??? ?????? .????.???????
??? ?????? .????.???????
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

پارت ۱ فیک sick love جونگ کوک







از زبان جانگ کوک: از خواب بیدار شدمو بعد از تموم کردن صبحانه بدون اجازه پی دی نیم سوار ماشین شدم. د برو ک رفتیم. بعداز کلی گشتن تو کوچه پس کوچه های سئول خسته شدمو بسمت خوابگاه حرکت کردم. گوشیم زنگ خورد عه جیمینه! جانگ کوک: بلع جیمین شییییییی. جیمین: یااا جی کی زود بیا خوابگاه. زووود. پی دی نیم زنگ زد گفت تا ۱۰ دقیقه ی دیگ اینجاست‌. داد زدم: چییییییییی؟ هیونگ غلط کردم. من تا خوابگاه نیم ساعت راه دارم. نههه حتما ماشینو ازم میگیره. هیونگ کمکککککک. جیمین: وایسا ببینم تو الان بهم گفتی هیونگ.؟بعدم شروع کرد ب جیغ زدن. گوشی رو از گوشم فاصله دادمو داد زدم: سرگرمش کنننننن اومدم. گوشیمو قطع کردم و پامو روی گاز فشار دادم. یا حضرت جین حالا چه غلطی بخورممممممممممم؟ همه ی ماشینا مدام بوق میزدن تا یواش برم ولی کارم مهم بود=(با برخورد سرم ب شیشه ی ماشین چشمام سیاهی رفت و چیزی نفهمیدم. ((گایز اگ یادتون باشع جی کی چندمدت پیش با یه ماشین تصادف کرده بود. منم همون موقع رو میگم فقط با اندکی تغییر=))/ ... با تابش شدید نور خورشید ب صورتم، چشمامو باز کردم. یا خدا اینحا بیمارستانههههههههههه؟من اینجا چیکار میکنم. جیهوپ: وااااای جی کی بیدار شدی؟نمیگی ما میمیریم از ترس؟ جانگ کوک: هیونگ من اینجا چیکار میکنم؟ جیهوپ: یاااا از من میپرسی؟-_- درباز شد و جین اومد داخل: واااای کوکیییییی نمیگی... بدون توجه به غرغرهای هیونگش لب زد: هی چرا پام تکون نمیخوره؟ هوپی: نگران نباش دکتر گفت عادیه=) جانگ کوک روبه جین: هووووی مامان کو بقیه ی اعضا؟ جین: ببینش تروخدا. تو این شرایطم داره حرسمو در میاره. اولندشم ننت خونتونه بعدم مگ سگم میگی هوی؟ کوک: نمیدونم. مگه نیستی؟ جین داشت رنگ عوض میکرد از عصبانیت ک یهو اعضا اومدن داخل و ب داد کوک رسیدنXD همشون همراه با پی دی نیم باکلی سروصدا وارد شدن. تهیونگ: جانگ کوکااااا خیلی دیوونه ای! پی دی نیم: هی بچه چندبار بگم سوار اون نشو؟ دیدی حالا چ بلایی سرخودت اوردی؟ جواب آرمی هارو چی بدم؟ کوک فقط میخندید اخه حرفی برای گفتن نداشت!=( پی دی نیم: دکتر گفت پاهات آسیب دیدن اما جدی نیست. ولی سرت آسیب بدی دیده و زخم های بدنت ک دیگ بدتر. باید تا ۱۵ روز اینجا باشی. جانگ کوک: هااااان؟ هنننننن؟ هووووم؟ چی؟ من؟ اخه؟ تمرین؟ رقص؟ ارمی ها؟ فنساین؟ کنسرتتتتتتت. پی دی نیم: بیخیال کوک فقط 1۵ روزه‌. جانگ کوک اخم ساختگی ای کرد. ... ساعت ۶ عصر بود ک نامجون گفت: هی جونگ کوکااا ما باید بریم از صبح تمرین نکردیم. اگ کاری داشتی فقط تماس بگیر. سرمو ب نشونع ی باشه تکون دادم. این اولین باریع ک هیونگام بدون من تمرین میکنن=( جین سمت جونگ کوک رفت و محکم بغلش کرد. کوک: اه اوه خفم کردی! جین: مواظب خودت باش مکنه=) بااینکه خیلی رو مخی ولی دوست دارم. روبه نامجون گفتم: نامجون هیونگ این چیزی نزده؟ همه زدن زیر خنده و باهام خداحافظی کردن و رفتن. هووووف حالا من موندم و این بادیگاردای غول پیکر-___- ... نصف شب بود ک با صدای تق تق چیزی چشمامو باز کردم. من خوابم ب این سنگینیه این تق تق چیه ک جرئت کرده بیدارم کنهه؟ دستی ب موهام کشیدمو بهمشون ریختم. ببین این غول ها اومدن از من محافظت کنن چ راحت لم دادن-_- رفتم بیرون دختری با موهای بلند دیدم ک با عصا راه میرفت پس اینم مث من عصا داره. ا/ت: ا..اوم کی اینجاست؟ کوک:... ا/ت: من صدای عصاتو شنیدم بگو کی هستی؟ کوک: یاااا مگ کوری؟ نمیبینی؟ دختر بدون اینکه نگاهم کنه سرشو تکون دادو ازم دور شد. این چش بود دقیقا؟ رفتم اب خوردمو باز بسمت اتاقم رفتم. آخ چقدر بدنم درد میکنههه!

???.????.?????????.??????
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید