استفن کارام؛ صدای انسان معاصر در میانه اضطرابها و سکوت
تحلیل سبک، مضامین و زمینه تاریخی آثار یکی از مهمترین نمایشنامهنویسان معاصر آمریکا
استفن کارام (Stephen Karam) یکی از نمایشنامهنویسان برجسته نسل جدید آمریکاست که در سال ۱۹۸۰ در شهر اسکرانتون ایالت پنسیلوانیا در خانوادهای با تبار لبنانی به دنیا آمد. او در مصاحبههای مختلف بارها اشاره کرده که ریشههای خاورمیانهای خانوادهاش، مهاجرت پدربزرگ و مادربزرگش به آمریکا و تجربه زندگی در شهری نسبتاً کوچک، بخشی از نگاه او به جهان و همینطور حساسیت او نسبت به واژههایی مانند «تعلق»، «انزوا» و «جستوجوی هویت» را شکل داده است. برخلاف بسیاری از نمایشنامهنویسانی که زندگی نسبتاً پرماجرایی داشتهاند، زندگی کارام در ظاهر کاملاً عادی و بیحاشیه است. با این حال همین عادیبودن، تبدیل به جذابترین مؤلفه در آثار او شده: توجه به زندگی روزمره، تنشهای پنهان، و اضطرابهایی که در کوچکترین گفتوگوها جریان دارند.
کارام تحصیلات خود را در دانشگاه براون (Brown University) در رشته نویسندگی خلاق ادامه داد و تقریباً از همان دوران دانشجویی شروع به نوشتن نمایشنامه کرد. او خیلی زود استعدادش را در نگارش دیالوگهایی واقعی و پرداخت شخصیتهایی صادق و باورپذیر نشان داد. نمایشنامه "با بچه حرف زدنت رو کنار بذار" (Speech & Debate – ۲۰۰۶) اولین کاری بود که در خارج از فضاهای کوچک دانشگاهی دیده شد و توجه منتقدان را به خود جلب کرد. اما اوج شهرت کارام با نمایش "آدمها" (The Humans – ۲۰۱۴) رقم خورد؛ نمایشی که در برادوی اجرا شد، تحسین گسترده منتقدان را برانگیخت و جایزه تونی (Tony Award) بهترین نمایشنامه را برای او به همراه داشت.
اکنون و پس از گذر بیش از یک دهه، او نهفقط به عنوان نمایشنامهنویس، بلکه به عنوان یکی از چهرههای اصلی جریان «تئاتر رئالیسم معاصر آمریکا» شناخته میشود. نگاهی که به جای افراط در نمایش بحرانهای بزرگ، بهسراغ لحظات بسیار ساده زندگی میرود و از همان لحظات، بحران را استخراج میکند.
۱. سبک و ساختار در آثار استفن کارام
یکی از اولین ویژگیهای سبکی در نمایشنامههای کارام، رئالیسم ظریف (subtle realism) است. آثار او از نظر فرمی پیرو سبک سنتی رئالیسم هستند: صحنهی واحد، گفتوگوهای طبیعی میان افراد یک خانواده یا گروهی از دوستان، حوادثی که بیشتر در حد تغییرات کوچک و نامحسوس اتفاق میافتند. اما این رئالیسم هرگز با واقعگرایی صرف و تخت اشتباه گرفته نمیشود، زیرا در زیر این سطح آرام، تنشهای دائمی وجود دارند که به تدریج و با شکلگیری گفتوگوها نمایان میشوند.
ساختار مکالمهمحور (Dialogue-driven Structure)
کارام از ساختارهای پیچیده یا تکنیکهای تجربی استفاده نمیکند، بلکه همهچیز را در گفتوگوها بنا میکند. دیالوگها در آثار او کاملاً طبیعی، گاهی نامنظم، و به ظاهر حتی بیهدف به نظر میرسند. اما همان دیالوگهاست که مخاطب را به فضای اثر و بحران درونی شخصیتها نزدیک میسازد.
تمرکز بر زمان حال (Present Tense Theatre)
برخلاف متنهایی که به گذشته یا آینده اشاره میکنند، نمایشهای کارام در یک لحظه بسیار مشخص از زندگی شخصیتها رخ میدهند؛ لحظهای که نه بهطور آشکار دراماتیک است و نه شبیه نقطه اوج زندگی آنان. این انتخاب ساختاری، خودش حامل یک پیام مهم است: زندگی هر لحظه میتواند به واسطه یک جمله، یک سکوت یا یک خاطره از درون فروبپاشد.
عدم وابستگی به نقطه اوج (Anti-climax)
کارام عمداً از نقطه اوج بزرگ یا رخداد ناگهانی که مسیر داستان را تغییر دهد، دوری میکند. او به جای آنکه در جایی از نمایش به مخاطب «ضربه» بزند، این ضربه را به شکل پیوسته در طول نمایش توزیع میکند؛ بهطوری که تاثیر نهایی در پایان، حاصل مجموع چند احساس کوچک است.
۲. ایدهها و مضامین محوری
در آثار کارام مضامین متعددی به چشم میآیند، اما شاید مهمترین آنها عبارتند از:
۲–۱. اضطراب و شکنندگی در زندگی روزمره
شخصیتهای کارام هیچکدام ضدقهرمان یا موجوداتی خارقالعاده نیستند. آنها افراد معمولیاند: معلم، دانشجو، پدر بازنشسته، یا دختر جوانی که نگران آینده شغلیاش است. با این حال همین زندگی «عادی» دائماً تحت فشار اضطرابهایی نامرئی است. این اضطراب ممکن است از آینده اقتصادی، از بیماری، از بحرانهای خانوادگی یا حتی از درک نشدن توسط دیگران سرچشمه بگیرد.
نمایش "آدمها" نمونه مشخصی از این موضوع است: خانوادهای که روز شکرگزاری را در آپارتمان کوچک دخترشان میگذرانند، اما پشت صحبتهای ظاهراً عادی درباره کار، تحصیل یا همسایهها، نوعی ترس و فروپاشی پنهان وجود دارد. تماشاگر نه با انفجار یک بحران مشخص، بلکه با سیر آرام یک فروپاشی درونی مواجه میشود.
۲–۲. شکست رؤیای آمریکایی
هرچند کارام لزوماً نمایشنامهنویس سیاسی محسوب نمیشود، اما در آثارش واقعیتهای اجتماعی آمریکا بهطور ضمنی نقد میشوند. در بسیاری از نمایشها، شخصیتها به نوعی با شکست در تحقق رؤیای آمریکایی مواجهاند. آنها تمام تلاش خود را کردهاند، درس خواندهاند، کار پیدا کردهاند، اما نتیجه شبیه چیزی نیست که وعده داده شده بود. این احساس شکست نه مستقیم، بلکه از طریق جملات عادی و حتی طنزهای کوچک در اثر نفوذ میکند.
۲–۳. اهمیت خانواده؛ هم به عنوان پناهگاه و هم منبع فشار
خانواده در آثار او نقش دوگانهای دارد: از یکسو تنها جای ممکن برای حمایت و نزدیکبودن است، اما از سوی دیگر همان محل بروز فشار، احساس گناه و ناامیدی است. او هیچگاه خانواده را ایدهآلسازی نمیکند، بلکه آن را به شکل یک نظام پیچیده از روابط متقابل نشان میدهد که در آن عشق، دلسوزی، ترس و ناامیدی همزمان حضور دارند.
۲–۴. سکوت و ناتوانی از بیان
شخصیتهای کارام غالباً نمیتوانند چیزی را که واقعاً در دل دارند بیان کنند. آنها یا از واکنش دیگران میترسند یا نمیدانند چگونه کلمات مناسب پیدا کنند. به همین دلیل سکوت در نمایشنامههای او یک عنصر روایی مهم است. این سکوتها گاهی بسیار بلند و سنگین هستند و پیامشان از دهها جمله مستقیم پررنگتر است.
۳. تحولات تاریخی و جایگاه آثار کارام در تئاتر معاصر
اگر بخواهیم جایگاه استفن کارام را در تاریخ تئاتر آمریکا بررسی کنیم، باید او را ادامهدهنده سنت نمایشنامهنویسانی چون آرتور میلر و تنسی ویلیامز در نظر بگیریم؛ یعنی نویسندگانی که از تئاتر برای بازنمایی زندگی اجتماعی و انتقاد از ساختارهای ظاهرساز استفاده کردهاند. با این حال کارام تفاوتهای مهمی با آنان دارد که بیشتر ناشی از تحولات زمانه است:
۳–۱. گذار از قطعیت به عدمقطعیت
اگر در نیمه اول قرن بیستم بحرانهایی مانند جنگ جهانی، رکود اقتصادی یا شکست ایدئولوژیها محور اصلی نمایشهای رئالیستی بودند، در آثار کارام نوعی بیثباتی روزمره دیده میشود؛ بخشی از آن ناشی از اقتصاد نئولیبرال، بخشی مربوط به سرعت تکنولوژی و بخشی هم متأثر از تجربه پساحقیقت (Post-truth). به عبارت دیگر، پرسشهای بزرگ جای خود را به پرسشهایی کوچک اما عمیق درباره معنای زندگی دادهاند.
۳–۲. بازگشت به صمیمیت و فضاهای کوچک
پس از دورهای که تئاتر آمریکا به سمت نمایشهای تجریدی، فضاهای بزرگ و فرمهای تجربی رفت، کارام و چند نمایشنامهنویس دیگر مانند آنی بیکر (Annie Baker) دوباره صحنه را به یک اتاق یا آپارتمان برگرداندند و نشان دادند که بهترین موقعیت برای بیان واقعیت انسانی دقیقاً همان فضاهای کوچک و صمیمی هستند.
۳–۳. استفاده از طنز تلخ
یکی از وجوه مشخص دوران معاصر، حضور طنزی است که به جای خنداندن، نوعی احساس آشنایی و در عین حال دردناک بودن در مخاطب ایجاد میکند (Dark Humor). کارام از این طنز بهعنوان یک ابزار برای آشکارکردن وضعیت تراژیک انسان استفاده میکند. لحظاتی که مخاطب لبخند میزند، دقیقاً همان لحظاتی هستند که از درونیترین ترس شخصیتها باخبر میشود.
جمعبندی
استفن کارام را میتوان صدای درونی نسل امروز آمریکا دانست؛ نسلی که نه با آرمانهای بزرگ، بلکه با تضادهای روانی، بحران تعلق، فشار اقتصادی و ترس از آینده تعریف میشود. آنچه آثار او را از بسیاری از نمایشنامههای معاصر متمایز میکند، نه جنجالآفرینیهای رایج و نه شوکهای روایی، بلکه صداقت و جزئینگری است. او نشان میدهد که چگونه یک گفتوگوی ساده در یک شام خانوادگی میتواند حامل همه دردها و امیدهای پنهان باشد.
اگرچه آثار او در نگاه نخست بسیار ساده و حتی معمولی به نظر میرسند، اما این سادگی پوششی است بر یک عمق چندلایه که مخاطب آرامآرام وارد آن میشود. او از تئاتر ابزاری ساخته برای نزدیکشدن به انسان؛ انسانی که در میانهی سروصداهای جهان امروز، گاهی حتی فراموش میکند چگونه باید خودش را بیان کند.
منابع
* Interviews with Stephen Karam, The Paris Review, 2016.
Stephen Karam, The Humans*, Theatre Communications Group, 2015.
Karen Stein. “Realism and Anxiety in the Plays of Stephen Karam.” Journal of American Drama*, vol. 22, no. 3, 2021.
McCarter, Jeremy. “Why Stephen Karam May Be the Voice of a Generation.” The New Yorker*, 2018.