آبان برای من هر ماه بود و هر روز و هر آن... بهار من آبان، تابستان من آبان، پاییز من آبان، زمستان من آبان... برگ های خزان زندگی اش آن هنگام که آرام میافتاد بر ژرفنای دلش... گویی کسی سیم های ساز دلم یک به یک پاره میکرد... دلم برای او میتپد، دلم تنها برای او میتپد... برایم آسمان آبان است، شالیزار آبان است، برای من همه چیز آبان است و جهان در گوش من تنها نام چهار پاره او را میخواند... فریاد شالیکار ها، صدای جیغ بچه ها، آواز گنجشک ها... همه آنها برای آبان من اند اگرچه "آبان تنها برای من است"... آرام باش شالیکار، بر آبانم فریاد مزن... بس است بچه ها، آبان من خفته است... کمی خاموش گنجشک ها، آبان آواز من خواهد... آبان من، خورشیدت من هستم. تا به همیشه، تا باشی از تابش دست برندارم. پاییزت را آذر کنم، برف ها را برایت آب کنم، روز رستاخيز به پا کنم، زمستان را برایت بهار کنم، برگ های خزان ات سبز کنم، شکوفه ها را به شاخه هایت ارمغان آورم... من خورشیدم و هرگز خاموش نمیشوم آبان من. بدان تا من هستم شاخ و برگت خاک را لمس نخواهد کرد. من میسوزم و میسوزم و میسوزم از برایت. تو میمانی و میمانی و میمانی از برایم... اما هنوز چو لب نبسته بودم، رستاخیز به پا نکرده بودم، بدان یورش ببردند، به جان بی جانش فتادند، درخت همیشه بهارم شاخ و برگش کنده در روز روشن مرا به آن آویختند. اما من همیشه هستم و هر روز روشن، درآسمان از چوبه دار خود میگویم. آبان من که همه او را میخواستند...
?تقدیم به آبان و خورشیدم
این فیلم به کارگردانی و نویسندگی "داروین سرینک" و با بازیگری "موژان آریا" و "بابی نادری" در سال ۲۰۱۴ و به زبان پارسی منتشر شد که به بازگویی داستان زندگی کوتاه زوج همجنسگرای جوان ایرانی "آبان و خورشید" به نام های اصلی "مختار" و "علی" به سن های ۲۴ و ۲۵ سال میپردازد که ماموران حکومتی ج.ا به روابط میان آنها پی میبرند سپس آنها را در خانه دستگیر و پس از آن در تاریخ ۱ آذر ماه سال ۱۳۸۴ در ميدان شهيد باهنر شهر گرگان در هنگام اذان ظهر و در معرض دید مردم به دار میآویزند. این فیلم بر اساس واقعیت بوده و با زیرنویس زبان انگلیسی نیز میباشد.