ویرگول
ورودثبت نام
.Zizi.
.Zizi.
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

امید

موضوع بر سر امید بود، چیزی مقدس تر از زندگی و حتی ترسناک تر....
چیزی که اگر بتواند، می تواند زمینت زند بدون آنکه فهمیده باشی دلیلش چه چیزی بود؟؟؟
دلیلش را از من بپرسی، می گویم امیدی بود که به تو خبر روزهای خوشی میداد که شاید تخیلی بیش نبود...
آن حس خوب فرو رفتن در تخیل، توهم و فرار از واقعیت می تواند تو را برای همیشه زمین گیر کند و تو به امید روزهای بهتر در این منجلاب امید با تخیل دست و پنجه نرم می کنی و نمی توانی ورای تخیل و واقعیت را تشخیص دهی...
گویی امید به روز های بهتر تو را در راهی می کشاند که وضعیتت از قبل آن هم بدتر شود و تو غبطه بخوری به روز هایی که هنوز امید، به معنای امید بود نه تخیلی سرافکنده که تو را از زندگی باز می دارد، زندگی، واژه ای که شاید مقدس باشد اما ماهیتش وقتی به تلاقی انسان می خورد از هر باتلاقی لجن تر و نامقدس تر است.


امیدزندگیتخیلواقعیت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید