abbasi
abbasi
خواندن ۲ دقیقه·۱۶ روز پیش

نجات در دل شب: داستانی از یک تجربه فراموش‌نشدنی

نیمه‌شب بود و من در جاده‌ی نکا به ساری در حال رانندگی برگشت از یک روز طولانی کاری بودم. ناگهان ماشینم بدون هیچ علامتی خاموش شد و در میانه‌ی جاده‌ای خلوت، با دلی پر از نگرانی، گرفتار شدم. ساعت نزدیک به 12بود و تاریکی شب تنها با صدای وزش باد و سوت‌زدن درختان پر از برگ خشک، شکسته می‌شد. با دستی لرزان، گوشی‌ام را بیرون آوردم و شروع به جستجوی شماره امداد خودرو در گوگل کردم.

بعد از چند دقیقه، موفق شدم شماره امداد خودرو رسالت گستر را پیدا کنم. با تردید تماس گرفتم و صدای آرام و دلگرم‌کننده مأمور در آن سمت خط به من رسید: «نگران نباشید، خانم. ما به زودی به شما خواهیم رسید.» این جمله احساس امیدی را در دلم زنده کرد.

چند دقیقه بعد، در کمال ناباوری و خوشحالی، نوری قوی از دور نمایان شد. وقتی خودرویی به سمت من آمد و او را نزدیک‌تر دیدم، حس کردم که نجاتم در حال رسیدن است. تیم امداد خودرو رسالت گستر به سرعت به سمت من آمدند. دو نفر از تکنسین‌ها با لباس‌های مجهز و لبخندهای دلنشین، درحالی که رانندگی در این ساعت شب کاملاً خسته کننده است ولی بدون هیچ آثاری از خستگی در چهرشان، بدون معطلی به سمت ماشینم آمدند.

آنها با دقت و مهربانی شروع به بررسی ماشین کردند و در حین کار، با من صحبت می‌کردند و سعی می‌کردند که احساس آرامش را به من منتقل کنند. برخورد گرم آنها نه تنها حس خوبی به من داد، بلکه اعتمادم را به کل پروسه بازگرداند. یکی از آنها با شوخی گفت: «نگران نباشید، خیلی زود شما دوباره به جاده خواهید برگشت!»

تلاش آنها برای شناسایی مشکل ماشین خیلی سریع به نتیجه رسید و با تجهیزات مدرنشان توانستند مشکل را برطرف کنند. در نهایت، یکی از آنها با لبخند گفت: «ماشین شما آماده است، خانم! سفر خوبی داشته باشید!»

در آن لحظه که ماشین روشن شد و احساس راحتی دوباره به سراغم آمد، دلم از شکرگزاری پر شد. این تجربه به من یادآوری کرد که حتی در تاریک‌ترین شب‌ها، همواره افرادی هستند که با آغوش باز به کمک ما می‌شتابند.

به لطف امداد خودرو رسالت گستر، طلوع امیدی در دل شب برای من رقم خورده بود و حالا می‌دانستم که در هر شرایط دشواری، همواره جایی برای امید و کمک وجود دارد.

شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید