باید این را بفهمیم که
کسی فرزندش را
در یک کرجی زوار در رفته نمی گذارد
مگر آنکه امواج خروشان آب
امن تر از زیر پای او باشد
باید این را بفهمیم که
کسی روز های خوش زندگی اش را
زیر چرخ قطار له نمی کند
کسی روز و شب را سوار بر کامیونی
با خوردن کاغذ نمی گذراند
مگر آنکه بداند طی کردن آن راه طولانی
وظیفه ای با ارزش تر از یک سفر است
کسی از زیر سیم خاردار ها عبور نمی کند
کسی دوست ندارد کتک بخورد
کسی دلش برای اردوگاه آواره ها تنگ نمی شود
کسی با بدن کوفته زندان را نمی پسندد
و کسی برای بازرسی با بدن لخت حاضر نمی شود
مگر آنکه زندان امن تر از شهری باشد که در حال سوختن است
مگر آنکه زندان بانِ نیمه شب
بهتر از مردانی باشد که دورش را گرفته اند:)
?سروده وارسان شایر