محمدعلی مفیدی
جدال دائمی بر حق تشریع
دعوای میان جبهه حق و باطل دائماً بر سر مدیریت و به عبارت قرانی ربوبیت این عالم بوده است. تبلور این درگیری در یکطرف میشود فرعونی که در جبهه باطل با فریاد «انا ربکم الاعلی» خود را مدیر و رب عالم میداند و در طرف دیگر موسی علیه السلام که «ربنا الذی اعطی کل شیئ خلقه ثم هدی» را تبلیغ میکند. پیام موسی این است که تنها کسی میتواند مدیریت جامعه را بر عهده بگیرد و باید و نباید و قاعده و قانون تعیین کند و به یک کلام سکان هدایت جامعه را بر عهده بگیرد که خالق آن جامعه و اجزاء آن باشد و آن جز خداوند یکتا نیست. به عبارت دیگر قانون گذاری و تشریع در عالم بر عهده کسی است که تکوین و ایجاد عالم بر عهده او بوده است. این درگیری به زمان موسی و فرعون محدود نشده و الان نیز جبهه کفر مدعی است که با فلسفه لیبرالی و علوم انسانی متنشی از آن، مدیر و رب و مشرّع جهان است. و امام موسوی خمینی با تشکیل نظام اسلامی در ایران گفت که حق حاکمیت و تشریع در تمام شئون با الله است[1].
تحقق حداقلی آرمان امام در الهی بودن همه قوانین بعد از انقلاب
هرچند در ابتدای انقلاب با تشکیل خبرگان قانون اساسی از مجموعهای فقیه و حقوقدان سعی شد قانون اساسی منطبق بر دین نوشته شود لکن فهم انحصار حق تشریع برای الله در عرصههای گوناگون برای عموم مردم و حتی برخی نخبگان و در مرحله بعد طلب کردن این تشریعات با فقاهت در ادله شرعیه نیاز به گذشت زمان داشت. لذا تا الان این گونه است که برای اسلامی بودن تقنین مجلس تنها عدم مخالفت با اسلام و قانون اساسی در شورای نگهبان صورت میگیرد. که نقشی منفعلانه است. اکنون در گام دوم انقلاب بیش از پیش به لزوم تحصیل نظامات بر گرفته از حاق دین رسیدهایم آن هم نه دین منفعل و ساکتی که کارش تنها امضای یافتههای تمدن منحط غربی بعنوان سِیَر عقلاست. بلکه دینی فعال که نه تنها کاملاً در عرصههایی که علوم غربی ورود کردهاند صاحب نظر است. بلکه خود موجد عرصههایی است که جامعه بشری بدون وحی، دستانش از آن کوتاه است.
راهکار رسیدن به تشریعات دین در عرصه های گوناگون
سوال اساسی اینجاست که رهیافت ما به هدایات این دین در عرصه های گوناگون فردی و اجتماعی چگونه است؟
خداوند در سوره روم آیه 30 میفرماید: «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» در این آیه دستور داده میشود که روی خود را تماماً و متمرکزاً به سمت دین بگیر. یعنی دائماً ملازمت با دستورات و هدایات دین داشته باش. بعد دوباره این امر را چنین تکرار میکند که «فطرت الله التی فطر الناس علیها» فطرت بنابر اغراء منصوب است. فلذا معنای این عبارت می شود الزم الفطرت. یعنی امر بر ملازمت با هدایات دین همان امر بر ملازمت با فطرت است. یعنی دستورات دین متنشی از فطرت انسان است و تطابق با آن دارد این همان بیان است که: دین اسلام دین فطری است.(ر.ک المیزان ج 16 ص177) و از اینجا معلوم میشود که چرا در قران کریم هدایت و تشریع متفرع بر خلقت شده کما اینکه میفرماید: «ربنا الذی اعطی کل شیئ خلقه ثم هدی» یا «الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی» یا «یخلق ما یشاء و یختار» (ر.ک المیزان ذیل آیات ذکر شده). این گزاره که دین تطابق با فطرت (خلقت) دارد. لوازم معنایی مبارک و پر کاربرد بسیاری دارد لکن آنچه اینجا برای جواب به سؤال فوق الذکر مد نظر است این نکته است که ما میتوانیم از تشریعات خداوند به تکوین عالم و از تکوین عالم به تشریعات این عالم برسیم. یعنی مثلاً اگر خداوند وجوب زکات را تشریع کرده است از این دستور الهی میتوان به برخی ساختارهای وجودی انسان یا نظام توحیدی عالم یا آنچه در عوالم برزخ و قیامت بر انسان میگذرد راه یافت و بالعکس. پس برای رسیدن به هدایات و تشریعات الهی در عرصههای مختلف یکی از راههای مهم همین مطالعه بر تکوین عالم است که در رأس آن فهم نظام توحیدی و انسان است که فهم انسان همان فهم عالم است که «اتزعم انک جرم صغیر و قد انطوی فیک عالم اکبر».
راهکار رسیدن از تکوین به تشریع
اما اینجا سؤال دیگری پیش میآید که چطور میتوان از تکوین عالم به تشریع رسید. آیا ممکن است که با بررسی چند گزاره در انسان شناسی یا توحید بگوییم که مثلاً اعضای خانواده چطور باید با یکدیگر برخورد کنند یا اینکه نظام تربیتی اسلام چگونه است یا دیپلماسی نظام اسلامی با سایر کشورها چگونه باید باشد یا نظام گردش سرمایه در جامعه باید به چه نحوی باشد؟
بنابر قاعده ادل الدلیل علی امکان الشیئ وقوعه. اگر غیر معصوم سیر از کون عالم به تشریعات را بتواند انجام دهد امکان استفاده از این طریق برای استنباط تشریعات ثابت میشود. با مراجعه به کتاب شریف آداب الصلاة در فصل پنج و شش از این کتاب مییابیم که حضرت امام با استناد به جریان تکوین آدم به تشریع وضو و غسل و برخی احکام دیگر دلالت میدهند. و درجایی مدعی میشوند که اگر فرصت داشتم تمام تشریعات دین را از جریان خلقت آدم نشان میدادم.
اما نقطه بحرانی مسأله اینجاست که ما با کر و فرهای شارع از تکوین به تشریع، مأنوس نیستیم. یعنی حتی در جایی مثل نماز و روزه و حج و... که تشریعات را نیز داریم نقطه اتصال این تشریعات به معارف توحیدی و انسان شناسی و بدء و عود عالم برای مشهور فقها روشن نیست. چه رسد بجایی که اساساً میخواهیم از کون عالم به تشریعی برسیم که برایمان مجهول است. این خود از نواقص فقه ماست که غایة القصوی خود را تنها استنباط احکام و شیوه اتیان آن دیده است. و کثیری از روایات که شأنشان بیان نقاط اتصال این احکام به معارف و کون عالم است را کنار گذاشته است. برای روشن شدن بحث به روایتی در باب اوقات صلاة اشاره میکنیم : رُوِيَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع أَنَّهُ قَالَ- جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْيَهُودِ إِلَى النَّبِيِّ ص فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَكَانَ مِمَّا سَأَلَهُ أَنَّهُ قَالَ أَخْبِرْنِي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَيِّ شَيْءٍ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ هَذِهِ الْخَمْسَ الصَّلَوَاتِ فِي خَمْسِ مَوَاقِيتَ عَلَى أُمَّتِكَ فِي سَاعَاتِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ فَقَالَ النَّبِيُّ ص إِنَّ الشَّمْسَ عِنْدَ الزَّوَالِ لَهَا حَلْقَةٌ تَدْخُلُ فِيهَا فَإِذَا دَخَلَتْ فِيهَا زَالَتِ الشَّمْسُ فَيُسَبِّحُ كُلُّ شَيْءٍ دُونَ الْعَرْشِ بِحَمْدِ رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ وَ هِيَ السَّاعَةُ الَّتِي يُصَلِّي عَلَيَّ فِيهَا رَبِّي جَلَّ جَلَالُهُ فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَيَّ وَ عَلَى أُمَّتِي فِيهَا الصَّلَاةَ وَ قَالَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلى غَسَقِ اللَّيْلِ وَ هِيَ السَّاعَةُ الَّتِي يُؤْتَى فِيهَا- بِجَهَنَّمَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَمَا مِنْ مُؤْمِنٍ يُوَافِقُ تِلْكَ السَّاعَةَ أَنْ يَكُونَ سَاجِداً أَوْ رَاكِعاً أَوْ قَائِماً إِلَّا حَرَّمَ اللَّهُ جَسَدَهُ عَلَى النَّارِ وَ أَمَّا صَلَاةُ الْعَصْرِ فَهِيَ السَّاعَةُ الَّتِي أَكَلَ آدَمُ ع فِيهَا مِنَ الشَّجَرَةِ فَأَخْرَجَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْجَنَّةِ فَأَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذُرِّيَّتَهُ بِهَذِهِ الصَّلَاةِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ اخْتَارَهَا لِأُمَّتِي فَهِيَ مِنْ أَحَبِّ الصَّلَوَات الحدیث.
با غایتی که ما برای فقه تعریف کردیم نهایت بهره ما از این روایت و امثالش آنست که اوقات هرکدام از صلوات در چه زمانی است. در حالیکه غافلیم از مطالب بلندی که ناظر به آنست که رکوع و سجده ما در اوقات مختلفه صلاة چه ارتباطی با خلقت انسان، انسان کامل و قیامت و ... دارد.
نتیجه گیری
دانستیم که دین تشریعاتی است ناظر به تکوین عالم و به تعبیری حقیقتی کشیده شده از کون عالم به تشریع است. بنابراین در فقاهت لازم است جدای از فهم تشریعات شارع ارتباطهای این تشریعات را با توحید، انسان قبل از دنیا، انسان بعد از دنیا و ... معلوم کنیم. کما اینکه بسیاری از روایات ما اساساً به همین مطالب پرداختند. بعد از این مرحله است که میتوانیم نوع ورود و خروج شارع از معارف به تشریعات را فهمیده الگوی کار خود قرار دهیم تا به کشف تشریعات شارع در عرصه های مختلف برسیم. دین تنها مجموعهای از دستورات و باید نباید نیست بلکه لازم است برای هرکدام از این باید و نبایدها پیوستهای اعتقادی، ملاکات احکام و ... که ریشه در ارتباط با تکوین عالم دارد را تحصیل کنیم. چون تا پیوست اعتقادی قانون نباشد ایجاد داعی در جامعه برای اقامه و تحقق آن حکم ممکن نیست. و تا ملاکات احکام را نداشته باشیم در فضای تحقق احکام که مملو از تزاحمات است. نمیتوانیم حکم راجح را بشناسیم. لذا برای اقامه دین در جامعه چه نسبت به احکامی چون صوم و صلاة که تا کنون استنباط شده چه احکام جدیدی که هنوز کشف نکردهایم مثل نگاه شارع در نظام اقتصادی و سیاسی و ... ناگزیر به کشف ارتباط بین تکوین عالم و تشریعات دین هستیم. چه اینکه اساساً اقامه دین اقامه معارف و اعتقادات مطابق با تکوین عالم در قالب احکام شرعیه است لذا در ذیل آیه «شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيه»(شوری) روایات، اقامه دین را چنین توضیح داده اند: «أي تعلموا الدين يعني التوحيد- و إقام الصلاة و إيتاء الزكاة و صوم شهر رمضان و حج البيت و السنن و الأحكام التي في الكتب- و الإقرار بولاية أمير المؤمنين ع»(تفسیر قمی).
در این مقاله سعی در بیان امکان رسیدن به تشریعات لازم برای تحقق دین در جامعه از طریق بررسی کون عالم بود. انشاالله در آینده به بیان نمونههایی از این روش میپردازیم.
[1] - قدرت مقننه و اختيار تشريع در اسلام به خداوند متعال اختصاص يافته است. شارع مقدس اسلام يگانه قدرت مقننه است. هيچ كس حق قانونگذارى ندارد؛ و هيچ قانونى جز حكم شارع را نمىتوان به مورد اجرا گذاشت. به همين سبب، در حكومت اسلامى به جاى «مجلس قانونگذارى»، كه يكى از سه دسته حكومت كنندگان را تشكيل مىدهد، «مجلس برنامهريزى» وجود دارد كه براى وزارتخانههاى مختلف در پرتو احكام اسلام برنامه ترتيب مىدهد؛(ولایت فقیه ص44)