علی سراج
بسم الله الرحمن الرحیم، و الحمد لله رب العالمین، و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.
قرآن ادبیات مخصوص به خود را دارد و باید آن را مبتنی بر ادبیاتی که خودش ایجاد کرده است فهمید. اهل بیت (ع) گاه تفسیری از قرآن بیان کردهاند، که با فهم لایه اظهر قرآن مقداری تفاوت دارد. ولی این فهم هم روشمند است، و میتوان آن را از اهل بیت آموخت و در فهم قرآن از آن استفاده کرد.
یکی از این روشها که با فهم عرفی فاصله فراوانی ندارد این است که عبارات یا فرازهای کنار همِ قرآن را که ابتداءً گمان میشود چندان ارتباطی به هم ندارند میشود مرتبط با هم دانست، و بر این اساس فهم جدیدی از آیه به دست آورد.
مثلاً امام باقر (ع) در روایتی از کتاب کافی با استشهاد به آیهی «وَ الَّذِينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ -وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللَّهُ؟- وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ»(آل عمران:135) در صفات متقین، می فرماید: اصرار به گناه آنست که شخص گناه کند ولی استغفار نکند و در فکر توبه نباشد؛ یعنی در آیه «ذکر خدا و استغفار پس از گناه» را با «عدم اصرار بر گناه» مرتبط دانستهاند.
همچنین در روایتی از امام کاظم (ع) در کتاب کافی و من لا یحضره الفقیه، هنگام برشمردن گناهان کبیره (یعنی گناهانی که خدا در قرآن برای آنها وعده آتش داده است)، یکی از گناهان کبیره را عقوق والدین (نافرمانی و عدم احسانی که باعث آزار دیدن و ناراحتی والدین شود) میداند، و برای اثبات کبیره بودنِ آن به آیه «قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ 1- آتانِيَ الْكِتابَ وَ 2- جَعَلَني نَبِيًّا وَ 3- جَعَلَني مُبارَكا أَيْنَ ما كُنْتُ وَ 4- أَوْصاني بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا وَ 5- بَرًّا بِوالِدَتِي وَ 6- لَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّاراً شَقِيًّا »(مریم:30تا32) از زبان حضرت عیسی (ع) در نوزادی استناد میکند و میفرماید: «خداوند در این آیه عاقّ (غیر بارّ) را جبار شقی دانسته است.». و خداوند درباره شقاوت می فرماید: «فَأَمَّا الَّذينَ شَقُوا فَفِي النَّارِ لَهُمْ فيها زَفيرٌ وَ شَهيقٌ»(هود:106). یعنی با وجود اینکه گویا حضرت عیسی ع چند مطلب جداگانه درباره خودشان میفرمایند، ولی امام کاظم (ع) دو موردی که آیه 32 آمده است را مرتبط به هم دانستهاند و کسی که نیکوکار به والدین نیست را جبار شقی خواندهاند.
در مثال سومی از کتاب کافی، امیر المؤمنین(ع) از آیه «إِنَّ الْمُنافِقينَ 1- يُخادِعُونَ اللَّهَ وَ هُوَ خادِعُهُمْ وَ 2- إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى، 3- يُراؤُنَ النَّاسَ وَ 4- لا يَذْكُرُونَ اللَّهَ إِلاَّ قَليلاً (نساء:142)» نتیجه میگیرد که هر کس خدا را در سِر و خفا (بدون ریاکاری) یاد کند، خدا را فراوان یاد کرده است. چرا که ریاکاری با مردم به معنای خدا را کم یاد کردن است. به بیان دیگر در اینجا هم به مانند روایت قبلی، حرف «واو» را که ظاهراً تفسیریه نیست، تفسیریه گرفتهاند. گرچه این امر در آیات خلاف ظهور عرفی آیه است، ولی امری ممکن است. ولی در مثالهای دیگری، ارتباط فقرات آیه را با واو تفسیریه نمیتوان توجیه کرد.
مثلاً امام علی (ع) در ذیل آیه «أَنِ اشْكُرْ لِي وَ لِوالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ» (لقمان:14) بعد از آنکه والدین را به والدین معنوی معنا میکند، درباره «إِلَيَّ الْمَصِيرُ» میفرماید: مصیر به سمت خداست، و راهنمای به سوی آن والدین معنوی هستند.
همچنین امام باقر (ع) در تفسیر عیاشی درباره آیه «حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلَّهِ قَانِتِينَ» (بقره:49) میفرمایند «قوموا لله قانتین» منظور در صلاة وسطی است.
امام رضا (ع) نیز در روایتی از کتاب من لا یحضره الفقیه، در توضیح فراز دوم آیه «إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَ إِيَّاكَ نَسْتَعِينُ» منظور از آن را استعانت در توفیق و عبادت دانسته است؛ یعنی مرتبط با همان "عبادت"ی که در فراز اول آیه بیان شد؛ و این معنا با تفسیریه گرفتن واو هم به دست نمیآید؛ و ضمناً با ادامه آیات سوره یعنی «اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقيمَ ...» هم سازگار است که استعانت از خدا در امر عبادت و هدایت باشد.