روح های سرگردان بی نفس در وجودم جان گرفتند نواهایی شگرف در تنم شروع به نواختن کردند غافل از درونم و پرهیز از جانم، غرش ابر بی صدا را نشنیدممن او را چنین گفتم زیباتر از آفرینش تو در دستانم ندیده بودمفرانک رضائی✍️📚