نویسنده، ایده پرداز. علاقه مند تقریبا به همه چیز. هر هفته دوشنبه ها ( معمولا شب) یک داستان کوتاه منتشر میکنم. ایمیل: vahidhamzeh1382@gmail.com
کتابِ زرد، پشتش به ماست! ( صحبتی دوستانه )

همه چیزو همون طوری که هست قبول کن!
انقد سعی نکن تو کارات بهترین باشی، " کمالگرا " نباش!
خودتو دوست داشته باش!
با بقیه مهربون باش!
به خودت انرژی مثبت بده!
میدونید فرقِ جادویِ توی کتاب ها و جادوی توی واقعیت چیه؟ جادویِ توی واقعیت با کلمات کار نمیکنه! نشستنِ یه گوشه و گفتنِ : " من آرومم " ، شمارو آروم نمیکنه. گفتنِ " من خودمو دوست دارم " باعث نمیشه شما خودتونو دوست داشته باشید، حتی گاهی به خودتون جایزه دادن هم باعثش نمیشه!
طبق روالِ همیشه، شاید من اشتباه کنم! بیاید یکم صحبت کنیم:
من همیشه مخالف سرسخت و بشدت جدیِ کتاب های زرد بودم و هستم. همیشه معتقدم اونا هیچوقت کارشونو درست انجام نمیدن. درمورد اون روش های پولدار شدن حرف نمیزنما ( اونا که دیگه خود نویسنده هاشونم قبولشون ندارن ) ، درمورد اون دسته از این کتاب ها صحبت میکنم که در جامعه به اسم : روان شناسی ، خود شناسی و انگیزشی شناخته شدند و به طور کلی در دسته ی "self help" یا " کمک به خود " قرار میگیرن. من یه رویه برای خوندنِ اون کتابا دارم، همیشه و همیشه قبل از خوندنش، این جمله رو به خودم گوش زد میکنم:
" این یکی با بقیه فرق داره ! "
و همیشه هم اشتباه میکنم، این لعنتیا هیچ وقت باهم دیگه فرق ندارن! یه فرمول بشدت ساده دارن: کلِ کتاب رو به دو بخش تقسیم میکنن:
بخش اول: واقعیاتِ ملموسی رو میگن که به احتمال بشدت زیاد توی زندگی تجربشون کردین و احساس همذات پنداری میکنید باهاشون، از تجربه های شخصیشون میگن و البته سفره ی دلشونو واستون پهن میکنن که آره من از بچگی فلان و این صحبتا، همیشه هم با یه چند تا بازیگری چیزی، خلاصه یه سری آدم معروف عکس یادگاری دارن! پس بخش اول اسمش مشخصه: ارائه ی مشکلات!
بخش دوم: بفرما! هلو برو تو گلو! باقلوا! فرمول ریاضیه، این کارا رو انجام بده، تمومه! اصلا شک نکن. تاثیر گذار ترین جملات این بخش اینها هستند: نگران نباشید این راه حل ها روی من جواب داده شاید روی شما جواب نده! صبر کنید به مرور این راه حل ها جواب میدن ( که شاید پاسخی بگیرید، ولی به احتمال زیاد علتش راه حل های اون کتاب نبوده! ).
کتابی میخوندم : بی حد و مرز، اثر جیم کوییک. موضوع این بود که چجوری محدودیت های ذهنی مون رو دور بزنیم و بی حد و مرض بشیم. و در لحظه لحظه ی کتاب ذهنِ شما رو ضغیف و محدود معرفی میکرد که هزار تا کار باید انجام بدید تا شاید یکم خلاق باشه، یکم کمکتون کنه!
کتابای زرد خیانت کار هستن، پشتشون به ماست! علاقه دارن شمارو محدود و زمین گیر کنن و شما رو به سمتی که دوست دارن حرکت بدن. اونا دوست ندارن شما قوی، بی حد و مرز، پر از انگیزه و انرژی بشید. سادست:
" هر چی شما بهتر بشید، فروشِ اونا کمتر میشه، به همکار هاشونم خیانت کردند! "
اونا حرفایی رو که شما دوست دارید بشنوید بهتون میزنن، مثل اینکه: اگه ضعیفی اشکالی نداره، اگه عالی نباشی اشکالی نداره، اگه کم بیاری اشکالی نداره، و اسمِ این چرت و پرت هارو میذارن: واقعیت!
من هنوزم سرِ اعتقادم هستم. اونا چیزی رو که باید به شما نمیگن. درضمن، اینا سعی دارن شما رو شبیه خودشون بکنن...
" شبیه اونا نشید! "
خودتون باشید. برای هر شخص، راهِ مخصوصِ خودش برای رسیدن به خدا وجود داره :)
شب و روزگار خوش.
وحید ح زرقانی.
پ.ن یک :
همیشه دلم میخواست در این مورد یه مطلب داشته باشم، کوتاه، خلاصه و مفید.
پ.ن دو:
نخونید آقا نخونید
پ.ن سه:
کتابِ زرد پشتش به ماست!
مطلبی دیگر از این نویسنده
میدونستید عجایب هفت گانه، هشتا هستن؟ ( صحبتی بشدت دوستانه )
مطلبی دیگر در همین موضوع
کارهایی که کاتلین بهتر از جاوا انجام میدهد
بر اساس علایق شما
« ماهیت هر حکومتی را در زندانهایش میتوان شناخت. »