من آن موجم که در دریا برخروشم زطوفانها
من آن آهم که از لبها می گریزد زمنزلها
من آن شوقم که از یاری بر آورده شود جاری
منم آن ناله زاری که تو اکنون به لب داری
منم آن شعله افروز
که در جان توام مفروض
منم آن آه سرد شب که در دلها همی گنجم
من آن موجم، من آن آهم ،من آن شوقم
من آن ناله ی زاریم ،من آن شعله ی افروزم،من آن آه شب سرددددم...