مردی به نام ،معتب در کنار در خانه حضرت صادق بود. او می گوید: در دل شب دیدم شخصی از خانه خارج ،شد دقت کردم متوجه شدم خود حضرت است و چون اجازه نداشتم خودم را معرفی نکردم؛ اما در حال :گفتم امام را تعقیب کنم نکند که دشمنان به ایشان صدمه بزنند. همین طور که حضرت را تعقیب میکردم دیدم باری که بر شانه ایشان بود، افتاد و حضرت ذکری گفت من جلو رفتم و سلام کردم. حضرت فرمود: اینجا چه میکنی؟
عين
:گفتم چون دیدم از خانه خارج شدید نخواستم شما را تنها بگذارم، بعد، آن آذوقه را جمع کردم و در میان انبان گذاشتم. گفتم آقا! بگذارید انبان ارد را من به دوش بگیرم! حضرت فرمود: آیا در قیامت تو میتوانی بار مرا به دوش بکشی؟ به اتفاق حرکت کردیم تا به ظل بنی ،ساعده، که مسکن فقرا بود، رسیدیم. حضرت طوری که کسی متوجه نشود آن نانها را میان آنان تقسیم کرد عرض کردم آیا اینها شیعه هستند؟
حضرت فرمودند: اگر شیعه من بودند، نمک هم برایشان می آوردم.
اسلام و مقتضیات زمان،ج۲،ص۴_۲۲۳
حالا افرادی که مسلمان هستند و میپرسند چرا کمک غزه و فلسطین بکنیم واقعا جای تعجب داره آن ها مسلمان هستند و هم در جبه ی جنگ حق و باطل صف مقدم اند و هم شرایط خیلی سخت و بدون آب و برق و غذا رو دارن طی میکنن
اگه حتی یک جو انسانیت هم داشته باشیم حتما به آن ها کمک میکنیم اگر مخالف این کاری حتما به انسانیت خودت شک بکن!