمی برد ولی کمترنمی برد ،ونخوادبرد ؟! (بردن عروس به مهمانی قبل از عروسی توسط فامیلان عروس ویامهمانی خدا حافظی عروس خانم ازفامیلان؟!) یک هفته قبل ازعروسی فامیلان عروس یک شب جمع میشون خانه بزرگ وریش سفیدترین فردفامیل هم یک احترامی به آن فردبزرگ ریش سفید می گزارندو هم برای تصمیم گیری آن دختری که چند روز دیگرعروسش است.درآن شب تصمیم می گیرندهرکدام ازفامیلان یک وحده غذای این دختریاهمان عروس خانم را دعوت کردن هم برای خداحافظی وهم یک کادو که کم دارد.آن شب فامیلان جمع می‌شوند تصمیم میگیرندعروس چه کم کسردارددراین جلسه پدرمادرعروس حضور دارند وهر وحده غذای یکی از فامیلان هم کادو وهم برای خداحافظی ویک وحده غذای راآن شب مشخص می‌ کنندکه کی وچی بخردوهر کی وض مالی بهتر است گرنترین کادو یاجهیزیه عروس بر عهده می گیردتا جهیزیه مجهزشود . این عروس هروحده غذایی بخانه هرکی می‌رودبادوستان وساق دوشان ویکی جشن کوچکی برپا می کنندوبعدازغذابزن برقصی انجام میدهندهمسایه هامیزبان هم در جشن رقص شرکت می کنندو در آخرین ساعت خدا حافظی عروس میزبان کادو راتقدیم می‌کند.،دربعضی از این خانواده هاازاین جشن ها تاپنجاه نفر مهمان دارد شاید هم بیشتر میزبان تداروکات می بیند.،این جشن فقط مختص به دعوت شودها نیست وبعداز خوردن وحدی غذای جش رقص صدا ی
طشت دست زدن شروع میشودزنهای همسایه درجمع اینهاحضورپیدا می‌کنند. درجشن رقص شادی شریک می شوندودر شادی اینهابهرمندمی شوند.واگرموزیک باشدمیزبان درخواست نوازنده می کند.
(من مو"لف )خودم دیدم که بیشترین میزبانهابرای اینکه درآن مهمانی یاجشن به مهمانان بیشترخوش بگذرد آن (شب یاروز)از داماددرخواست نوازنده می‌کنند. مبلغی پول به عنوان شیرینی به نوازنده میدهند تا بادلگرمتری بنوازد.درآخر عروس خانم هدیه یاکادوراازطرف خانواده میزبان دریافت می‌کند. این کادویاگاری کمکی می‌شود به تکمیلی جهیزیه عروس می‌ افزاید وبعداز وحده غذایی گروه موزیک (لوطی۴۳'-) یا مطرب میایند عروس راازخانه میزبان تادرخانه پدرش همراهی میکنندمی رسانند.درهرمسیری که این عروس هروحده غذایی برمی گرد‌دتادر خانه پدرش تواین مسیرهرچندتا خانه سر راه قرارداردعروس جلوخانه نگه می‌دارند صاحب آن خانه بایک مشت برنج رنگ شده باهمراه اسفنددود کرده وبارقصیدن معرکه می‌شوجلوعروس چندتاقیر کمر میاد دوداسفندچندبار چپ راست تاب میدهدوآن برنج رنگ شده رابرسراین عروس وهمراه هان میریزد؟ مطربان وظیفه دارندبه سازخودشان می‌نوازند

رقاصه بالباس محلی قاسم آبادی مردم درآن جمع با دست وکف زدن ورقصیده باآن رقاصه راهمراهی می کنند.جمع رابه وج وشادی دوچندان میکنان ودست زدن هاوباهیاهووسوت زدنهابا خنده درشادی هازن مردپیر وجوان دراین شادی بیشتر ین سهام داراهستن .اهالی روستادراین نوع جشن هاحضور دارندواگرشب باشددر این برنامه همه آن شب تانیمهای شب شایدتایکی دوساعت پاسی ازشب می گذردمردم هروزبه خانه برنگشته اند.این مهمانی بردن فامیلان هرشبانه روزعروس توآن یک هفته تاشب حنابندان تمام فامیلان بایداین عمل راانجام دهند و می برند.؟شب حنابندان یعنی که فردا آن شب روزعروسی می باشدحنابندان عروس است بااینکه بعداز شب اول شب افتتاحیه که بزرگان محل دعوت هستن
ودرآن شب جوانان (پیشاموج حضور ) دارند ازشب دوم تا شب حنابندان داماد هرشب جوانان همراه پیران وسالخورده هامردزن می توانندخانه دامادبرای شام باشنداین شبها تعلق به همه مردم زن ومرد حتی بچه هاهم میتواننددرشبها مختلیط شرکت کنند.این شبها برای مردم محلی می باشد درهمه روستاهاهمین جوری هااست .وروزهاالبته قبلاگفتم که روزهابرای روستایان همجوار این روستا تعلق میگیرددر روزعروسی غریبه نمی اید. درآن روزآهالی همان روستا است .خیلی کم پیش میاددرآن روزعروسی غریبه حضورداشتندجزکسانی که فامیلان دو طرف خانواده ازراه دورامده باشندکه درآن روزهمه محلی هاهستن واگرجزفامیلان ازراه دورویاکسانی که درروزهای که دعوت شده اند نبودندیاکسالت داشته برای ادای بدهی آن روزعروسی آخرین روزرونمادهی آمده باشد وغریبه های دیگرحضورندارند. یک گروه درهمه عروسی های روستا هستن جز فامیلان این

دوخانواده نیستنداینهافروشندگان دورگردهاهستند ازروزاول از ساعتهای اولیه صبح تاشب درهمانجاهستن و درهمان خانه جمع میکنندتا فردابیایند ودراین روزعروسی هستن .واین افرادهم غریبه هستن وهم نیستن چون جزآن دسته کسانی هستن که درتمام عروسی های منطقه فروشندگی می‌کنند.یک جوری بااین روستایهای منطقه رفتار کردن همه مردم منطقه آنهارامی شناسند .این دست فروشان دورگردوفروشندگانی هستندکه بیشترین سال توعروسی ها و جشنها بسات فروشندگی و وسائل های سرگرم کننده برای دوگروه است. بچه ها وسیگاریهامی آورند.این وسائل هابدرد گروه اول بچه هاهستن بادکنک آدامس خروس نشان و خروس قندی و آب‌نبات چوبی و جغجغه واسباب بازی هامانند ماشین پلاستیکی بچه ها ونخودبرشته و سوپیچکاه(تخم آفتاب گردان)بادام ،نقل نبات،بسکویت وگروه دوم کسانی هستند که سیگاری می باشند که گروه دوم را تشکیل می دهنداینها سگاروکبریت در این وسائل ها به این گروه تعلق می گیرد ولازمه کاراینهااست .فروش خوبی برای این فروشندگان می باشد .وبعضی از ادمهاکه نخودویابادام وتخم آفتابگردان می خرندبرای سرگرمی ویا باخودشان به خانه می برند؟این فروشندگان دورگردها درتمام عروسیهادرروستاهاوجشن هاو خبردارند درچه روزی و درچه روستایی عروسی است به یکدیگرخبر می دهندودر جمع جشن آنهاهستند.؟(یک مثال است میگویندهم فال است هم تماشا)دراین جشن‌ها هم تماشا می کنند وهم سود میکنندویک رئال خرج ندارند. هم خوراک شان پرچرب چلی است.شکم شان سیرو هم جیب شان پرازپول شب برمیگردن به خانه این یک هفته عروسی ویک ریال خرج ندارندوهرچه بفروشندبه جیب می زنند وکسب کاری خوبی دارند.مشتریهای اینهابیشترین بچه هاهستن خوب می فروشند.تو این مدت غذایی خوب می خورندچون دراین ایام یک هفته توروستا عروسی هانچه انقدرباکدبانوها رفت آمدکردند باآنها(کدبانوها)هوایی اینهارادارندیک وقت او(کدبانو)آدمس یاونجه(سقز) هوس کردند.به یک بچه خبربدهندکه کدبانوفلانچه رامیخواهد فروشنده باسروباجان دل می بردمیدهد. البته برای کدبانوها مجانی باشد وآن چنین غذایی به او می‌دهدتوعمرخودشان ازاین نوع اینجورجاهانخورده اندونخواهد خورد.البته(یک دیس برنج هرگوشه،ی،
یک نوع خورشت مثلایک گوشه فسنجان ویاقیمه گوشه دیگرمرغ وماهی و یا بادکوبه ازاین نوع سرویس خورشت هادر شمال وفور زیاداست وهرکدام مقداری را برای آن می‌ریزد.اینها(فروشندگان)باهمه کدبانوهاآشنا هستندوتنهاخرج این دورگردهاهمان آدمس وسقز است.تمام عروسی‌های شمال وشرق گیلان این چندنوع خورشت نام برده بالاپایه اصلی همیشه میباشد.؟دراین منطقه عروسی هااین چند نوع خورشت دیده شده است .امروزه این غذا هاجمع شده درنهایت دونوع خورشت شده .عروسی‌ها هم به چند ساعت رسیده آنچه دیدام (یکی از برادرهای من که چند سال ازمن کوچکتر
است ددسال ۱۳۶۲ ازدواج کرد خودش ساهی بودوزنش دربسیج مشغول بود ازدواج کردمحضری یک ملابودآوردن تو مسجد محل عقداینهاراجاری کردیک صلوات دادن ودرحیاط مسجدچندنفر از خانواده دوطرف جمع بودن دست زدن وچندنفرازدختران بسیجی وبرادران سپا ه نهارخوردن تمام شد هرکی به خانه خود وبرادرم درسپاه رودسربود رفت دوتاوانت ،نیسان ،آوردن کل جهیزیه رابردن ازاین قبیل عروسی هابعدازانقلاب زیاددیدم وشادی هارفت گریه هاآمد وسلام ؟!؟
((رسم بردن جهاز عروس یاجهیزیه)) بردن جهیزیه عروس این جهیزیه چندنفر ازبزرگان محله ومعتمیدان ویک باسواد خوش خط وتاتمام جهیزیه رایک به یک نام می برندوصورت برداری می‌کنند پدر دامادحضوردارند.وبزرگان وپیران وریش سفیدان شاهد حاضر آن محفل می بیبند وبعدزیرصورت راامضاءمی کنندوتحویل پدردامادمی دهند.پدرو مادرعروس ازاین که وسائل هاراابرومندانه وزیربارسنگین جهیزیه تاآن روزسربلندوخروسنددرامده
انداحساس خوش حالی می‌کنند.جوانان ونوجوانان ودخترپسرتوحیاط خانه اماده ومنتظرندتاجهیزیه عروس صورت بگیرد
تمام شوداین ها یعنی جوانان بیرون تو حیاط تجمع کردن تاجهیزیه ببرند.بردن جهیزیه از چندروزتایک روزقبل ازعروسی این جهیزیه رامی برند.همه جهیزیه رادر آن روزمیبرند جزسه چیزواین سه چیزبا همراه عروس همقدم حرکت می‌کند. این سه تاوسیله همراه عروس،آئینه،چراغ، وقران است(البته،وشایداین قرآن شایدتا اسلام دراین سرزمین نیامده بودفقط آئینه چراغ بود)باقی جهیزیه عروس توسط نیروانسانی انجام می‌شود. جز وسائل های سنگین وبزرگ رابایابو(اسب) صندوق بزرگ عروس پرباشدسنگین با شد؟ ریزهاراداخل مجمعه یاطبق می گذارندودختران زنها باسرگرفتن میبرند. یک چیزهای راپسرها بادست کول ویا دوش می گرفتن می بردند.هرکی این وسائلهایعنی جهیزیه رابه خانه داماد برسانندتحویل بدهندمبلغی پول توسط پدرداماددریافت می‌کنند.این پول به دراینعنوان شیرینی یاشاواش یاهدیه بهرحال دل آن آورنده راخوش می‌کند.(البته مبلغ پول که پدردامادمیدهدویادریافت کنند دریافت می کند وطرف راضی میباشند .) یک سیری جهیزیه رازنان و نوجوانادختر پسر چیز های ریز در داخل مجمعه زنان ودختران سر میگیرنددرشترهاراپسرها میبرند.دراین موقیت به مردان سن بالا دستشان تنگ است یک سیری وسائل ها تقریبن سنگین‌تر است به این جورافراد میدهندتا چیزی گیرش بیاید.پول دهنده به این جورآدمهابیشترپول میدهند. در قدیم یکی تا دوتومان خیلی پول بود می دادن. درقدیم دردهه قبل ازچهل یکی دو تومان حقوق یک فردیک در روزبود.(درآن روزتومسیرازدرخانه عروس تا درخانه دامادخیابان این روستای مثل یکی خیا بان پررفت آمدیک شهر شلوغ است برای بردن جهيزيه. )بیشترین مبلغ پول بکسی میدهندکه جهیزیه رابایابو(اسب ) می آورد دوبرابرازهمه مانندصندوق می گیرد.؟
(رسم شب حنابندان عروس) شب حنابندان تقریبن مانندهمه رسم ها نه تاریخی است نه جایی نوشته شده ودر شرق گیلان این حنابندان در دوشب پشت سرهم گرفته می شود.(البته این رسم هابیشتردرشرق گیلان قسمته جلگه ها رواج دارد )حنابندان شب اول برای عروس خانم است چون این حنابندان مخصوص خانمهااست اقایان دخالت ندارند.شاید رای همین بوده درقدیم شب قبل ازروزعروسی حنابندان عروس خانم است .لذاعروس خانم ازفرداعروسی تاروز پاگشایی حق رفتن خانه پدرنداردونمی تواندبرود .برای همین این شب حنابندان به یادماندنی وباشادی تمامترو آخرین شب خانه پدری است.ازفرداخانه بخت میرودآن شب حنابندان برای عروس میگیرند.درساعت حنابندان که‌در دست عروس مخوان حناکننددامادهم می‌آورند. یک روزقبل از عروسی که فردا عروسی است ددوسه ساعت ازظهریاخوردن نهار گذشت دوتاازدوستان یاهمان ساق دوش عروس که تمام رازدل رابه یکدیگرمیگفتن .امروزهم همراه عروسند چون درزمان مجردی حرفی صحبتی پیش می‌آمدرازدار وبه یکدیگر میگفتن تو مهمانی هاهمجا باهم بودن هرکجاوهرچه می خواهدبه اینها می‌گوید.گفتم دوسه ساعت از خوردن ناهارگذشت این دوساق دوش میروندبرای خبراکُونِی(یعنی خبرکردن)این ساق دوشهاازجانب عروس احترام گذاشتن به همتایان خودش وزنهامیروند خانه به خانه به آنها خبرمیدهدیادعوت میکندبرای حنا بندان عروس تادراین جشن شرکت کنیدوحضورداشته باشید. تمام روستایان می‌دانندامشب حنابندان است. ولی برای احترام هم مسلکان خودش وخانه ،ی،که برای عروس گرفتن آن چندساعت درآن باشدبه همه خانه بخانه خبرمی دهنددراین حنابندان عروس بایدازسرشب ،دم غروب،تاشام تو خانه پدرنباشداول بایدقبل ازخبر کردن بایدخانه ،ی،موردنظربرای چند ساعتی قبل از جشن حنابندان بگیرند باید خانه را پیداکنند.وقتی خبرمیدهندآدرس آنخانه را می‌دهند.دورترین خانه روستاکه باخانه پدرعروس فاصله زیاد داردمیگیرند.همه مردم روستاازپیرجوان اهل محل می‌دانند که دراین شب حنابندان است.ولی تاخیر ندهند کم میلی میکنندشایدتوخانه برای تماشامیروندولی ماننددعوت شده ها رفتارنمی کنندکمی سردتراست.ولی خبر دادن جمعیت بیشتر وگرمتر می‌شود. عرض کردم برای تماشا کردن جمع می شوند.گفتیم دورترین خانه رامی گیرندتا درآن شب مردم و دختر وپسرجوان ونو جوان ودوست دارنداین شب هرچه مسیر راه راکه عروس میبرندهرچه دورترو فاصله بیشترباشدبهتراست.دراین جشن و رقصیدن وشادی خوش بودن بیشتر است .(البته به تمامی خانه ها یک بیک این دوساق دوش سرمیزنم به صاحب خانه دعوت به جشن حنابندان می‌کنند. اگرخبرندهندازفرداصاحب عروس گله می کنند.)این خبر دادن وظیفه دوساق دوش است.وظیفه دارندبه همه خانه ها روستا اگر روستابزرگ باشد فامیلان ودوستان دوخانواده رادعوت می کنندبه این جشن حنابندان حضورداشته باشند.ودرآن شب بسیاری از مردم بخصوص جوانان و نو جوان پسر دور ورآن خانه می پلکند و هستن .چون این مجلس مخصوص دختران وزنهااست .همه درحالی شادی ورقصیدن هستندهمه ابرازخوشحالی می کنند.پسرهاشادی آنهاراازراه دورونزدیک تماشامی کنند.ازاین جشن رقص لذت و فیض میبرند این زنهاچون ازسرشب تا قبل از شام درآن خانه باعروس هستند چندساعتی درآنجابادست زدن وطشت زدن مجلس راگرم نگه می دارندواگر موزیگ باشدچه بهتر.اگربودیکی راازگروه موزیک دعوت می کننددرآن مجلس حضوریابدوبه آنهاهمراهی کنندومی زند جمع دست میزنندوموزیک رابادست زدن یاری میرسانندورقاصه هامی رقصندو شادی آن جمع رادوچندان می‌کرد.بعداز آخرین ساعت برنامه تمام ازآن گروه موزیک باقی باشدمیایندبرای بردن عروس

برای شام تومسیرازیک دو ساعت دراین مسیرتادرخانه به طول می انجامدچون جلودرهرخانه چنددقیقه ای وامستند می زنندومیرقصندودراین مسیرپیران سال خورده هاومریضان توخانه اندنمی توانند به این جشن برونددراین ساعت میتونند ازداخل حیاط خانه یا روی ایوان خانه بیایندوبه تماشا این جشن رقص بپردازند. تابه درخانه عروس میرسندمطربان میزنند واگرحتی مطرب نداشتندبادست وطشت زدن خودشان راسرگرم شادی می‌کنند.تو حیاط خانه پدرش هرچه تمامترجمع دست میزنندرقاصه به رقصش ادامه می‌دهدباهلهله وهیاهوی دادوسوت زدن ها این جمع رابه وج وخوشال شادی رابه هرچه تمامتروبهترعروس رامیرسانند.بعد بفکرشام عروس وهمراهان میشوند.(البته دراین شب شام وبه تمام پیران سالخورده ومریضان همراهان توخانه برای نگهداری آنهاهستن حتی نان بار داری نزدیک توخانه هستند نمی توان درجشن عروسی شرکت کنند.غذااین رادر خانه هامیدهندتویک هفته عروسی صاحب مجلس ،پدرداماد،شام برای این خانواده هامیرساند.،لذاروستایی که زیر صدخانوارباشداین رسم بیشتراست.،(شاید شماامروزی وآیندگان فکر می‌کنید که من خیلی گذاف تعریف کردم ومیکنم ،ولی درقدیم اینجوری یه مثال گوشت درشهرهای جلگه،ی،تاسال۵۷ کیلوی ۵تومان درتهران۷تومان وسط های سال استاندار مشهد اعلام کرد۱۳تومان مردم مشهداعتراض کردنن.،آن یک هفته مردم شام نهارحتی صبحانه آنهای که درآنروز طبخ آماده میکردن صبحانه هم آنجابودن پس زیادگذاف نگفتیم.؟!)چون اینها هم چشم به راه ومنتظراین غذای عروسی هستن.این پیرسالخورده هاسالهاسال از این جور جشن ها وعروسیهاازاین غذاها خورداندوامیدوارندکه صاحب مجلس به یادشان باشدوهمینطورهم هست.اینجور آدمها چشم انتظار هستن یکی درخانه یا
اوراصدابزندیک بشقاب غذابدهدحتی بعض وقتهابچه هاویاخانواده هااینهایکه توخانه مانده اندمیروندغذامیگیرندبرای آنهامیرسانند.بهرحال یک لقمه غذاهم برای آنهاازچشم انتظاری کاسته میشود وآن مریض یاآن پیرسالخورده ازاین عمل خوشحال می شوند.چون سالهاازاین جور جشن وعروسی هارفتن خوردن دوست دارندباازاین جشن هاازاین غذا بخورند. ، بعداززدن رقصیدن نوبت شام می‌شودکه یک گروه جوانان می‌روند خانه دامادتا غذااین افرادکه همراهان عروس بودن برای آنهابیاورند تاشام بخخورندازدرخانه دامادتادر خانه عروس باآن دیگ که طبخ شده می برندهرچندتاجوان یکدیگ غذارا میبرنددیگ هایی گه توش طبخ شده تا به خانه عروس برسانندغذاسردنشود. آشپزدرمحل غذارا توزیعهای مکند وحتی خورشتهاراهرچندتانوع خورشت باشد به کمک همدیگرمیرسانندسرسفره.تمام
مردم کوچک بزرگ توخانه دامادشام می خورندهر کی دوست دارندبرای تماشا حنابندان میایندخانه عروس.این غذافقط تداروک زنهایی است که‌درآن شب باعروس بودند شام نخودند.البته غذا زیاداست هرکی دوست دارد میتواندبعداَ بخورند.بعدازصرف شام دوباره یک دو ساعت می زنندمی رقصندبعدنوبت حنا در دست عروس کردن می‌رسد.در این ساعت هرچه رسم بود به همراهی حنا در قدیم مثل امروزی هانبودکیک شیرینی های آنچنانی نبوده.ولی چندروزقبل ازاین که شب حنابندان بیادخانواده عروس ،،عمه ،خاله،،باچندنفرجمع می‌شوند شیرینی ونان برنجی(بپوته لاسونان۴۴'-) نان محلی درست مکنند.نان شیرینی همراه میوه وحنا می آورند.آمروزی ها کیک چندطبقه شمع درروستاهاهم می شده.کمی برگردیم به عقبترشیرینی و میوه بوددراین ساعت دست عروس خانم رامیخواهندحنا کننددرزمان حنا کردن درقدیم حناسری می‌خواندند.شعرزیربرای حنابندان است .(این شعرحناسری یا حنابندان اززهرارحمتی چهارده املش برای من فرستادتشکردارم.)شعرحنابندان
درقدیم کسی بلد بودازبرمیخوان امروزیها درروستاها هم کم شده.شعر حناری
(رسم حناسری) ابتداازکوری چشم ازازل رجیم/_میگشایم لب به بسم الله الرحمن الرحیم/_می نمایم برتوای مرشدفرزانه سلام /_باادب بر ساکنان واهل این خانه سلام/_ خواهم زهمه مردم دانارخصت/_واز اهل کمال معنا رخصت/_بی رخصت اهل معرفت دمنزنم/_ازصحن سر تا به ثریا رخصت/_ای یارتو راتاج تبارک بادا /_ایام عروسی تان مبارک بادا/این عروسی که چه دستور خدااین است /_آن نگاهی که بیابر پسندیده این است/_نوع عروس که خودپیروه احمدباشد/_دارم امید که خوشبخت معیدباشد/_اقادامادکه بر تخت خورش کرده جلوس/_تازه عروس کین پسرمعجبین/_طویل است اصیل است نیکوست/_احسن والله به دوفامیل که صاحب نظرند/_حسن یوسف نفر و سندذبیع الله خا بخرند/_دارم امیدکه خداوند به این آقا داماد/_حال فرزند اتهایت کننددست نیک زیاد/_پسرو دختر نیکوبدهدبادل شاد همگی نیک سرشتند همگی نیک زیاد/_همگی نیک زیاد گر به حضاراگردوست اقادامادین/_دست بزن دودقیقه،ی،ازبرای شادی /_ای یارتو راتاج تبارک بادا/_ایام عروسی تان مبارک بادا/_ای یارتوراحسن خداداده مبارک/_ سیموسمنوشمشادمبارک بادا/_(۲) در دست عروسوکف مبارک/_ مبارک
مبا رک عروسی تان مبارک(۲) دراین وقت چند سطر آخرهای شعر جمع بادو انگشت یاباکف دست نرم دست می زدن او میخوانددست عروس ودامادبالاسر شان دونفرهم حنابه دست پشت سراین دو گل حنا به دست دارندحنا می‌کنند. بعدشیرینی را بینه جمع پخش می کنند. امروزکمتردیده شده ازاین شعردر عروسی خوانده شودوجای شیرینی دادن کیک امدیک پخش می‌شود.بعدازدست عروس راحناکردن وشیرینی هاتقسیم شد.آن جمعیت که جمع بودن دورعروس کم‌کم خلوت می شود میروندبرای صبح فردا روزعروسی صبح زودیک بیک مردم وارید می شوندبخصوص بچه هاحیاط خانه عروس،پدرعروس،امروزبرعکس همه روز هاکه مردم میرفتن خانه دامادوامروزمی روندعروس تاازآنجابه همراه پابپایه عروس حرکت میکنند. تمام مردم روستا برای تماشا رقص وجشن به اطراف خانه و حیاط خانه پدرعروس جمع می‌شوند. امروز کسانی به خانه دامادمی روندکه پیرسالخورده ویامثل آشپزوهمراههان وییا چیزی به اومعول کرده اند و مسئولیت دادن میرونددیگرکسی آنجا نمی رودهمه خانه پدرعروس وتومسیرراه که عروس رامیخواهندببرند.؟
( رسم روزبردن عروس) روزعروسی یابردن عروس ،(عروسی سابقاَ یابهتربگویم قدیم هاتمام کارهای قدیم کم کم داردازرسم به عناوینی می‌افتد یا کم رنگ ویابی رنگ شده است امیدوارم که حدعقل آنچه ازرسم افتاده بچه های ما ندیداندبخوانندوبدانندوفردااگرحرفی پیش بیاید حدعقل کتابی باشدتاحرفهای خودشان رابه کرسی واسباط برساندوهمه رسم ها وجمله هامدرکی باشد برای بچه های آینده.مراسم های دیگرمثل قدیم نیست و(درقدیم یک زیبایی ویک قشنگی دیگر داشت باید تاآخرباماهمراه باشیدبخوانید) روزعروسی ساعتهای اولیه قبل ازمردم سرازیرشوندخانه پدرعروس اولین نفرآرایشگرزن میادبرای آماده کردن عروس تاقبل ازساعت ده صبح بتواند عروس راباتشریفات ازدرخانه پدری آرایش و آراسته شده بیرون کند.برای همین اولین نفراست وارید این خانه می شود .چون عروس باآرایش وباتشریفات تما م به درخانه دامادتاقبل ازظهرچندساعتی تو مسیرراه آنهم بستگی داردمسیر راه تا

برسد.اگرخانه عروس باخانه دامادحتی خیلی نزدیک باشدمثلابادوسه تاخانه فاصله باشدبازبیش ازنیم ساعت وقت میگیرد وگرنه چندتاخانه فاصله داشته باشدکمتر از یکی دوساعت نیست شایدهم بیشتر وقت ببرد،این هم گفته باشم،فاصله خانه های تو روستاهای شمال فاصله هرخانه بخانه دیگرکمش ۲۰مترشایدهم
بیشترخانه های روستا شمال دیوار به دیوارچسبیده باشدنیست ونداریم.،مثل استان های دیگر.،درقدیم آرایشگرها اسم شان دلاک یا سلمانی می گفتن آرایشگر هایک چمدان داشتن وسایلهای آرایشگر- ی رابا خودشان میچرخاندندوبه خانه ها می آمدن تو خانه اصلاح می کردن و. آرایشگرزنها وحتی عروس هم تمام وسایل رادرروزعروسی اوصبح زودمیاد .آرایشگررامادر داماددعوت میکندبه خانه ودرست کردن عروس حق ومزدآرایشگربر عهده پدرداماداست.او،آرایشگر،صبح زود میادیک اتاق واقتصادی به اندازه می‌شود همراه باعروس ولی باچندتاخانم جوان و ساق دوش ها اجازه دارندتوآن اتاق بروند و آرایشگرعروس چندساعت وقت داردتا عروس راآرایش کندوآماده کند.تواین اتاق که آرایشگرهست فقط دختران دم بخت و زنهامیتوانندبروندودختران زیرپانزده راراه نمی دهندودم دریکی نفرنگه می‌دارندتا کسی واریداتاق نشوند.دختران دم بخت اصلاح صورت تاازدواج نمی کردن اصلاح نمی کردن( برعکس امروزیها؟!.)درزمان قدیم یک رسم روسمی بود.زن ودختران یک فرقی می کردهر چیزی سرجایی خودش بود(امروزی هامی گویندتمدن بالایی دارند)دختران دم بخت به اتاق که آرایشگرهست میروند برای سروض ظاهر خودشان مانندشانه کردن یا سنجاق مورو مورتب کردن یه کرمی ادکلنی به همراه عروس میان بیرون(مثل امروزی هاعرو س میبرندآرایشگاه چندین ساعت در آرایشگاه است.بعدازچندین ساعت از آرایشگاه میادوبا چندتادخترباعروس انها کمترازعروس آرایش نکردندو اصلاح
عروس ازجشن عروس بیشتربه طول می انجامد اصلاح عروس ازاول صبح می رود آرایشگاه تااندکی مانده به شام از آرایشگاه درمیایدواگرجشن عروس ظهر باشددیگر می‌رود چندساعت از ظهر
گذشته این عروس دامادمیروندچندتا عکس بگیرند.بعد بروهتل یاجایی گاهی که جشن برپامی شود دوساعت درآن مکان جشن می باشد.بعدهرکس به خانه می‌روند .درقدیم بعدازاصلاح یا آرایش لباس عرو س آراسته ودرست شد چادرسفیدبرسرمی کردن












































































































































































































⁸جج







































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































ت










































،









































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































.














































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































ت



































































































































































































































































































































































































































































































































گیلانآداب و رسوم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید