مریم براتی
مریم براتی
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

زیر آسمان سفید: داستان انسان مهارناپذیر و سیاره‌‌اش

وقتی کسی می‌پرسد: «از کجا بفهمیم یک کتاب، جذاب است؟»، بعضی پاسخ می‌دهند که باید دید کتاب یا نویسنده‌اش برندۀ جوایز معتبری مثل پولیتزر، بوکر، جایزۀ هوگو یا کتاب ملی شده یا نه. بعضی هم معتقدند که اگر کتاب در فهرست مطالعۀ افراد مشهور، مثلا اوباما یا بیل گیتس باشد، دیگر حرفی نمی‌ماند. یک عده هم معتقدند اگر نویسنده، معرفی جذابی از کتابش ارائه داده باشد می‌توان به آن اعتماد کرد. حالا اگر اثرِ قبلی نویسندۀ کتابی، جایزۀ پولیتزر را برده باشد و همه یک‌صدا تحسینش کرده باشند، اوباما آن را در فهرست مطالعۀ تابستانه‌اش گذاشته باشد و بیل گیتس برایش یادداشت اختصاصی نوشته باشد، شاید به‌سرعت کنجکاوی و توجهمان را جلب کند، اما وقتی بدانیم که کتاب را الیزابت کلبرتِ مشهور و دغدغه‌مند نوشته است، احتمالاً دیگر در خواندن آن شک نمی‌کنیم، مخصوصاً که نویسنده، کتابش را با این جمله‌های گیج‌کننده و جالب معرفی کرده باشد: «کتاب دربارۀ کسانی است که سعی می‌کنند مشکلاتی را حل کنند که دیگران در تلاش برای حل مشکلات، پدید آورده‌اند».

«از رودخانه‌ها استعاره‌های خوب و شاید بسیار خوبی می‌توان ساخت؛ برخی رودخانه‌ها گل‌آلود و گرفته‌اند و سرشار از معانی پنهان، همچون می‌سی‌سی‌پی که مارک تواین آن را «شوم‌ترین و بی‌رحم‌ترین رود» می‌دانست[1]. برخی دیگر روشن‌اند و شفاف و به آینه می‌مانند، چنان‌که رودخانه‌های کنکورد و مریماک، هنری دیور ثورو[2] را در سفری یک هفته‌ای در تأملاتی عمیق غرقه کردند، تأمل پیرامون بازتاب تصاویری که بر آب می‌رقصیدند. برخی رودخانه‌ها اما از سرنوشت خبر می‌دهند، گویای رسیدن به معرفتی جدیدند یا رازهایی را می‌گشایند که نادانستنش برای انسان خوشایندتر است. چارلز مارلو قهرمان داستان‌های جوزف کنراد[3]در جایی می‌گوید: «پیمودن آن رودخانه همچون سفر به سرآغاز جهان بود، به همان زمانی که گیاهان به یک‌باره سرتاسر زمین را پوشاندند.» رودخانه‌ها سمبل زمان، تغییر و بیش از همه چیز، خود زندگی‌اند.»

این بند آغازین کتاب جدید الیزابت کُلبرت، نویسنده و روزنامه‌نگار مشهور حوزۀ محیط زیست است: «زیر آسمان سفید: ماهیت آینده». نام کتاب اشاره‌ای است به ایدۀ ‌مهندسی زمین‌خورشیدی[4] یا اصلاح تابش خورشیدی که بعضی دانشمندان برای کمک به کاهش گرمایش زمین و محدودسازی یا خنثی کردن تغییرات اقلیمی حاصل از فعالیت‌های انسان پیشنهاد کرده‌اند: استفاده از ذرات هواویزه یا معلق در هوا. در این روش، ذرات هواویزه به لایۀ استراتوسفر تزریق می‌شوند تا با تضعیف نور دریافتی زمین از خورشید و افزایش درصد بازتاب نور از سیارۀ ما موجب کاهش گرمایش آن شوند. هرچه میزان این بازتاب بیشتر باشد، جو زمین (در اینجا همان آسمان) به رنگی روشن‌تر (در اینجا سفیدتر) دیده می‌شود.

مانند دیگر کتاب مشهور کلبرت (انقراض ششمزیر آسمان سفید هم با شرح گردشی در دل طبیعت شروع می‌شود، این بار نویسنده با آن سر پرشور در کشتی تفریحی‌ای نشسته و روی آب‌های تیره‌وتار رودخانۀ شیکاگو پیش می‌رود. او در این سفر، تاریخچة طراحی و ساخت کانال تصفیه و کشتی‌رانی شیکاگو را در سال‌های آغازین قرن بیستم در قالب داستانی جذاب تعریف می‌کند؛ روزهایی که فاضلاب شهر به رودخانه که تنها منبع آب آشامیدنی آن هم بوده تخلیه می‌شده و وبا و حصبه در اثر آلودگی آب شیوع بالایی داشته؛ سپس مسؤلان، مسیر رودخانه را با ساخت کانال معکوس می‌کنند و فاضلاب را از طریق آب‌های میان ‌راه به خلیج مکزیک انتقال می‌دهند.

این پروژۀ عظیم زیرساخت عمومی در طول هفت سال با اختراع فناوری‌هایی نو و اختصاصی پیش رفته بود و عملیاتِ آن چنان دگرگون‌کننده و وسیع بود که به مکتب جابه‌جایی زمین شیکاگو شهرت یافته بود. اما معکوس‌سازی جریان رودخانه با حفر کانال شیکاگو فقط مسیر تخلیه فاضلاب شهر را تغییر نداد، بلکه به نوشتة کلبرت، «ویژگی‌های آبی را در پهنه‌ای به مساحت دوسوم کل ایالات متحده دگرگون کرد» و «نمونه‌ای» بود «تمام‌وکمال از آنچه بی‌کنایه و اغراق، کنترل طبیعت نامیده می‌شد».

پیش از آن در دهۀ ۱۹۶۰، برنامه‌ریزان زیست‌محیطی آمریکا برای آنکه علف‌های هرز مهاجم آبزی را کنترل کنند، تعدادی ماهی کپور آسیایی به رودخانه‌های کشور وارد کرده بودند. حفر کانال، راه را برای جابه‌جایی گاوماهی‌های گِرد و کپورهای آسیایی بین دریاچۀ میشیگان و رودخانه‌های شیکاگو، دسپلینز ایلینوی و می‌سی‌سی‌پی باز کرد و این خطر را نیز به همراه داشت که ماهی‌ها از این طریق به دریاچه‌های سوپریور، هورون، ایری و انتاریو هجوم ببرند. وضعیت در شیکاگو به‌گونه‌ای پیچیده شد که تعداد زیاد کپورهای آسیایی مشکلات فراوانی برای تردد کشتی‌ها و قایق‌ها و عبور فاضلاب پدید آورد.

در انتهای سال ۱۹۹۰، کنگره آمریکا به یگان مهندسان ارتش دستور داد راهکاری بیندیشد و مانع عبور ماهی‌ها از کانال شود. متخصصان یگان بعد از مدت‌ها رایزنی بی‌ثمر و بررسی ایده‌های مختلف از تزریق سم در آب‌ رودخانه، تاباندن پرتو فرابنفش، مسیربندی رودخانه با اُزن، استفاده از پساب نیروگاه برای گرم‌کردن آب تا نصب فیلترهای غول‌پیکر و بارگیری نیتروژن در کانال برای ایجاد محیط بی‌اکسیژن، به این نتیجه رسیدند که ماهی‌ها را با نصب موانع الکتریکی، از مسیر دور کنند. طی هفت سال عملیات حفاری و ساخت، جریان رودخانه با خارج کردن سی و سه میلیون متر مکعب سنگ و خاک که برای ساخت جزیره‌ای به ارتفاع بیش از پانزده متر و مساحت دو و نیم کیلومتر مربع کافی بود، معکوس شده بود و حالا دوباره می‌بایست میلیون‌ها دلار هزینه صرف می‌شد تا شاید پیامدهای آن پروژه، کنترل شود.

کلبرت به‌درستی به تلاش انسان برای سلطه یافتن «بر سرتاسر زمین و تمام جنبندگان آن» اشاره می‌کند: از دگرگونی پنجاه درصد زمین‌های عاری از یخ سیارۀ ما و تحولات انسانیِ جاری در پنجاه درصدِ باقی‌مانده، تا سدهایی که بی‌رویه روی رودخانه‌های سراسر جهان ساخته‌ایم، آب‌هایی که مسیرشان را تغییر داده‌ایم، نیتروژن تثبیت‌شده‌ای که با استفاده از کودهای کشاورزی به خاک می‌افزاییم، حجم کربن دی‌اکسیدی که صدها برابر آتشفشان‌ها با هواپیماها، اتومبیل‌ها و نیروگاه‌های خود به هوا می‌فرستیم و زمین‌لرزه‌های مصنوعی‌ای که‌ تولید می‌کنیم. در واقع ما با جمعیت بی‌شمارمان نسبت به سایر جانداران، به نیرومحرکۀ اصلی انقراض و احتمالاً گونه‌زایی بدل شده‌‌ایم و تأثیراتی چنان فراگیر بر جا گذاشته‌ایم که می‌توان گفت اکنون در عصر زمین‌شناسی جدیدی به نام آنتروپوسِن یا عصر انسان زندگی می‌کنیم.

کلبرت که مثل همیشه قلمی تند اما طناز دارد، معتقد است که از این تحولات باید یک درس آموخت: مراقب آرزوهایمان باشیم؛ آرزوی بزرگ گونۀ ما، هوموساپینس، انسان، موفقیت و تسلط بر زمین بوده است، اما تلاش‌های همه‌جانبه و بی‌وقفه‌مان برای رسیدن به این هدف، به گرمایش جوی، گرم شدن و اسیدی شدن اقیانوس‌ها، بالا آمدن سطح دریاها، آب شدن یخ‌ها و بیابان‌زایی انجامیده است، پدیده‌هایی که درمجموع با برچسب مبهم «تغییر اقلیمی» شناخته می‌شوند و چنان شتابی دارند که تنها با برخی نمونه‌های انگشت‌شمار تاریخی قابل مقایسه‌اند.

در واقع از نظر نویسنده، انسان پیوسته مشغول ایجاد اقلیم‌ها و زیست‌بوم‌های بی‌سابقه است و از این رو، آینده‌ای بی‌سابقه پیش رو دارد. کلبرت معتقد است که حتی اگر ما اکنون به فکر کاهش تعهدات و تأثیرات خود افتاده باشیم، با این جمعیت بسیار زیادِ نزدیک به هشت میلیارد نفر، بازگشت و جبران این تأثیرات غیرممکن خواهد بود. ما با مخمصۀ بی‌سابقه‌ای دست به گریبانیم که با کنترل طبیعت پدید آورده‌ایم و راهکاری به جز کنترل بیشتر ندارد، اما منظور این نیست که باز هم به سراغ مدیریت طبیعت برویم؛ تلاش جدید ما باید بازسازی سیاره‌ و بازگشتن از همۀ مسیرهایی باشد تاکنون پیموده‌ایم و در این راه باید تمرکز خود را نه بر کنترل طبیعت، که بر «کنترلِ کنترلِ طبیعت» بگذاریم. کنترلی با پیامدهای منفی فراوان که نمونه‌اش را در معکوس کردن مسیر رودخانه و سپس استفاده از جریان برق برای مهار تأثیرات اقدام اول دیده‌ایم.

قبل از آنکه ترجمۀ کتاب را شروع کنم، برایم سؤال بود که چرا نویسنده، جمله‌هایی وهم‌آلود از مجموعه «دست‌نوشته‌های گمشده» فرانتس کافکا را در دیباچۀ کتاب آورده است. کافکا در این یادداشت، تلاش‌های بی‌ثمر هم‌سلولی‌اش را برای رهایی از زندان توصیف می‌کند:

«او گه‌گاه چکشش را بر دیوار می‌کوبد، چنان که گویی بخواهد به ماشین بزرگ نجات علامت دهد که وارد عمل شود. اما کار چنین پیش نمی‌رود. نجات در زمان خود از راه خواهد رسید، صرف نظر از کوبش ضربه‌های چکش. اما چیزی باقی خواهد ماند، چیزی ملموس و قابل درک، علامتی رمزی و مشخص که می‌توان در دست گرفت و بر آن بوسه زد. درحالی‌که نجات را نمی‌توان بوسید.»

الان می‌دانم که این جمله‌ها کاملاً به‌جا و مناسب انتخاب شده‌اند؛ انسان هم فکر می‌کند یا باور دارد که روز نجات فرا می‌رسد و تا آن زمان، با چکش همۀ دیوارهای پیرامون را می‌خراشد، غافل از آنکه این ضربه‌ها فقط گوش را آزار می‌دهد و امید کاذب رهایی را برافروخته نگه می‌دارد. نجاتی در کار نیست، نجات‌دهنده خود گورکن است.


[1] از کتاب «زندگی روی می سی سی پی» که زندگی‌نامه خودنوشت تواین درمورد دوران فعالیت او در کشتی‌های بخاری است که این رودخانه را می‌پیمودند.

[2] نویسندۀ طبیعت‌گرای آمریکایی، صاحب آثار مختلفی چون «والدن» و «یک هفته روی کنکورد و مریماک».

[3] جوزف کنراد، نویسنده و دریانورد بریتانیایی-لهستانی.

[4]Solar geoengineering or solar radiation modification (SRM)


معرفی کتابتغییرات اقلیمی
مترجم و کارشناس تولید محتوا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید