سپیده دم اندیشه
سپیده دم اندیشه
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

در آغوش دوست

من از تمام پلیدی های این دنیا بریده ام من تو را می خواهم لبخندت را و گرمای آغوشت را تو را می خواهم بدون زنگار هایی که میان مان نقش بسته تو را می خواهم بدون اجبار من عاشقت هستم از روی اختیار

مرغ دلم پر می کشد تا اوج نگاهت می خواهد پاره کند تمام این زنجیر ها را تمام اینها را که سیاه رویان و پلیدان بر تنگ بلور قلبم کشیده اند

تو مهربان من هستی تو ابتدای زندگی تو معنای جاودانگی تو خدای من هستی

دلم هوایت را کرده بدون هر قید و بندی تو در میان خنده ها و گریه ها تو روی قاصدک بر فراز بادکنک مرا می خوانی


تو را با تمام صمیمیتت می خواهم همانند مهستی که برایش:( مثل شور فریاد تو قفس یا حصار سینه) بودی تو همانقدر برایم نزدیک و دوست داشتنی هستی که قادر بودی:(تمام حرف های سخت کلاس سوم را با چشم بسته )برای فروغ بخوانی



خدا همینقدر سبز و دوست داشتنی هست:)
خدا همینقدر سبز و دوست داشتنی هست:)


و حالا ای عزیز ترینم قلبم در سینه بی قراری می کند و برای لحظه دیدارت بی تاب است

آه چه لحظه با شکوهی چه لحظه زیبایی! من خواهم ایستاد و انتحار قلبم را نگاه خواهم کرد قلبی که از شوق لحظه وصال پاره پاره خواهد شد.

کوچه به کوچه شهر به شهر هر کجا که بوی خوش آشنایی به مشامم برسد پشت سر خواهم گذاشت تا مرا در اغوش گیری بهای عشق هرچه که باشد خواهم پرداخت که اکسیر جاودانگی است که هنوز بوی محبت ز بیستون آید.....


در تمنای تو ناز صد گلستان می کشیم....
در تمنای تو ناز صد گلستان می کشیم....


مرگ!ای کیمیای گمشده آیا مرا لایق خود می دانی؟

تو همان رمز زندگی تو همانی هستی که علی می گوید:برای شیعیان دلنشین تر از آب گوارا در هنگام تشنگی هستی.مرا به آغوش دوست خواهی برد؟من نیز مهمان خانه دوست خواهم شد؟


عزیز من،زیبای من کجایی؟
عزیز من،زیبای من کجایی؟




من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست/و از آن روز سرم میل بریدن دارد?
من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست/و از آن روز سرم میل بریدن دارد?






















































دلنوشتهخدازندگیوصال
من آن نیم که حلال از حرام نشناسم/شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید