با شروع روزهای داغ و بلند تابستون ،میدونیم که نه میشه توی خونه آروم نشست و نه میشه با حفظ نذاکت و ادب از خونه زد بیرون . شاید فقط باید دست به دامن کولر خسته ی ماشینمون بشیم تا زودتر مارو به یه جای خنک برسونه ،البته با هزار ناز و عشوه ماشینهای امروز که وای دیگه بیشتر از 60 تا سرعت که کولر روشنه ازم توقع نداشته باش بتونم برم و یوقت تو ترافیک نمونیم که داغ میکنم .اما حالا پیدا کردن یه جای نزدیک و خنک اونم تو دمای 40 درجهی تهران خب میشه گفت کار هر کسی نیست و باید سوراخ سمبه های تهرانو خوب بلد باشی .
پاتوق باصفای تهرانیها
قدیمیهای محله درکه میگن :برکت این محله اول به طبیعتشه و دوم به کافهها و مردم خونگرمش .کافه اذغال چال از اون کافههای دنج درکه است ،که چند قطعه فرش زیبا لب به لب تخت هاش رو پوشوندن و دورشون هم چندتا بالشت یا پشتی با دشکچه یا بدون اون چیده شدن .
خنک ترین جای تهران فقط 7 پله بالاتر از میدون درکه
نگران جای پارک نباشید ؛نزدیک میدون درکه چندتا پارکینگ بزرگ هست که با خیال راحت میتونید ماشینتون رو اونجا بزارید و با یه نفس عمیق و پرانرژی ،راه رو تو دل کوه پیش بگیرید .از میدون درکه تا کافه اذغال چال حدودا یک ساعت راهه ،که خب بسته به توانایی و سرعت هرکسی میتونه کمتر و بیشتر هم بشه .تو این مسیر شما یک بطری آب خنک لازم دارید و یک ساز که برای رسیدن به کافه باید کوکش کنید.
نه آبی نه گازی کولر فقط طبیعی
همون ابتدای راه رودخونهی بزرگی رو میبینید ؛ این رودخونه حکم ملکه ی مادر رو برای طبیعت بکر درکه داره .باد خنکی از سطح آب تو تمام مسیر میاد که حسابی خستگی رو از تنتون درمیاره .به جلوی در کافه که برسید ،اونجا همیشه آب و جارو شده است ،فقط کافیه تا از گوشهی چشم به داخل نگاهی بندازید ،تا خودتون رو چهارزانو نشسته روی تختی کنار حوض کافه ببینید ،در حالیکه دست و صورتتون رو با آب خنک چشمه شستید و غرق صدای دلنشین استاد بنان شدید که میگه :
تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل آمد بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین نشان سوز نهان
انتخاب کن ؛کباب کوبیده و نوشابه یا دیزی به همراه دوغ آبعلی
اگر شما هم از خوردن غذاهای فست فود و یک مشت سوسیس و کالباس بیمزه خسته شدید و دلتون برای یک دیزی سنگی پرملات با یک دوغ آبعلی که دور شیشهاش قطرههای آب نشسته پرمی کشه ،پس با احتیاط به آشپزخونه کافه نزدیک بشید ،اونجا بخار پلوی دمکشیده که از پنجره بیرون زده ،ممکنه باعث بشه شکمتون قار و قور بکنه و انتخاب رو بین کباب کوبیده با ته دیگه قلفتیش و یک پرس دیزی جا افتاده کمی براتون سختتر کنه. دیزیهای کافه اذغال چال به دورچینش معروفه ؛یک سینی بزرگ پر شده با برشهای نون سنگک داغ تازه از تنور درومده و چند پر سبزی خوردن جوون که بوی تند پیازچش با پرههای دماغتون بازی میکنه.
اذغال چال زمستون و تابستون نداره
هر زمان که از شلوغیه شهر خسته شدید و دلتون یه گوشه دنج دور از سرو صداهای روزمره شهر هوس کرد ،میتونید به اینجا بیایید و چند ساعتی رو با خودتون خلوت کنید . توی تابستون با خیال راحت هر آبمیوه ای که انتخاب کنید مثل انار یا شاتوت ،جلوی خودتون آماده میشه ،که میوه هاش همه از باغ کناری کافه چیده شدن . توی زمستون هم اذغال چال میتونه بی ادا و اصول فقط با یه فنجون بندانگشتی چای خوش عطرش ،دلتونو تا همیشه ببره .
در آخر باید بگم که ،اگر احساس میکنید تو این هوا بعد خوردن ناهار پلکاتون سنگین شده ،با خیال راحت چشماتون رو ببندید و غرق سکوت ،یه چرت سبک خودتون رو مهمون کنید .