آتَرین نریمانی
آتَرین نریمانی
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

سدای گرمای بوسه?

  • گاهی میخواهی به زمان چنگ بزنی و بگویی بایست! زیرا کسی را می‌خواهم ببوسم که تو نباید به یادت سپاری. در گوشه‌ای چیزی بگویم که تو نباید شنوی. آزادی اما اگر چنین کنی دیگر هرگز نمی‌باشی اگرچه می‌دانم که بسیار خواستار آنی...

یادگاری: چهار ماه پیش که خواهرزاده شیرینم پا به گیتی گذاشت برای این رویداد خوشی بخش من و پدرم رفتیم تا گل خوشی را در خیابان ها، کوچه پس کوچه ها، جای ها و بازار ها کاشته و نشان شادی برایمان به یادگار گذاریم. پس از گشت‌وگذار در میدان نقش‌جهان با درآمدن به بوستان مشاهیر و پاهای گرم در پشت شمشادها گرمایی پوست زودرنج مرا پَرماسید (:لمس کرد). صدایی گوش مرا نوازید. چند گام برداشته، سر برگرداندم. دو برگ ریشه در یک گلدان می‌دواندند. آن هنگام که رگ هایشان روی هم را گرم می‌کردند. بوسه... رفت. مهر... رفت و در پی اش ترس... آمد. نه نه من رفتم... شتر دیدید، ندیدید!


در ماجراهای نابخردانه زندگی‌ام ماندم شاید اگر روزی کسی بخواهد بخواند نام کمدی بر آن نهد. با خود می‌گویم چه پوچ است دادن چنین گزاره‌هایی از زندگی در این خاک که گل ها همیشه برای دلبستگی در آن می‌رویید‌. برای خریدن بوسه هایی همانند نشدنی.

که بوسیدن در دید مردمانم شده لغزیدن. گفتن دوستت دارم شده ترسیدن. خودنمایی شده پیرهن زیبا پوشیدن. ناپاک شدن شده گلوگیر آزاد بودن...



دلم لک زده برای اینکه کسی نترسد ماسک از رویش بردارد. نترسد از اینکه بد درباره‌اش بخواهند بگویند. نترسد از اینکه آنکه را دوست دارد در آغوش گیرد. نترسد از اینکه مهرش را به کسی در گوش جهان فریاد کند. نترسد از اینکه صدای سیم ساز و آواز و پایکوبی و خنده های بلندش شنیده شود. نترسد از اینکه خود باشد. و بترسد از اینکه هرگز نمی‌ترسد.

شاید اگر مسیح اکنون باز بیاید بر چلیپا نغمه شادی می‌خواند و با پاهای میخکوبش رامشگری (رقص) برای سوگ مرگ فرزندانش در ایران می‌کند. که گمان می‌کرد که در این خاک سوگواری کردن شود پایکوبی کردن...!

...
...


کیبوردی برای آزادیبوسهآزادی
?️‍?نیمی از موهايم بافته و نیمی دیگر را چیدم??‍?. جهان نابسامان من?. کاتولیک?.دانش‌آموز?. گیاه‌خوار? و یک جانور?.اسپهان شهر دردمند من?. اینستاگرام: atarin.narimani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید