تکنولوژی هم میتونه موثر و هم مخرب باشه، میتونم ذکر کنم به نسبت جنبهی انسانی اون قسمت به ظاهر مخرب هم، خیلی مخرب نیست و میتونم بهش «تخلیهی انرژیهای روانی» ناشی از زندگی در دنیای واقعی هم بگویم.
به عنوان نمونه؛ اینجا فحش میدهم تا اطرافیان و به خصوص خودم از تحمل این فشار روانی تخریبی «که توسط رییسام، مادرم، پدرم یا هرکس و ناکسی که این فشار را بر من روا داشته» خلاص کرده باشم.
که اینجا بلانسبت شما خواننده عزیز، هم در دنیای مجازی فحش میدهم و هم در دنیای بیرونی، که نتیجهی آن است که فشاری چند برابر نسبت به قبل را باید تحمل کنم.
اما از جنبهی نه چندان مخرب این فضا که بگذریم میرسیم به فضای موثر آن:
من به عنوان انسان شهری نشسته در آپارتمانی ۵۰*۵۰ یا نه اصلا برای گل روی شخصیت والای انسانی، نشسته در آپارتمانی ۱۲۰ متری که با سنگهای سرامیکی پوست پیازی «سفیدرنگ» پوشیده شده و احساسی لاکچری به مخاطب میدهد، نیاز داشتم به خالق بودن.
خالقی کوچک در برابر دنیای بزرگ.
خالق موجودی زنده که از عشق و محبت من تغذیه کند و همپای من رشد کند. که من رشد کنم و احساس جاودانگی داشته باشم. موجودی که حاوی عشق من است، همراه من و حتی شاید بعد از من هم وجود خواهدداشت.
بنیادی در غرب نقشهی ایران
در روستایی درست در کوههای زاگرس نهال بلوط میکارد و به جای تو بزرگش میکند.
و در اطلاعیهای تو میشوی حامی درخت و عاشقی که عشقش را از دور برای بزرگ شدن آن نهال میفرستد. که تو میتوانی بروی و مدتی را کنار آن نهال زندگی کنی، تفریح کنی و از نزدیک دستی بر سر و روی آن سبزینه بکشی.
من خودم الان یه مخلوق کوچک دارم که بی اندازه منتظر دیدنش هستم ولی هر نهالی برای بزرگ شدن زمان میخواهد و این به انتظار به عشق من اضافه میکند.
و در آخر هم میخوام اشاره به این نکته بکنم که زندگی زمین را ساختن و ادامه دادن این حیات و رنگین کردن زندگی هزارتن نهال نحیف، ارزشی و مرتبهای بالاتر از رفتن به کرهی ماه دارد.