معین سلیمی
معین سلیمی
خواندن ۱ دقیقه·۵ ماه پیش

زمستان تلخ

جانا دارم تدارک میبینم که بیایی

چه مهمانی عزیزتر از تو؟!

انار ها را دانه کرده ام برایت.

آن پوستِ نازک کنار دانه ها را برداشتم که کامت تلخ نشود.

قبل اینها البته رفته ام ظرفهای شام دیشب را شستم. همانطور که یادم دادی و البته با صرفه جویی در مصرف آب...

جارو کشیده ام خانه را حواسم بود که روی دکمه زیادش نگذارم. حوصله به خرج دادم نخواستم تندی جارو کنم و بروم رد کارم

شاید باور نکنی اما آن سری نازک را گذاشتم و خاک های گوشه ای را هم جارو کردم

کتری را شسته ام جوری که لب پر نشود

جوری که وقتی آبش قُل زد از زیر نریزد شعله را خاموش کند

علی رغم بی میلی دوتا هل را با نوک ناخن سوراخ کردم ریختم توی قوری،با یک چوب نازک دارچین و یک قاشق چایی

آمدم سیگار روشن کردم...

فراموش کردم قولم را روی لبم می خشکد خاموش کردم

یک نخ ویسنتون نقره ای به قیمت 5هزار ریال صدقه چشمانت

سه راهی برق را کشیدم نزدیک تا موبایلت را راحت شارژ کنی

دوتا لیموناد سبز از این قدیمیا هم گذاشتم داخل فریزر

گوشی را گذاشتم روی آلارم تا نیم ساعت دیگه لیموناد هارا داخل یخچال بگذارم

پونصد گرم ماکارانی را با عشق ریختم داخل آب جوش

400 گرم من 100 گرم تو و الی آخر

زیتون و خیارشور که دوس داری آماده کردم

سفره را انداختم

تلوزیون زدم pmc با ولوم 10 زدم برای خودش بخواند یک مینی سریال که میدانستم دوس داری دانلود کرد تا باهم ببینیم

حالا نشسته ام

منتظرم

چقدر دیر کردی؟!

کجایی؟

خبر داری که زمستان است...؟

بدون بغلت خیلی باید سرد باشد

خیلی...


معین سلیمی

دی97

فعال اجتماعی/مشاور مالی و استقرار نرم افزار و سیستم های مالی علاقه مند به موسیقی و سفر و ورزش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید