صبح زود از خواب بلند شدم و با شور و شوق به سمت آشپزخانه رفتم تا صبحانه را آماده کنم. امروز یک روز خاص بود؛ روز اول مدرسه پسرم بود و من میخواستم که هر چه بیشتر این روز را برای او ویژه کنم. از روستای زیبای جویبار به سمت شهر حرکت میکردیم تا او را به مدرسهاش برسانم. هوا تازه و بوی گلهای صبحگاهی در فضا پخش شده بود. در حالی که در حال چیدن وسایل پسرم در کیفش بودم، دلشورهای در دلم حس میکردم؛ میدانستم که این اولین روز او در یک محیط جدید خواهد بود.
وقتی سوار ماشین شدیم، چشمهای پسرم پر از اعتماد و شوق برای آغاز یک تجربه جدید بود. با صدای خوشپرندگان، مسیر را آغاز کردیم. اما ناگهان و در میانهی مسیر، ماشین آنطور که انتظار داشتم کار نکرد و به طور ناگهانی خاموش شد. در آن لحظه، قلبم به تپش افتاد و فکر کردم که چطور باید پسرم را به مدرسه برسانم.
با دلنگرانی، گوشیام را درآوردم و در حالی که به شدت در فکر بودم، شماره امداد خودرو را جستجو کردم. فوراً شماره امداد خودرو رسالت گستر را پیدا کرده و با دستان لرزان تماس گرفتم. صدای آرام و مطمئن مأمور در آن سوی خط به من امید داد: «نگران نباشید، خانم. ما به زودی به شما خواهیم رسید.»
دقایقی پس از تماس، خودرویی را از دور دیدم که به سمت ما می آمد. با دیدن لوگوی امداد خودرو رسالت گستر، دلگرمی عجیبی پیدا کردم. تیم متخصص و حرفهای امداد خودرو رسالت گستر به سرعت به ما رسیدند و با لبخندهای دلنشین، به سمت ماشین ما آمدند. یکی از تکنسینها با آرامش گفت: «نگران نباشید، ما اینجاییم تا به شما کمک کنیم.»
آنها به دقت و با مهارت مشکل ماشین را بررسی کردند و من احساس میکردم که موانع خاموشی ماشین به آرامی برطرف میشوند. در همین حین، تکنسینها به پسرم هم توجه کردند و با او گفتگو کردند تا اضطرابش کمتر شود. با گفتن شوخیها و لبخندها، آنها موانع را از میان برداشتند و نگرانی من را تا حد زیادی کاهش دادند.
پس از چند دقیقه، یکی از آنها با لبخند گفت: «ماشین شما آماده است، خانم! حالا میتوانید به سمت مدرسه بروید.» وقتی که ماشین روشن شد و دوباره به جاده افتادیم، احساس شادی و شکرگزاری در دلم موج زد.
این تجربه برای من یادآور ارزشمندی بود که در زندگی، همیشه باید به امید و پشتیبانی دیگران اعتماد کرد. به لطف تیم امداد خودرو رسالت گستر، ما توانستیم بدون تأخیر به مدرسه برسیم و روز اول مدرسه پسرم به بهترین شکل ممکن آغاز شود. این روز پر استرس و نگرانی ماندنی در ذهن ما ماندگار شد و هر دو به یاد خواهیم داشت که حتی در لحظات دشوار، امید و محبت در کمین است.