همانطور که از نام این داستان "از یادداشت های یک مرد سالخورده" مشخص است، این کتاب یادداشت های فردی به نام نیکالای استپانویچ است، مردی که از او به عنوان پروفسوری ممتازو عالی رتبه و دارنده ی نشان نام برده می شود، او آن قدر نشان و مدال روسی و خارجی دارد که وقتی ناچار می شود همه ی آن ها را به سینه اش بیاویزد، دانشجویان به لقب"کثیرالنشان" مفتخرش می کنند.
خلاصه اگر از فهرست دور و دراز دوستان بلندآوازه و همچنین بزرگی و مقام او که خودش دو صفحه ای می شود بگذریم می رسیم به تعریف خودش از این نام بزرگ که با خواندنش در همان ابتدا می توان شیرینی لحن مختص چخوف را حس کرد
یادداشت هایی که متن این کتاب را تشکیل می دهند شامل مسائل مختلفی هستند، البته خط داستانی کتاب تنها به برهه ای از زندگی این مرد سال خورده می پردازد که آن هم در همان سالخوردگی اوست.
کارهایی که او در خانه و دانشگاه میکند
روابطی که او با اعضای خانواده و همسرش دارد
پیرمردی که در زندگی اش جز علم برای چیز دیگری ارزش چندانی قائل نیست.
#بهزاد_قزلباش
#مرصاد_غنی_آبادی
#سارا_تفرشی_نژاد
#داستان_زندگی_یک_پیرمرد
#آنتون_چخوف