سلوی
سلوی
خواندن ۱۰ دقیقه·۴ سال پیش

از مسجد نبوی(ص) تا مسجد اموی


جواد ورکش

ربیع الاولِ سیزده سال پس از بعثت آخرین فرستاده‌ی خداست. چند روزیست که مردم یثرب بعد از پیمانی که با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بسته‌اند صبح‌گاهان مشتاقانه به خارج شهر می­آیند در انتظار ورود ایشان به شهر، ولی هر بار در انتها با ناامیدی و ناراحتی به منزل خود باز می‌گردند. بالاخره روز موعود فرا رسیده است، خبر ورود ایشان به مردمی که از صبح منتظر ورود ایشان هستند رسیده است. با شادمانی به استقبال ایشان می‌روند و این شعر را بر لب دارند: «طَلَع البَدْرُ عَلَیْنا مِنْ ثَنیّات الوداع وَجَبَ الشکُر علینا ما دَعالِلّهِ داعٍ»

در یثرب آن روز که هر محله متعلق به قبیله‌ای بود، سکونت پیامبر خدا (ص) در هر محله‌ای افتخاری بزرگ برای آن قبیله به حساب می‌آمده است. به نقل از سیره‌ی ابن هشام ورود مبارک ایشان این طور گزارش شده است: وقتی رسول الله(ص) پس از اقامه‌ی نماز جمعه از قباء به سوی مدینه حرکت کرد، هر یک از قبایل از آن حضرت تقاضا می‌کردند که در منطقه‌ی ایشان ساکن شود، اما آن حضرت (ص) فرمودند: «راه ناقه‌ام را باز بگذارید زیرا که مأمور است.».

ناقه در زمینی متعلق به دو یتیم زانو می‌زند. پس از خرید زمین از قیم آن دو ایشان در نزدیک ترین خانه به آن زمین که خانه‌ی شخصی به نام ابو ایوب انصاریست اقامت می‌گزینند و دستور می‌دهند در آن جا مسجدی بنا کنند و خود ایشان (ص) در کنار مهاجران و انصار در ساخت مسجد کمک می‌کردند.

اولین اقدام ایشان در راستای تشکیل حکومتِ آخرین دین الهی ساخت همین بنا است. حکومتی که قرار است زمینه ساز بزرگترین تحول تاریخ باشد. سؤالی که ممکن است ذهن را درگیر کند این است که ساختمان این بنا که مرکز این حکومت است چگونه بوده است؟ چیزی شبیه به همین بنای فعلی مسجد النبی (ص) ولی در ابعاد کوچکتر؟ یعنی یک حیاط و یک رواق به همراه یک گنبد و چند مناره؟ آیا گنبد آن سبز بود؟ آن زمان مسجد چند مناره داشت؟ از مناره‌ها چه استفاده‌هایی می شد؟ داخل رواق آن چطور بود؟ شکل و شمایل محلی که ایشان به نماز می ایستاده‌اند چگونه بود؟ این‌ها و سؤالاتی از این دست که در خلال گزاره‌های تاریخی مقدار قابل توجهی از آن‌ها پاسخ می‌یابند.

در روایتی از کتاب شریف کافی به نقل از امام صادق علیه السلام گزارش خلاصه و در عین حال بسیار مفیدی از روند تغییرات ساختمان مسجد آمده است: «رسول خدا ديوار مسجد خود را با يك خشت بالا برد، مدتى گذشت و شمار نمازگزاران افزون شد و گفتند: اى رسول خدا كاش مى‏فرموديد تا مسجد را وسيع كنند. رسول خدا گفت: بلى. و فرمود تا به صحن مسجد افزودند و ديوار مسجد را با يك خشت و نيم بالا بردند. بعد از مدتى، باز شمار مسلمانان فزونى گرفت و گفتند: اى رسول خدا كاش مى‏فرموديد تا بر وسعت مسجد بيفزايند. رسول خدا گفت: بلى. و فرمود تا به وسعت مسجد افزودند و ديوار مسجد را با دو خشت نر و ماده بنا كردند.

گرماى تابستان شديد شد و گفتند: اى رسول خدا كاش مى‏فرموديد تا مسجد را سايه كنند. رسول خدا گفت: آرى و فرمود تا از تيرهاى درخت خرما شمع زدند و سقفى برافراشتند و با شاخه درخت خرما و بوته‏هاى گورگياه سايه‏بان ساختند.

باران شديد باريدن گرفت و آب از خلال شاخه‏ها سرازير شد، گفتند: اى رسول خدا كاش مى‏فرموديد تا سقف مسجد را با گل بپوشند. رسول خدا به آنان گفت: نه. فقط سايبانی همانند سايبان موسى بن عمران. و تا رسول خدا زنده بود، ساختمان مسجد به همان صورت باقى بود. ديوار مسجد، پيش از آن كه به اين صورت مسقّف شود، به ارتفاع يك قامت بيش نبود، و موقعى كه سايه اين ديوار به قدر يك ذراع (هر ذراع حدوداً نیم متر است) اضافه مى‏شد، و يك بز مى‏توانست در آن سايه بخوابد و نشخوار كند، رسول خدا به نماز ظهر مى‏پرداخت و موقعى كه سايه ديوار، دو برابر مى‏شد، به نماز عصر مى‏پرداخت.

در خلال این روایت به خوبی مشخص می‌شود که بنای اولیه‌ی مسجد بسیار ساده و ابتدایی بوده است، یک دیوار نازک خشتی به ارتفاع حدودن یک متر بدون سقف. چیزی که می‌توان تصور کرد یک چهار دیواری است که هیچ چیزی در آن نیست، حتی ارتفاع دیوار به اندازه‌ای نیست که بتواند مانع از این بشود افراد داخل مسجد هنگام نماز دیده نشوند. به مرور با اضافه شدن جمعیت احتیاج می‌شود که مسجد توسعه یابد، با توسعه‌ی فضای مسجد به فراخور آن دیوارها مستحکم‌تر می‌شوند. اما ارتفاع دیوار افزایش نمی‌یابد. در مساحت و مقیاس ابتدایی مسجد اختلاف نظر وجود دارد مثلاً در مقاله‌ای از سید کمال مشکوری این طور آمده است: «السمهودی، صاحب کتاب وفاء الوفی باخبار دارالمصطفی، که قدیمی‌ترین کتاب موجود در شرح مدینه و آثار آن است، طول مسجد 70 ذرع عربی در 63 ذرع بوده است . یعنی حدود 36 متر در 32 متر به مساحت تقریبی 1200 متر. برای این بنای ساده، سه در گزارش شده است. در دیوار شرقی، دیوار غربی و دیوار جنوبی (آن زمان قبله رو به بیت المقدس و شمال بوده است.). پس از آن برای رهایی از گرمای سوزان مدینه سایه بانی از شاخه‌های خرما و دیگر گیاهان اضافه می‌شود که قاعدتاً در این تغییر ارتفاع دیوارها قدری اضافه شده است.

مطلب قابل توجه این است که تا زمان حیات پیامبر(ص) خبری از گنبد و مناره و محراب در مسجد نیست بلکه ایشان حتی با سقف گلی که مانع نفوذ آب باران به داخل مسجد شود هم مخالفت کردند.

از بیهقی در دلائل النبوه نقل شده که انصار مالی را جمع آوری کردند و به حضور پیامبر (ص) آوردند و پیشنهاد کردند که مسجد را بازسازی و زیور نمایند و گفتند تا چه هنگام باید زیر این سقف که پوشال خرما است نماز بگزاریم. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: سقف مسجد برادرم موسی نیز همچنین بود و من از روش او برنمی‌گردم.

در گزارشی آمده است که در زمان خلیفه‌ی دوم کف مسجد با ریگ‌های بادی عقیق فرش شد. از این مطلب نتیجه می‌شود که در زمان رسول خدا (ص) زیراندازی در مسجد وجود نداشته است. ضمن اینکه در همین زمینه گزارشی وجود دارد که طبق آن نقل شده است که در یک شب بارانی مشاهده شد که باران از سقف نفوذ کرد و در شبستان جاری شد؛ به طوری که بر پیشانی پیامبر (ص) بعد از سجده اثر گل آشکار بود. که این مطلب نیز مؤید این معناست که بر زمین مسجد زیراندازی وجود نداشته است.

با توجه به گزارش‌هایی که در مورد ساخت بنای مسجد آمده است (که تنها مقداری از آن در اینجا به انعکاس در آمد) مخالفت پیامبر(ص) با زیور آرایی و تجمل مطلبی نیست که کسی بتواند در آن شک کند. از طرفی این که بنای مسجد بنا به برخی نیازهای واقعی نمازگزاران در زمان ایشان و به دستور خود ایشان دستخوش تغییر و ارتقا شده است نیز قابل انکار نیست. مثلاً به واسطه‌ی افزایش جمعیت و نیاز واقعی به محیط بزرگتر مساحت اولیه‌ی مسجد به مرور افزایش می‌یابد به شکلی که گویا در توسعه ی اصلی مسجد که در سال هفتم رخ می‌دهد زمین مسجد تقریباً مربعی می‌شود. به نقل از امام صادق (ع) در (اخبار دارالهجره) چنین آمده است: «پیامبر(ص) مسجد را از طول و عرض به نحوی توسعه داد که به صورت مربع 100*100 ذراعی درآمد. یعنی حدود 2500 متر مربع، یعنی حدود پانزده برابر مساحت اولیه‌ی مسجد. قطعاً همه درک می‌کنیم که نیاز به مساحت بیشتر یک نیاز واقعی‌ست که باید به آن پاسخ گفته شود، یا حتی نیاز به سایه بان برای در امان ماندن از آفتاب سوزان مدینه امری بدیهی‌ست. اما سؤال اینجاست که چه ملاکی وجود دارد که وجود مبارک رسول خدا (ص) برای حل این نیازها با ارتقای ساختمان مسجد موافقت می‌فرمایند اما برای در امان ماندن از خیس شدن زیر باران با اضافه شدن سقفی گلی برای مسجد موافقت نمی‌فرمایند؟

گویا ساختمان مسجد با همین مساحت و کیفیت تا آخر عمر شریف رسول الله (ص) باقی می‌ماند و در زمان کوتاه خلافت خلیفه‌ی اول نیز تغییر خاصی غیر از ترمیم ستون‌های پوسیده‌ی مسجد ایجاد نمی‌شود.

در زمان خلیفه‌ی دوم در سال هفدهم، علاوه بر ترمیم ساختمان مسجد توسعه‌ی مساحت مسجد نیز گزارش شده است. برای دیوار شرقی غربی حدود 20 ذراع و دیوار شمالی جنوبی حدود 30 ذراع افزایش گزارش شده است. در مجموع مساحت مسجد به حدود 3900 متر مربع تغییر می‌کند. اما تا انتهای خلاف وی نیز تغییر ساختاری در بنای مسجد النبی گزارش نشده است.

اما گزارش‌های تاریخی از زمان خلیفه‌ی سوم مطالب دیگری انعکاس می‌کند. به عنوان مثال صحیح بخاری و سنن ابو داوود از عبدالله بن عمر نقل می‌کنند که: «پس از عمر، عثمان بنای مسجد را تغییر داد و به مساحت آن مقداری افزود و دیوارهایش را با سنگ‌های منقوش بازسازی کرد و ستون­های مسجد را با سنگ‌های حجاری شده و منقش تجدید بنا نمود و سقف آن را با چوب ساج ترمیم کرد.»

از گزارش‌ها چنین بر می‌آید که مردم با توسعه‌ی مسجد به دلیل زیاد شدن جمعیت مسجد خصوصاً در جمعه‌ها موافق بودند لکن از خارج کردن مسجد از هیئت ساده‌ی آن ناراضی بودند. به عنوان مثال به نقل از بلاذری در انساب الاشراف از مالک بن انس آمده است که عثمان مسجد النبی را توسعه داد و ده هزار درم سیم را از اموال خود، صرف آن کرد. ولی مردم می‌گفتند: «مسجد پیامبر را توسعه می‌دهد در حالی که طریق و راه او را وارونه عمل می‌کند.». همین طور از امام ابو اسحاق حربی در المناسک و اماکن طرق الحج و معالم الجزیره وارد شده است که می‌گوید: «خارجه بن زید بن ثابت این بازسازی را چنین توصیف می‌کند که: «عثمان مسجد را خراب کرد و آن را از جهت قبله توسعه داد، و در قسمت جلوی مسجد یعنی محل ایستادن امام، مقصوره، یا غرفه کوچکی ساخت که امام در آنجا می‌ایستاد. هدف وی آن بود تا مانند عمر بن خطاب مورد حمله قرار نگیرد بلکه در جای محفوظ به نماز بایستد. ولی از جانب مشرق، چیزی به آن نیفزود. زیرا حجره‌های رسول خدا در آن قسمت قرار داشتند. لذا در آن سمت افزایشی صورت نگرفت. ولی سمت غرب را به اندازه یک ستون توسعه بخشید، و آن را با سنگ‌های حجاری شده و گچ بنا نمود.» و به این ترتیب بنای قدیمی مسجد از بن برچیده و بنای جدید با مساحتی بیشتر جایگزین آن شد.

از مجموع این مطالب چنین بر می‌آید که خلیفه سوم برای نخستین بار مسجد را از سادگی نخستین آن درآورد و آن را با سنگ‌های حجاری شده و منقش زینت داد. اضافه کردن مقصوره را نیز باید به این بدعت زشت اضافه کرد.

به صورت مشخص مصداق ضرب المثل خشت اول چون نهد معمار کج ... را در ادامه‌ی روند ساخت مساجد می‌توان مشاهده کرد. به طوری که بعدها در زمان ولید بن عبدالملک بن مروان و عمر بن عبد العزیز ساخت مساجد به شکل‌های جدید و با اضافه کردن بدعت‌های جدید مثل اضافه کردن مناره توسط معماران رومی، ایرانی و هندی در ممالک اسلامی بلکه در خود مسجد النبی مطلبی بسیار طبیعی می‌شود.

پس از آن نیز صرف نظر از اینکه چه مذهب یا فرهنگی حاکم شود، اصل اینکه مسجد محل ساده‌ای بود به فراموشی سپرده می‌شود؛ بلکه جای خود را به این مطلب می‌دهد که نمادی‌ست برای نشان دادن قدرت و شکوه. و تا زمان حاضر در این روند تغییر قابل توجهی به چشم نمی‌آید.

حال و با این توضیحات هر مقدار که روایت تخریب مساجد توسط حضرت حجت عجل الله فرجه به عنوان یک مطلب عجیب جلوه می‌کرد، همان مقدار طبیعی و قابل فهم به نظر می‌رسد. به عنوان مثال در ارشاد شیخ مفید در روایت آمده است: «هنگامى كه امام قائم‏ عليه السّلام قيام كند به كوفه رود و در آن جا چهار مسجد را ويران كند، و مسجد كنگره دارى در روى زمين نباشد جز اينكه حضرت آن را خراب و هموار سازد، و راه‌هاى بزرگ (شاه‌ راه‌ها) را وسيع كند، و هر بالكنى كه از خانه‏ها بكوچه آمده باشد خراب كند، و سر در خانه‏ها و ناودان‌هایى كه در كوچه است از ميان بردارد، و هيچ بدعتى بجاى نگذارد جز اينكه از ميان ببرد، و سنتى بجاى ننهد جز اينكه آن را بپا دارد.

البته در این زمینه که وظیفه‌ی ما در حال حاضر چیست به نظر باید پاسخ را به دو قسمت تقسیم کرد و در هر دو ساحت با توجه به همه‌ی جوانب اتخاذ تصمیم کرد، یکی نسبت به مساجد ساخته شده‌ی کنونی و یکی نسبت به ساخت یا تغییر و ارتقای مساجد در آینده. در مورد مساجد ساخته شده به نظر این روایت از کتاب شریف کافی کار را ساده می‌کند: «سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَسَاجِدِ الْمُظَلَّلَةِ أَ يُكْرَهُ الصَّلَاةُ فِيهَا قَالَ نَعَمْ وَ لَكِنْ لَا يَضُرُّكُمُ الْيَوْمَ وَ لَوْ قَدْ كَانَ الْعَدْلُ لَرَأَيْتُمْ كَيْفَ يُصْنَعُ فِي ذَلِكَ‏» اما در مورد اینکه در آینده باید چه اقداماتی را باید در دستور قرار داد، به نظر می‌رسد به دقت و تأمل بیشتر احتیاج است. هر چند نامه‌ی امام خمینی برای تسهیل در امور ساخت مصلی می‌تواند کمک شایانی در روشن شدن مسیر باشد:

‏بسمه تعالی‏

‏با حفظ جهات شرعی در مورد زمین مذکور با پیشنهاد حجتی الاسلام، آقایان:‏‎ ‎‏خامنه ای و هاشمی، موافقت می شود. ان شاءالله در کنار ساختن مصلای تهران، در ساختن‏ ‎‏بینش کفر ستیزی مسلمانان موفق باشید. ضمناً سادگی مصلا باید یادآور سادگی محل‏‎ ‎‏عبادت مسلمانان صدر اسلام باشد. و شدیداً از زرق و برق ساختمانهای مساجد اسلام‏‎ ‎‏امریکایی جلوگیری شود.خداوند تمامی دست اندرکاران برپاکنندۀ مساجدالله را تأیید‏‎ ‎‏فرماید.

‏ (23 آبان 1367)


مشکاتسلویمسجداسلامتجمل
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید