یک مدتی هست که تو ویرگول فقط میخونم وازنوشته های دوستان لذت میبرم اما.....
یک مطلب من رو درگیرخودش کرده یک فرهنگ داره شکل میگیره و اون هم بیان حال بد خودمون هست .
اما من یک نظری دارم البته این فقط مربوط به منه ونمیتونم بگم همه این طور باشن
من میگم سختی وتلخی وغصه وتنهایی واعصاب خوردی های زندگی همش برای خودمه ونباید جارش بزنم ،باهاش میجنگم درسکوت ودراین جنگ چه پیروز بشم چه نشم نتیجه اش این که من ازدفعه ی قبل قوی ترشدم . من دوس دارم خوشی ها ویا افکارم رو برای نقد وبررسی توسط دیگران ،جار بزنم ودر درونم با مشکلاتم بجنگم....