به دنبال لرزشِ صدای ظالم هنگامِ پایان، آزادی میخواهم. پیج نقاشی هام: @roots.ofme
گلشهر.

یک دختر بچه بود.
زلف طلایی.
مثل یک ربات کلماتی که باید را، تکرار می کرد.
..
یک دختر بچه بود.
هوا سرد بود و لباس هایش توری.
انگشت هایش عاملِ انزجار.
آب دماغش را بالا می کشید.
فین فین های داغ.
..
یک دختر بچه بود.
دختری که چهره ی کثیف دارد.
کفش های سوراخ و ده سایز بزرگ تر.
با حنجره ی ظعیف و پَرت در بیهودگی های دنیا.
نمادِ گرسنگی های جهان.
..
یک دختر بچه بود.
نمادِ کبودی از کتک های مسموم.
نشانی از جامعه ی سیاه.
علامتی برای گریستن بود.
سکانس غرق شدن بود.
تباهی بود!
.
.
یک دختر بچه بود.
اهمیتی نمی دهد که مردم اخم هایشان را در هم کشیده اند یا نه.
پدر کجاست؟ مادرم کیست؟
برای او تنها یک چیز معنا دارد؛
غذا.
.
نزدیک من می آید و تخم چشم هایم را میشکافد!
_ خاله یه ذره پول داری بدی؟
و من هندزفری را آنقدر به گوش هایم فشار می دهم که صدای اهنگ را هم نمی شنوم.
یک دختر بچه بود.
.
نفیسه خطیب پور
مطلبی دیگر از این نویسنده
زمستان بود.
مطلبی دیگر در همین موضوع
هی میخوانم... و هیچ...
بر اساس علایق شما
گشتِ هِرهِرکِرکِرشاد!