پروانه
پروانه
خواندن ۲ دقیقه·۵ ماه پیش

نعیمه

در ماه مبارک رمضان، اعیاد مذهبی، تاسوعا و عاشورا، رسمی در شبانه روزی ما هست. رسم رفتن به سفره های نذری خانواده هایی که برای رفع حاجاتشون سفره نذر بچه ها می کنند و معتقدند بچه ها نیروی خارق العاده ای دارند که باعث میشوند دعاهاشون مستجاب بشه. معمولا بچه های کوچکتر و بخش های 3 و 5 که ابتدایی و کم توان ذهنی هستند با مینی بوس به این خانه ها می روند. در بخش بزرگسالان هم، سه چهار نفر همیشه مشتاق رفتن به سفره نذری هستند که بین آن ها ، نعیمه به عنوان پیش کسوت ما در این سفره ها شرکت میکنه. نعیمه با ظاهری متفاوت، قدی بلند و چشمان رنگی و موهای طلایی پیشاپیش همه بچه ها می شینه و اهالی منزل به همراه صاحبخانه در گوشه دیگری از خانه، مراسم نوحه و سینی زنی را در کنار سفره انجام می دهند. نعیمه علیرغم اینکه ترک تحصیل کرده و سواد آنچنانی نداره اما با صدای دلنشینش، محبوب خانواده ها هست. نعیمه یاد گرفته برای هر سفره ای چه نوحه ای رو انتخاب کنه. هر چند بعضی از کلمات رو پس و پیش و یا اشتباهی می خونه اما اینقدر با احساس و حزن و اندوه می خونه که گریه حضار رو در میاره. شعرایی که معمولا نعیمه می خونه نوحه معروف " با نوای کاروان..." آهنگران و نوحه بچه های آباده " بزن بر سینه و بر سر..." هست. در کنار نوحه هایی که نعیمه میخونه، من عاشق این نوحه با صدای خاص خودش هستم. " بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا، تشنه ی آب فراتم ای اجل ملت بده، تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا، کربلا یا کربلا، سرزمین نینوا، ساربانا مهلتی یک ساعتی آهسته ران، من در این دریای خون ، دریا گران گم کرده ام، من گلی گم کرده ام ، کربلا یا کربلا، سرزمین نینوا " (تکرار چند بار)

نعیمه این شعر رو با حزن و اندوه و با تغییر آهنگ چند بار میخونه .

مدتها من این شعر رو با حزنی که نعیمه می خواند با خودم تکرار می کردم بدون اینکه حتی یکبار به متن اصلی شعر رجوع کنم. امروز برای اولین بار متن اصلی شعر رو در اینترنت جستجو کردم:

ساربانا مهلتی دارم در این جا مشگلی

رفته از دستم گلی از وی نبردم حاصلی

اندر این دشت بلا رفته زدستم نوگلی

من حسین باوفا آرام جان گم کرده ام

ساربان بهر خدا یک ساعتی آهسته تر

اندر این دشت بلا گم گشته از من تاج سر

یعنی یک دنیا برادر از من خونین جگر

اندر این صحرا ززجور گوفیان گم کرده ام

ساربانا مهلتی تا تابر سر نعش حسین

راز دل گویم ببارم خون دل از هردو عین

در عزایش عالمی را پکنم از شور و شین

من برادر در میان خاک و خون گم کرده ام

مهلتی تا جستجویی اندرین صحرا کنم

در میان قتلگه من کشته ام پیدا کنم

بر سرنعش برادر دیده را دریا کنم

" لبیک یا حسین "

با امید به الطاف خدا تار و پودی خواهم ساخت در پلیه ی پرورش روحی ام تا چون پروانه ای با بالهای رنگین رهایی، بر گلستان حقیقت و عشق پرواز کنم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید