ویرگول
ورودثبت نام
مهدی ابراهیم نژاد
مهدی ابراهیم نژاد
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

قطعه: بهترین دوست انسان

در رمان «یک عاشقانه‌ی آرام»ِ نادر ابراهیمی، عسل به گیله‌مرد می‌گفت که «تو به زندگی از پشت یک دیوار کاغذی نگاه کرده‌ای.» «کتاب‌ها، تا آنجا که رسم دوستی و انسانیت را بیاموزند معتبرند.» «تو در کوچه‌ها انسان خواهی شد نه در لابه‌لای کتاب‌ها.» «کتاب عاشق نمی‌شود، آواز نمی‌خواند، پای نمی‌کوبد، به دریا نمی‌زند، درد مردم را حس نمی‌کند.» «بهترین دوست انسان، انسان است نه کتاب!»

من خود پر از ولع غرق‌شدن در دنیای کتاب‌ها هستم. هیچ‌گاه هم عطش خواندن کتابی جدید در من فرو نمی‌نشیند. اما این سوال برایم پیش می‌آید که آیا در انتخاب بین یک‌دسته کاغذ صحافی‌شده‌‌ی پرشده با کلماتی چشم‌نواز و یک موجود زنده‌ی دارای عقل و احساس که حضور تو را طلب می‌کند، کدام یک بر دیگری رجحان دارد؟ اصلا مگر یک هدف بزرگ از کتاب‌خواندن- سوای سرگرمی و لذتی که با خود به همراه دارد- درک عمیق‌تر انسان، برقراری ارتباطی مطمئن‌تر با او و رسیدن به معنای دقیق‌تری از وجود او نیست؟ به عقیده‌ی من، ما این امکان شگفت‌انگیز را داریم که به لطف کتاب‌خواندن و متن‌نوشتن، زندگی را برای هم‌ آسان‌تر کنیم. دردهای یکدیگر را با چشمانی بازتر بفهمیم و حس کنیم. شیواتر سخن بگوییم و حرف‌هایی را که زمانی گنگ بوده به شکلی شفاف‌تر بیان و درک کنیم. در نهایت، از پس همه‌ی این‌ها، لذت را برای هم به ارمغان بیاوریم.

تصویری از فیلم شب‌های روشن
تصویری از فیلم شب‌های روشن

یکی از صحنه‌های پایانی فیلم «شب‌های روشن» ساخته‌ی به‌یادماندنی «فرزاد موتمن» که «سعید عقیقی» با برداشتی آزاد از داستان «داستایفسکی» فیلمنامه‌ی آن را نوشته، بیانگر همین مسئله است. آنجایی که استاد جوان ادبیات، تمام کتاب‌های کم‌یاب و ارزشمندش را می‌فروشد و قفسه‌های کتابخانه‌ی نابش را خالی می‌کند. که چه بشود؟ تا اتاق را برای حضور یک انسان - کسی که عاشقش شده و نیاز به حضورش را تمام‌وکمال احساس کرده - آماده کند. تعلق به یک انسان آنقدر قدرت داشته که قهرمان قصه، یک خروار نوشته‌ی خواندنی و جذاب را که با آن‌ها سال‌ها عجین شده بوده، حتی گوشه‌ای در انباری نگه نداشت و یک‌جا از آنها گذشت. به جز یک کتاب که او را به یاد محبوبش می‌انداخت.

انسان، ابزار رسیدن را کنار زد، اگر چه خودش نیاز به رسیدن را نادیده گرفته بود. نیاز حقیقی او به انسانی دیگر، آنچنان معنای بزرگی داشته که کتاب‌ها دیگر رنگ خود را پیش این نیاز و حضور از دست دادند. دیگر آن احتیاج وافر به غرق‌شدن در نوشته‌ها - نوشته‌های عشق، نوشته‌های احساس،‌ نوشته‌های منطق و نوشته‌های گفتگو - دیده نمی‌شد.

هدف غایی و ماندگار، روابط عمیق و معنادار انسانی است.


نویسندگیسینماقطعه‌نویسیشبهای روشنکتابخوانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید