سلوی
سلوی
خواندن ۶ دقیقه·۴ سال پیش

به ظاهر رساندن بواطن قرآن با روش تقطیع آیات

امیرحسین قزل‌ایاغ

اغلب مفسرین معاصر در استظهار از آیات قرآن به سیاق کلام تمسک نموده و آن را در به ظهور رساندن معنای آیات، راهگشا می‌دانند. لذا در فهم هر آیه یا قسمتی از هر آیه، به آیات قبل و بعد، دسته آیه مربوطه و نیز به سوره‌ی مورد نظر توجه کرده‌اند. این قاعده که از فهم عرفی نشأت گرفته است، در تمامی متون متعارف قابل استفاده است و از مؤلفی حکیم، توقعی جز این نمی‌رود.

اما علاوه بر این روش، روش‌های دیگری برای استظهار از قرآن وجود دارد که اهل بیت(ع) ما را بدان راهنمایی کرده‌اند. یکی از این اسالیب، اتفاقاً در نگاه اول‌، مخالف قاعده‌ی سیاقی است. اما نهایتاً به صورت ابزاری در کنار روش‌های دیگر و مکمل ایشان برای به استظهار رساندن لایه‌های باطنی است. و این امر به خاطر ویژگی ممتاز قرآن در داشتن بواطن مختلف است. لذا این روش قابل استفاده در همه‌ی متون و مکتوبات نیست. حتی روایات هم لزوماً مانند قرآن نیستند. بلکه تنها قرآن است که بواسطه‌ی ظرفیت بالایش، تاب تحمل این روش را دارد. به جرأت می‌توان گفت در صورت عدم راهنمایی خاندان وحی به این اسلوب، ما به تنهایی قادر به فهم و به کارگیری این روش نبودیم.

***

در ادامه نمونه‌هایی از استظهارات خارج از سیاق توسط اهل بیت(ع) را مرور می‌کنیم.

۱- مرحوم کلینی (کافی ج۱، ص۲۴۳) نقل می‌کند: «نَظَرَ أَبُوجَعْفَرٍ (ع) إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)، فَقَالَ: «تَرَى هَذَا؟ هَذَا مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ‏» (قصص، ۵).

این آیه درباره بنی اسرائیلی است که فرعون ایشان را تضعیف کرده است. وعده‌ی الهی به منت گذاشتن بر ایشان و ارث بردن زمین قرارگرفته است. ولی امام باقر (ع) آن را از سیاق خارج کرده‌اند و معنای امامت را مطابق با نظر شیعه از آیه استخراج کرده‌اند و یکی از مصادیق معنای جدید را که امام صادق (ع) هستند، بیان کرده‌اند. اگر رأساً مصداق معنای جدید را در آیه مورد نظر قرار دهیم، تطابقی با آیات قبل و بعد که پیرامون داستان بنی اسرائیل و فرعون است پیدا نمی‌کند.

۲-در روایت دیگری داریم: «فِي كِتَابُ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الدُّورْيَسْتِيُّ بِإِسْنَادِهِ إِلَى ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ: ... ، ثُمَّ خَرَجَ بَعْدَ ذَلِكَ فَرَقَى الْمِنْبَرَ فَقَالَ: أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ تُحْشَرُونَ يَوْمَ الْقِيمَةِ كَمَا خُلِقْتُمْ حُفَاةً عُرَاةً، ثُمَّ قَرَأَ عَلَى أَصْحَابِهِ: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً» ثُمَّ قَرَأَ «كَما بَدَأْنا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْداً عَلَيْنا إِنَّا كُنَّا فاعِلِينَ».[1]

با توجه به آیات قبل و بعد، خداوند در پی یادآوری و اثبات معاد و روز حساب است. در آیه 104 انبیاء، خدای متعال در مقام پاسخگویی به این شبهه ذهنی که با کدام قوت قیامت رخ می‌دهد، اشاره به قوت و قدرت خود در خلق عالم می‌کند و می‌فرماید با همان قدرتی که دنیا را آفریدیم، آن را باز می‌گردانیم. اما رسول خدا آن را از سیاق خارج نموده و کاف را به تشبیه ظاهری تطبیق نموده‌اند و نتیجه گرفته‌اند که با همان هیأتی که خلق شده‌ایم ، بازگردانده می‌شویم به سوی خدا که این هیأت، عریانی است.

3- با توجه به سیاق، مصداق سفیه در آیه پنج سوره نساء یتیم است. لکن اهل بیت(ع) آیه را خارج از سیاق بر شارب خمر تطبیق کرده‌اند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص):شَارِبُ الْخَمْرِ لَا تُصَدِّقُوهُ إِذَا حَدَّثَ، ...، وَ لَا تَأْتَمِنُوهُ عَلَى أَمَانَةٍ، فَمَنِ ائْتَمَنَهُ عَلَى أَمَانَةٍ فَأَهْلَكَهَا فَلَيْسَ عَلَى اللَّهِ أَنْ يُخْلِفَهُ عَلَيْهِ، وَ لَا أَنْ يَأْجُرَهُ عَلَيْهَا، لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ: وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَكُمُ‏ وَ أَيُّ سَفِيهٍ أَسْفَهُ مِنْ شَارِبِ الْخَمْرِ؟!». (تفسیر قمی، ج۱، ص۱۳۱)

4- آیه‌ی 77 آل عمران (إِنَّ الَّذِينَ يَشْترونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَيْمَانهمْ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَئكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فىِ الاخِرَةِ وَ لَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لَا يَنظُرُ إِلَيهمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَا يُزَكِّيهِمْ وَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ) در سیاقِ تذکر به اهل کتاب است و منظور از اشترای ایمان، عمل بنی اسرائیل است. به طور خلاصه ایشان دین خود را به دنیا فروخته و به دنیا پرداختند. رسول خدا در استفاده از این آیه، به فردی که برای تصاحب زمینی قصد قسم خوردن به دروغ را داشت تهدید به عذاب‌هایی نمودند که در این آیه به بنی اسرائیل اطلاق شده است: «اخْتَصَمَ امْرُؤُ الْقَيْسِ وَ رَجُلٌ مِنْ حَضْرَمَوْتَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص) فِي أَرْضٍ، فَقَالَ: «أَ لَكَ بَيِّنَةٌ؟» قَالَ: لَا. قَالَ: «فَبِيَمِينِهِ» قَالَ: إِذَنْ وَ اللَّهِ يَذْهَبُ بِأَرْضِي قَالَ: «إِنْ ذَهَبَ بِأَرْضِكَ بِيَمِينِهِ كَانَ مِمَّنْ لَا يَنْظُرُ اللَّهُ إِلَيْهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، وَ لَا يُزَكِّيهِ، وَ لَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ» قَالَ: فَفَزِعَ الرَّجُلُ وَ رَدَّهَا إِلَيْهِ.»(امالی طوسی، ص358)

5- این اسلوب حتی در زیارت‌نامه‌های مشهوره مورد استفاده است. در کتاب اقبال الاعمال به نقل از امام رضا (ع) آمده است: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَكُونَ لَكَ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَيْنِ ع فَقُلْ مَتَى مَا ذَكَرْتَهُ‏ يا لَيْتَنِي‏ كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيماً». در حالیکه آیه‌ی مورد نظر (73 نساء)، این جمله را از زبان منافقینی که از شرکت در جهاد طفره رفته‌اند بیان کرده‌ است!

6- در تفاسیر روایی ذیل سوره ضحی، خروج از سیاق و ارجاع ضمایر متعددی به خلاف سیاق بیان شده است. می‌توان به صورت کلی تفسیر را در لایه‌ای زیرین مشاهده کرد که همه ضمایر را در سیاق لایه‌ی عمیق‌تر در نظر گرفته است: «في قوله تعالى: أَ لَمْ يَجِدْكَ يَتِيماً فَآوى‏ إليك الناس‏ وَ وَجَدَكَ ضَالًّا فَهَدى‏ أي هدى إليك قوما لا يعرفونك حتى عرفوك‏ وَ وَجَدَكَ عائِلًا فَأَغْنى‏ أي وجدك تعول أقواما فأغناهم بعلمك». (تفسیر قمی، ج۲، ص ۴۲۷) سیاق سوره، دل گرم کردن پیامبر با برشماردن نعمت‌هایی است که در کودکی به ایشان داده شده است و اما فقرات ابتدایی به ابتدای بعثت ارجاع می‌دهد و در فقره‌ی سوم نیز در حالی که در لایه ظاهر مفعول به اغنی، خود پیغمبر است، ولی در روایت به مردم ارجاع داده شده است. همه‌ی اینها در حالیست که در آیات بعدی نیز کلمه‌ی یتیم و سائل باز به همان معنای سیاقی بازگشته است و واضح است که اهل بیت (ع)، این دسته آیات را از بستر خود جدا کرده‌اند و باطن آن‌ها را بیان کرده‌اند. لازم به ذکر است همین مضمون در کتبی مانند معانی الاخبار و عیون اخبار الرضا و خود تفسیر قمی به سندهای دیگر، نقل شده است.

7- همچنین روایات متعددی در مطلق قسم نخوردن آمده که آیه 224 سوره بقره را به عنوان شاهد خود استفاده کرده‌اند. در صورتی که این آیه در سیاق خود به بحث زنان و مسائل خانواده و طلاق پرداخته است و به نظر می‌رسد این قَسم در مسائل خانواده مطرح شده است. در شأن نزول آن هم به قَسمی که جلوی اصلاح رابطه‌ی زن و شوهری را گرفته بوده اشاره کرده اند. اما ائمه(ع) آن را از سیاق خارج کرده‌اند و اطلاق گرفته‌اند و به صورت عام نهی از قَسم به نام خدا استفاده کرده‌اند. عامی که استثنای آن در آیه‌ی بعدش می‌آید: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) يَقُولُ: «لَا تَحْلِفُوا بِاللَّهِ صَادِقِينَ وَ لَا كَاذِبِينَ، فَإِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: وَ لا تَجْعَلُوا اللَّهَ عُرْضَةً لِأَيْمانِكُمْ‏». (کافی، ج۷، ص۴۳۴)

***

اما سؤالی که ذهن هر مفسری را به خود مشغول می‌کند، ضوابط استفاده از این اسلوب است. آیا می‌شود هر قسمتی از آیات را جدا کرد و خارج از سیاق به تفسیر آن پرداخت؟ اگر نه، از کجا معلوم می‌شود چه تقطیع‌هایی درست است و کدام نادرست؟

پاسخ به این سؤال در این مقال نمی‌گنجد اما عجالتاً می‌توان گفت تفسیر ارائه شده، نباید با لایه ظاهر همان آیه یا آیات دیگر در تعارض باشد: «سَمِعْتُهُ -يَعْنِي الرِّضَا (ع)- يَقُولُ‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ‏. فَقَالَ: «إِنَّ الْقَدَرِيَّةَ يَحْتَجُّونَ بِأَوَّلِهَا، وَ لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ، أَ لَا تَرَى أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى يَقُولُ: وَ إِذا أَرادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سُوْءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ‏ وَ قَالَ نُوحٌ: وَ لا يَنْفَعُكُمْ نُصْحِي إِنْ أَرَدْتُ أَنْ أَنْصَحَ لَكُمْ إِنْ كانَ اللَّهُ يُرِيدُ أَنْ يُغْوِيَكُمْ‏ قَالَ الْأَمْرُ إِلَى اللَّهِ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ». (قرب الاسناد، ص۳۵۹)

[1]- تفسير نور الثقلين، ج‏3، ص: 265. مضمون این روایت در نهج البلاغه و مجمع البیان نیز تکرار شده است.


قرآنباطن
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید