فرهنگ چی است؟ سادهترین تعریفی که میتوانم از فرهنگ بدهم این است:
قاعدههای غیر غریزی که بسیاری از تصمیمها را به طور ناخودآگاه به آنها میسپاریم و دربارهی درستی یا سودمندی آنها هر آن، یا هر روز از خود سوال نمیکنیم.
دقیقتر توضیح بدهم. گاه ما بدون محاسبه و بر اساس غریزه تصمیم میگیریم، مثلا میخوریم چون گرسنه هستیم. گاه غریزه را بابت محاسبه کنار میگذاریم، مثلا گرسنه هستیم، اما نمیخوریم، چون غذا کم است و میخواهیم آن را برای فرزندی یا دلبندی نگه داریم. حالت سومی هم هست. نه غریزی رفتار میکنیم، نه محاسبه میکنیم. بر اساس چیزهایی که ناخودآگاه برای ما قاعده شدهاند رفتار میکنیم. هر بار از خودمان نمیپرسیم امروز چند وعده غذا بخوریم. از قبل فرض کردهایم صبحانه داریم و ناهار و شام و بر اساس همان عمل میکنیم.
بیایید یک مثال خیالی از کارکرد فرهنگ را مرور کنیم. فرض کنید در یک کشور بسیار بیثبات که از روز استقلال تا همین امروز هرگز رنگ ثبات سیاسی را به خود ندیده کودتا شود. مردم از مدتی قبل بوی کودتا را میشنوند، مواد غذایی و ضروریات زندگی را انبار میکنند، در خانهها را قفل میکنند و خلاصه به «اندکی بنشین که کودتا بگذرد» عمل میکنند. این که خیلی وقتها اسمش را «واکنش طبیعی» میگذاریم، حاصل فرهنگ بیثباتی است.
حالا یک کشور در حال توسعه با ثبات نسبی را در نظر بگیرید. کودتا میشود. عدهای مینشینند و عدهای به خیابان میریزند. اگر حریف شوند، کودتا را خنثی میکنند، اگر نه، کودتا آنها را خنثی میکند. بیثباتی، تصمیم فردی، ترس از هر دو سو، فرهنگ چنین جامعهای است.
یک کشور توسعهیافته و با ثبات چه؟ فرض کن آلمان یا سوئد، صبح یکی با واکسیل و ده میلیون تا درجه بیاید توی تلویزیون و بگوید من رییس ستاد هستم و ما کودتا کردهایم. تقریبا هیچ کس رییس ستاد را نمیشناسد. کسی باور نخواهد کرد و تقریبا همه فکر میکنند که این شوی بیمزهای مثل کارهای ساشا بارون کوهن است. از خانه هم که بیرون بروند اگر یکی با اسلحه جلوشان را بگیرد، سرش داد خواهند زد که بگیر سرش را کنار خطر دارد الان مترو میرود. بعد هم گوشیش را در میآورد از یونیفرم طرف عکس میگیرد که بدهد وکیلش که ازش شکایت کند.
سه فرهنگ متفاوت این قدر با هم تفاوت دارند. حالا شاید شما هر فرهنگ را طور دیگری ببینید. مهم تفاوت است. تفاوت را ببینید.
تحریم (بسیار گفتهاند و خوانده و شنیدهاید) خصوصا تحریم هوشمند، روشی است برای شکنجهی جسمی و بَعد ذهنی تقریباً تکتک افراد یک ملت برای وادار کردن آن ملت که نه تنها فرد فرد تسلیم شوند، که کشور و حاکمیت را نیز به تسلیم وادار کنند. یعنی بجنگی، اما برای جنگ نه تنها هزینه نکنی که مسئولیت ورود به جنگ را هم رندانه از سر خودت باز کنی و بعد منابع یک کشور را تصرف کنی. تحریم چنین چیزی است.
فرهنگهای مواجهه با تحریم چه هستند؟ راه حلهایی که آدمها بی تردید برای مواجهه با تحریم سراغ آنها میروند کدام است؟ من دو راه حل عمده برآمده از دو فرهنگ عمده میشناسم.
اما راستش هیچ کدام از این دو «راه حل» نیستند. دوستی بود که میگفت از بیپولی به جان آمدهام. برویم سرقت از بانک. گفتم نقشهای برای سرقت داری؟ با خوشحالی گفت بله بله. نقشه سه مرحله دارد.
الف. از در وارد میشویم.
ب. سرقت میکنیم.
ج. از در خارج میشویم.
این راه حلهای پر طرفدار هم در وضع فعلی شبیه نقشهی سرقت بانک رفیق ما هستند. بایستیم؟ سلمنا. چه طور بایستیم؟ نایستیم؟ سلمنا. چه طور نایستیم اما زنده بمانیم و محرومتر (مثل مردم لیبی) نشویم؟
میخواهم بگویم نیاز به فرهنگی داریم که همزمان که به ما میگوید پشت مبارک خودمان را درگیر شاخ گاو نکنیم، به ما بگوید گاو گاو است و باید یوغ به گردنش نهاد یا دوشیدش یا هر دو. نه این که از ترسش تسلیمش شد. شما تسلیم هم که بشوید او مست قدرت است و شما را رها نخواهد کرد.
گروهی گفتند مذاکره تسلیم نیست. تجربه کردیم. تسلیم هم نشدیم. اما ما به مذاکره پایبند ماندیم دیگری نه. چرا نتوانستیم او را پایبند نگه داریم؟ چون او زور داشت و زور گفتن بلد بود، ما نه تنها زور نداشتیم، بلکه زور گفتن به گردنکلفت مفتخوری مثل او را هم (که روا است) بلد نبودیم.
چنین است که ما در برابر تحریم نیاز به سه استراتژی داریم و یک فرهنگ. اینها چه هستند؟
استراتژی اقتصادی: بالا بردن توان تابآوری اقتصادی و بعد رسیدن به تولید قابل اتکا که مورد نیاز جهان باشد. (به استخراج نفت نگوییم تولید).
استراتژی رسانهای و روانی: در داخل و خارج نشان بدهیم که ما در معرض کشتار هستیم، کشتارکننده نیستیم، دست و پا بسته هم نیستیم. نگذاریم جای قاتل و مقتول، جای جانی و قربانی عوض شود. اما مقتول و قربانی دست و پا بسته یا خودسرزنشگر هم نباشیم. دفاع کنیم و درست هم دفاع کنیم و دفاع خود را نیز درست بازتاب دهیم.
استراتژی ساختاری: ساختارهای خود را از پایا به پویا بدل کنیم. کاری کنیم که ساختارهای کشور مدام ارزیابی و بهسازی شوند. تا نه تنها ناکارآمدی و فساد ما را از پا در نیاورد، بلکه دور از فساد و ناکارآمدی هم هر روز راندمان ما و توان ما بالا برود.
فرهنگ مقاومت خردمندانه: فرهنگی که مقاومت در برابر تجاوز را فرض غیر قابل مذاکره میداند و برای این مقاومت به کار گرفتن تمامی برنامهها و استراتژیهای عقلانی را فرض غیر قابل مذاکرهی دوم.
ما چارهای جز پیروزی نداریم و برای دستیابی به پیروزی در این دنیا یاوری جز خودمان نداریم. البته که جهان محدود به همین دنیا نیست.