علی تقی زاده
وقتی به متون و مباحث فقهای گرانقدر رجوع میکنیم، معمولاً نقش قرآن در فرآیند دین شناسی و فقاهت را در حد استظهارات موردی و گزارهای مشاهده میکنیم. مثلا فقهای بزرگوار در بحث ارث، آیاتی که در آن حکم ارث آمده است را به عنوان گزارههایی فقهی در کنار سایر ادله در روند فقاهت خود دخیل میکنند. البته برخی از فقها سیاق آیات را نیز بررسی کرده و آیه را در بستر ارتباط با سایر آیات با استظهار گزارهای دقیقتری بررسی کرده و نتیجهی آن را در روند فقاهت خود به کار میگیرند.
به بیان دیگر، در سنت فقهی ما، قرائن گوناگون دلالتزای قرآن به عنوان یک کتاب منسجم جاوید نادید گرفته شده و آیات قرآن در حد جملات پراکندهای که از یک منبع صادر شده (مانند گزارههای حدیثی که در اقتضائات مختلف توسط معصوم صادر شدهاند) تقلیل یافته و صرفاً با قواعد ادلهی لفظیِ گزاره و جمله، از آن برداشت میکنند. نتیجهی این شیوه استفاده از قرآن این میشود که حداکثر در هر زمینهی فقهی، آیات الاحکام قلیلی یافت میشود که آن هم عموماً حکمی مجمل را بازگو میکنند.
اما با تدبر در سور قرآن، تلاش میشود تا با استفاده از انواع قرائن بتوانیم از استظهار گزارهای به سطح بالاتری از استظهار یعنی «استظهار ترکیبی» یا مجموعی در یک سوره نائل شویم. در تدبر سور با توجه به مجموع گزارههای یک سوره، روند و ترتیب آنها، میزان تکرار و تاکید هر کدام و ...، فهمی مجموعی و منسجم از سوره پیدا میکنیم. در این استظهار مجموعی میتوانیم برای هر سوره که متشکل از آیات به هم مرتبط است، دو مؤلفه «فضای سخن» و «جهت هدایتی» را کشف کنیم. فضای سخن استظهاری مجموعی از آیات یک سوره است که نشان میدهد شرایط و اقتضائات و مسائلی که این سوره در صدد حل آن میباشد چیست. جهت هدایتی نیز استظهاری مجموعی از آیات یک سوره است که نشان میدهد راهکار خدای متعال برای حل مسائل مذکور چه میباشد. از آنجایی که فضای سخن و جهت هدایتی بر آمده از خود آیات میباشند و از اموری ظنی مثل شأن نزول و تاریخ بدست نیامدهاند، جاوید بوده و قابلیت استفاده در اعصار و امصار دیگر «با موضوع مشابه فضای سخن سوره» را دارا میباشند.
خروجی تدبر در سور قرآن دست یابی به 114 بستهی هدایتی جاوید قابل استفاده در عصر و مصر حاضر میباشد. منتهی این سئوال پیش میآید که این 114 بسته هدایتی با یکدیگر چه نسبتی دارند؟ آیا از این 114 بسته هدایتی میتوان فرآیند و نقشه راه گام به گام برای هدایت فرد و جامعه را بدست آورد؟
قرآن پژوهان به این سؤال بسیار کم پرداختهاند، آن عدهای هم که سعی کردهاند این سؤال را به جواب برسانند فارغ از محتوا و ادبیات خود قرآن، در مورد این مسأله تصمیم گیری کردهاند و به دو پاسخ معناداری سور به ترتیب مصحف و معناداری سور به ترتیب نزول رسیدهاند. علاوه بر عدم توجه به ادبیات و محتوای قرآن کریم، ادلهی اقامه شده توسط هر یک از دو جریان بالا متأسفانه ظنی و احتمالی است و مفید اطمینان و حجت نمیباشد. به نظر میتوان برای جواب به این سؤال روش دیگری را اتخاذ کرد. نگارنده معتقد است از آنجایی که ادبیات قرآن ادبیاتی فرآیندی و نقشه راهی است، با دقت و تأمل در سور قرآن میتوان نسبت معناداری بین سور و مباحث مختلف مطرح شده در آنها را اصطیاد و استظهار کرد.
توضیح این مطلب آن است که در قرآن کریم مباحث و موضوعات با ادبیاتی جاوید (شبیه به قضیهی حقیقیه) منتهی کاملاً ملفوف به حوادث و اتفاقات خارجی (شبیه به قضیه خارجیه) بیان شده است. این جنس ادبیات مخاطب عرفی را به این سمت میبرد که گویا هر کدام از سورهها قسمتی از یک پازل را بیان میکنند و باید ارتباط بین قسمتهای مختلف این پازل را کشف کرد.
از باب تقریب ذهن فرض کنید چندین سخنرانی از امام خمینی(ره) را بدون وجود توضیحی در مورد زمان و مکان آن سخنرانی در اختیار شما قرار دادهاند. وقتی شما شروع به مطالعهی این سخنرانیها میکنید، بوسیلهی خود قرائن محتوایی که در متن وجود دارد و فهمی که از فضای سخنِ سخنرانیها پیدا میکنید، میتوانید بفهمید سخنرانی اول برای قبل از بهمن 57 و پیروزی انقلاب است و سخنرانی دوم مربوط به ابتدای شکل گیری نهضت در حدود سال 42 است و سخنرانی سه برای برههی تبعید امام در نجف است و سخنرانی چهار برای بعد از شروع جنگ تحمیلی است و هکذا. تأکید میشود وجه شبه مثال بیان شده کشف روند از روی محتوا میباشد و گرنه ادعای نگارنده این نیست که سور قرآن سخنرانیهای رسول گرامی اسلام و متنی تاریخی میباشد بلکه قائل است قرآن کریم متنی کاملا جاوید و فرا عصری و مصری است اما ادبیات انتخاب شده برای این بیان جاوید، کاملا فرآیندی و نقشه راهی است.
به نظر میرسد عدم توجه دقیق به همین ادبیات خاص قرآنی موجب شده است که برخی از قرآن پژوهان دچار افراط شده و گزارههای قرآنی را گزارههایی حقیقیه به معنای لابشرط نسبت به اقتضائات تصویر کنند، و برخی دیگر دچار تفریط شده و گزارههای قرآنی را کاملاً تاریخی و زمانمند فهم کنند. به نظر راه صواب امرٌ بین الامرین هست. یعنی متنی جاوید منتهی کاملاً ناظر به فرآیندها و روندها.
به عنوان مثال وقتی موضوع اهل کتاب را که در سور مدنی مطرح شده است، کنار هم قرار میدهیم کاملاً به مثابه قطعات یک پازل روندی معنادار را شکل میدهند. اهل کتاب در ابتدای امر در وضعیت تهاجم فکری و فرهنگی نسبت به مؤمنین قرار دارند و هویت جریان رسالت را زیر سؤال میبرند، بعد کم کم به سمت اذیت و درگیری سخت با مؤمنین حرکت میکنند، در مقطع بعد سعی میکنند منافقین داخلی را تحریک کرده و با ایشان متحد بشوند و به مؤمنین ضربه بزنند، سپس به این جمع بندی میرسند که با کفار علیه مؤمنین متحد شوند و به صورت کاملاً واضح دشمنی بورزند، بعد از آمدن یاری الهی و شکست مشرکین سعی میکنند در دل جامعهی اسلامی نفوذ کرده و با نفاقی عمیق و پیچیده کارهایشان را جلو ببرند و ... . جالب این است که راهبردهای الهی ناظر بر هر کدام از این مقاطع هم متفاوت است. به عنوان مثال در ابتدا به رسول دستور داده میشود تا با عفو و صفح با اهل کتاب برخورد کند، اما گام به گام این فرمان سختتر میشود تا جایی که بحث قتال با اهل کتاب و تسلیم شدن و پرداخت جزیه توسط ایشان مطرح میشود. همچنین است در زمینههایی مثل ارتباط با کفار، ارتباط با منافقین، روند احکام حاکمیتی و ... کاملاً میتوان روندها و فرآیندهایی را از ظاهر قرآن استظهار کرد.
بدایت امر به نظر میرسد این امر فقط در سور مدنی که دارای قرائن بیشتری نسبت به سور مکی است قابلیت خواهد داشت و در سور مکی بدست آوردن چنین استظهاراتی امری سخت و نشدنی باشد اما بعد دقت و تأمل در سور مکی مشاهده میشود قرائن بسیار فراوانی وجود دارد که کمک میکند تا بتوان به استظهار فرآیند و نقشه راه از سور مکی نیز نائل شد.
به عنوان نمونه مجموعهی وظایفی که رسول در برابر جریان معارض و مقابل خود دارد روند کاملاً معنا داری را طی میکند یا روندی که کفار در مقابله با رسول طی میکنند یا ... . در این نگاه ادعا میشود با تدقیق در محتوا و استظهار قرآنی تا حدی میتوان پیش رفت که حتی «ترتیب فرایندی سور با استظهار از کتاب را به عنوان یک قرینه برای فهم تاریخ و ترتیب نزول سور قرار داد» و نه برعکس.
ادعای نگارنده در بین تمامی مفسرین پیشینهای محکم دارد. اکثر مفسرین 114 سورهی قرآن را به دو قسمت کلی سور مدنی و مکی تقسیم میکنند. معمولاً یکی از ادلهی اساسی مفسرین برای مکی یا مدنی دانستن یک سوره، توجه به استظهار و مطالعهی دقیق محتوای سوره میباشد. زیرا المانهای فضای سخن مکه با مدینه کاملاً متفاوت است. در مکه مؤمنین به صورت کلی در اقلیت و استضعاف قرار داشتند و در مدینه دارای حاکمیت و قدرت سیاسی بودهاند. حال اگر بر همین اساس استظهار مفسرین در سور دقیقتر شود، بر اساس قرائن محتوایی کم کم مقاطع و گامهایی کشف خواهد شد. به عنوان مثال میتوانیم سور مدنی را به دو مقطع کلی قبل و بعد از فتح مکه تقسیم کنیم یا دوران قبل فتح مکه را به قبل یا بعد از جمع شدن و هم پیمان شدن کفار بر علیه مؤمنین (شکل گیری احزاب) تقسیم کنیم یا سور مکی را به مقطع قبل و بعد از انذار ناپذیری جامعه تقسیم کنیم یا مقطع بعد از انذار ناپذیری جامعه را به دو قسمتِ قبل و بعد از صدور فرمان هجرت تقسیم کنیم.
همانطور که بیان شد قرینهی اصلی برای بدست آوردن چنین مقاطع و روندهایی استظهار از خود سورههای قرآن میباشد؛ منتهی قرائنِ حجت دیگری مثل برخی از نکات قطعی تاریخی، یا روایاتی که در مورد زمان نزول و شأن نزولها آمده است، میتوانند در «تجمیع قرائن ظهور آور» برای کشف روندها و فرآیندها کمک کننده باشند.
به نظر بر همین اساس است که مفسرِ با دقت و اهل تأملی مثل علامه طباطبائی در تفسیر المیزان (الميزان في تفسير القرآن، ج13، ص: ۲۳۶) از یک طرف کشف روندهای قرآنی را به کشف روند ترتیب نزول منوط میکنند و از طرف دیگر راه اصلی کشف روند سور را استفاده از محتوای خود سور بیان میکنند: «و للعلم بمكية السور و مدنيتها ثم ترتيب نزولها أثر هام في الأبحاث المتعلقة بالدعوة النبوية و سيرها الروحي و السياسي و المدني في زمنه (ص) و تحليل سيرته الشريفة، و الروايات- كما ترى- لا تصلح أن تنهض حجة معتمدا عليها في إثبات شيء من ذلك على أن فيما بينها من التعارض ما يسقطها عن الاعتبار. فالطريق المتعين لهذا الغرض هو التدبر في سياق الآيات و الاستمداد بما يتحصل من القرائن و الأمارات الداخلية و الخارجية، و على ذلك نجري في هذا الكتاب و الله المستعان.»
کوتاه سخن آنکه تدقیق در تدبر سور قرآن کریم کم کم ما را به استظهار روند و نقشه راه گام به گام سور رهنمون میکند، منتهی در این حالت با سؤال مشکلتری روبرو میشویم و آن این است که آیا نقشه راهی که از قرآن اصطیاد میشود نقشه راهی است که گام به گام آن جاوید است؟ یعنی دقیقا همین روند باید در اعصار و امصار مختلف طی شود؟ یا قسمتهایی از آن نقشه راه جاوید بوده و قسمتهایی مختص شرایط و اقتضائات زمانی و مکانی 23 سال رسالت رسول گرامی اسلام میباشد؟ اگر آری، چه عامل هایی موجب تغییر این نقشه راه جاوید میشوند؟ و سؤالات دیگری که لازم است در جای خود بررسی شوند.