ماجرای نیمروز یک، حد وسط روایتگری مرسوم و مستندنمایی است، اما در رد خون کارگردان گرایش بیشتری به مستندسازی دارد. به همین دلیل بازی گروه بازیگران هم در قسمت تازه فیلم، بشدت متفاوت است. در فیلمهای دنبالهدار، بازیگران سعی در تکرار خودشان دارند، اما مجموع گروه بازیگران به دلیل تغییر لحن کارگردان، شیوه بازیگری خود را کاملاً تغییر میدهند و به همین دلیل مخاطب برداشتهای خود را از شخصیتهایی مثل صادق و کمال کنار میگذارد. در ماجرای نیمروز مهدویان کمتر به سراغ نمایش روابطِ شخصی قهرمانان فیلم رفته بود و بیشتر روی وجه حرفهایِ آنها تمرکز کرده بود. ضمن این که در آن فیلم تقریباً بهطور کامل شاهد فعالیتهای نیروهای امنیتی کشور بودیم و چیزی از ضدقهرمانان فیلم (اعضای مجاهدین خلق) نمیدیدیم.اما فیلم «ماجرای نیمروز ۲» یا «رد خون» همهچیز فرق میکند؛ مهدویان زمان نسبتاً زیادی را به نمایش اردوگاه مجاهدین خلق و روابط میان اعضای آن گروه اختصاص میدهد. هرچند تصویر کلّی منتقلشده از این گروه شبیه تعاریفی است که در این سالها شنیدهایم اما کارگردان توانسته همهچیز را در قالب صفر و صد نگاه نکند. پس میان اعضای مجاهدین خلق هم تفاوتهایی را ایجاد میکند: گروهی از اعضای این گروه (در رأس همه، کاراکتر عباس زریباف با بازی حسین مهری) آدمهایی هستند که انگار بهتمامی شستوشوی مغزی داده شدهاند و میبینیم که چگونه خود را بهتمامی به یک ایدئولوژی ضدّانسانی فروختهاند. اما گروهی دیگر همچون سیما هنوز تمام احساساتِ خود را آنطور که رهبران گروه از آنها میخواهند سرکوب نکردهاند و بههمین دلیل در لحظاتی میتوانند در تماشاگر ایجاد همدلی کنند.