ویرگول
ورودثبت نام
سین . ح
سین . ح
خواندن ۶ دقیقه·۲ سال پیش

در ستایش افسردگی: بخش هشتم، درمان افسردگی از اینجا شروع میشود

مهم ترین نکته ای که همه ما باید بدانیم این است که افسردگی درمان کوتاه مدتی ندارد. و ما این پروسه بهبودی را باید برای خودمان محترم بشماریم. افسردگی برخلاف بیماری های جسمی بسیار چموش است. که گلودرد نیست با قرص و شربت و چند روز پرهیز غذایی سرش را پایین بیندازد و از همان دری که آمده است برود. افسردگی آمده است که مهمان چتر بازی باشد.

برای افسردگی یک طول درمان نیاز داریم. صد البته، یا شاید هزاران البته، این پروسه درمانی باید زیر نظر افراد متخصص در زمینه علوم اعصاب و روان صورت گیرد. همانگونه که تشخیص این بیماری باید تحت نظر این افراد باشد.

در درمان افسردگی، اولویت ما در وهله اول دست یابی به شادی نیست. در بسیاری از موارد، مهم ترین دستاورد ما این است که دیگر رنج نکشیم. که به دوز نرمالی از احساسات ناخوشایند برسیم. که عادی باشیم. در قدم های بعدی شادی هم می آید ولی برای کسانی که اختلال افسردگی یا افسردگی بالینی را تحمل میکنند، شادی هدف شان نیست. آرزو هم نیست. ما تنها میخواهیم کمتر رنج بکشیم.

مسئله بعدی مربوط به قابل بازگشت بودن آن است. که شاید افسردگی بعد مدتی خانه را ترک کند ولی ممکن است بعد چند وقت صدای در بشنویم و از چشمی که نگاه کنیم افسردگی با یک جعبه شکلات بد مزه پشت در باشد.

ولی جای نگرانی نیست. هر بار در طول این پروسه درمانی، مدت زمان برگشت افسردگی طولانی تر میشود. تا جایی که دیگر برنمیگردد.

در تمام مدت تلاش کردم وجود افسردگی را هر چند لبریز از رنج و شکل تحمل ناپذیری از درد، باشکوه نشان دهم. که قابل ستایش است. که همانقدر که زشت و بد ترکیب است زیبایی های منحصر به فردی هم دارد. که همان اندازه که در زندگی، خلا ایجاد میکند اما سرشار هم هست. که افسردگی گرچه تجربه فوق تصوری است اما به همان اندازه لحظات باشکوه هم دارد.

قدم اول برای درمانش، پذیرش است.

زمانی که بپذیریم اینجا جایی است که باید از تقلا دست برداریم. که دست و پای بی مورد نزنیم. فرار نکنیم. که در ذهنمان دادگاه راه نیندازیم و دنبال مقصر نگردیم.

بپیذریم برای مدتی هرچند اندکی طولانی، قرار است حالمان خوب نباشد. و این طبیعی است. و ما خوب میشویم.

بپذیریم که حال بد ما، مقصری ندارد. که اگر دارد، ولی باز هم ندارد. که اگر یقه چند نفر را در ذهن مان گرفته ایم و دوست داریم با مشت به فک پایینی شان بزنیم چون آنها این بلا را سر ما آورده اند ولی باز هم این درد مقصری ندارد.

که اگر خودمان را گوشه دیوار خفت کرده ایم ولی اینجا جایی است که باید یقه خود را رها کنیم.

چون ما که حالمان خوب نیست. اصلا همه آنها که فکر میکنیم مقصرند، واقعا هم مقصرند. که اصلا قبول! فکر میکنیم خودمان مقصریم؛ بله حتما مقصریم. ولی اینها به چه دردی میخورد؟ به هیچ دردی. چه چیزی را تغییر میدهد؟ هیچ چیز را. چه کمکی میکند؟ هیچ کمکی. پس رهایش کنید.

اصطلاحی درباره افسردگی وجود دارد به نام افسردگی به توان دو. یعنی فرد از اینکه افسرده است، افسرده است. که فکر کردن به اینکه افسردگی دارد و حالش خوب نیست، حالش را بدتر میکند.

گاهی اوقات خانواده ها به شکلی آتش به اختیار و بدون هماهنگی با درمانگر، برای فرد مبتلا به افسردگی نسخه شادی مینویسند. که بلند شو برویم تولد و عروسی و مهمانی، آنجا که چهار نفر را ببینی دلت باز میشود. این کار دو ایراد دارد.

یک اینکه هنگامی که به فرد افسرده میگویی بلند شو و به فلان جا برو که آنجا همه شادند. یا چرا پایت را از خانه بیرون نمیگذاری که پوسیدی در این خانه؟ یا از این دست تشویق ها یا سرزنش ها، درست مانند این است که به فردی که گلوله به شکمش خورده است بگویی چرا بلند نمیشوی خودت تا دکتر بروی؟ مُردی انقدر یکجا افتادی و خونریزی میکنی.

دوم اینکه بسیاری از افراد بعد از شرکت در اینگونه مراسم، میزان افکار خودکشی در سرشان بیشتر میشود.

چرا؟ چون فکر میکنند ایراد از خودشان است که حالشان اینگونه است. که اگر در مهمانی، همه مشغول بگو بخند هستند و اینها در دریایی سیاه هر لحظه پایین تر میروند پس ایراد از خودشان است. افسرده میشوند از اینکه چرا افسرده اند.

پس اگر برای کمک به بهبودی فردی افسرده، موردی به ذهن تان رسیده است. قبل از بیان و اصرار برای اجرا کردنش با درمانگر آن فرد مشورت کنید.

این را گفتم که بگویم اینکه افسرده ایم به معنای این نیست که ما حتما کاری را به نسبت دیگران اشتباه انجام داده ایم. یا آنها کاری کردند و ما نکرده ایم. یا ما گناهکاریم. یا که در حال مجازات شدن هستیم یا که تاوان چیزی را پس میدهیم. نه ابدا!

اصلی ترین دلیلی که در هنگام افسردگی ما را در یک چرخه ویرانگر پرتاب میکند دو چیز است.

یک اینکه در هنگام افسردگی چون نمیتوانیم کار ها و وظایف مان را درست انجام دهیم، احساس حقارت و عذاب وجدان میکنیم.

چونکه افسرده ایم نمیتوانیم کار هایمان را در طول روز انجام دهیم و چون نمیتوانیم کار هایمان را در طول روز انجام دهیم، افسرده ایم. این یک چرخه باتلاق گونه است. هر چقدر بیشتر در آن گیر کنیم پایین تر میرویم.

چرخه دوم، برای احساسات است. افسرده ایم چون حالمان خوب نیست و حالمان خوب نیست چون افسرده ایم.

راه حل رهایی از اینگونه چرخه ها، پذیرش است.

بیایید قبول کنیم. که سخت است قبول کنیم ولی بیایید قبول کنیم که تا مدتی ماجرا این است. ما حالمان خوش نیست. انرژی انجام کار هایمان را نداریم. نیروی فکری انجام مسئولیت هایمان را نداریم. توان مدیریت کردن زندگی مان مانند گذشته را نداریم.

همه اینها طبیعی است. و این میان کسی تقصیری ندارد. که برای خیلی ها هست. که اگر فکر میکنیم افسردگی برای بدبخت ها و بیچاره ها و فلک زده هاست، نیست.

که افسردگی برای آنها که تیک کنار اکانت شان آبی رنگ میباشد هم هست.

برای آنها که زندگی شان پر از مدال و جایزه و افتخار است هم هست.

برای آنها که در خیابان راه میروند و همه ازشان امضا میگیرند هم هست.

که افسردگی برای پولدار ها و قدرتمندان و با نفوذ ها هم هست.

که یک مسئله عمومی است. گریبان هر کسی را میتواند بگیرد. حتی همان ها که زندگی شان از دور پر از جینگیلی و بینگیلی و زرق و برق و خنده و خوشبختی است.

که افسردگی چک لیست ندارد. که بیا ببینم چقدر پول داری؟ خوشگلی یا زشتی؟ قد بلندی یا کوتاهی؟ مدرک تحصیلی ات چیست؟ ای بابااااااا تو امتیازات تبدیل شدن به فردی افسرده را نداری.

نه اینگونه نیست.

پس بیایید همین حالا ماجرا را همانگونه که هست؛ با همه نخواستنی بودنش بپذیریم. که ما خوب میشویم. که درست میشود. سخت است. طولانی است ولی درست میشود.

پس بیایید گیس های خود را رها کنیم. که ما قرار است مدتی ساکن سرزمین خاکستری باشیم. ولی موقتی است. که درست میشود.

که ما در این سرزمین هرچند تنها، خدا را داریم. که اگر فکر میکنیم نداریم، داریم. خدا تنها همسفر ماست. تنها هم مسیر و هم خانه ماست. که ما تنها نیستیم. خدا را داریم و آیا خدا برای مان کافی نیست؟!

در آخر باز هم تاکید میکنم که درمان افسردگی باید توسط افراد متخصص در زمینه بیماری های اعصاب و روان مانند روانشناسان بالینی، روان پزشکان، متخصصین علوم توانبخشی شناختی و ... صورت گیرد.

این مطالب برگرفته از تجربیات شخصی خودم و ماه ها مطالعه درباره این موضوع است ولی هیچکدام جای مراجعه به روان درمانگر را نمیگیرد.

ادامه دارد...

ورژن دیگر در ستایش افسردگی

درمان افسردگیدرمان اختلال افسردگیافسردگیرهایی از افسردگینجات از افسردگی
تهش آسمون آبیه؛ تهش ما خوب میشیم https://t.me/In_praise_of_depression
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید