ویرگول
ورودثبت نام
توحید ابراهیمی
توحید ابراهیمی
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

نقدی بر فیلم برادران لیلا

برادران لیلا سعید روستایی ضعیف تر فیلمهای قبلیش است! فیلم بین مردسالاری و حمایت از حقوق‌زنان معلق است. انگار سعید روستایی میخواست فیلمی بسازد که از حقوق زنان دفاع کند اما ناخوادآگاهش خلاف این بود! سینما هم بد چیزی است چون ناخوادآگاه کارگردان را لو میدهد. هرکاری کنید که از این موضوع فرار کنید چاره ای نیست و در نهایت سینما شما را گیر می‌اندازد.
لیلا خود را حذف میکند حتی از عکسی که از خانواده‌اش میگیرد. حتی در کلفتی خانواده‌اش.
و بدتر از آن با پدر مقابله میکند کرده اما هدفش چیست؟! اینکه برادرانش را به جای پدر بنشاند و به آنها اهمیت میدهد. این همان مردسالاری‌ست چه فرقی‌ست بین پدر و برادران! در هر صورت آنها مرد هستند.
فیلمساز پدر را نماد حکومت جمهوری‌اسلامی قرار داده ولی این پدر مفلوک تر از آن است که اقتدار پدرسالاری و دیکتاتوری را داشته باشد. پدری که پس از مراسم عروسی با آن رسوایی که دخترش پدید آورده اما به جای اینکه در نقش یک پدر دیکتاتور او را تنبیه کند خودش را تنبیه میکند! پدری که حتی پس از سیلی خوردن از دخترش هم او را تنبیه نمیکند چون مفلوک است و پدری مفلوک که خودش قربانی‌ست چگونه میتواند حریفی برای عصیان‌گری دخترش باشد؟!
عصیانگری و انقلاب زمانی معنی پیدا میکند که شما در مقابل قدرتی برتر از خود کنشی انجام دهید و از زیر سایه‌اش خارج شوید.
برای نمونه رجوع کند به سریال ستایش و شخصیت حشمت فردوس! با اینکه آن سریال بسیار سطحی‌ست اما شخصیت حشمت فردوس در نقش یک پدر دیکتاتور و سالار دقیق پرداخته شده و عصیان پسر در مقابل او به چشم میاید.
اما پدر در فیلم برادران لیلا که چیزی در چنته ندارد و درآمد خوبی ندارد چطور از فرزندانش حمایت کند؟! اگر پول و قدرت داشت و حمایت نمیکرد آن زمان میشد بر او شورش کرد و آن شورش جلوه پیدا میکرد.
پدری که تمام آرزویش این است برای یکبار هم که شده به او احترام بگذارند و تحقیر نشود و آخر عمری او را بزرگ فامیل به حساب بیاورند. چیزی که هیچ وقت نداشته.
دوربین کاملا همراه پدر است و شما به جای لیلا(که خواسته فیلمساز اوست) با پدر همذات‌پنداری و همدلی می‌کنید. حتی فیلمساز خودش در خواسته‌اش سردرگم است. در سکانس های ابتدایی پدر را به صورت حقارت آمیز در خانه فامیل در مجلس عزا پشت درب اتاق تک و تنها میگذارد(که انصافا قابی زیبا و هنرمندانه است) و شما دلتان برای پدر میسوزد (هرچند نما از پشت پدر بوده و باید حس رازآمیز بودن القا کند که یعنی دلتان میسوزد اما نمیدانید آن روی او چیست) اما در طول فیلم این موضوع و جانبداری دوربین از پدر تغییر نمیکند و تا آخر فیلم با او همذات پنداری میکنید.
پدر احمق است اما بدجنس نیست!
 لیلا سرکش اما بدجنس است.سرکشی شاید توام با انتقام باشد اما با بدجنسی متفاوت است.لیلا بدجنس است. غیرانسانی‌ست پس سرکشی او به چشم نمیاید.
ته دلتان هرگز او را تایید نمی‌کنید!
لیلا از برادرانی حمایت میکند که ویژگی برجسته‌ای ندارند و به جز علیرضا، شارلاتان و عوضی‌اند!
منوچهر به علت کلاهبرداری از مردم همین مملکتی که سعید روستایی سنگش را به سینه میزند از کشور فرار میکند. فیلمساز میخواهد نشان دهد او به دلیل جبر حکومت و تنگ کردن فضا مجبور به مهاجرت شده اما اینطور نیست و او به دلیل کلاهبرداری مجبور به مهاجرت شده. آن سکانس شعاری و مضحکه و آماتور گران شدن سکه و بالارفتن قیمت دلار که فیلمساز آن را به بدبخت شدن منوچهر گره میزند مسخره است!
چون او کلاهبرداری کرده و با آن دیالوگ منوچهر«اگه پراید یهو نمیشد ۱۲۰ میلیون الان به جای مغازه کل پاساژ رو خریده بودیم» فیلمساز عملا میگوید اگر دلار گران نمیشد و قیمت ها بالا نمیرفت منوچهر با نتیجه مثبت از مردم بدبخت کلاهبرداری میکرد و پولدار میشد.. حالا دلتان برایش بسوزد! چرا باید دل من به حال کسی بسوزد که میخواست سر مردم کلاه بگذارد؟!
فیلمساز که میخواهد خود را حامی زنان جلوه دهد به ستم زنان به مردان(به عقیده خودش) در باب گرفتن مهریه همسر منوچهر از او اشاره میکند.
معلوم نیست که میخواهد حامی حقوق زنان باشد یا نه آنها را نقد کند!
مسئله اصلی فیلم این است که تقدس در جایگاه معنا پیدا میکند یا در عاملیت؟! یعنی پدر به واسطه پدر بودن مقدس است یا اگر از فرزندانش حمایت کند؟! یا جای پدر حکومت و جای فرزندان مردم را بگذارید.
اما فیلم همین مسئله را هم در نیاورده و در حد ایده باقی‌مانده! آن سیلی که در واقع شکستن تقدس پدر یا حکومت است هرگز در نیامده چون اساسا آن پدر شرایط حمایت همه جانبه نداشته! چون آن پدر خودش مفلوک و قربانی‌ست. خودش منبع آرزوهای سرکوب شده‌است.
اما در باب سیلی به پدر شما این را حتی در فیلمهای هالیوودی و در سینمای جهان نمی‌بینید!
چطور میتوانید همه چیز را گردن پدر بیاندازید وقتی هر انسانی مسئول سرنوشت خودش است.
این را سینمای جهان خوب میفهمد.
در فیلم whiplash با اینکه آن پسر پدری خشن و مذهبی و تندرو دارد که او را میزند و بدترین رفتار را با او دارد اما هرگز چنین چیزی(هتک حرمت فیزیکی) پدر را از جانب او نمی‌بینیم. ته‌اش درگیری لفظی با پدر و یا قطع ارتباط با اوست.
رابطه لیلا با مادرش که یک زن است هم حتی خوب نیست و برای او آرزوی مرگ میکند و او را با کلمه غیرت برادرانش مورد تحقیر قرار میدهد. چطور میشود این مولفه های زن‌ستیز را در گستره حقوق زنان پذیرا بود؟!
صحنه ای که علیرضا در شرکت کپسول را به سمت درب شیشه‌ای پرتاب میکند ارجاع خوبی بود به سکانس اول فیلم و صحنه‌ای که او در حال فرار است و در راه‌پله جوانی به او میگوید: آدمای بزدل فرار میکنن که رفیقاشون حقشو بگیرن. علیرضا میداند که ترسو و بزدل است و این را خودش در دیالوگ با لیلا دقیقا قبل از صحنه پرتاب کپسول، بالای پشت بام میگوید. جدل با این میل سرکوب شده(یعنی دوست دارد شجاع و نترس باشد اما نیست و حتی از خوشبختی هم میترسد) در نهایت در صحنه پرتاب کپسول نشان داده می‌شود که او خشم سرکوب شده‌اش را نشان میدهد و از سایه چیزی که تا به حال بوده یعنی بزدل بودن خارج میشود.
تشابهات و استعاره ها در فیلم توسط مخاطبان به راحتی شبیه‌سازی و کدگشایی شده اما هرگز به صورت فنی نمادها در نیامده! در سطح و به صورت ناشیانه به کار رفته‌اند. سعید روستایی خوشحال است و ذوق دارد چون آنچه که میخواسته را مردم فهمیده‌اند اما آیا او همان را ساخته؟! یا فیلمش پر از ایراد و سطحی‌ست؟!
اینکه فیلمساز، پدر را میخواهد به عنوان نمادی از حکومت در حلق من مخاطب فرو کند در حالی که از نظر فنی حواسش نیست و پر از تناقضات است درست است؟! مطلقا خیر! اما مردم از این فیلم خوش‌شان آمده چون با هیجان(مثل خودم در تماشای بار اول) و با توجه به اتفاقات اخیر فقط منتظر این‌اند که کسی مطالبه و حرف‌شان را بگوید حتی به غلط!
فیلمنامه‌ای مضمون محور با قصه‌ای که میلنگد و دقیقا همان چیزی‌ست که فرهادی در ورکشاپش در باب کارگردانان ایرانی میگفت.
سعید روستایی انگار از ابتدای نوشتن فیلمنامه(که مایه اصلی آن فیلم‌کوتاه مراسم اوست) فقط به مضمون و نمادگرایی فکر کرده مطابق آن همه چی را چیده که این بدترین نوع فیلمنامه نویسی است و تهش میشود همین!
اما در اولین فیلمش ابد و یک روز کاملا در خدمت قصه بوده و برای نشان دادن استعدادش از هیچ جزئیاتی فروگذار نکرده و کاملا قصه را در آورده و درگیر مضمون و نماد نبوده.
سکانس و صحنه‌‌های شعاری و سطحی این فیلم زیاد است مثل سکانس بالارفتن قیمت دلار و سکه و صحنه دیالوگ لیلا و علیرضا در بیمارستان که بسیار سطحی و همراه با بازی و گریه مصنوعی بسیار بد ترانه علیدوستی‌ست.
 بازی ترانه علیدوستی  اصلا خوب نیست و نسبت به قبل افت محسوسی داشته.
نوید محمدزاده بازی خوبی داشته و مثل همیشه بوده. سعید پورصمیمی الحق و الانصاف بازی زیبایی ارائه کرده.
فرهاد اصلانی مثل همیشه خوب بوده او نه درخشان است و نه ضعیف. همیشه استاندارد و نرمال بازی میکند.
پیمان معادی هم پیشرفتی نداشته و در جدایی نادر و مخصوصا فیلم متری شیش و نیم بازی زیباتری را ارائه کرده بود.
برادران لیلا سعید روستایی ضعیف تر فیلمهای قبلیش است! فیلم بین مردسالاری و حمایت از حقوق‌زنان معلق است. انگار سعید روستایی میخواست فیلمی بسازد که از حقوق زنان دفاع کند اما ناخوادآگاهش خلاف این بود! سینما هم بد چیزی است چون ناخوادآگاه کارگردان را لو میدهد. هرکاری کنید که از این موضوع فرار کنید چاره ای نیست و در نهایت سینما شما را گیر می‌اندازد. لیلا خود را حذف میکند حتی از عکسی که از خانواده‌اش میگیرد. حتی در کلفتی خانواده‌اش. و بدتر از آن با پدر مقابله میکند کرده اما هدفش چیست؟! اینکه برادرانش را به جای پدر بنشاند و به آنها اهمیت میدهد. این همان مردسالاری‌ست چه فرقی‌ست بین پدر و برادران! در هر صورت آنها مرد هستند. فیلمساز پدر را نماد حکومت جمهوری‌اسلامی قرار داده ولی این پدر مفلوک تر از آن است که اقتدار پدرسالاری و دیکتاتوری را داشته باشد. پدری که پس از مراسم عروسی با آن رسوایی که دخترش پدید آورده اما به جای اینکه در نقش یک پدر دیکتاتور او را تنبیه کند خودش را تنبیه میکند! پدری که حتی پس از سیلی خوردن از دخترش هم او را تنبیه نمیکند چون مفلوک است و پدری مفلوک که خودش قربانی‌ست چگونه میتواند حریفی برای عصیان‌گری دخترش باشد؟! عصیانگری و انقلاب زمانی معنی پیدا میکند که شما در مقابل قدرتی برتر از خود کنشی انجام دهید و از زیر سایه‌اش خارج شوید. برای نمونه رجوع کند به سریال ستایش و شخصیت حشمت فردوس! با اینکه آن سریال بسیار سطحی‌ست اما شخصیت حشمت فردوس در نقش یک پدر دیکتاتور و سالار دقیق پرداخته شده و عصیان پسر در مقابل او به چشم میاید. اما پدر در فیلم برادران لیلا که چیزی در چنته ندارد و درآمد خوبی ندارد چطور از فرزندانش حمایت کند؟! اگر پول و قدرت داشت و حمایت نمیکرد آن زمان میشد بر او شورش کرد و آن شورش جلوه پیدا میکرد. پدری که تمام آرزویش این است برای یکبار هم که شده به او احترام بگذارند و تحقیر نشود و آخر عمری او را بزرگ فامیل به حساب بیاورند. چیزی که هیچ وقت نداشته. دوربین کاملا همراه پدر است و شما به جای لیلا(که خواسته فیلمساز اوست) با پدر همذات‌پنداری و همدلی می‌کنید. حتی فیلمساز خودش در خواسته‌اش سردرگم است. در سکانس های ابتدایی پدر را به صورت حقارت آمیز در خانه فامیل در مجلس عزا پشت درب اتاق تک و تنها میگذارد(که انصافا قابی زیبا و هنرمندانه است) و شما دلتان برای پدر میسوزد (هرچند نما از پشت پدر بوده و باید حس رازآمیز بودن القا کند که یعنی دلتان میسوزد اما نمیدانید آن روی او چیست) اما در طول فیلم این موضوع و جانبداری دوربین از پدر تغییر نمیکند و تا آخر فیلم با او همذات پنداری میکنید. پدر احمق است اما بدجنس نیست! لیلا سرکش اما بدجنس است.سرکشی شاید توام با انتقام باشد اما با بدجنسی متفاوت است.لیلا بدجنس است. غیرانسانی‌ست پس سرکشی او به چشم نمیاید. ته دلتان هرگز او را تایید نمی‌کنید! لیلا از برادرانی حمایت میکند که ویژگی برجسته‌ای ندارند و به جز علیرضا، شارلاتان و عوضی‌اند! منوچهر به علت کلاهبرداری از مردم همین مملکتی که سعید روستایی سنگش را به سینه میزند از کشور فرار میکند. فیلمساز میخواهد نشان دهد او به دلیل جبر حکومت و تنگ کردن فضا مجبور به مهاجرت شده اما اینطور نیست و او به دلیل کلاهبرداری مجبور به مهاجرت شده. آن سکانس شعاری و مضحکه و آماتور گران شدن سکه و بالارفتن قیمت دلار که فیلمساز آن را به بدبخت شدن منوچهر گره میزند مسخره است! چون او کلاهبرداری کرده و با آن دیالوگ منوچهر«اگه پراید یهو نمیشد ۱۲۰ میلیون الان به جای مغازه کل پاساژ رو خریده بودیم» فیلمساز عملا میگوید اگر دلار گران نمیشد و قیمت ها بالا نمیرفت منوچهر با نتیجه مثبت از مردم بدبخت کلاهبرداری میکرد و پولدار میشد.. حالا دلتان برایش بسوزد! چرا باید دل من به حال کسی بسوزد که میخواست سر مردم کلاه بگذارد؟! فیلمساز که میخواهد خود را حامی زنان جلوه دهد به ستم زنان به مردان(به عقیده خودش) در باب گرفتن مهریه همسر منوچهر از او اشاره میکند. معلوم نیست که میخواهد حامی حقوق زنان باشد یا نه آنها را نقد کند! مسئله اصلی فیلم این است که تقدس در جایگاه معنا پیدا میکند یا در عاملیت؟! یعنی پدر به واسطه پدر بودن مقدس است یا اگر از فرزندانش حمایت کند؟! یا جای پدر حکومت و جای فرزندان مردم را بگذارید. اما فیلم همین مسئله را هم در نیاورده و در حد ایده باقی‌مانده! آن سیلی که در واقع شکستن تقدس پدر یا حکومت است هرگز در نیامده چون اساسا آن پدر شرایط حمایت همه جانبه نداشته! چون آن پدر خودش مفلوک و قربانی‌ست. خودش منبع آرزوهای سرکوب شده‌است. اما در باب سیلی به پدر شما این را حتی در فیلمهای هالیوودی و در سینمای جهان نمی‌بینید! چطور میتوانید همه چیز را گردن پدر بیاندازید وقتی هر انسانی مسئول سرنوشت خودش است. این را سینمای جهان خوب میفهمد. در فیلم whiplash با اینکه آن پسر پدری خشن و مذهبی و تندرو دارد که او را میزند و بدترین رفتار را با او دارد اما هرگز چنین چیزی(هتک حرمت فیزیکی) پدر را از جانب او نمی‌بینیم. ته‌اش درگیری لفظی با پدر و یا قطع ارتباط با اوست. رابطه لیلا با مادرش که یک زن است هم حتی خوب نیست و برای او آرزوی مرگ میکند و او را با کلمه غیرت برادرانش مورد تحقیر قرار میدهد. چطور میشود این مولفه های زن‌ستیز را در گستره حقوق زنان پذیرا بود؟! صحنه ای که علیرضا در شرکت کپسول را به سمت درب شیشه‌ای پرتاب میکند ارجاع خوبی بود به سکانس اول فیلم و صحنه‌ای که او در حال فرار است و در راه‌پله جوانی به او میگوید: آدمای بزدل فرار میکنن که رفیقاشون حقشو بگیرن. علیرضا میداند که ترسو و بزدل است و این را خودش در دیالوگ با لیلا دقیقا قبل از صحنه پرتاب کپسول، بالای پشت بام میگوید. جدل با این میل سرکوب شده(یعنی دوست دارد شجاع و نترس باشد اما نیست و حتی از خوشبختی هم میترسد) در نهایت در صحنه پرتاب کپسول نشان داده می‌شود که او خشم سرکوب شده‌اش را نشان میدهد و از سایه چیزی که تا به حال بوده یعنی بزدل بودن خارج میشود. تشابهات و استعاره ها در فیلم توسط مخاطبان به راحتی شبیه‌سازی و کدگشایی شده اما هرگز به صورت فنی نمادها در نیامده! در سطح و به صورت ناشیانه به کار رفته‌اند. سعید روستایی خوشحال است و ذوق دارد چون آنچه که میخواسته را مردم فهمیده‌اند اما آیا او همان را ساخته؟! یا فیلمش پر از ایراد و سطحی‌ست؟! اینکه فیلمساز، پدر را میخواهد به عنوان نمادی از حکومت در حلق من مخاطب فرو کند در حالی که از نظر فنی حواسش نیست و پر از تناقضات است درست است؟! مطلقا خیر! اما مردم از این فیلم خوش‌شان آمده چون با هیجان(مثل خودم در تماشای بار اول) و با توجه به اتفاقات اخیر فقط منتظر این‌اند که کسی مطالبه و حرف‌شان را بگوید حتی به غلط! فیلمنامه‌ای مضمون محور با قصه‌ای که میلنگد و دقیقا همان چیزی‌ست که فرهادی در ورکشاپش در باب کارگردانان ایرانی میگفت. سعید روستایی انگار از ابتدای نوشتن فیلمنامه(که مایه اصلی آن فیلم‌کوتاه مراسم اوست) فقط به مضمون و نمادگرایی فکر کرده مطابق آن همه چی را چیده که این بدترین نوع فیلمنامه نویسی است و تهش میشود همین! اما در اولین فیلمش ابد و یک روز کاملا در خدمت قصه بوده و برای نشان دادن استعدادش از هیچ جزئیاتی فروگذار نکرده و کاملا قصه را در آورده و درگیر مضمون و نماد نبوده. سکانس و صحنه‌‌های شعاری و سطحی این فیلم زیاد است مثل سکانس بالارفتن قیمت دلار و سکه و صحنه دیالوگ لیلا و علیرضا در بیمارستان که بسیار سطحی و همراه با بازی و گریه مصنوعی بسیار بد ترانه علیدوستی‌ست. بازی ترانه علیدوستی اصلا خوب نیست و نسبت به قبل افت محسوسی داشته. نوید محمدزاده بازی خوبی داشته و مثل همیشه بوده. سعید پورصمیمی الحق و الانصاف بازی زیبایی ارائه کرده. فرهاد اصلانی مثل همیشه خوب بوده او نه درخشان است و نه ضعیف. همیشه استاندارد و نرمال بازی میکند. پیمان معادی هم پیشرفتی نداشته و در جدایی نادر و مخصوصا فیلم متری شیش و نیم بازی زیباتری را ارائه کرده بود.


حقوق زنانفیلمسعید روستاییبرادران لیلانقد فیلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید