دانلود سوالات استخدامی تعلیم و تربیت در اسلام همراه جواب
پاسخنامه کاملا تشریحی
نسخه پی دی اف
کیفیت بسیار بالا
جامع و کامل
شامل نکات طلایی و مهم
ثر بدهی. پس نباید به قضاوت مردم تکیه داشته باشی. تو اول تشخیص بده که چه داری، واقعا ملکات خودت چه هست، ایمانت چه هست، یقینت چه هست، اگر دیدی که چیزی نیستی،گیرم که مردم اعتقاد خیلی زیادی هم به تو دارند، امر به خودت مشتبه نشود، به فکر اصلاح خودت باش. عکس قضیه: اگر احساس میکنی که راهی که میروی راه خوبی است، گیرم مردم تو را تخطئه میکنند نباید به حرف آنها ترتیب اثر بدهی.
مطلبی هم راجع به علم عرض بکنم و بحث را خاتمه بدهم. این هم مطلبی است که از آیات و روایات خود ما استفاده میشود، و اینها را ما باید در فصول تعلیم و تربیت اسلامی ذکر کنیم. در یکی از نوشتههای خودم - فکر میکنم در کتاب امدادهای غیبی- است این تعبیر که فرق است میان عالم بودن وروح علمی داشتن. ای بسا افرادی که روح علمی دارند ولی عالم نیستند و ای بسا کسانی که عالمند و روح علمی ندارند. عالم واقعی آن کسی است که روح علمی توأم باشد با علمش. مقصود از روح علمی چیست؟ مقصود اینست: علم اساسا از غریزه حقیقت جوئی سرچشمه میگیرد. خداوند انسان را حقیقت طلب آفریده است، یعنی انسان میخواهد حقایق را آنچنان که هستند بفهمد، میخواهد اشیاء را همانطور که هستند بشناسد و درك کند، و این فرع بر این است که انسان خودش را نسبت به حقایق بیطرف و بی غرض نگاه دارد. اگر انسان خودش را بی غرض نگاه دارد و بخواهد حقیقت را آنچنان که هست کشف کند، نه اینکه بخواهد حقیقت آن طوری باشد که او دلش میخواهد،]در این صورت او دارای روح علمی است .[ یکوقت انسان مدعایی را پیش خودش فرض کرده، بعد میخواهد حقیقت آنجوری باشد که او دلش میخواهد. این خودش منشأ گمراهی است. در آیات سوره نجم این مطلب هست که یکی از منشأهای گمراهی افراد اینست که هوای دانلود سوالات استخدامی تعلیم و تربیت در اسلام همراه جواب را ] در تشخیص خود [دخالت میدهند و در نتیجه با ذهن غرض آلود وارد مطالعه مسائل میشوند. گفت:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد صد هزار از دل به سوی دیده شد
” غرض مرد را احول کند .” انسان اگر بی غرضی خودش را نسبت به حقیقت حفظ کند - که بسیار کار مشکلی است - خداوند او را هدایت میکند. خدا تضمین کرده است که افراد بیغرض حقیقت جو را رهبری کند:
دلیل، یعنی اول مدعا را انتخاب میکند بعد میرود برای آن دلیل پیدا کند. طبعا آن دلیلهای پیدا کردنی، دلیلهای ساختگی و تراشیدنی است، و دلیل تراشیدنی دیگر دلیل واقعی نیست و منشأ گمراهی انسان می شود. عالمهای بزرگ که روح علمی دارند غرورشان خیلی کمتر است - و یا ندارند - نسبت به افراد کم بضاعتی که روح علمی ندارند و چهار کلمهای میدانند و خیال میکنند که تمام علم همین است. در حدیثی هست که: » العلم علی ثلاثه اشبار «یعنی علم سه وجب است، یا سه قطعه است، یا سه مرحله است: »اذا وصل الی الشبرالاول تکبر « در مرحله اول، تکبر به انسان دست میدهد، خیال میکند که دیگر تمام حقایق عالم را میداند »واذا وصل الی الشبر الثانی تواضع « در مرحله دوم میفهمد که نه، اینطور هم نیست، میآید پایین و کوچک میشود، » واذا وصل الی الشبر الثالث علم انه لا یعلم شیئا .« و در مرحله سوم میفهمد که نسبت به آنچه باید بداند هیچ نمیداند. بنا بر این در تعلیم و تربیت باید به متعلم روح علمی داد یعنی نباید توجه فقط به این باشد که او دانا بشود، بلکه همچنین باید کاری کرد که روح حقیقتجوئی و عاری از بیماریهایی که انسان را از حالت حقیقتجوئی منحرف میکند یعنی تعصبها، جمودها، غرورها و تکبرها در او پدید آید. اینها را باید دور کرد تا متعلم با روح علمی بار بیاید.
تربیت به طور کلی با صنعت یک فرق دارد که از همین فرق، انسان میتواند جهت تربیت را بشناسد.
صنعت عبارت است از ” ساختن ” به معنی اینکه شیء یا اشیائی را تحت یک نوع پیراستنها و آراستنها قرار میدهند، میان اشیاء و میان قوای اشیاء ارتباط برقرار میکنند، قطع و وصلهایی صورت میگیرد در جهت مطلوب انسان و آنگاه این شی ء میشود مصنوعی از مصنوعهای انسان. فرض کنید که از طلا یک حلقه انگشتر یا یک زیور دیگری میسازیم، آن را شکل میدهیم یا به قول معروف پرداخت میکنیم، وضع مخصوصی به آن میدهیم، و میشود یک مصنوع برای ما.
ولی تربیت عبارت است از پرورش دادن، یعنی استعدادهای درونییی را که بالقوه در یک شیء موجود است به فعلیت در آوردن و پروردن. و لهذا تربیت فقط در مورد جاندارها یعنی گیاه و حیوان و انسان صادق است و اگر در مورد غیر جاندار این کلمه را به کار ببریم مجازا به کار بردهایم نه اینکه به مفهوم واقعی، آن شی ء را پرورش دادهایم. یعنی یک سنگ و یا یک فلز را نمی شود پرورش داد آنطور که یک گیاه یا یک حیوان و یا یک انسان را پرورش میدهند. این پرورش دادنها به معنی شکوفا کردن استعدادهای درونی آن موجودها است که فقط در مورد موجودهای زنده صادق است. و از همین جا معلوم میشود که تربیت باید تابع و پیرو فطرت، یعنی تابع و پیرو طبیعت و سرشت شیء باشد.
اگر بنا باشد یک شیء شکوفا بشود باید کوشش کرد همان استعدادهایی که در آن هست بروز و ظهور بکند. اما اگر استعدادی در یک شی ء نیست، بدیهی است آن چیزی که نیست و وجود ندارد، نمیشود آن را پرورش داد. مثلا استعداد درس خواندن در یک مرغ وجود ندارد. به همین جهت ما نمیتوانیم یک مرغ را تعلیمات بدهیم که مثلا ریاضیات یاد بگیرد و مسائل حساب و هندسه را حل بکند. استعدادی را که در او وجود ندارد نمیشود بروز داد. و باز از همین جا معلوم می شود که ترس و ارعاب و تهدید، در انسانها عامل تربیت نیست (تربیت به همان معنی پرورش)، یعنی استعدادهای هیچ انسانی را از راه ترساندن، زدن، ارعاب و تهدید نمیشود پرورش داد، همانطور که یک غنچه گل را نمیشود به زور به صورت گل درآورد، مثلا غنچه را بکشیم تا گل بشود، یا نهالی را که به زمین کردهایم و می خواهد رشد بکند، با دست خودمان بگیریم به زور بکشیم تا رشد بکند. رشد آن به کشیدن نیست. اعمال زور آنجا مفید نیست. فقط از راه طبیعی که احتیاج دارد بقوه زمینی و خاك، آب، هوا، نور و حرارت ] رشد میکند .[همانهایی را که احتیاج دارد باید به او بدهیم، خیلی هم با
لطافت و نرمش و ملایمت - یعنی از راه خودش - تا رشد بکند. ولی اگر بخواهیم به زور گیاهی را رشد بدهیم ] نتیجه نمیگیریم .[اصلا اینجا عامل زور حکمفرما نیست. از نظر تربیت انسانها هم ترس و ارعاب عامل پرورش نیست.
رعايت حالت روح
در نهجالبلاغه در کلمات قصار در سه جا جملهای به این معنا آمده که: ان للقلوب شهوش و اقبالا وادبارا
.« دل یک میلی دارد و اقبالی و ادباری » فأتوها من قبل شهوتها و اقبالها «کوشش کنید دلها را از ناحیه میل آنها پرورش بدهید، به زور وادارشان نکنید. »فأن القلب اذا اکره عمی« (١) قلب اگر مورد اکراه و اجبار قرار بگیرد کور میشود، یعنی خودش واپس میزند.
در حکمت ١٨٨ میفرماید: » ان هذه القلوب تمل کما تمل الابدان فابتغوا لها طرائف الحکمه .« یعنی همینطور که تن انسان خسته میشود و احتیاج به استراحت دارد، دل انسان هم گاهی خسته می شود و احتیاج به استراحت دارد (مقصود از دل روح است) در این صورت دیگر فکرهای سنگین را به او تحمیل نکنید، حکمتهای طرفه و طریف - یعنی اعجاب دانلود سوالات استخدامی تعلیم و تربیت در اسلام همراه جواب و خوشحال کننده - از قبیل ذوقیات و در حکمت ٣٠٤ - که معلوم است در آنجا نظر به عبادت است که عبادت را هم نباید بر روح تحمیل کرد بلکه باید آن را با نرمش بر روح وارد نمود، یعنی از میل و حالش باید استفاده کرد - میفرماید: »
ان للقلوب اقبالا و ادبارا، فاذا اقبلت فاحملوها علی النوافل .« وقتی که دیدید دل نشاط دارد، حال دارد، اقبال دارد، آنوقت وادارش کنید نافله را هم بخواند، چون حالش را دارد. ”و اذا ادبرت فاقتصروا بها علی الفرائض «وقتی میبینید که میل ندارد، به همان فرائض اکتفا کنید. عبادت را هم به او تحمیل نکنید.
اینها همه نشان میدهد که حالت روح را باید خیلی ملاحظه کرد حتی در عبادت. عبادت هم اگر بر روح انسان جنبه زور و تحمیل داشته باشد علاوه بر اینکه اثر نیک نمیبخشد، اثر سوء نیز میبخشد.
تعبير راسل
راسل در کتاب زناشوئی و اخلاق تعبیری دارد. او آدم ادیبی است. بیش از آنکه فیلسوف باشد ادیب و شاعر مسلک است و در بیاناتش تعبیرات ادبی و شاعرانه زیاد به کار میبرد. تربیتهای مبنی بر ترس و ارعاب را تعبیر میکند به تربیتهای خرس مابانه تعبیر می کند. میگوید:
” حس گناه، پشیمانی و ترس نباید بر حیات کودك مستولی شود (١). کودکان باید شاد، خندان و خوشبخت باشند و نباید از شناخت امور طبیعی روگردان شوند. چه بسا که تربیت را مانند تعلیم خرسها در سیرك شمردهاند. میدانیم چطور به این خرسها رقص میآموزند. آنها را روی یک صفحه آهنین داغی میگذارند و برای ایشان فلوت میزنند، آنها میرقصند، زیرا اگر دائما بایستند کف پایشان میسوزد. نظیر این وضع برای کودکانی پیش میآید که مورد ملامت بزرگتران به علل مربوط به اعضای جنسی خود قرار میگیرند. این ملامتها بعدها آنان را مشوش کرده و در زندگی جنسی بدبخت میسازد(٢).
ترس، عامل جلوگيري از طغيان
اینجا یک توضیحی لازم است: در مسأله عامل ترس و ارعاب، چه در تربیت فردی کودك و چه در تربیت اجتماعی بزرگسال، یک بحث این است که آیا ترس و ارعاب عامل تربیت - به مفهوم پرورش و رشد دادن - است؟ و آیا ترس می تواند عامل رشد دهنده روح انسان باشد؟ نه، نقش ترس این نیست که عامل رشد دهنده باشد. ولی یک بحث دیگر این است که آیا عامل ترس جزء عواملی است که باید برای تربیت کودك یا تربیت اجتماع از آن استفاده کرد یا نه؟ جواب این است: بله، ولی نه برای رشد دادن و پرورش استعدادها بلکه برای بازداشتن روح کودك یا روح بزرگسال در اجتماع از برخی طغیانها. یعنی عامل ترس عامل فرونشاندن است، عامل رشد دادن و پرورش دادن استعدادهای عالی نیست ولی عامل جلوگیری ]از رشد [استعدادهای پست و پائین و عامل جلوگیری از طغیانها هست.
لزوم آگاهي کودك از علت تشويق يا تهديد
بنا بر این در مواقعی، از عامل ترس باید استفاده کرد. در عین اینکه ما عامل ترس را عاملی رشد دهنده و پرورش دهنده نمی دانیم ولی عامل لازمی می دانیم، اما مخصوصا در مورد کودك این نکته باید مورد توجه باشد - و نکته خوبی است که امروز بیشتر توجه دارند - که کودك کاملا باید آگاه باشد که تشویق یا تهدیدی که میشود برای چیست. اگر کودك نفهمد که برای چه تشویق میشود و بالخصوص اگر نفهمد برای چه تهدید میشود روحش به کلی مشوش میگردد، و امروز به این نکته پی برده اند که بسیاری از بیماریهای روانی در اثر ترساندنها یا کتک زدنها و ارعابهای بیجا در کودکی پیدا می شود.
مثالی عرض میکنم که نظیر آن در حدیث هست. فرض کنید مادری بچهاش در مجلسی روی دامن دوستش نشسته است، بچهای که نمی فهمد که نباید ادرار بکند. برای این بچه ادرار کردن مثل آب خوردن است و دیگر فرق نمیکند که در دامن مادر ادرار میکند یا در دامن دوست مادر. این عمل را انجام می دهد. مادر ناراحت و عصبانی می شود و کتکش میزند. بدیهی است که این بچه نمیفهمد که معنای این کتک اینست که تو چرا اینجا ادرار کردی و قبلا نگفتی. آنچه که در روح او وارد می شود اینست که نباید ادرار بکند. و نتیجه اینست که هر وقت بخواهد ادرار بکند یک حالت اضطراب و هیجانی به او دست میدهد، یک ترسی در روحش وارد میشود از ادرار کردن، و بعد از آن، همیشه از عمل طبیعی خودش ترسناك است، و این ممکن است عوارض جسمانی و عصبی و
عقدههای روانی ایجاد کند و ایجاد هم میکند. (این ” تابوها ” که میگویند، همین جور چیزهاست).
این از نظر بچه یک ترس بیمنطق است، از نظر مادر یک منطقی دارد ولی از نظر بچه منطقی ندارد.
و لهذا ما در احادیث متعددی میبینیم که گاهی اتفاق افتاده که طفلی را آوردهاند خدمت رسول اکرم که مثلا ایشان دعایی به گوشش بخوانند. در همان حالی که روی دامن ایشان بوده ادرار کرده. پدر یا مادر او که آنجا بودهاند ناراحت و عصبانی شدهاند. پیغمبر فرمودهاند: کاری به او نداشته باشید، لا تزرموا یعنی جلوی بولش را نگیرید. و نسبت به فرزندان خودشان هم هست که دستور میدادند: » لا تزرموا علی ابنی .«وقتی بچه می خواهد ادرار بکند، هر جا که باشد، همین قدر که شروع کرد به ادرار، جلویش را نگیرید. بله، بچه هر وقت رسید به این حد که بر اثر عادت کردن فهمید که نباید مثلا روی فرش ادرار کرد، یعنی بدون اینکه اعمال خشونت کنند، عادتش بدهند که مثلا روی فرش ادرار دانلود سوالات استخدامی تعلیم و تربیت در اسلام همراه جواب ، و خودش هم بفهمد که روی فرش ادرار کردن خوب نیست، آنوقت اگر از روی فهم چنین کاری بکند، این یک حالت طغیانی است در او، یعنی لجاجتی است علیه آنچه که خودش میفهمد. در چنین موردی خشونت کردن ممکن است مفید واقع بشود. ولی تا به این مرحله نرسیده است، مسلم خشونت یک عامل مفیدی نیست.
در اجتماع بزرگ البته مطلب روشن است که عامل خشونت لازم است در مواردی که آدم بزرگ میداند که فلان کار را نباید بکند ولی علیه مقررات و قوانین طغیان میکند. در چنین مواقعی برای جلوگیری از طغیان هیچ مانعی ندارد که عامل خشونت به کار برده شود. بنا بر این در عین اینکه عرض کردیم عامل ترس و ارعاب و خشونت عامل پرورش و شکوفا کردن نیست، ولی عامل لازمی است، شرط تربیت است گو اینکه عامل تربیت نیست.
دوره شکوفائي روح
مطلب دیگری که در اینجا هست اینست که اساس تربیت در انسان باید بر شکوفا کردن روح باشد. آیا دورههای مختلف عمر از این نظر فرق میکند یا نه؟ مسلم فرق میکند. بعضی دورهها تناسب و موقعیت بسیار بهتری برای شکوفا شدن استعدادها دارد. همین دوره بعد از هفت سالگی که در احادیث هم به آن عنایت شده که از آن به بعد به تربیت بچه توجه بشود - همین دوره از هفت سالگی تا حدود سی سالگی - دوره بسیار مناسبی است برای
شکوفا شدن روح از نظر انواع استعدادها: استعداد علمی، استعداد دینی، و حتی استعداد اخلاقی، و لهذا جزء بهترین دوران عمر هر کسی همان دوران محصل بودن اوست، چون هم اوان روحش یک اوان بسیار مناسبی است و هم در این اوان در یک محیطی قرار میگیرد که روز به روز بر معلومات، افکار، اندیشه، ذوقیات و عواطفش افزوده میشود. برای طلبهها این دوره طلبگی یک یادگار بسیار خوب و عالی است.
کسانی که چند سالی طلبگی کردهاند، تا آخر عمر از خوشیهای دوران طلبگی یاد میکنند با اینکه در این دوران از نظر شرایط مادی معمولا در وضع خوبی نیستند و در اواخر عمر در شرایط خیلی بهتری هستند. در آن دوره غالبا در فقر و بیچیزی و مسکنت میباشند، منتها چون همه در یک سطح هستند ناراحتی ندارند. دوره خیلی خوبی است چون واقعا دوره بالندگی انسان است، و اگر در این دوره انسان از نظر علمی و معنوی محروم بماند یک زیانی است که نمیشود گفت صد درصد در سنین بزرگی و در پیری جبران شدنی است.
مطلب دیگر که مطلبی اساسی است اینست که از نظر اسلامی آن چیزی که در انسان باید پرورش بیابد و در واقع تربیت بشود چیست؟ انسان دارای جسم است و یک سلسله قوای جسمانی، و دارای روح و یک سلسله قوای روحانی (١). از نظر اصطلاحات روانشناسی نیز استعدادهای جسمانی یک سلسله استعدادهاست و استعدادهای روحانی یک سلسله استعدادهای دیگر (٢).
پرورش جسم از نظر اسام
مسأله اول اینست که آیا در اسلام به تقویت و تربیت جسم عنایتی شده است یا نه؟ ممکن است کسی بگوید نه، بلکه در جهت خلافش ] توصیه شده است [زیرا ما میدانیم که تن پروری و جسم پروری در اسلام مذموم است، بنابراین جسم به هیچ وجه نباید تربیت بشود. و به عبارت دیگر چون فرض این است که مفهوم تربیت پرورش میباشد، جسم نباید تربیت بشود چون در اسلام جسم پروری و تن پروری به طور کلی محکوم و مردود است. ولی این، مغالطه لفظی است. در اسلام تن پروری به مفهوم صحیح کلمه - یعنی پرورش جسم و تقویت قوای جسم - نه تنها مذموم نیست بلکه ممدوح هم هست.
پاورقی:
.١البته لزومی ندارد که ما روح و جسم را دو جوهر جداگانه در نظر بگیریم.
روح انسان استعدادهای مختلفی و در واقع شعبه های مختلفی دارد که اینها را یک یک به طور
اجمال بررسی خواهیم کرد.
مثلا آیا از نظر اسلام خوب است انسان کاری کند که دید چشمش قوت پیدا کند یا خوب است کاری کند که ضعف پیدا کند؟ شک ندارد که قوت پیدا کند. و لهذا در اخبار و احادیث، زیاد داریم که مثلا فلان کار را نکنید برای اینکه باصره را ضعیف میکند، فلان کار را بکنید برای اینکه باصره را قوی میکند. یا مثلا در دعایی که در تعقیبات میخوانیم می گوئیم: » اللهم متعنا بأسماعنا و ابصارنا و قوتنا ما احییتنا، و اجعل النور فی بصری و البصیرش فی دینی «(١). آیا این تن پروری است؟ نه، بلکه اگر انسان عمدا کاری کند که نور چشمش کم شود جرمی مرتکب شده است. همچنین آیا اینکه انسان کاری کند که دندانهایش سالم بماند از نظر اسلام خوب است یا اینکه کاری کند که زودتر این دندانها کرم خوردگی پیدا کند و کشیده شود که تن پروری نشده باشد؟ معلوم است که اولی. اصلا توصیه شده که مسواك کنید تا دندانها سالم بماند و خراب نشود، و خلال کنید تا دندانها فاسد نشود. یا گفته شده اگر سبزی می خورید لای دندانهایتان نماند که دندان را خراب میکند. و یا تأکید شده که فلان چیز قوت پا را زیاد میکند و فلان چیز دیگر قوت گوش را، و خوردن فلان چیز خوب است برای اینکه معده را تقویت می کند.
تقویت جسم به معنی نیرومند کردن دانلود سوالات استخدامی تعلیم و تربیت در اسلام همراه جواب سالم نگاهداشتن جسم است که در اسلام به آن دعوت شده است. اینهمه که راجع به پرخوری گفته شده که نباید انسان پرخوری کند، و از کم خوری و خوبی آن سخن رفته برای چیست؟ المعدش بیت کل داء والحمیه رأس کل دواء « (٢). اگر اینها تن پروری است پس بگذارید انسان زیاد بخورد تا منهدم شود و این بنیان از میان برود. نه، پرورش جسم به معنی واقعی آن که تربیت و تقویت و سالم نگهداشتن و نیرومند کردن جسم است بدون شک ممدوح است و تقریبا از ضروریات اسلام است. حتی فلسفه بسیاری از امور دیگر از قبیل نظافت، غسلها و اینهمه دستور بهداشتی که در اسلام هست تقویت دانلود سوالات استخدامی تعلیم و تربیت در اسلام همراه جواب است. آن چیزی که ما عجالتا اسمش را تن پروری گذاشتهایم همان نفس پروری است. اینکه میگوئیم اسلام با تن پروری مخالف است، ما نفس پروری و به عبارت دیگر شهوت پروری را تن پروری نامیدهایم. شک ندارد که اسلام با آن مخالف است. ای بسا تن پرورهایی - به معنای نفس پرورهایی - که جسم خود را تضعیف میکنند.