ناطور دشت رمانی از نویسنده آمریکایی جروم سلینجر می باشد
اولین برخورد با این کتاب نام آن است اگر کتاب را با دقت بخوانید متوجه دلیل نامگذاری آن می شوید در حقیقت
شخصیت اصلی داستان در میانه داستان فاش می کند که عاشقانه دوست دارد به عنوان یک نگهبان دشت یا فردی که در یک دشت و محیط گردشگری مواظب و نگهبان کودکان و باغ کار کند.
این رمان در ابتدا برای مخاطب بزرگسال منتشر شد در دوره ای از تاریخ آمریکا به دلیل درون مایه اعتراض و عصیان جوانان و نوجوانان آمریکایی مورد توجه نسل جوان قرار گرفت
داستان درمورد یک نوجوان 17 ساله به نام هولدن کالفیلد است که زندگی پر فراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است داستان از جایی آغاز می شود که هولدن تصمیم میگیرد این داستان را برای فرد دیگری بیان کند
هولدن که شخصیت اصلی داستان است در سن 16 سالگی در مدرسه شبانه روزی پنسی تحصیل می کند که در آستانه کریسمس به علت ضعف تحصیلی ( چهار درس از پنج درس را مردود شده و تنها در درس زبان انگلیسی نمره قبولی آورده است ) از دبیرستان اخراج شده و باید به خانه شان در نیویورک برگردد
کل داستان کتاب به اتفاقات سه روز (شنبه، یکشنبه و دوشنبه) اختصاص دارد که هولدن می خواهد از مدرسه برای رفتن به خانه خارج می شود
او می خواهد تا چهارشنبه که نامه مدیر راجع به اخراج او به دست پدر و مادرش می رسد و آب ها کمی از آسیاب می افتد به خانه باز نگردد
به همین خاطر از مدرسه خارج می شود و دو روز را سر گردان و بدون مکان مشخصی سپری می کند و این دور روز سفر و گشت و گذار نمادی است از سفر هولدن از کودکی به دنیای جوانی و از دست دادن معصومیتش در جامعه پر هرج و مرج آمریکا
این کتاب در دهه 1950 منتظر شد زمانی که در آن خانواده و مخصوصا پدر رکن اصلی خانواده بود و کودکان اختیار چندانی از خود نداشتند و مجبور بودند به خواست پدر و مادر خود زندگی کنند مجبور بودند به خواست پدر مادر شغل انتخاب کنند همسر انتخاب کنند و کلا زیاد دارای احترام قابل توجهی نبودند
درون مایه اصلی کتاب خارج شدن نوجوانان از این چرخه بی اختیاری و عصیان بود
شخصیت اصلی داستان برخلاف میل خانواده علاقه چندانی به درس و مدرسه و شغل انتخابی خانواده ندارد و تصمیم می گیرد بدون اجازه خانواده چندین روز را تنهایی به گشت و گذار بگذراند
در این میان بلاهای متفاوتی بر سر او فرود می آید و ورود او به جامعه بزرگسال باعث می شود گرفتار دردسر های متفاوتی شود
این کتاب جزو برترین کتاب های تاریخ ادبیات می باشد
یکی از دلایل محبوبیت کتاب شخصیت اصلی کتاب است
هولدن کالفید نوجوانی محبوب، باهوش، رک و مهربان است او پسری با احساس و استعداد فراوان است که از این دنیای ساختگی توسط بزرگسالان خوشش نمی آید
هولدن نسبت به سن خود درک بیش تری به دنیا و حقیقت آن دارد
او احساس افسردگی و تنهایی می کند او به کودکان علاقه زیادی دارد این را از رابطه صمیمی هولدن با فیبی خواهر کوچکش میشه متوجه شد
متن ساده و روان کتاب به همراه ترجمه های خوب فارسی از ویژگی های مثبت این کتاب می باشد.
این متن رو برای شرکت در چالش کتابخوانی طاقچه نوشتم