ویرگول
ورودثبت نام
حیدر پور آقاجانی
حیدر پور آقاجانی
خواندن ۵۱ دقیقه·۱ ماه پیش

‌‌کتاب شرق گیلان از سپید رود تا پلورود

۸7۸.

نویسنده" حیدر پور آقاجانی

مقدمه

به نام خداوند عقل و هوش

( رسم وآداب فرهنگ مردم شرق گیلان
(حرفهای خودمانی ) استان گیلان یکی ازاستانهای جنوب دریا خزرویا ‌‌..دریامازندران..نام میبرند. وسرسبزترین وزیباترین بخصوص درفصل بهاروتابستان بسیارقشنگ وزیباودیدنی است .هیچ کجا ایران به زیبایی این استان واستانهای ساحل جنوبی دریای خزرنیست.

ونمی گیرد.وبسیارقشنگ دیدنی است.

البته درهمه فواصل سال از استاراتا بندرترکمن این خط‌همیشه سرسبززیبا است.وازجاده اصلی کناره وبایک فاصله خیلی کم وبعضی جاهای این جاده باچندین مترفاصله ازساحل ازداخل وسیله نقلیه درحال حرکت به راحتی موج دریا وامواج کوتاوبلنددریاراباچشمان قیرمسلح دیدن کنید. حتی پروازهای مرغان ماهی خواررادرسطح آب دریا راحتی دیدن وتماشاکرد وزیبایی رااحساس کرد.ازسمت چپ ویاراست این مسیربابال زدن ومس کشیدن پرندگان در سطح آب آب نیلگون وبا شیب ملائم ماسه ی باکمترازچندمترفاصله شاخه برگهای درختان دربعضی جاهادرخت توسگاه ودرختان دیگرهمه شاخ برگهارابه طرف ساحل وگسترانده اند تامسافرانی وکسانی که برای لذت بردن به این ساحل تازیرسایه این درختان که شاخ برگ گستراندانداین افراد ازراهی دورونزدیک به این ساحل دریاامده اندتاچندساعتی یاچند لحظی ازاین ساحل زیباوطبیعت خداداده لذت ببرن.
شماازسمت راست یاالبته بستگی دارد ازکدام سوبه کدام سودرحرکت می باشیدازسمت راست یاازچپ خودتان با چندصدمترفاصله به کوههاوبعضی ازجاهاشایدکیلومترفاصله داشته باشد ولی سرسبزی جنگل باانبوازدرختان طبیعی وسربه فلک کشیده همراه باابشار های کوچک وبزرگ این کوه هاجوو جویبارهاورودخانه های پرآب زولال تشکیل می‌شود.درسراشیبی این جویبارها رودخانه هااز داخل جنگل ها لابلایی درختان بطرف دره دشت سرانجام به‌سوی دریا سرازیرمیشودبه دریا برسد. درختان همین کوه هاشاخ بالهارابازکرده تامسافران ازراه رسیده درآ غوش سایه های خودشان جابدهند.تاآنروزقشنگ رابه انهاباخانواده ازراه دورونزدیک آمده اند آن روزخوشی را قشنگ قشنگترین. آنروز رادراین سایه با آب هوامرطوب باموقعیت خوب استفاده کنیم شادی آنروزرابه یاد ماندنی رابه یاد و فراموش نشودنی را وخراب نکنیم .ماازاین دریا وکوه وجنگل رودخانه های خداداده بنفح ا حسن لذت ببریم وهمینطورکمی مراقبت به طبیعت خداداده راازبهداشت رابه طبیعت ا رج نهم وازاین طبیعت وبهداشت وازهمه نظر رایت واستفاده خوب انجام دهم ولذت ببریم.این همه تعریف تمجید کردیم درزمان نه چندان دورازاین کوه وجنگل وساحل و دریا قشنگ زیباراامروزه خودمان بادستهایخودمان شکل قیافه نخست راباچند دهیه اخیر ازمیانبردیم آن زیبایی راحفظ نکردیم نیمی از قشنگی هاوزیبائی هارابادستخودمان ازبین رفته است .امیدواریم بعدازاین مردم ومسافران محترم بفکرآینده بچه های خودمان باشیم ودرنهایت رعایت نگهداری ازاین طبیعت برای ایندگان باشیم .. ......


( تعریف ازاستان گیلان وشرق گیلان)۱

استان گیلان شمالترین استان ایران درجنوب ساحل دریاخزر یادریامازندران است.گیلان سرزمین به وسعت۱۴۷۱۱ گیلومتر مربع که درجنوب غربی دریاخزر بافاصله۳۶درجه و۳۶دقیقه ۳ثانیه۳۸درجه۲۷دقیقه۷ثا نیه عرض شمال درامتدارشمال غربی،جنوب شرقی کشیده ودرجهت مداری استوارو۴۸درجه ۲۵دقیقه تا۵۰درجه و۳۶دقیقه ۴۲ثانیه طول شرقی ازطرف النهارگرینوچ قرارگرفته است.این دیارازشمال به دریاخزر( یادریا مازندران )وبه کشورهای شمالی همسایگان دریایی خزر به کشورآذربایجان و...وازجنوب تکیه به کوههای البرزو همسایگان جنوبی وجنوب غربی استان اردبیل واستان های جنوب قزوین وزنجان هم مرزمی باشد.ازاینهابگذریم چندمهور راهی زمینی می‌توانیدوا ریداین استان بشوی.
۱__راهی اصلی به این استان از تهران به استان قزوین وبه اولین شهرستان گیلان رودبارواولین شهرلوشان این استان ازهمین شهرازهمین کناره رودبنام سفیدرودازهمین رودخانه زیباوقشنگ به شهرمنجیل وبعدبه شهرستان رودباردر جوارهمین رودخانه هم ساحل قشنگی داردوآب هوایخوب بایک استراحت کوتا تابه امامزاده هاشم ودرجواراین مامزاده منطقه زیباوجایی استراحت خوش آب هوابه شهرستان رشت مرکزاستان گیلان واریدمیشوید.؟!؟:
۲__دومین راه اصلی پررفت آمدهای ماشین بعدازراه قزوین به گیلان جاده شاهی پرتردد جاده مازندران جاده شرقی گیلان به‌حساب میایدوازتهران به چالوس به تنکابن رامسروبه اولین شهرستان شرقی گیلان رودسروالین شهرشرقی هم مرزگیلان و مازندران به شهرقشنگزیباچابکسروارید شرق گیلان میشوید..

۳__راهی سوم ازاستان اردبیل به این استان ازجاده سرسبزوخوش آب هواوپرپیچ خم‌های جاده حیران وبعدازشهرستان اردبیل به شهرستان نمين جاده حیران به شهرستان آستاراوواریداستان گیلان میشوید. این جاده مانندجاده مازندران جاده کناره گفته می‌شودیعنی نزدیک به ساحل دریا تا(بندرپهلویسابق)بندر زیباانزلی ازسمت راست ازدامنه کوهای زیباسرسبزوسمت چپ باچندصدمتر فاصله باساحل دریااین جاده قشنگ دیدنی ازاینجاده تابندرانزلی واریدمرکز گیلان میشوید.وازاینجاده های ماشین رو
بگذریم جاده دیگری هم داریم که کمتر از جاده حیران و...ونیست وشایدهمزیباتر وقشنگترسرسبزتردرفصل بهاروتابستان چراگاه چهارپایان ودامهای منطقه می باشدازآن نبایدبه سادگی گذشت بایددید واز (این مسیر دیدنی هطمئن بایددیدبه سادگی ازاونگذریم)واین مسیر دیدنی رااز شهرستان اردبیل به خلخال به اسالم خوایدرسید.وبعدازخلخال دشت زیبا مابین این دوشهرخلخال واسالم قراردارد وبعدازاین دشت پرازگل گیاه سرسبز زیبا این منطقه ازجاده سرازیربه شهراسالم وبعدبه جاده اصلی استاراومرکزگیلان واریداین شهر های گیلان میشوید.بعدازجادههای زمینی بگذریم بادوتامسیر هوایی به این استان برای تفریح بیاید یک مسیرهایی ازتهران که حد عقل هروزیک پروازبرای این استان مرکزگیلان داردواریدرشت میشوید.؟!دوم مسیرازشهرستان رامسر به رشت به این استان واریدمیشوید.راه دیگر هم است آن هم راه دریایی است.؟باکشتی های مسافرتی وتجارت واریدبندر ( پهلوی سابق )یابندرزیبا انزلی تازگی ها بندرآزاداعلام کرده انداین بندررادوچندان پررونق ترین بازاروتفریح را انجام‌داده اند. وازاین شهرستان به شهر های کوچک و بز رگ این استان وروستاهاوکوه هازیبا رودخانه های پرآب دل انگیزترین برای گردشگران گردشگری ودیدنی هادیدن فرماید.؟!البته درزمان های خیلی دورو قدیم زمان کیاهاگیلان رابه دوقسمت تقسیم شده بوده است که توسط رود خانه سفیدرودسمت چپ وسمت راست یاشرق گیلان وغرب گیلان دردیم که فرمانروایان دوقسمت باهم فرق میکردهرطرف یک فرمانروایی می‌کرد.؟!مثلاغرب زیرنظرفرمانروایی فومن بود. فرمانروائی شرق هم یک دیگرازکیاهابودن این وررودخانه بنام بیه پیش آن وررودبیه پس به زبان محلی‌ها ،بیه=یعنی بیا__به ساحل رودخانه سفیدرودگفته می‌شود. که ساحل رودویابهتر بگویم که سفیدروداین استان رابه دوقسمت تقسیم می‌کندکه به این نام بیه پیش وبیه پس. ۱_( یا
روپیش وروپس واین ورود ویاآن ور رود به زبان محلی)بیه پیش وبیه پس+ ای طرف واوطرف رودودرقدیم این رودخانه این استان رابه دوقسمت تقسیم کرده بود وبرای اینکه (من مو"لف)بتوانم این نوشته خودم ادامه بدم اولبایدمشخص کنم.طبق سرلوحه ومسیرنوشته هارا در نظرگرفته باشیم،بایدمولف این استان را به سه تقسیم کنیم یابه سه منطقه زبان ی اصلی ویابه سه زبان منطقه ای تقسیم کردم برای این که منطقه شرقی استان منظور نوشتن ماست بایدمشخص بشود.؟!منطقه غرب ویاغرب استان ترک زبان؟! ومنطقه مرکزی یارشتی گیلکی زبان ومنطقه گیلکی گالشی این هم بعث اصلی ماست برای خودشان جداگانه بعث داردوامروز اینجانب(مو"لف)به سه زبان تقسیم کردم چون منظورم درنوشتن این کتاب را به حدجدی برسانم اول باید منطقه راومشخص کنم
رسم واداب وفرهنگ شرق گیلان ازسفیدرود تاپلورود یااین وربیه پیشه این قسمت یامنطقه گیلان رابه سه زبان مثلامنطقه مرکزی شامل می‌شود(رشتی زبان یازبانرشتی این منطقه نامبرده میشودازگفتار ولهجه ها تقریباباهم میخورد.رشت،بندرانزلی، فومن،صومعه سرا،شفت،سنگر، کوچصفهان،ورضوانشهر،همینطورشهرهای کوچک وبزرگ منطقه مانندلشت نشا وخمام ودیگرشهرهای کوچک بزرگ ودیگرشهرهای این منطقه رشتی زبانگفته می‌شود ولی رشتی زبان هااینها متقیدا گیلکی اصلی مال اینهاتکلم می‌کننداست .؟!شهرهای زیرغرب استان شامل میشود:آستارا، تالش،ماسوله، ماسال، وشهرهایکوچک وبزرگ نام برده شده یا حتی نشده راجز ازاین منطقه غرب استان قراردارندهمگی ترک زبان و جزتالش ترک تات ورشتی تکلم می‌کنند.، ترکهای این منطقه پنجاه درصدمنطقه غرب ترکی ورشتی تکلم می‌کنند.اماتالشی هادرمنطه مانندکردهاولرهامهاجرهستند.گفته شده که تالشهاازنژادترک میباشند.: اجدادانها ازسپاهیانی بوده‌اند-۲"-_که چنگیزخان به ایران فرستاده بوده ولی آن زمان ساکین تالش هستند(دراین شهراسکان کرده اندوتجمعی زندگی میکنند)تات وترک زبان میباشند.گیلکی رشتی بلدن واین منطقه جزترکهاغرب گیلان هستندویاترک رشت گفته می‌شود.؟! البته درگیلان
فقط ترک زبان زندگی نمیکندبلکه زبان های دیگرهم هستن زندگی میکنند.مانند کردها، ولرها،دراین استان زندگی مکنند.؟!ترک و،کرد،و،لر، دراین استان زندگی می کنند مولف برای مشخص کردن منطقه وزبان شرق گیلان گیلکی مربوط به این نویشته های من می‌باشد. برای همین تفکیک وجدا سازی بایدکرد. ،(البته کمی مشکیل شده است)برای همین توضیحات زیادی بایدداد شود تابتوانیم به نتیجه برسیم وخوانندگان محترم این کتاب رادرپیش رودارنددرحال مطالعه هستندبدانندچرااین تفکیک وجداسازی توضیحات زیادداد ام برای چه بود.وبهترین راه این جداسازی قسمت شرق‌ گیلان یاغرب ویامرکزی زبان آنهاونام بردن شودشهرهای منطقه بوده.( و چندجمله ازکردهاولرهای این منطقه به عرضخوانندگان برسانم که کردهاولرها در زمان حکامان وقت به دلیل های آن زمان بلاجبارآنان راازسرزمین مادری به شهرهای دیگرکشورفرستاده شده اندوازقضایکی ازآن شهرستان ها گیلان وشهرهای کوچک وبزرگ این استان بودکه پراکنده شده اند. به این شهرهاشامل میشود.لوشان،منجیل،جیرنده، رودبار، عمارلو،دیلمان،املش،لنگرود،سیاهکل،وشهر های دیگراین استان پراکنده هستند .خودآنهاازچندتیره یااستان هاهستندو

اینهادرمنطقه شرق استان زندگی میکنند ولی جز ی این نویشته مانمیاد.و،البته با چندتا کردصحبت کردم راضی نبودن باما همکاری درنوشتن این کتاب کمک کنند، ازنظر ،مولف،زبان هم کردهای خودشان چندگروه هستندکردهای شرق وکردهاغرب یعنی منظورمن کردهاشرق وغرب کردهاقوچان و امام قلی ،وکردها کرمانشاه وسنندج میباشدباهم فرق دارندهم ازنظرلهجه حرفی وهم ازنظر عقیده‌ها فرق دارندباماهمکاری نکردن؟!

چگینی ها،مقدم ،ی،هاویاشاقلانی ها وغیاثوندی ها وهمینطورکاکاوندهاو...ولرهاهم چند
گروه‌هستند.ماننددرویشوندهاورشوندهاو...واین نام برده هاونام نبرده هادراین استان زندگی می‌کنند.جزوه مهاجرندو درگفتارونوشته های ماربطی نداردو نمی شود.(مو"لف)برای کارهاونوشته های رسم واداب مراسم هاانهابه فرق ندارند وحتی بامردم شمال فرقی نداشته ندارند.ولی ازنظر نویسنده تکلم کردن زبان آنهامانند مردم شرق فرق دارند .؟شایدچنددرصد رسم هابارسماهای این منطقه فرق داشته باشد.؟ولی جزئ ازمردم ،ومردم این منطقه زندگی میکنندجزجمیعیت گیلان به حساب می‌آیند.مردم آنهاراازخودشان می‌دانند.ودوست دارنددرعروسی هاومراسم هایکدیگرشرکت ودرمعاشرت زندگی رفت آمدهاباهم دارند)؟! برای همین اول بایدتفکیک زبان یامنطقه انجام داده ومشخص شود.بعدطبقه گفتارهای عامیانه مردم این منطقه ؟!ومردم این منطقه معتقدن که اصل گیلکی این متنطقه است .منطقه یه مرکزی زبان رشتی است. رشتی ها معتقدن که گیلکی اصل منطقه مرکزی است شرقی گالشاند :منطقه شرق معتقدن گیلکی اصلی این منطقه است:جلگه نشینان معتقدن اینها گیلکند گالشی ها.منطقه کوه نشین ها هستن (.قضاوت برعهده خوانندگان) در تحقیقاتم. بامردم صحبت میکردیم عامیانه میگفتن ازلوشان تاگرگان رشتی می نامندواز۸۰درصدمردم ونام برده بالا منطقه رشتی نام می برند:؟!البته،مولف، معتقدن که زبان شرق گیلان لهجه انهاگیلکی گالشی است:؟!این منطقه یعنی شرق گیلان که شامل می شو د . ( شهرهای زیرمنطقه شرق گیلان مباشد)
آستانه اشرفیه ،املش ،رودسر، رودبار، سیاهکل، لاهیجان،لنگرود،شهرهای کوچک ،وبزرگ،جزواین شهرستان هامی باشندماننددیلمان ،دستک رودبنه،کومله،شلمان،کلاچای،چابکسر، رانکو،کیاشهر، رحیم اباد، وشهرهای دیگر جز حومه وزیرنظراین شهرستان هااست:
(حرف هاوزبان مردم شرق گیلان )
درحال حاضرزبان اصلی مردم قدیم شرق گیلان بمرورزمان ازبین رفته یادارد میرودبرگشته به فارسی بهترگفته شود.نیم فارسی است.حتی بچه های روستاهشتاد درصدای بچه هابه فارسی تکلم می‌کنند.حرفهاآن هابالهجه گیلکی فارسی صحبت می‌کنندیافارسی گیلکی یابرعکس گیلکی فارسی است .؟!پدر ومادرهاشان با بچه هابه قول خودشان گیلکی صحبت میکنندیافارسی است یانمیی ازگیلکی ویا نمی دیگرفارسی یافارسی برعکس شده بالهجه محلی گیلکی وگیلکی فارسی به هرحال گیلکی قدیم دیگردرآن نیست.چطور گفته باشیم این دوتازبان بیشترمخلوط شده به گیلکی فارسی شایدنصف گیلکی ونصف دیگرفارسی مختلط شده ازاین دوزبان است.؟(استان گیلان ازاین شراط تقسیم سه منطقه زبانی بگذریم.به سه منطقه آب هوایی شکل قیافه تقسیم میشود.مثلاقسمت جلگه ی ودشت مسطح ازساحل دریاتادامنه کوه ها این قسمت جلگه پنجاه درصد این منطقه عمده زمین هاومحصولشان برنج وبرنج کاری است.چون آب هوای این منطقه رطوبتی ونمور نمناک ومرطوب است،در این منطقه بهترین مرغوبترین برنج داراست وسی درصدچای اگردرجهان اول نباشددوم هم نیست ومرکبات خوب بیست درصدسیفیجات وجالیز وکارهای دیگر است بجزخانه مسکونی بجز خوراک خودشان مازادخودشان رابرای فروش به بازار وشهرهفتگی برده میشود.محصول برنج خوراک اصلی مردم این منطقه گیلان است مازادبر خوراک به بازاربرای فروش می‌برند.خوردن برنج این منطقه درروز دووعده درقدیم روزی سه وعده حتی غذایی عصرانه برنج میخورند. قسمت جلگه شمال ایران حاصلخیزترین منطقه ایران ازنظرفراوانی ازهمه نوع فراوان است.بعدازبرنج سیفیجا ت ومحصولات خوراکی خودشان دارا است.درابن منطقه دردم( کج) کرم ابرشیم وچهارپایان مانندگاوو اسب هم نگهداری میکردن .(قسمت دوم بعداز جلگه کوهپایه شروع میشود) یعنی ازکوه پایه وگوه های کم ارتفاع تا ارتفاعات هاکه دراین قسمت عمده کشت چای میباش،چای دومین محصول درامدمردم شرق گیلان قسمت کوه پایه وکوه نشینان حتی جلگه نشینان هم دراین قسمت باغهای چای دارند وآب هوایی این منطقه دامنه کوه وکوه پایه های مراتع جنگل سرسبزییلاقات کوه کم‌ارتفاع شمال مناطق زیباگیلان مرطوب ترین قسمت استان و چهل تاپنجاه درصدسال باران می باشد.،چون ارتفاعات کوه هاازجلگه زیاداست رطوبت کم تراست واز نظرعنصراقلیمی دیگری که گیلان رامیان استان های دیگر گشور شاخص وبرجسته می سازاد رطوبت نسبتن کم است،این قسمت گیلان معتدل میباشد. از نظر جغرافیای طبیعتی واقعیتی استان معتدل بوده ارتفاعات کوههای البرزمانند یک سد کوهستانی ازانتقال رطوبت دریاخزربه سمت فلات داخلی میباشد ،این کوههاازنظررطوبت ونیم رطوبت ازکوهپایه تاارتفاعات بالا دراین قسمت باغهای چای ومحصولات دیگرمانندچای مرکبات و درختان میوه وجنگل بااین آب‌وهوایی بارانی ورطوبت نیم رطوبت بسیار شادترند ومردم بااین آب هوایی مناطق زندگی میکنندواین قسمت ازکوه پایه تاارتفاعات بالاکوههاتا۱۲۰۰کیلومتر چنگل بوده وهست وازآن به بالا جزوقسمت سوم آب هوایی میباشد .چون سردسیراست جزمنطقه سوم است )، ،،ازنطرمو"لف،،
(منطقه سوم آب هوایی) ازاین درمنطقه بگذریم ویاجداشویم به منطقه سردسیری بودن به بالا یاارتفاعات خیلی بالاکوههای خیلی بلندمی باشد وخیلی سرداست منطقه درخت نمی رویدفقط مراتع میباشد البته مردم چندین سال اخیر درخت فندوق کاشتن این قسمت سردچمن مراتع برای دام وپرورش دام ودام داریددر قدیم زیاد بود.، (بیه پیش ویاروپیش ) ازسفیدرودتااستراباد(شهرقدیم گرگان است )مربوط به دوران های تاریخی پیش ازاسلام است ودیگران بافت قدیم شهرگرگان قدیم استرابادواقع شده واین اثردرتایخ۲۴شهریور۱۳۱۰یاشماره ثبت۴۱ گرگان بجای استرابادصحراامروزه،؟!شرق گیلان تاچابکسر است جزبعث ما است ،،مو"لف،ازسفیدرودتاپلورودیعنی تا چابکسرمی باشد ،که اول نام برده ام.کل بیه پیشه جز بعث ما نیست. ،بعث مامنطقه زبانی شرق سابقا"جزبیه پیش بوده.،وانهای که امروزازبیه پیش کنده شدانددیگردراین مورد بعث نداریم. ،،والبته شهرهای لوشان، منجیل، رودبار بخش های تابه این شهرهاروستا هاهستن محصول این منطقه زیتون است اززیتون برای امرمعاش زندگی خودشان پیش می برند.زیتون راروغن وصابون میگیرندوصابون زیتون وروغن زیتون بهترین روغن وصابون اگر درجهان نباشد ولی درایران است؟!امرمعاش زندگی خودشان راپیش می‌برند. ومنطقه عمالو، رحمت اباد،دراین منطقه مهاجر کرد ،ولر،زیادن ومنطقه هادیگرهمچنین قبلاهم نامبرده سکونت گزیدن این قبایلی بودن دراینجاقبایل متعددی تقسیم وبخشده اند که عبارتندازقبایله کرانلو،دردیارخانی.،استاجانلو درپیرکوه، و بیشانلو درجیرنده،شامخانلودرخرگام، ِانبووجمخانلودرمنجیل،ثروت عمده این منطقه گوسفندوسایرچهارپایان است که اهالی آنجاتعدادزیادی ازاین حیوانات را مالکوویچ وازآنهامحصولات دامی فراوانی مانندکره، پنیر،روغن،تهیه می‌کنند دامنه کوههاگندم ،جو، کنف،کنجد،بقولات وغله تهیه می‌شود.، ودرباغهاانگور و انجیربه دست می ایدچوب این ناحیه مانند حمل ابادبه مصرف تهیه" زغال ساکنان دشت‌های مجاورقزوین می رسد.(رحمت ابادمردم این منطقه وساکنان آماده زیادی ازکردهاقلی اللهی میباشد وبازبان گیلکی صحبت میکنندولی کم،جمعیت عمارلوازکردوترک تشکیل شده است.کرد هاتعلق به قبیله رشوند شاخه ای ازایل بزرگ(ببهbebe‌)سلیمانیه" عثمانی میباشند؟بوسیله"شاه عباس اول صفوی به این منطقه کوچانده شده اند این کردها بیشتر درناحیه سندس،علی اباد،کلایه،دیورودزندگی میکنندودوقبیله پیراصلی ،و(کرخانلو karxanlu)قسیم می‌شوند، ملکونقه"۷-' ۷۷ _۱۲۷۶ هجری۱۸۵۹ این‌قبیل رابا نامهای( دوهانلوdvhanlu) ولی لو ، وچمن لو،یادنموده است .،امااشخاص که درباره آن دوقبیله دیگر نایب الحکومه بوده اند.آنهاازسایرقبایل ذکری به میان نیورده اند( کاپیتانمکنزی)می نویسد:،درطول فصل سرماکردهادردهکده ای به نام سندس باقی می‌مانند ویاد حوالی این منطقه درسواحل شیبدار وزیبائیکه ازدهکده به مزارع محدود شدهوتقریبا" درمقابل رستم ابادقرارگرفته بر سرمی برند. این مردم معمولاعادت دارندکه بااغنام احشام۸-' خودفصولگرم رادرارتفاعات به بسرمیبرند کسانی که نمی توانند ییلاق بروند وگوسفند وسایر آمدهای خودرا به گالشها یاچوپانهامی سپارندتا ازآنهانگهداری کنند وشغل عمد"ه اهالی این منطقه کشاورزی است.برنخ وگندم سفید راانجام بعمل می .آید،پرورش درخت زیتون وهمچنین توت برای تربیت کرم ابریشم دراین سرزمین مرسوم است.زیتون رابه مصرف روغن کشی وصابون سازی می‌رسانند. این منطقه رحمت اباد هم دارای دام میباشد؟! (منطقه دیلمان) اسمی ازدیلمان به زبان آورده می‌شود.به یادداشت و دلیران آن منطقه می‌افتم.دیلمان واشکورات آن خط رس راندمان قوی وتجارت ودلیروزحمت کش دیلمان۹'-مشتق ازدیلم است.دیلم نام طایفه ای است که درحاشیه کوهستانی مشرق سفیدرودزندگی می کردن ومانند وسعت این ناحیه هرگزتابیش ازیک منزلی مغرب ناحیه کلار(kelar) در مازندران نبوده است .اما زمانی که فرمانروایان دیلم طبرستان رااشغال کردند مخصوصا"درزمان قدرت آل بویه ودراوج اقتدارآنهابنظرمی رسیدکه این نام به تمام نواحی کوهستانی ازشمیران درطارم تادشت گرگان اطلاق میشده است. (موقعیت وحدود)دیلمان امروزه شامل منطقه کوچک سیاهکل دردشت ودیگران درنواحی کوهستانی است .دیلمان محدودیت ازشمال به ییلاق رانکوه یعنی به سمام(،somam)واشکور(E"skavar )
وازجنوب به عمارلووازمغرب به رحمت اباد.حداکثرطول آن از شمال به جنوب۳۷ کیلومتر پهنای الشرق به مغرب۲۳کیلو متراست.علاوه براین ییلاقها قشلاقی آن درمنطقه ای کوهستانی منجربه پهنای
۵ / ۲۵کیلومتردیده مشود: دیلمان اگردراین قسمت کوهستانی که آب‌های آن به‌طرف دریای خزرجریان می یابدقرار نمی داشت بایستی به طوریقین بعنوان بخش از فلات ایران منظورمیگردید. آب و هوای آن درزمستان سرددر تابستان معتدل است.خانه های آنهامانندخانه های نواحی مرکزی ایران دارای بام‌های مسطح وپوش بیشتربامهای آن ازلته می باش .محصول این منطقه گندم، جو، ارزن،وعدس،ولوبیا، وگردو وهمراه با،دام داری هستند.دراین منطقه دارامراتع زیادی است .چو ن در این ناحیه قواصل سال هواسرداست درارتفاعات بالاکه قبلا هم گفتم وازجلگه هاهم تعریف کردم که ازساحل دریاخزرتاپایه کوه ازدامنه کوه تاارتفاعات۱۲۰۰متری جنگل وجوددارد ودرارتفاعات بالاتره علت سردی هوادراین قسمت چمن زارو مراتع زیاد است گله دار دراین ناحیه زیاداست (خوچکو۱۰'-)می گوید درناحیه"دیلمان جیوه به دست آورده‌اند. ولی دربازدید که خودازمحل به عمل آوردم.این امرتا"یید نشد.درنزدیکی منجیل چشمه"آب گرمی است که درآن آهن وجوددارد.دررحمت آبادودره"رودبار نیزتعدادی ازاین چشمه هادیده می‌شود.درآق اولر( Agevlar) گرگانرود چشمه آب گرمی است .که درآن گوگرد وجوددارد .این نوسنده درجایی دیگر۱۱'-ازمعدن جیوه ای درمنطقه یادکرده است))مرکزدیلمان دهکده ای به همین نام که در دامنه شمال سلسله کوههای که بین گیلان ودره"شاهرود کشیده شده است قرارداردودارای۳۰۰خانه است.بازارآن درحدودسی دکان دارد. مسجدی تازه ساز و درخت چناربزرگی که قدمت آنراچهارقرن می‌دانند درآنجاد یده می‌شود.این دهکده روی مسکن قدیمی طایفه ای بناکردیده درآنجاعالبا"آجروسنگهائی که روی آنجا حجاری شده است وزینت آلات اززیرخاک به دست می آورند.خرابه های هفت حمام درآنجادیده شده،وآجرهاراهنگام ساختن مسجدتازه پیدانموده اند درسال۸۶۷ ه ۱۴۶۲میلادی)میرزاعلی دردیلمان بناهای ساخت وطرح ایجادباغی راریخت دیلمان درسال۹۰۹(۴_۱۳۵۰۳ میلادی)بوسله"امیرحسام الدین فومنی ویران شد.تردیدی نیست.که(بیلمان Beylaman )که بوسیله"جغرافیون عرب نام برده شده ودرچهارمنزلی هوسم ودرهمین فاصله ازدولاب قرارگرفته اشتباهی است که درتوصیف دیلمان بکار رفته است.ازدیلمیهادرکتاب والمسالک والممالک به عنوان مردی(نحیف وسبکسر وناپاک)یادشده وحاشیه هم ساکنان آنجا که بیشترازقزوین آمده اند دردانی هستندکه صاحب تیول می باشند .،اعقاب دیلمیان قدیمی جزدرقرا" (کلارده،kalardeh )وچوسل(çosal)دیده نمی‌شود.زندگی آنهاتابستانهادرکلاچ خانه (kalaçxani )وزمستانهادردشت می گذراد. مردم دهکده های دیلمان رادیلمیهاتشکیل می‌دادند.ولی آنها زمین‌های خودر ا و فروختندودربه فجان ساکن شدند.در نیمه" اول قرن اخیرمحمدرضاخان عده" زیادی اززندانیان رابه دیلمان آورد،وآنهادر آنجاتشکیل زندگی دادن چهارطایفه" طالش، جهانگیری،واشکوری را دادند،کردهای عمارلودردیاجان،ودهکده های کولک ، کوچی،گنج باغ،قیس آباد زردرود ، (توگامtokam)تنگرود،وعین شیخ، سکونت دارند.این کردها سابقا" نیمه چادرنشین بودندوتابستانها در کوهستان توراریعنی جائی که گله ها گوسفندهای خودرابه چراوامی داشتند زیرچادرهای سیاه به سرمیبردند. مالیات هافوق العاده زیادوبرداشت محصول باروشی نادرست که پی درپی انجام میگیرد،آنهارا ازپا درآوررد،به‌طوری که ناچارشدنددست ازگله های خودبشویند وبه صورت ساکنان همیشگی این منطقه درآیند. درحدودپانزده۱۱'-سال است که صوفیها ازعمارلوآمده اند.ازتاریخ دیلمان اطلاعات کم دردست است؟! -

((تعریف ازسرزمین گیلان۲))
گیلان سرزمین سرسبزوزیباقشنگ ودل انگیزمیباشد.اگراول شروع نوشتن تعریف کردیم باید بگویم که شایدازاین بیشتر یعریف دارد.خیلی بیشتروزیباتر از گفتهاونویشتهای مااست فقط بایددید؟!اگر‌هرچه در باره این استان بگویم ویابنویسیم .هر چندکه کتاب‌های متحدیدی درباره این استان ازتاریخ وحکمت هاودلیران نویشته اند وبازبنویسند.وچه ازتاریخ وچه درباره جاضبه هابازجادارد؟!خیلی کتابهادرباره گیلان نوشته اندبیشترنویسندگان که کتاب درباره تاریخ گیلان نوشتند؟ .از رسم و اداب وفرهنگ این استان ننوشتند.اگردرنوشتهاآورده اند کم جزئ نوشتند وتوضیح آن چندانی دل چسب نیست .؟لذاازرسم ومرسومات توضیحاتی آنچنانی ندادن ونداده اند. بخصوص کارهای درزمان قدیم درزمینه مردم ومردان زحمتکش که امروزه برای خیلی هاسوال است چرا مردهاهمیشه توقهوه خانه هانشسته اند.آنچه باچشم می‌بینند ازیکدیگر ومردم میپرسندمردان اینجاها بیشترروزهاسال راتوقهوخانه هانشسته اند وروزرا می گذرانند.همیشه درحال نوشیدن چای وکشیدن سیگارمیباشند روزرا به شب میرسانندوزنهاسرکارکشت کشاورزی درحال کارهستند.؟مردها بیکار ((اولامردهاکارخودشان یعنی کارمردانه کاری روی زمین تمام کرده اند.بعدازآن تحویل زنهاو نشاکاری کار زنهاست و مردهاکمک می‌کنند.هرکی در روزنوبت نشاءخودشان کمک وکارانجام میدهند.؟درآن روزنشاءدارندمردهابرای تقسیم،،تم یاتوم،،توم،،دکونی۱۲'-،،به کمک زنها سرزمین می‌روند.یابرای آب یاری که دارند سرزمین می‌روند وگرنه بیکارهستند وشایددرروزچندساعت وقت استراحت وبیکارباشند درهمه جا همین جوری است.هرفرددرروزچندساعت بیکار و استراحت وآن چندساعت بیکاری مردم شمال توقهوه خانه هاجمع میشوندیک استکان چای میخورندویکدیگررامیبینند احوال یکدیگرجویا میشوندوازکارکشاورزی وازکم کسری آب آبیاری به یکدیگرصحبت میکنن یک کمکی به صاحب قهوه‌خانه
می کنند.آنچه که گفته اید یامی گویان نیست چون ازاین استان واستان های دیگرهمجوارجنوب ساحل دریاخزرندیده اید.وآنچنان شناخت از منطقه وکشت کارکشاورزی ندارید.؟،چون خیلی حرفهای به گوشم رسیده وشنیدم وجواب رادادم لذانمیشودجواب همه مردم رایک به یک داد وهمه مردم نمی دانند ویاهمه راجمع کردگفت یاهمه رانمی توانند جوابگو باشند.ونیستند.؟!بااین نوشته یک سیری عزیزان خوانده اند آندسته راجواب میدهندیامیشودگفت درکتاب فلانی جواب سوالهاراداده روجوشود به کتاب فلانی درصفحه فلان کارحل شود.؟!))این هم گفته باشم وبهترگفته باشیم این سوال برای شما پیش میادشمائی که سالی ماهی ازشهرهای دیگردوریانزدیک امده ایدیاهمه سالی چندروزدراین منطقه هستیدازآن زمانی است که مردهابیکار هستند وقت کار زنهاست.؟!،،این قسمت جزرسم وفرهنگ ونوشتن،های مانبوده. لاکن چون چندبارسوال برای من پیش آمده بود نوشتم وازخوانندگان غذاخوری میکنم))

((رسم وکارکشاورزی درشمال))
کشاورزی ازاوایل زمستان شروع میشود.یعنی ازاوایل بهمن ماه شروع میشودتایک ماه بعدازسال نو،زمان نشا ء که تحویل زنهاداده می‌شود.، اگربخواهم کاملترتوضیح بدیم بایدهمه اینها باشدباید برگردیم به قدیم خیلی قدیم به دوران اجدادخودمان چطوروچکارمیکردن .،چون این زمین‌های کشاورزی وغیره که امروزه به دست ما فرزندان درحال حاضراباد میشود.دردوران قدیم به دسته پدرومادرویا مردان وزنان زحمت کش که کشت واباد می‌شود.ازشخم زدن زمین تا نشاءودرو کردن درقدیم توسط این مردان وزنان به دسته اجداد مابادست اباد میشود.،(از اوایل زمستان درآن هوای سرد روزهای بارانی وشایددرروزبرفی برپایه برهنه بدون پاوزاری،بعدهابوت۱۳'-،آمده درزمان قدیم بوت نبود.پایه برهنه میرفتن ،اینجورنبود.وهمین زمینهاامروزه دست فرزندان همانهااست همان زمین‌ ها تاحالاچندباربینه بچه هاتقسیم شده
زمین هاراامروزچندین برابربیشترش کنید.حدعقل دوبرابری زمین به دسته این مردان باگاوهانرویایابوشخم واباد میکردندیعنی چندین هزارم که مساوی است هردوهزارودویست مترمیشود صددرزاگرکسی دوتاسه هزاردرزبرنج کاری برنج برداشت کن این زمین برابر است به بیست تاسی هزارمتر.،البته دراین منطقه ها لاهیجان آستانه اشرفیه سیاهکل غرب لنگرود،درزیادسته ده تا دوازده مشت میباشد یک درزیادسته تا۱۲مترصددرز یک هزارتایک هزاردویست متر مربع میباشد. ودرشرق لنگرود،رودسر، املش،این قسمت هر۲۴قبزه میشودیک مشت هردرز یادسته ۴۴مشت است و هر چهل وچهارمشت یک درز صددرزد و هر دوهزاردویست مترصددرزجمع می کنند. وهرصددرز۲۲۰۰متردرقدیم وحالا هم رواج است گفته میشود۲۴قبزه تنکابنی.این زمینهاراباگاووخیش یک وجب به یک وجب ومورچه بارحرکت میکردن و زمین‌
های راشخم می زدن ببین چندروز وقت می بردتاآن زمینهاراآنهم تازانوتو گل وآبگلالود.لجن کارمی کردن وپس چرا؟!زحمت ها انهاراندیدگرفته ایداین زمین هارابه این راحتی به دست بچه ها ی شان سپر ده نشده چندین باربین فرزندان شان تقسیم شده است .حال باامدن موتور (تیلر ) امده دست مردان
زنان را بسته است. البته بسیارخوبشده است وکاکردن وزحمت کشیدن این دوگروه توان لجن وفرسایشی وزنهاومران زحمت کش را راحت کرده است.کار مردهارا راحترکرده است مردهاراروانه قهوه خانه هاکرده است .لذازامدن ماشین های کشاورزی زمین های که درچندماه یاچندروزبا گاوهایی شخم میزدن حالاباموتورباچند ساعت آن زمین راشخم زده می‌شود اباد می‌شود. یا چندساعت تمام می‌شود. همینطورماشین وتراکتورهای برای درو برنج وحتی برای خرمن کردن هم امده وتازگی هاهم برای نشاءکردن وکارهازنهارا راحت گرده است قبل ازموتورنشاگری بیایدزنهاتابالائی زانوتولجن وآب سرد صبحگایی وازاین صبحگائی هنروزافتاب به افق سرنزده است.زنهاتوآن آب سرد دولا خم شدن کارمی کنندکارهرزن نیست جززن های شمال مردان آن منطقه از ساعت قبل ازهواروشن شود.یعنی (ن"شه" سگ وشال فمنه)۱۴'-،تشخص نمیشوددادوانهاتو زمین خم میشون تاافتاب یک دوره دورقمری ازشرق آسمان تاپشت کوههای غرب این آسمان دور چرخیده ازاین طرف اسمان مانند افق تا ان طرف اسمان رابه حالت قرمزی کم کم به زردیمیرودتا به پشت کو ههاپنهان شود.این زنهاتوزمین لجن زاردرحال کارنشاء کردن هستندخمیده اند؟!

این آفتاب ساعتهای گرم ترین ساعت افتاب برپشت این زنان ومردان زحمت کش میتاب گرمابهاری مانندتنورنانوایی داغ پادرآب لجن گل تادم غرب تاریک شدن این زن ومردهابه خانه برمیگردند؟! آن زمان که شما ازشهرو شهرستانها کوچک بزرگ دور نزدک به این شهرستان هابرای تفریح می‌آمدین ومیبینند مردهاتوقهوه خانه نشسته اند درحال نوشیدن چای کشیدن سیگارند فقط زنهارا سرکارمیبینن . البته حق به آنها بایدداد بقول دوستم ،وآن چه می‌بینند می‌گویند. ؟آن چه دیدشودگفته شود. ؟!)لاکین،این نیست آنهادروقت که کارمردانه دارند انجام می دهند شمانستین تاببینیدچون که شماها شهرهای دیگردورونزدیک برای تفریح به این استان وشهروروستاها می‌آید .تو بیکاری آن بندگان خدا به وقتش کاردارندشایدچندساعت درروز بیکارمی باشنددیدین کارمردهادرزمستان ویکماه بعدازعیداست توآن چندساعت که تو قهوه خانه هادیده اید.بعض وقتها توقهوه خانه جمع میشوندبرای صحبت کردن تقسیم آب ویاسامانی و(اوسوارگیری۱۵'- )آن چه گفته شده یا میشودآن نیست (روش زندگی مردم شمال بخصوص روستایان بادیگر شهرستان وشهرهای دیگرخیلی فرق دارد چون مردمان استان های دیگرانچنان شناختی ازمردمان گیلان ندارندومی خواهندبه همه چیزو کارهای مردم این منطقه سردربیاورندبایدتمام این گتاب. را تااخر بخوانید؟تمام آنهای که ازدیگران شنیدیدچیزی نمی دانند ازکسی دیگر شنیده اند یاتعریف کرده اند این انتقادمی کننده وان کسی که شنیده ولی ندیده اوانتقادکرده بدون تحقیق درموریدشخص یامنطقه بدون رعایت حقوق دیگران انتقادمی کند فقط ازکسی حرف وتعریف بدیاخوب را شنیده است.ازخودش چیزی نمی داندیا نرفته ازآن منطقه ویاان شخص راندیده ولی انتقاد می‌کند.؟!.

)(خیلی ممنون که به نوشته هایم راخواندید))
((تعریف ازگیلان یاشرق گیلان۳)) گیلان سرزمین زیبایهاگیلان رابایددید نه تعریف راقبول کرد.گیلان قسمتی ازاورپا باید به حساب اورداین چنین است.؟!(یعنی ازاروپاکمترنیست ازنظرسرسبزی زیبای وقشنگی آب هواازدره های مرزاستاراحیران تاجنگل های گلستان این خطه یکطرف بایک فاصله کم حتی دردامنه کوه وکوه پایه جنگل درختان انبوسر به فلک کشیده سرسبز واقعین زیبااین نعمت بزرگ راخداوندبه مردم شمال داده است طرف دیگربا چندصدمترفاصله با ساحل دریاخزراین نسیم دریااز داخل دریا قدم زنان بطرف ساحل به سروصورت درساحل دریاروی ماسه ها درحال قدم میزنین این نسیم بادملایم برخوردمی کند برروی سروسینه ازاین آب هوای وزیباکجا خواهیددید مابایدروزی هزاربارشکرگذاراز خداوند بزرگ که این نعمت رابرمردم شمال اعطاکرده است.واین ادمهاارزش چندانی برای شما ارزش قائل نیستن یکسری ازاین آدمهای سودجوازدورترین نقط ایران یاهمسایه گان گشورهای دیگران باچشم خودم دیدم ونمی شود.یک به یک ادمهارا گفت این نعمت هاراازدست ندید.این آدمها ابرو زندگی شماهارامی برنده‌ی فکرمی کنیدکه زمین های خوب خودتون رامی خرندمیبرندفردای مابایدرعیت همین ها می شویم.ماچشم به پولآنهادوختیم .... وانهاارباب ومارعیت نوعی دیگر خواهم شد .تازه ازاباب رعیتی ازادشدیم ؟! گیلان .،ای زمین سرسبززیبامن؟!گیلان تن من جان من.گیلان قشنگ من دلم برخاک خودم؟! گیلان شمال ترین نقطه ایران رادر زیبائی هاوبافاصله مابین دریا وکوه نزدیک ترین ۳الی۳/۵کیلومتر وبیشتر فاصله تادریا حدودا"۵۰کیلومترمی باش وازجنوب به کوههای البرزتکیه زده ومابین این دوقطب زیبایهای جلگه رابه دو چندان زیباتره کرده است.این زیبایی ها را همه جاکشوردرهمه فوصل سال به سر
سبزی این قسمت جنوب دریاخزرندارد ونیست.؟(چون بخارآب دریاتبدیل به ابروبرسینه کوههابرخوردمیکندوبرمی گردد.به دشت وجنگل این ابر باران رامیریزدوهمیشه این منطقه نم ناک وسرسبززیبااست .البته باگفتن وتعریف کردن ونویشتن باورکردنی نیست بایددیداین جمله را چندین بارآورده ام .حتی درزمستان هم باآن برف زیبائی های خودش درمنطقه وداراست.و زمستان برفها برروی شاخه هاسایه روشن می اندازد بازبایددیدتماشاکرتاآن وقت احساس زیبایی هاراحس کرد.بعدقضاوت کرد.؟( البته بیائی های ر بهاریک چیزی دیگر است.این فصل به‌آرامی رامانندشمال بخصوص قسمت جلگه رانمی توانید ببینیدویاپیداکنید که سرسبززیبا دیدنی باشدشمال همه جاسبزاست جزبر سر سنگ و یادرختی کهن سال خشک شده باشدویاشیروانی خانه های دربهاردوماه ازعیدگذشته باشدیعنی درماه دوم بهار می‌گذردزمین‌ های برنج کاری تازمانی که نشاءنشوده. شایدتا قبل ازنشاءکمی اززمینهاسبزنباشد و کمی علف هرزروی زمینهاراپوشانده و سرسبزکرده .بعد ازنشاءکردن منطقه هزاران منظره زیباو قشنگ به منطقه جلوه به وجودمی آورد درهیچ کجای ایران دراین فصل این زیبای نخواندید.مردمان استان شرق گیلان مردمان مهربان مهمان دوست بخصوص مهمانی که ازراه دوردرهر ساعت شبانه روز درخانه این مردمان جلگه ومردمان کوه وارتفاعات کوه نشینان هم بامحبت ومهربان وخون گرم هستن .مهمان نوازومردمانی بسیارساده وزحمت کش درهمه کارها ازکشت و کشاورزی تاگندم ،جو،لوبیا، عدس ،حتی گلگاوزبان با همراه دام داری زنان به همراه مردها بردن گله به‌سمت مراتع برای چراوچراندن این چهارپایان همراهی باگله داری ازصبح تاشب بدنبال گله می‌روند ومیدونداز چراکه برمیگردندبه مهمان از راه برسد چشم وخم به ابر نخواد اوردوبعدازامدن خانه هرچندتاگاو وگوسفندشیرده باشند شیراین چهارپایان رابایدبدوشند.دوشیدن گاوها برعهده زنهااست.فرق هم ندارد ازدوشیدن شیرچه جلگه ی یاکوههاباشداین کار کارزنها انجام می‌دهند.چون گاو هابه زنهاشیربهتروبیشترمیدهند.انجائی که مشخص است ازنظرگاوهاالبته شاید دست زنهابه پستان این حیوانات می خوره یک احساس خوبی میکنندکه هم شیربیشتر وهم بهتروراحترمیدهند.شاید حیوانان می‌دانندکه،این زنهاهمسیلک خودشانندیک احساس خوبی دارند یا چیزی دیگری باشدگاوهابازنهاخوبند.و با آنهامهربان هستن باآنها روابتی خوبی دارندآن چنان بازنها هستن بامردها نیستن به مرداهاشیرنمی دند.اگرهم شیر بدهندبعضی ازگاوهابعدازشیردادن به دسته مردهابعدبایک لگدمی زندان شیر داده رامی ریزد.یک مثال است می‌گویند. (گاوهفت من شیرده هست شیرمی ده بایک لگدشیرمی ریزد)مردهابایدخیلی مواظیبت کنندالبته همه گاوهااین جور نیست که بعدازشیردادن یه لگدبزندبرزد . چون که صاحب شان رامی شناسندلذا برای این حیوانان آب علف می برند صاحب شان راباآنهاانس میگیرندو شناخت دارندنبودن زنها به مردهاهم شیر خوبی به دست می آورند.وزنهای روستانشینان شرق این استان به تنها کارهای خانه دوشیدن شیر نیست درزمان کشاورزی از کشت کارتادام وچراندن این چهارپایان این زن ومردبا هم همدوشند‌.در زمان بیکاری توخانه برای نگهداری ازحیوانان وخانه داری انجام می‌دهند.زنهاومردهاجلگه ازنظر کاری زحمت کشیدن کمتراززنهای و مردها دیگرنیستن زن هاو مردها بعد ازکشاورزی نظیرترین کاری که خیلی سخت است ودم غروب ازسرزمین برمیگردندتازه رسیدندبه خانه‌کارخانه شروع میشود. یعنی دوشیدن گاوها تمیزکردن زیرگاوها
(طویله)چون درفصل بهار وتابستان گاوهارادراین درفصل چهارپایان را ول وراها نمی کنند چون زمینهارانشاءکرداند انها زبان بسته هانمی فهمندوگاوهارامی بندندبه زمین دیگران نروند گاوهاوزیر چهارپایان رسدگی میخواد. وماکیان دانه می خوان .ماکیان ازلانه ازاد میشود به آنهابایدرسید همه باهم جیق داد سر صدامی دهندودر زمان کار وخانه داری همزمان باکارهادیگر ودرزمان بیکاری مشغل حصیربافی بافتنی های دیگرواین بافتنی هازنان کوهستان درهمان حال چوپانی صحراه میروند
وگله داری میکنند همراه بافتنی سرگرم
کاردیگرمی شوند.ازانجایی که فرش ،یا چیزی بنام زیرلویازیرپا ویاحصیری تواتاق وایوان پهن میکردن کاردستی همین زنهاومردان حتی نمد دروقت بیکاری انجام می‌دهند.صبح هاهمین طورکه به گاوها یاگوسفندان چهارپایان اول رسدگی می‌کنند بعدبه جاروزدن خانه رسدگی به ماکیان .الته ماکیان وچهارپایان دراولیت صبح بعداز بیداری در اولیت کاری است بعد به بچه ها کارهاروز مره ای خانه و خانواده شان درقدیم خانه ها زگالی۱۵'- بود یعنی چوبی بودو روی چوب راباگل می پوشانند وهر سال روی این گل راگلکار۱۶'-می کنند زنهاهمیشه سرشان گرم کاربافتنی وشستنی و کشاورزی وخانه داری بوده وهست وهر خانه کمترازپنج شش تا بچه داشتن دارند . وبچه داری می‌کنند.

((رسم وآداب وفرهنگ یک دوره یکساله))
(مردم شرق گیلان ) (درحقیقت آنچه که درنویشتن من یابه سرم زدیاامدبایددرددل کنم تابنوسم که درست است یانه.قبل ازنوشتن خیلی شوق داشتم این جزوه که درپیش رو یاجلوداریدمطالعه می کنیدخیلی دوست داشتم.بابهترین وجزبه جزبه نفع احسن مکتوب کنم ولی تااینجارساندم ونمی دانستم ازکجاشروع کنم چون رسم واداب ومردم منطقه خیلی زیاده هرچه فکر کردم شاید چندین هفته فکر کردم وفکری بجائی نرسیدوخیلی به خودم وضحنم کلنجار فشارآوردم که ازیک جایی این نوشته ام راه شرو ع کنم وخیلی فکرکردم .،ازکجاوچکارکنم چطوری این همه رسم های که توفکرم بودشروع کنم هرچه فکرمیکردم نرسید تعجب کردم که قبل ازشروع کنم یک شوق ذوقی داشتم که آن چه توضحنم بوده است خیلی خوب است این همه فکر این همه شوق چه شود.،بایدازیک جای شروع کنی بنویسی این همه برای خودم رویاها ی درمخم می پروراندم چه شداین همه کتاب هارا خواندی کتابهای گیلان را خوندم هیچ کدام درباره ی گیلان باب دلت نبودحالاوسط راه ماندی پس خودت بنویس آن چه ازدل برمی خیزدبه زبان بیاروازرسم وداب وفرهنگ ازاین مردم شرق گیلان بنویس.؟)تواین فکربودم که ازهر مراسمی راشروع کنم توهمان سال تمام شودازمراسیم تویک سال باشد هرجور و هرفکری کردم شروع کنم دیدم نشودنشدنی است.همه مراسیمهانصفش این ور سال است نصف دیگران آن ور سال تویکسال تمام نمیشود .درنهایت چندماه دست ازنویشتن برداشتم یعنی ول کردم.. ..وکنارگذاشتم. البته.به فکرش بودم ولی چیزی به ضحنم نرسیده که مراسمی باشد که شروع وپایان تو یکسال تمام شود.وقت به این جزوه نگاه میکردم،به‌ خودم می گفتم پس چه شود نوشتنت تمام شد فکرت ؟فکرکردی همینطوریه توبایدازیک جایی شروع کنی حالاازهرکجاباشدبایدشروع کنی بااین چندماه گذشت به خودم گفتم تو باید قوی باشی .به این فکر افتادم که ازمراسیمهای بزرگ طولانی هاشروع کنم فرق هم نمی کردمانندازکجاباشدکشاورزی ازشخم زدن زمین‌ها تاسفیدکردن برنج یا تمام گرفتاری ها این یک سال را از ریز ترین جزیات این منطقه راخواهم نویشت.یازنحواسی و چیزی به ضحنم جزاین دوتا نرسیده چون شغلم وکارم آرایشگری بود. دوست نداشتم ازکسی بپرسم که متوجه شودکه من دارم کتابی درباره گیلان آنهم شرق گیلان می نویسم وآنهم رسم واداب وفرهنگ مردم فکرمی کردم.اگراز مردم راهنمای میخواستم شایدجوردیگرفکرمیکردن مردم منطقه یکجوردیگرفکردن اخرش ازکسی پرسیدم گفت ول کن بابا یکدست دو هندوانه به کارت بچسب به همین کارول کن چه کدی می ما
ضحنم مشغول بودچاره کار دفتربستم گذاشتم روی میزکارم جلو چشم بود گاه‌گاهی دستم خالی می‌شود بیکارمی شدم یک نگاه به این جزوه می انداختم بازدفترمی بستم تابه فکرم چیزی برسدچندماهی ازنوشتن اولیه گذشت ودیگرازآنچه که دوست داشتم ازآن ذوق افتادم حس ازضحنم پرید رفت دیگرنامید شدم.تااین که یک شب حدودا"ساعتهای یک دوشب بودتو رخت خواب درازکشیده بودم خوابم نمی برد فکرم ضحنم مشغول نوشته‌ هایم بودبرای خودم حرف میزدم آخر باید چه کنی پس بااین همه حرفهادوست داشتم من بنویسم خیلی دوسداشتم ودوستدارم زحمتهای این مردم که می کشندزحمت کشیده آند جایی یاداشت ونویشته شود.پس این
مردم زحمت میکشندتو کتابها تعریف میکنندآن زحمت هاچه پس چراالان نه الان چندماه قلم روی کاغذ نبردی کنار گذاشتی باید چکارکنی با این منم منم میکردی الان وقته شه دوست دارم حرفهای دلم همان حرفهای دل مردم کارهامردم این منطقه است.زحمت های مردم وکارها مردم پس چراجازدی باآن روی من من میکردی همین بودی این جوری می خواستی بنویسی این جوری بودآن شب خیلی شبی بدی بودبرای خوابم تاچند ساعت باخودم کلنجاررفتم باخودم حرف میزدم بیداربودم بعد از کفتگی خستگی خوابم برد.صبح ازخواب بیدارشدم دیدم خانمم حالش خوب نیست تادکترو بروم بیارم دوروزشدسرکرم مریضی خانمم شدم درگیرخانمم شدم یادم رفت قبلا گفتم شغل اصلی‌من آرایشگری است نوشتنی هم میکردم وگاهگاهی هوص میکردم کاردستی مانند معرق ومنبت بعضی وقتهاسوزن دوزی هم میکردم البته.حالا گفتم که منبت ومعرق یا سوزن دوزی نزدیک به بیست تاتابلو وکار دستی خودم توخانه دارم وبرای هرفرزند یک تابلو یادگاری دادم همینطورکه بیشترین وقت بیکاری بعدازهمشیه خودم وسر گرم مشغول ی کاری میکردم هیچ وقت بیکار نبودم هرجوری بود مشغول می‌ کردم.؟!بازیک وقت چیزی پیش می‌آمد مربوط به کارم شغلم بود بعداز آرایشگری به آن می رسیدم مانندسشوار مثلان موتورسوار میسوخت کولکتورموتورسشواریا منلیکس خانه می سوخت خودم می پیچیدم وساعت بیکاری نداشتم همیشه برای خودم وسرم مشغول وسرگرم میکردم دوتاکار همیشه زیرسر دائمی داشتم ویکی شغول اصلی،آرایشگری بود دومی نویشتنی.،تااینجانویشتم بایدیک چیزهای دیگربنویسم گفتم دوتاکارهمیشه زیرسر داشتم دومی نویشتن بود من از سال۱۳۵۴تااین که داریدمی خوانید نزدیک به دوهزار از۴۰شاعران بزرگ ونوپا وشعرنوجمع آوری کردم خیلی شعرخوب سه داستان رومان یکی ازداستان را فیلم نامه کردم باکمک ورهنمایی استاد بزرگوارم معلم اقا محمدنیا ؟دوتافیلم نامه بلند دوتا کوتا یکی ازشعرپروین اتصامی را فیلم نامه کردم.و حال زندگی نامه ازبچه گی تاسال ۱۳۹۹را ونوشتم وبااین کتاب، رسم واداب وفرهنگ شرق گیلان،درسه جلددردست دارم این کتاب دردست پیش رو است درسیصدصفحه وجلددوم ۸۰۰ضرب المثل گیلکی به فارسی درکجا بکار میرود است وجلد سوم بیش از۲۵۰۰جمله وکلمه گیلکی به فارسی این منطقه دردست است آماده )؟! درنهایت این تصمیم گرفتم از رفتن.،( زن خواسی)(خواستگاری)گفتم این شروع خوبیه بهترین است .چون بعدازدروکردن برنج سفیدکردن مردم شمال دست به کار می‌شوند بچه های دم بخت رسیدن سرسامان بدهند. بهترین است از همینجا شروع کنم؟این سرمشق نویشتن خودم قراردادم دست بکار شود باقی ازآرزوهای تودلم داشتم میخواستم بنویسم شروع کردم این مراسم برای ابتداشروع نویشتن خوب است ازروز،زن خواسی،. بعدازچندماه کلنجار رفتن،( ازرفتن زن خواسی،۱'- یاخواستگاری تاعروسی)
( قسمت ۱)...مردم شرق گیلان یابهتر گفته شود که مردم این منطقه جلگه ی بیشترجشنها بخصوص جنش عروسی درفصل آخرپاییز وازاوایل زمستان گرفته می‌شود.چون دراین ماههامردم بیشترین بیکاری هارادراین فصل دارندوماههای است که جلگه ی هادراین فصل برای بچه های دم بخت راسرانجام بدهندیعنی، ،زنخواسی،خواستگاری وانهای که جوان دم بخت دارندویاجوانی درسال گذشته نامزدوعقد کرده باشد امسال دراین فصل عروسی میگیرند.ومردمان کوه نشینان برعکس جلگه ی هاهستن در آخرهای
تابستان جشن عروسی هارا برپامیکنند یعنی بعداز درو گندم وجو چون ازاوایل پاییز باراندگی است. برای زن خواسی زیاد به فصل یاوقت که چه وقت باشدنگاه نمی‌کنند. چون درزمستان هم برای زن خواسی یاخواستگاری،میروند ولی عروسی هادراین منطقه بیشترین در آخرهای تابستان بعدازدرو گندم وجو وچیدن لوبیا عدس گلگاوزبان به فروش میرسدوتمام میشودعروسی هاشروع میشودچون تاقبل ازباراندگ دراین منطقه شروع شودهرکی جوان دم بخت دارند.این به‌سر سامان برساند البته قبلا درنظرداشته ودارند دراین فصل هرکی محصول رافروخته به پول تبدیل کرده پول دارشوده اندهمه همینطوراست. محصولات رابه فروش رسانند جیب همه روستایان منطقه پراست وبرای رونما دادن آماده هستن وپدردامادبرای خرج کردن امادگی داردهمه همینطور است. دراین منطقه ازهرکی رادرروزدعوت شود نهار یاشام خوردن رونمارابایدبدهد حتی هم روستایی باشدچه روستا یگر بعداز خوردن رونمارا میدهند.برعکس جلگه ی هاهم محلیهاروزعروسی رونما میدهند ازروستاهادیگرروزدعوت رونما میدهند؟،(این قسمت جزقسمت سوم آب هوایی ومنطقه میباشد، شرایط های دو منطقه دیگرازنظرآب هوای حتی عروسی ها بااین منطقه فرق دارد).،این منطقه دو از نظر آب هوائی ازدامنه کوه وکوهپایه تا بالاها، باغ های چای ومرکبات می باشد ،تااواخرپاییزادامه دارد عروسی های این منطقه بامنطقه جلگه آب هوای نسبتن یکی است.،زن خواسی ،خواستگاری،مردم دشت جلگه،ی، درفصل پاییز اوایل زمستان جشن هاو عروسی هادراین ماه ها می باشدبعداز دروخرمن اول را انجام‌دادن ازآنجایی که هشتاد درصدمردم روستایان بدهکار هستنن .اول به بدهی رامی دهند آن دسته هم بدهکارنیستن به‌کار ها موردنظر خودشان راارائه می دهند اگر جوانی دم بخت دارند به تدارک آن هستن دستهء دوم که جوان دم بخت دارند ولی بدهکارهستن اولین خرمن رابعد ازسفیدکردن فروختن به بدهی هارا پرداخت می‌کند وطلب کارهارامیدهند. طلب کارهارا راضی می‌کنند وطلب کار ها به درخانه رانزننداین طلب کارها بعدازعید یادرزمان نشاءکردن کسانی که وض مالی خوبی ندارند ویانداشتن ازپولدارها پول بهره،ی یاسودی میگیرن.( درمنطقه شرق گیلان بامنطقه دیگرپول سودی فرق داردچون پول میدادن قرارداد زبانی بودیعنی حرف میزدن تمام بود هرچی بودنوشتنی یاخطی سفته نبودپول می‌ گرفت میگفت اولین خرمن رامیدهم یاخرمن دوم وبعدازدروبرنج به پول تبدیل میشوداصل پول سودکه قبول کرده را میدهدیا پول بود یا برنج بقیمت )درقدیم هرخرمن تاخرمن بعدی از۲۵تا۳۰روز بستگی داشت به آتش کردن اتاق گرما اتاق به چند روز طول کشیدن وهرخرمن درنهایت ۲۵۰ تا۵۰۰ کیلوبرنج سفید میکنندامروزه باموتور.ولی درزمان قدیم خیلی دوریعنی خیلی قدیم هاهنروزموتور (کنگاه)پوست کن نیامده بود .درآنزمان وسیله ای بودبنام،ه،(اودنگ۱۷'-)این اور نگ به دست نجارهای محلی درست میشدشاید ازصبح تاشب اگرآب باشه خیلی صبح زودمی رفتن شلتوک می بردن اودنگ یک سره تاشب کارمی کرد ومتصدی هازرنگ بودن ۱۵۰ کیلویاکمی بیشتربرنج سفید میکردن جوری کارمی کردن که به شب نرسدو اگرهم به شب می رسیدبیشتر مردها بودن. (مرحوم مادرم می گفت شب هامردها یعنی فامیلان دراین نومواقع ها به داد یکدیگرمیرسیدن چون شب هابرای سرکشی به آب رودخانه مردهاراحتربودن این داستان اودنگ یاپادنگ ۱۷'-رامادرم صحبت میکردوازگفتهای اواوردم.من از گفت های آن مرحوم مادرم وبزرگترهارا دراین کتاب ویادرنوشته هایم آوردم تا نوشتهای من کامل وتکمیل شود.) بیشترین زمان جوری به‌کاراودنگ می‌ رسیدند به شب تاریکی برنخورند . بخصوص زمانی که زنهاکارمی کردن درشب مسیر راه برای زنهاخیلی پردردسر بود. چون توروستاهانه جاده خوبی داشت نه روشنایی داشت مثله امروزه نبوددرآن زمان مسیرراه دوطرف جاده درخت خاروحیوان وحشی درنده جاده لجن گل ودرتاریکی بودوهرچندتااودنگ درروستابودهمه درشب امنیت نبودن ونداشت بعضی اودنگها امنیت اصلانبود ودرندگان دوپاودوزدان سرراه حتی داخل اودنگ به زنان...برای همین کار به شب میکشیدمردهادم غروب ازسرکار یااز بیرون برمی گشتن می آمدن به کمک زنهامیامدن درجای زنها شبها وامستادن کار اودنگ برای سفیدکردن برنج انجام میدادندتاهروقت برنج تمام شودوان شب همان جاتاصبح میخوابیدندنگهبان برنج میشودندصبح خانواده می‌روند به کمک مردانی که شب بودن کمک کنند و ،البته سعی می کنند کارشان رابه شب نرسانند، این هم گفته باشم بستگی داردبه فشار آب تاقبل ازتاریکی شب نخورندتااین درندگان دو پادست شان به مالت نرسند شب باخال راحت توخانه خودت باشی.؟) گفتم خرمن اول رابه بدهکاران واربابها واجرت مارول اجاره ارباب وضعیت را به سرسامان میدهند خرمن دوم یاسوم رابرای جوانان خودشان دم بخت هستن امادگی دارند برای ازدواج بخصوص پسرهاو بزرگان بفکر فرزندان هستن وتمام جشن هادرجلگه شرق گیلان درفصل پاییز واوایل زمستان انجام می گیردچون دراین فصل مردم بیکارترین .و وقت بیساردارند وجیبشان پربارترین وبهترخرج مبکنند ورونما میدهند.(گفتیم بهتر خرج میکنندشمالی هامردمان خوش پوش خوش خرج وبه خورد خوراک وپوشاک اگر توخانه حصیر پهن باشد لباسش خوراکش برقراراست درجشن هادراین جور مراسم هابرای همیاری پیش قدم هستن.) همه کم بیش برنج هارا فروختن پول بدست یابه جیب زدند آنهای بچه دم بخت دارندبفکر بچه شان برای زن خواسی ،خواستگاری، فرزندان می‌افتندمانند خواستگاری ویا سال گذشته نامزدازدواج کردن امسال بفکر عروسی هستن.؟درشمال بخصوص شرق گیلان وقتی رفتن خواستگاری بله را گرفتن درهمان ایام عقد راجاری می کنند .بعدا"بیشتر خواهد دراین موریدبخوانی د؟!بعد از تصمیم گرفتن برای سرسامان دادن فرزندشان خواستگاری بروند این سه ماه راماه محرم وصفرورمضان دراین سه‌ماه جشن خواستگاری انجام نمیدن. بعداز این سه‌ماه یا قبل ازسه ماه تصمیم رااجرامیکنند. رفتن به خواستگاری اول بایدزمینه رفتن خواستگاری بعدباید خانواده بداندپسرش دختری رادوست دارداگردوست دارد دختر ازخانواده کی است ازفامیل باش بهتر است. چون خانواده هاهمدیگرمی شناسند و میدانندکه دختر چه خصوصیاتی حتی خانواده دارندوکارخانه وخانه داری.مرد و مهمان داری کشاورزی بلد است این کارها برعهده یک زن است بایدبلد باشد .این که این پسر می‌خواهد دوست دارد برعهده مادر ازپسرش بپرسدواگه رو دروایسی دارد خواهرداشت واگزارمیشود به خواهر بزرگ چون خواهر و برادر باهم بیشترراحترندخواهر بر عهده می‌گیرد دهان برادرشان بکشدکی رودوست دارد باشوخی خنده کلک اگرخجالت کشید یاچندروزخانواده اورا زیرنظرمیگیرند وبا صحبت مثلا تو وبا فلانی دیدم اوچپ میزند راست مزدتااز اوخلاصه پرسند درنهایت اززبان اوکسی رو دوست دارد یانه.ودرنهایت خبرها ‌از دهانش می‌کشند ویاپدرهرچه می گفت و یا پدربزرگ است چهارتا پیراهن بیشتر پاره کرده اوبهتر می‌داند کدام دخترزندگی داری وکاری تراست بدرد فرزندش می‌خوردیانه همینطور خانواده دختر هرکی می‌رود خواستگاری باتحقیق کردن خانواده پسر.تا باب دل خانواده نباشه بله نمیدادند.دختری یاپسری یک دیگر میدیدن میخواستن خودشان نشان میدهندازرفتارش بایددن طرف مقابل دختر یا پسرتوجه خودشونه طرف نشان میدهند یاآن دختره به خواهرپسر یک جوری میرساند که بابرادرت ،اری،وحتی پسره هم مانند دختره توسط خواهرش یا یکی به دختره میرساند این می خواهم این پیارا می‌رساند.،ورفتن خواستگاری بعداز فامیلا نشد نوبت همسایه ها وهم محلی بیگانه بعد روستای دیگراول گفتیم دختران فامیل درجه یک دوطرف پدری یا مادری باهم صبحت ومشورت مکنند زن شوهر کدام دحتر فامیل مناسب است نام می برند. روآن دختراین پدر مادر پسرکارمی کنند چند هفته یاچندروز کارمیکنندتمام ایرادهاوبدی ها یابرعکس خوبی هارابعداز مشورت خانواد (البته حق هم با بزرگتر خانواده ،چون بیشترخانواده هادرقدیم بزرگترهاتصمیم می گیرفتن شناخت رو ی اینهایعنی فامیل وهمسایه هادارنداول به این دختر هابعددخترهای دیگربامشورت خانواده بروید.)البته درقدیم هرچه بزرگترها تصمیم میگرفتن وهرچه میگفتن فرزندان قبول می کردن حتی اگراشتبایا درست بود قبول میکردن.بزرگترهامی دانستن چه خوبه ویاچه بده کدام خانواده دختر یاپسرخوبند وکدام خانواده یکدیگر می‌شناسند.مردم بد یاخوب راتعریف میکنندوبزرگتر ها میگفتن فرزندان جواب نمی دادن فرزندان میدانستن بزرگترهاشناخت خوبی به آن خانواده دارندفرزندان میدانستن که برای آینده زندگی اومعسراست.ومی دانستن پدریا بزرگترهابدی فرزندان رانمیخواند هرچه آنهامیگفتن قبول میکردن حتی دخترهای آن زمان علم انقدرپشرفت نکرده بود احترام به کوچک بزرگی زیادبود مثل امروزیهادختروپسرچندین ماه باهم دوست باشندرفت امدمیکنندیاتلفنی باهم تماس داشته تازگی‌ها بااینترنیتی دوست می شوند.عاشقی اینترنتی یکدیگر تواینترنیت پیدا می‌کنند عاشق شیدایی فدایی می شوند.(این عاشقی خیلی کم است تاپایان عمرزندگی کننددروسط راه یاچندماه چند سال یاوسط راه به طلاق کشیده می‌شود.)درقدیم دخترهاو همینطورپسرها.شایدیکباریکدیگررادیده باشندیایکباریک لحظه صحبت کرده ویابهرحال صحبت کردن باکسی برخورد کرده باشدپدرومادر بزرگترها گفتن خانواده خوبی هستن تا یک عمرباهم زندگی می کنند می کردن.اگرپسری دختری رادوست داشت.( البته از دهیه چهل وپنج به بعدپسرهاکمی راحترشدند چون مکتب خانه ها کمکم مدرسه ها در روستاهای بزرگ دیدبازدیدراحتر شد.) گفتیم اگردختری رادوست داشت خانواده بخصوص مادر،خانواده رازیرنظرمی گیرفت تاسر پسرش کلاه نرودو بگوش پدرمی رسد اوهم از دورزیرنظرمیگیرد جستجومی کنداگر خوبه شناخت ندارد باپرسجوتحقیق کردن تابه نتیجه برسد. بازپدر حق را به پسر یافرزندمی دهد چون خودش این عمل میخواهدخواسته بزرگتر هااست‌ تاحرف دلش رابزندتا بزرگترها تصمیم وبعداز نتیجه گرفتن بزرگترها درنهایت برای رفتن خواستگاری یک دختر باید این خصوصیات داشته باشداول ماهر به خانه داری برای مردمهمان اگر دوسه مهمان آمدبی وقت باکمترین کوتاترین وقت سفره رنگی جلو انهاپهن کندو کشاورزی فهم ازهمه لحاظ بهتر باشد بارفت امداینها بدست میاد،بااین همه یکی دیگر بایدیک دخترداشته باشد،شیر دوشیدن گاو گوسفند رابلد باشدفردا رفت سر زندگی اش بداندانجام دهدهمه اینها رایک دختر دارد ،
( قسمت دوم رفتن خواستگاری) یک روزچندتازن سال خورده سن بالا حدودا پنجاه ساله گرما سرمادیده برای روزنشینی می روندخانه عروس آینده ویادختر موریدنظر شان واین زنها بیشتر فامیلان نزدیگ داماد آینده هستن مانند مادربزرگ خاله عمه البته بستگی دارد که مادر بزرگ یاعمه خاله دار نداشته باشد فامیلان دیگرخلاصه کسی راضی به این کار باشدچون شایدجواب بدهندباید رازدار باشد به کسی گفته نشود کسی نفهمد که برای فلانی رفتن خانه فلانی خواستگاری تاکار تمام .نشوده اگر جواب رد دادن کسی نفهمه یک روزرا انتخاب می‌کنند برای روزنشینی برای خانه دختر مورید نظرشان روندووقتی واریدخانه دختره می شوند(گفتم واریدخانه دخترموریدنظرمی شوند درشمال حیاط خانه های روستایان دردروازه حتی در دیوار ندارد درتمام خانه هاروستایی درنهایت دورخانه پرچین است بعضی ازاین خانه هایی روستایی قدیم حتی پرچین هم نداردونداشته دورورخانه وچون دور اطراف خانه ها درقدیم به چندین هزار مترمیرسیده حتی برای پرچین کردن هم مشکیل بود رفت امد همسایه هابه خانه یکدیگریک جوری بود که اززمین ومحوطه خودون به محوطه همسایه واریدمیودن چه شب چه روزبه همسایه صدامبزدندتااواز واریدشدن رابا خبرومتوجه شودبهدها کم کم پرچین شد ویک درب چوبی بنام بلته۱۷'- که بیشتر جلو چهار پایان بگیردیاافقی می گذاشتن فقط جلوگیری ازحیوانان بعدها این زمین هاچند هزارمتری بازن گرفتن بچه ها زمین‌هابین فرزندان تقسیم شدن .آن زمین کم کم کوچک شددورورهرکی زمین خودشو چپر کردانه یامحوطه را،به قول امروزی هامحفظ،کردند حال حاضر بیشترین خانه ها بابلوک دیوار،یاحصار، کردن.)این زنهاواردحیاط خانه عروس آینده شدن مادرسنی از ازگذشته دختری دم بخت دارد ازاین رفت امدهامردم یا امدن این ها می فهمدکه اینهابرای چه امدندشایمطمئین نباشد وولی ازرفتار شان بی دلیل نیست واگرسابقه روز ویا شب نشینی این خانواده داشته باشندشایدشک یا بوی نمی برندوتامطلبرا بازنشودنمی داندوگرنه سالی ماهی یک وقتی برای روزنسینی درددل کردن روزمره ای یاگذراندوقت باشدامروزباچندنفرورود دست جمعی زنهابه همراه خودش مسن برای روزنشینی آمدن متوجه نمی شودو جز اینجور باشدکه یک دلیلی دارندامده اندبه فکرش این جوری میری سدکه برای چه امدندواگردوست داشته باشن به این وصلت بایک پذیرای تحویل گرفتن هردوخانواده ازهم رازی وپذرایکردن آنهاو بایک روح بازوخوش امدبه این خانواده ودختران می‌دهد وآنهاهم متوجه می شودکه کا حله.ولی بازبایدمطلب راباید بگویند.اگردوست ندارندبا این خانواده وصلت کنندبایک فنجان چای داغ مثل همیشگی پذرای تمامش می‌کنند. مادر دختره فهمیده برای چه امدن چند ساعتی دورهم می نشینند سعی می‌کنند مطلب باز نکنندویارفتارکردن به آنهامی فهمانداین کارراپیش گرفتین نشدنی نیست . رفتاردخترجوری دیگر است دحتر عقلش شائبه اینجاهانرسدمادرش به او می رسان و یادش میدهدچ،و رفتارکند اگرنمیخواهندکارسربگیرد جوری انجام یا احترام خاص باهم دیگرمی گذارندبرند پشت‌سرنگاه نکنند.بین فامیلان دختر وپسربارفت آمد یکدیگردیدن دوستدارن دربرابر فامیل بودن احترام خاصی می
گذارندتارفتار بدیاخوب راپیش کسی یاخانواده بازنکنند.مادردختره باامدن اینها میفهمدکه اینها منصوری دارندامدندحدث گمان درنظرداشته باشدمادردراینجابایداز دخترپرسیده شودپسری دیگری دوست داری یااین دوست داری خانواده برای این برنامه. همیطوربرای پسرها ازاو می‌پرسند مابرای دخترفلانی برم خواستگاری قبول داری.درآن روز اگر موریدقبول مادردختره بشود؟مادربزرگ دخترش یادمی هم صدا میزند،فلانی،نمی بینی مگرمامهمان داریم پاشوبرویه چای دم کن ماالحمدالله مهمان داریم 6 بااین عمل یارفتار.یک تیر دونشان میزنند.هم یک احترامی خاص به انهامی زاردوهم به آنها می فهماندیانشان می دهدکه دخترش به همه کارها بلدومسلط بوده است.و خودش هم به مقصودش می‌رسد . دخترش می رودآشپزخانه(درزمان قدیم مردم مثله امروزیهاآشپزخانه نداشتن توگوشه اتاق کارآشپزراانجام میدادن توضیحات بیشتر درصفحه ها خانه سازی)یک جوری به دخترش می رساند برای دم کردن چای مادرش پشت سرش می رود بادخترش صحبت میکند اینها امدن ازرفتارشان مشخص است که یک دلیل یامنضوردارنداگه این باشدتودوست داری قبول می کنید به دخترش می رساند اگر دوست داری این عمل سرگیری بستگی به پدرت دارد.اول خودت.بعد با صحبت وحرف تمام حجت انجام می کندقبول کرد یک چایخوب تمیزمی یاره دختره رازی بوده واست یک جوری رفتار می‌کند که آنها آمدن می فهمند؟اگرهم دختر کمی دودل است یا دوست ندار ولی مادررازی است مادر درآن اتاق خلوت بااو صحبت میکنداورااز دودلی درمیاردوهرچه است بایدبه این پیش قراول هاامداند حرف شو بزنند .دختربعدازصحبت کردن مادرزمین نرم میشودلذاباز نمیتواند زیادگرم بگیردتا پدرمادرباهم صحبت می‌کنند به دخترمیرسانندتادخترنهایت قبول کندآنها آمدن بفهمند. ؟بعد حرف ازدهان مادر دختربکشندمزه دهانشون چه هست وبه شوهرش انتقال دهدو نتیجه رابعدابه اینهابرسانند آنروز کار اینها تمام شده است.؟!
(رسم رفتن زن خواسی )
( مرحله چهاررم۴) (قبلان گفتم مهمان فهمیده اند ولی باید بگویند برای چه آمده ام .)مهمانان اول بایدمزه دهان مادرراچه هست .کسی که سرمطلب وصحبت رابازمی کند.آنهای که آمداندباخودشان یک نفرآوردند سرزبان داروزبان شیرین داردونوعی صحبت کردن مطلب رساندن از کجاچطوری۱ شروع کن چطوری مطلب رابرساندوهم حرف خودش وگفته باشد اومطلب راباشوخی خنده بیشترین حرفهاراازدختروپسرهای مردم شروع میکندکه مثلان (میدونی فلان دختره دخترفلاکسک ازفلانروستا جوری نام می برد حدعقل درآن جمع نیمی درآن جمع بشناسند هم میدانندکه این بیشترآب تاب میدهدویاپسرفلان کسک چندروزپیش ازدواج کردمیدانستین وآنقدرآب تاب میده میدانستی دخترفلانی باپطرفلاکسک ازدواج کردن یافلانی چند شب پیش می خواستن برای پسرش بروند خواستگاری برای دخترفلانی پسر دخترچندسال یکدیگر دوست داشتن نمی‌دانم تمام شودیا نه این دخترخوب داردحرفهاراگوش میکندیک خوبی دارد بچه هاحرفهابا اشاره چشم وابرومی فهمیدن بعد حرفهای دلشان رابه مادر انتقال میدهندو مادرهم همینطور.ولی ازاین اون تعریف میکندتا؟.) واما خانم فلانی (روبه مادریعنی مادردختر مورید نظر) ماهم امدیم برای امرخیر،البته مطلب راجوری می رساند.مادردختره می فهمه بایک نگاه یااشاره چشم ابرو دختره با یک بهانه ای ازمحل خودش دورمیکند به اتاق دیگرودخترمی فهمد ولی به خودش نمی آوردوبایک لبخندریزوبهانه ای ازجاپامی شودمیرود،یعنی چیزی نشنیده ونفهمیده به خودش نمی آورد پامیشودمیرودتاحرفهای آنها رانشنود.ولی پشت در گوش میدهدبعدیکی ازآنها می‌ گویدماهم برای امرخزرامدبم.اگرمایلیو اجازه بدهید البته باشوهرت صحبت کنید اواگراجازه دادستانی را،،نام پسر،،به غلامی یک شب بیایم.مادردختره یعنی عروس آینده ازطرف خودش ودحترش بارفتارشان نشان می‌دهدرازی هستن ولی همه بستگی داردبه پدردخترهمه کار هاحل است می‌ماندند دختره. همه کار هابه گردن پدرش میاندازندمادر دراخرمی گوید تاپدرشان چه بخواهد دراین مدت بیشتراین زن شوهرمشورت و فکرمی کنند.به نتیجه برسند.مادرتاچند هفته یاکمتروقت میگیرد این پدر ومادرهااین مدت که وقت دارندمشورت از دونفر صحبت و راهنمائی بابزرگان فامیل میگیرند آن وقت فامیل باشد دیگر اجتیاجی به تحقیق ندارد .؟اگردخترازاین پسر یا خانوده خوشش نیایدبه مادرش می رساندمن ازاین دوست ندارم خانواده ازدواج کنم اگر خانواده خوبی باشند مادرش قبول داردبادخترش صحبت می کنداوراقانع می‌کند که خانواده خوبی هستن وپدرت همیشه ازاین خانواده واز این پسره تعریف میکرد بهتراست تابابات بیاد این پسرکاری زحمت کش است .پس اوهم رازی است.وازاین بهترشوهر گیرت نمیادزیرگوشش می‌خواند تاقانع می‌کنند باقی کارهاردقبول راپدرت انجام میدهدواگردختره کسی دیگررادوست داشت اویک امری است جداگانه یا (برعکس اگردختر این پسردوست داشت وآن هیئت امدن برای احترام گذاشتن به آنهاخاصی می زاردولی پدرت شاید رازی نباشددختره بامادرش صحبت میکند. اینهاامدن به پدربگوجزاین پسر هرکی دیکر بیاید ویاباشدمن دوست ندارم باکسی دیگرازدواج نمی کنم.؟)من فلان پسر ،،نام پسر،،رادوستدارم واینهازن شو بامشورت کردن تصمیم نهایی رامیگیرند قبولی نظرپدراست .؟خانواده داماد آینده منتظرو آمادگی دارند برای رفتن خواستگاری منتظرجواب برسدواینهابروند یک شب چندتااز بزرگان فامیل وریش سفیدان روستاهمرا یک باسوادبرای شب نشینی میروندبرای خواستگاری صحبت می‌کنند ازطرف پدرداماد آینده خواست ،صورت هگیری .،صورت گرفتن هرچه درآینده به سر نویشت آینده این دوجوان بایدپیش بیادبستگی به امشب دارد .یک شب رابرای شیرینی خوران ،امروزی ها ،بله بوران .،خواستگاری رسمی درنظرمی گیرندصحبتها تمام می‌کنند بیسوادان دست به قلم میشودهرچه مابین پدر عروس وپدر دامادآینده ردآن شب گفت گوردبدل می شود.درنظر شان است روی کاغذمی آورندپدردامادآینده قبول میکند بیشترین حرفه‌آموزی پدرعروس می‌گوید که درروستااین رسم هااست وهمه محلی هااین گفته هاراقبول دارند به کاغذمی آورندکه دوطرف بدانندوبایدازروز اول تاروزآخریعنی بعدازامشب تاروز عروسی پدردامادچه وظیفه داردوپدر عروس چه کارهابایدانجام بدهد.،البته عرض کردم چون هردوخانواده هم طرف عروس ودامادازیک روستاهستن همه رسمهارامیدانندولی بازروی کاغذمکتوب می‌کنند که فرمانروایان حدثی نباشد. (مثال، چرا که آن شب نگفته ایدامشب سرنوشت یک سال است)ودرنهایت آن شب همه‌کاروعمل یکسال رانوشته شده این عمل(توروستا)بوده است .این نوشته هانه برای این خانواده باشد بلکه برای همه است شایدبرای کم یازیادکردن . بزرگان درآنشب حضوردارندانجام میدند بعددرآن جمع همه امضاء میکنندواین بزرکتر ها با کم زیادکردنبرای خانواده های دیگردرنظرمی گیرندتادیگر خانواده هادر اینجوری نامه ها ازدواج شرمنده بچه اش نشوندیاخانواده عروس ازحدحساب بیشتر ازپدرداماد درخواست بیشتر نکند واعتدال(تعادل)برقرارباشدتوروستاهرکس هرچه گفتن مانند پدرعروس بگوید رگان سنگین سبک می‌کنند کمی بعث می کنندهرچه است.درآن شب است .هم پدرعروس هم پدردامادمیداننداین کار شدنی است یا نیست ولی حرفهارامیزنند. بعدبزرگان کم زیادمیکنند مکتوب میکنند دیگرحرف حدث نباشدودرجمع همه قبول کردن بزرگان امضاءمی کنندازدوطرف خانواده پدران امضاءمیگیرند پدرداماد باید بعدازامشب یک به یک اجراکننده یک شب خوب وبیشترین وقت درشب جمعه برای شیرینی خوران همان جمعه درپیش رودارندیایک شب خوب برای شیرینی خوران درنظر میگیر رند.قبل از اینکه خانواده داماد برای رفتن آماده شون برای آن شب تدارکات رفتن خواستگاری را میبینندچیزهای که برای آن شب شیرینی خوران که می‌خواهندبدهندمیخرندویا خریداری می‌کنند.تمام امکانات درآن شب لازم است ووسایل هاراخریدمیکنند ودرآن شب شیرینی خوران مشخصی شد هردو طرف امادگی دارندمنتظرآن شب هستن.خانواده عروس بیشترخانه راتمیز می‌کنند. تدارک برای آماده آن شب انجام دادند.تمام ریزودرشت کارآن شب راانجام دادندتاحده امکان توانایی کارهای خانه را رسیدگی وبه حدابرو داری آن شب وتاقبل ازکه آنهایعنی خانواده دامادبیایندانجام میدهندفامیلادوخانواده هرکی به فامیلان خودش یعنی(فامیلان داماد وفامیلان عروس)هرخانواده فامیلان نزدیک خودشان رابرای آن شب شام دعوت می‌کنند. وتاهرچه زودترشام بخورند حرکت کنند.خانواده عروس هم فامیلان خودشان رادعوت شام خانه خودشان میکنندتاهرچه زودترشام بخورند جمع جورکنندخانواده دامادنیامده آمادگی داشته باشندوخانوادهب دامادبرای رفتن بایدتمام وسایل هاکه ازقبیل شیرینی ومیوه وهمراه باوسابل های به عروس تعلوق داردبنام( پرخاله۱۸'- نی یانین؟ به زبان محلی گفته می‌شود. ابن وسایل هاراطبق گفته اندخرید کرده اند در مجمعه۱۹'-یاسینی بزرگ می‌گذارندبه چند تامجمعه این مجمعه هارابا روسری خوشکل می‌پوشانند هرمجمعه به یک دختریابه زن جوان سر میگیردبقیه همراه هان دست میزنندهمراهی میکننددرآن زمان روستاها برق نبود وروشنایی شان فانوس یاچراغ سیتکاه بود.،(چراغ زنبوری.) بیشترین باسیتکاه میبردن دست میزدن هی هاهوودادجق می کشیدن تاهم روستاین بفهمندو ببینن پسرفلانی خواستگاری بادختر فلانی میروداین سرصداانهااست. داخل مجمعه یا سینی بزرگ شامل می‌شود.(یک مجمعه میوه یکمجمعه شیرینی ویک مجمعه پرخاله.،این پرخاله شامل می‌شود.،روسری،چادرسفید،پیرهنی و ،حلقه وانگشتر و دوتاسه مجمعه دروقت رفتن ازدرخانه داماد تادرخانه عردوس آینده میزنندمیرقصندتمام اهل محل میفهمندکه امشب شیرینی خوران پسرفلانی است وجوانان می فهمندکه فلانی ازدواج کرده وخانه عروس خانم آینده همه کارهاتمام پیش بینی وجمع جورکردن آن وقت خانواده دامادازاین عروس آینده ایرادنگیرند وهمه منتظرند خانواده داماداز راه برسند بیاین. ،امشب یکی ازبهترین شب های عمرفرزندان این دو خانواده است عروس خانم تمام
عیب ایرادازنظرخودشان درتنظم خانه کم نگذاشتن وآماده پذیرای هرچه
بهترو بیشترازاین مهمانان شود . خانواده داماد برای رفتن آن شب با فامیلانی وبزرگان که قبلان برای خواستگاری رفتن مشورت می‌کند از آنها نظرخواهی بخصوص آنهای که بچه های شان خانه بخت رفتن باآنها صحبت می کند.چیزی کم کسری نباشد.وسائل های برای آن شب خواستگاری میبرند آن شب خانواده دامادنزدیک شدن صداهیا هوبا دست زن به گوش خانواده عروس می‌ رسد عروس آینده وخانواده عروس گوش به زنگ نشسته اندتاخانواده آینده .بیایند واینهاکه توحیدی یادم در (درروستاهاحیاط خانه هاورودی ویادروازه ندارن،قبلان گفتم،محوطه خانه وحیاط درب ندارد چون محوطه و زمین دورور خانه زیاداست دیوار ندارد درنهایت چپر،،پرچین،،میکننددروازه شان چندتا چوب راطبقه،ی،روهم قرارمیدن تا حیوانان چهارپایان درشب آزادن ویل هستن نیایند.)خواستگارهانزدیک خانه عروس می‌رسند خانواده عروس با دست زدن رقص کردن به استقبال آنهامیرون بادست زدن پایکوبی رقص این در دو خانواده توحیاط این شادی رادوچندان میکندوباخنده شادی وودودانهارا باتعاروف خوش امدگوئی تبریگ گویان بعدبا اشاره دست تعاریف کردن اول ازبزرگترهابه ترطیب یک به یک وارید

اتاق وبعدازاحول پرسی بایکدگرخوش پیش کردن یکی ازجمع سرصحبت راباز می‌کند.،البته این گفته باشم که از وقتی که خانواده دامادامدن.عروس خانم با چندتاازدختران همسن سال دم بخت هستن میروندتویک اتاق دیگریاآشپزخانه
درجواراتاق که صدااین جمع درسر نوشت
آینده اینهادرحال بحث صحبت تصمیم گیری زندگی آینده حرف می زنندصدا و صحبت اینهابشنوند اینها توآشپزخانه هستن برای مهمانان مهیم دارند و چای تازه دم میکنندتاگفتن چای ببرند اماده باش هستن تاگفتگوها تمام شود تاتمام نشودازمیوه وچای خبری نیست بزرگان عقیده دارنددراین تصمیم گیری حرفها دختران دم بخت حتی نوجوان درآن محفل نباشند.بخصوص عروس خانم آینده.حق ندارنددرآن جمع بزرگان مردانه است درآن نباشند.برای اینکه عروس تنها نباشددختران به همراه اوهستن گوش هارا تمیزکردن تاببینند چه می‌گویند وکیه حرفشان تمام میشود وصدای ازآن اتاق درمیاداگرحرفی دارندانقدر آهسته حرف می‌زنند یک وقت صدااینهابه گوش کسی بجز خودشان کسی نرسد. اینها همه‌ساکت گوش بزنگ تاگفتن چند استکان چای همه هرکی یک گوشه کار رابگیرند.تاعروس خانم آینده هرچه سریترچای رابه دست بزرگان برساندچون این دستورچای یعنی پایان کارمشخص میکندکه همچی تمام شده است ولی توآ‌ن اتاق بزرگان چه تصمیم وچه می گویندهمه ساکت ایستاداند.درمیان سکوت اینهاوبچه های شیطان ازاین اتاق به آن اتاق باشلوغ کردن اینها لذت گوش دادن اینهارابرده اند همه حرفهابگوش اینهاخوب نمی رسید واین بچه هارو تشر می‌زدن گاه‌گاهی این دختران برای ساکت کردن بچه ها.دندانهارابهم می چسباندمشت گیره کرده بادست اشاره میکنندبه بچه هامیگویندآهسته بچه هایواش وکمتر سرصداکنیدیک گوشه اتاق بشینین کمتر دادبزنید.،سرصداکنید.؟!ببینیم بزرگان چی میگویند.حرفهای بزرگان هروزشروع نشده بود تصمیم‌ برای این دونفرآن چنان شروع نشده بودوصحبت هابرای چیزدیگر بوده وگاه گاهی چندجمله، ی، وحرف میزدندنه برای این دوجوان تااینکه یکی از جمع بایک صلوات گرفتن ازجمع سکوت نیمه آنهاراشکندوبعدمی گویدمابرای شب نشینی اینجا نیامدیم صحبت ازهرچه گفتیم جزبرای آن چه که ماامشب این جاجمع شدم.، البته دربیشترین روستاها شب خواستگاری بعد از نشست مستقیم نمیروندبه اصل مطلب کمی از این ور و آن ورصحبت میکنند چند نفری گفته آن رابابله بله گفتن تاییدمیکنندسرصحبت را بعث این دو نفرراشروع می کنند و بزرگان وریش سفیدان محفل درجمع با خودشان آورده بودن می‌گویند یک صلوات دیگربدهند.،بعدبزرگان بینه خودشان تعاروف می‌کنند یکی صاحب صحبت میشود.،ماهمه امشب دراین جا جمع شدیم اینجا احترام خاصی دارد برای این دوتاجوان کاراینهاراانجام برسانیم و هرکی برای حرفهای خودشان رابهتر برسانند هرکی ازیک مسیرازیک جاهای از یک مطلبی شروع میکنند.،ما همه تواین محل زندگی می‌کنیم وهمه تمام رسم ومرسومات محل را می‌دانیم ولی بازبایدبرای تصمیم گیری وبه سر سامان رساندن این دوتاجوان وبزرگترها بدانندوبجابیاریم انشالله.خوشبخت شوندآرزویه همه بزرگترهااست.؟هردواین خانواده آبرومندان وخوب هستن ولی با چیزی کم کم یازیادوزیاد باهم تمام کنند وهر چه باشدبایداین وریهابدانندچه باید بدهنه وآن وری هاهم بدانندبایدچه می خواهندبگیرند یابدهندوهردوخانواده بدانند .البته میدانندهردوخانواده عاقلاند و بالغ .،وپس باید روی کاغذبیاوریم.این سندی باشدبرای دو خانواده چه بدهند چه بگیرندبایدبدانند.؟اینهادرحال صحبت کردن است .(حالااین دوجوان تو دلشان دارندازشادی قند آب می‌شود. خداخدا می کنندکه هرچه زودترصحبت هاتمام شود. توافق کنندواین وصلت سربگیرد.(دختر یاعروس خانم آینده با دوستان باهم صحبت می کنندمیگویدخداکندتمام شودپدرم خیلی سخت گیر است خدایا همه دختران دستشان بسویه اسمان بالادعامیکننداینکاروصلت سربگیرد.) دامادآینده درجمع این مردان میباشد سرش پایین است صورتش سرخ سفیدمی شودنمی تواند حرفی بزند ولی این هم تودلی خداخدامیکندکه هرچه زودترتصمیم هاراوتوافق هابه تمام برسد این هم تودلش برای خودشان حرف میزند توآن جمع خجالت میکشددوست دارد این کاروبحث هر چه زودترتمام شود میگویدول کنید باباتمامش کنید گاه گاهی دوستان متلک خنده دار میاندازند اوخجالت میکشد سرش پایینه اصلا اصل ماهستیم کم زیادکنیدتمامش کنید.،عروس خانم آینده هم توآن اتاق است همجواراین اتاق است دارندگوش میدهندوگوش تیزکردن تاحرفهای اینها مهمان و مهربان دراین سرنوشت مواثر هستش بشنودچه بعثی دارندوقتی ساکت میشوندعروس خانم آینده یه آه نفس راحتی میکشدمنتظرمی ماندتا بزرگان محفل آخرین حرف بزند.،یکی از حاضرین جمع وسط هم همه حرفها و حرفهاآنها راقط می کندگفت ازبزرگان عذر می خوام همه میدانندکه کم یازیادکنید بعث رابه پایان ببرم نیم شب است وبرگه صورت راصحبت کردین روکاغذاوردین یکباربرای جمع بخوانیدباصدای بلند نوشته هاشامل میشود.،(شیربها۱۰تومان مهریه ۲۰تومان دورم۱۵تومان این خواستگاری وصورت گرفتن زمان قبل از دهیه چهل است قربانی عیدی لباس گیشاءوعروس وداماد طلا لباس عقد ولباس عروسی روزه عروسی وداماد)زمان بردن عروس یک سال بعدتمام نوشته هاانچه مال داماداست پدرعروس می‌ پردازد وآنچه که برای عروس است پدر دامادپولشومیپردازد.،البته همه میدانند درمنطقه رسم است ومحلی هامیدانند ورسم است عروس یک سال بایدبعداز عقداین عروس خانه پدرش می ماند هرچه که درآن شب بنام(صورتهاگیران ) رسم صورت گرفتن مشخص شده است باید پدردامادتواین یک سال یامدت معلوم بایدبدهدوبردن عروس هم یک سال ویایک ماه زودتر یابیشترعروس توخانه پدری بماند بعد می برند. دراین مدت آینه‌ای که زیرنوشته شده پدرداماد باید به خانواده عروس بپردازد شامل می شود.عیدی،قربانی،لباس گیشاء عروس.، لباس گیشاء درقسمت گیشاءبیجار بخوانیداین قسمت خرید لباس گیشاء داماد وظیفه پدرعروس است درآن برگه زیکرشده پدرعروس هم بتواندتاآن روز قبل از عروسی جهیزیه را بخردتکمیل کندویعنی چند ماه قبل ازشروع بایددورم را پدردامابپردازدواوهم برای سربلند فرزندش چیزهای مورید لازیم جهیزیه رامی خواهد تهیه کندوبایدپدردامادچند ماه قبل ازعروسی باید دورم رابدهدویک به یک آن چیزهای که توآن برگه درآن شب توآن یک سال بعدازعقدتاعروسی برای عروسش بیاوردوانجام دهد.اما می‌شود مهریه که گرفتنی نیست، دورم، جواهرات ،طلا،همراه لباس درقدیم دوتا صندوق یکی کوچک ویکی بزرگ صندوق بزرگ برای لباس جهیزیه عروس ازخانه پدر می اوردلازیم است الانی هادوتاچمدان است درقدیم آیینه قرآن چراغ رسم بودامروزیها شمع شمعدان درسفره ع

قداین گفته ها راهرچه میگوینددردوبرگ می‌نویسندواین ‌دوخانواده بایداجراکندونوسته هارابزرگان مجلس وپدردامادوپدرعروس خانم امضاء می کنندوچندنفردرآن جمع وداماد امضاء میکننددرجمع زنان یکی اززناهاپامیشود آن برگ رامی بردتاعروس خانم درآن اتاق است امضاءویا اثرانگشت بگیرد عروس خانم بادیدن آن برگه دیگرمداندتمام شده است تااین امضاءنشده بوددوبشک بود وقتی این برگه رامی بیندخیلی خوشحال می شود هرکی آن برگه رامی بردپیش عروس اویک شیرینی مانند دستمال جیبی یاجوراب و روسری بیشترین دستمال جیبی یاروسری است وعروس یکی‌ازنام برده راکه قبلااماده کرده رابرای کسی که آن برگه یادفتررابیاوردآن چه که نام برده شده بالابرای همین کاراماده کرده به آورند میدهد ازآن دوبرگ یکی برگ را به پدر داماد برگ دیگررابه پدر عروس میدهندویکی درجمع ازجمع صلوات میگیرد.وبعدیکی برای خود شیرینی کردن میگویدبابا دهان ماخشک شد.یک استکان چاییه یک لیوان آبی بیاریدگلومارو خیس کنیم خشک شده پدر عروس منظورطرف می فهمدمیداند که اوچرااین حرف زده شایدهرجایی یا هرخواستگاری با یک نامی طلب را برساند. ولی پدرعروس می فهمدبه همسرش رومی کند می گوید بله راست می گوید دهان ماخشک شده به دخترت.(عروس خانم آینده)بگوچندتاچای بیارد آخرمامهمانان عزیزی داریم دهان‌شان خشک شده خانم(مادرعروس میرو دبه دخترش می‌گویداستکانهاراچای بریز همراه باشی ینی ازدوستان کمک بگیرتا دم دربیارن خودت اول چای بیارهمیشهاز بزرگان وپدردامادوچای بریز بیار،) این شیرینی راساعت ورودخانواده داماد با خودشان آورده بودن.؟دختران با عروس آینده تبریک میگویندماچ بوس تبریک میگویندوهمینطوربه یکدیگرتبریک بقل میگویندهمه دختران احساس خوشحالی شادی میکننددست به سریکدیگرمیکشند دست این تازه عروس میگیرندبه سرخود شان می کشندبااوشوخی میکنند ازیت میکونندمیخندندوبعدباخنده هرکی درجمع یک چیزی ورمیداردو...وایستکانها راتو سینی می چینندهمراه باشیرینی ریختن وبردن چای برعهده عروس خانم است ودراین اتاق بزرگان وریش سفیدان به یکدیگرتبریک میگویندبرای شما بخصوص برای عزیزان بعدی پدرعروس وداماد احساس خوش حالی می‌کنند برای این که تمام شد.جوانان وهمسن سالهادامادبه داماد تبریک وآنها هم احساس خوشحالی می‌کنند.به سرداماد میگذارند آذیت میکنندهرکی یک چیزی به دامادمی گویدیکی می‌گویددامادچقدر خجالتی،خجالت ،میکشددوستان ،او، ،داماد،بااوشوخی اذیتش میکنندتااورابه حرف بیارنداو،داماد،درجمع بزرگانسرخ سفیدمیشود سرش پایین است.نم نم لبخندریزوتودلش داردپردرمیاردپروازمی کند.از خجالت نمی تواندحرفی بزند.او ابرازشادی میکندبالبخندریزکه سرش پاءین است وآن یکی اتاق (آشپزخانه دختران همسن سال عروس دم بخت هستن آنهاهم عروس راآذیت میکنندو)
عروس برای بردن چای به آن یکی اتاق به کمک دوستان چادرسفیدکه مادرش برای همچین شبی درنظرگرفته بود.همان شب به اومیدهدآن چادرسفیدرابسرمیکن ایستکان چای توسینی قرار میدن سفارش مادرش رااجرامیکند.دوستان ابراز خوش حالی می‌کنند آرزوخوش بختی بدرقه راه بردن چای می‌کنند.(عروس باسینی چای واریدمحفل مردانه سرش پایین رنگ
چهرهش قرمزشدازخجالتی واریدمیشود. تمام آن اتاق زن ومردکوچک وبزرگ دست میزنندازامدن عروس،همه هلهله وشادی براه می اندازند وعروس خجالت میکشه ایستکانها توسینی به جرجر میافتند)مادرش بااشاره دست به دختر ش میگویدازآن طرف یعنی به بزرگان تعرویف کن بعدعروس سینی‌ چای را جلوبزرگان وریش سفیدان محفل میگیرد وبعدپدرشوهروپدرخودش بعد بزرگان دگیرومادرشوهرزنان دیگرومادرخودش ویک به‌یک ازجمع وبزرگ وکوچکترهاآن جمع به همه چای وشیرینی میده وبه همه میرساندبرای این که بعدها حرف حدثی پیش نیادوبعدمجلس راازدوفامیل جدیدگرم میکنندکمی میزنندمیرقصند پدرعروس به او اجازه میدهددرمحفل آنها بشیندواودرروبروپدرومادرشوهرمیشیندعروس مجلس رابارقصیدن رونوبتی دعوت می‌کنند گرم می‌کند .بعدنوبت (پرخاله گزاری می‌رسد.)پدردامادازهمه تشکر می کندهمه ساکت می‌شوندببینند پدرداماد چه بایدبگویدصدامیزندبه خانمش آن بسته رابیاردراین ساعت نوبت.(پرخاله یا نشان گذاری)خانواده دامادباهمراه خود شان آورداندکه قبلان هم گفتم.(نشان یاپرخاله شامل میشود،انگشتر،یک قواره چادرسفید،یک قواره پیرهنی زنانه عروس یادخترانه،یک روسری،)که باخودشان آورده اند به همراه اینهامیوه شیرینی آورده بودن)میووه شیرینی راپخش میکنندودرآن مجلس حلقه نامزدی رابادست زدن شادی کردجمع مادر ویا خواهردامادبه دست عروس شان می‌کنند همینطورانگشتررابه انگشت می‌کنند در این وقت مادرعروس(مادرانمان)انگشترو حلقه نامزدی یادامادی رابه دست داماد می‌کند.تمام فامیلان دوخانواده دروقت انگشتربه دست میکننددختران جوان مجازهستن ازآن اتاق بیاینددرجمع اینها دست میزنندوتشویق بادست زدن به این جمع وهلهله میپردازندوچون چادر وخته نشده است جزقواره میباشدوچادرو پیرهنی وروسری،البته،روسری رابه سر عروس می بندندولی چادر پیرهنی و جوراب راتویک سینی می‌گذارند وجلو عروس خانم می‌گذارند جمع آن مجلس دست میزنندمبرکبادمیگویندوهرکاری برای عروس درآن مجلس انجام می گیرد این تشویق تبریک ودست زدن شادی کردن است.واین عمل رایاکاررا(پرخاله )گذاری می‌گویند درهمان شب برای روز عقدکنان روزرامشخص میکنندوپیرترین یا بزرگ مجلس ازصاحب مجلس پدرعروس درخواست میکندکه برای روزعقدتوخانه باشدیاببرندتوشهربستگی داردبه پدرداماد دارد.هشتاددرصدروستایان قدیم محضر چی رامی آوردن خانه ویک روز خوب را برای رو عقد کنان وجشن عقدرااختصاص می دهندوسعی میکنندتاآنروزاین دو خانواده بتوانندآمادگی داشته باشند و جشن عقدکنان درهمان روزیاشب گرفته می‌شود.؟چون عیدراتوخانه عروس می گیرندهمه فامیلان دوطرف خانواده درآن جاجمع هستندهمان جشن گرفته می‌ شودیکوحده غذائی نهاریا شام ولی ازاول صبح تا پایان جشن توخانه عروس فامیلان عروس هستند شیرینی ومیوه آن شب برعهده پدردامادمیباشد.





































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































.

















































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































گیلانآداب و رسومشرق گیلانسفیدرودپلورود
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید