خانم ایکس فکر میکند آشپزی حرفه ایست!
زیرا قرمه و قیمه ای که درست میکند برای عباس آقا دلچسب است!
عباس آقا همسر خانم ایکس در تعریف و تمجید از نامبرده نه تنها کم لطفی نکرده بلکه در بین میهمانان زیاده روی نیز میکند.طوری که مهمان به سلیقه خود سو ظن پیدا کرده و به فکر فرو میرود.
آقای همسر چنان اعتماد به نفس خانم ایکس را بالا برده که خانم ایکس فکر میکند اگر همین فردا کارگاه قیمه و قرمه ی خودش را احداث کند صف قیمه و قرمه ،محل دوستی و پیوند ساندیس خوران و سبزی پلو با ماهی خواران کشور خواهد شد!
جمعه شام من مهمان عباس آقا دوست قدیمی پدر بودم و طبق معمول یکی از دو قاف خورشت زینت سفره بود.من کلا خورشت قیمه و قرمه را ترش میپیسندم و از قضا دسپخت ایکس بانو به شوری سلامی غلیط کرده بود.
مطابق روال عباس آقا مراسم پسابرشام را شروع کردند و بلافاصله خانم ایکس وارد شد و
از آنجایی که بنده را به عنوان کاسب کوچکی میشناسند خواستار شنیدن نظرات گوهر بار بنده در باب احداث کارگاه قیمه و قرمه پزی شد!
به لطف رک گویی صریح گفتم: شما توهم مهارت دارید نه خود مهارت.
جامعه عباس آقا و دو فرزند گل شما نیست با این اظهار فضل پایانی که البته در نهایت دلسوزی بیان شد صلاح دانستم که جانم را برداشته و سریع محل را ترک کنم.
در برگشت با خودم فکر میکردم که توهمات خودم کجاست؟
چگونه به آنها پی ببرم؟
چند درصد واقع بین هستم؟
در این افکار بودم که طی تماسی متوجه اشتباهی در روندی کاری شدم که به آن اعتقاد راسخ داشتم.از طرفی یاد زمانی افتادم که فکر میکردم درآمد خوبی دارم و خیلی نقطه زن و پرتلاشم ولی در ملاقات با هم مدرسه ای دوران کودکی متوجه شدم با امکانات کمتر موفق به ایجاد درآمدی۱۰ برابر من شده است!
گویا خودم هم مشکل قیمه و قرمه دارم.
به قول قدما یه سوزن به خود زن یک جوالدوز به دیگری!
جوالدوز که ضربه را زده بود حال نوبت سوزن به خودی رسیده.
به کجا بزنم؟
کی بزنم؟
چطور بزنم؟
این سوزن راه سعادت من خواهد بود.
پس سلام من به سوزن سعادت...