محمد مهدی کمالی
محمد مهدی کمالی
خواندن ۷ دقیقه·۲ سال پیش

گردان دژ

گردان ۱۵۱ دژ گردان پیاده زیرمجموعه لشکر ۹۲ زرهی اهواز از نیروی زمینی ارتش ایران بودکه در خلال جنگ ایران و عراق وظیفه حفاظت از جاده شلمچه به خرمشهر را برعهده داشت.

گردان ۱۵۱ دژ خرمشهر در سال ۱۳۴۹ تأسیس شد. این گردان شامل ۵ گروهان؛ ۴ گروهان تفنگدار و یک گروهان ارکان بود، که بخشی از پوشش نیروی زمینی ارتش از خط مرزی شلمچه تا طلائیه را برعهده داشت و برای انجام این مأموریت به ۳۲ پاسگاه تقسیم شده بود. مأموریت این گردان در زمان درگیری، انجام عملیات تأخیری و حفظ خطوط مرزی به مدت ۴۸ ساعت بود. برای کنترل مأموریت این گردان، دو پاسگاه یا دو دژ مرکزی در نظر گرفته شده بود، که یکی از آنها در شلمچه و دیگری در کوشک مستقر بود. فاصله دژهای ۳۲ گانه از یکدیگر، سه کیلومتر و استعداد هر دژ ۱۴ نفر نیروی انسانی شامل دو نفر افسر یا درجه‌دار و ۱۲ نفر سرباز، که همگی خدمه تفنگ ۱۰۶ میلی‌متری و سلاح‌های موجود بودند. سلاح سازمانی هر دو دژ یک قبضه تفنگ ۱۰۶ و یک دستگاه تانک، همچنین سلاح سازمانی دژهای مرکزی علاوه بر حداقل دو قبضه تفنگ ۱۰۶، یک دستگاه تانک، یک قبضه خمپاره ۸۱ میلی‌متری و یک قبضه خمپاره ۱۲۰ میلی‌متری بود و برای هر دژ نیز یک قبضه تیربار کالیبر ۵۰ میلی‌متری اختصاص داده شده بود.

گردان ۱۵۱ دژ در هنگام شروع جنگ ایران و عراق، وظیفه حفاظت از مرزهای ایران در استان خوزستان، حد فاصل شلمچه تا کوشک را برعهده داشت. در واقع راه زمینی اصلی که یگان‌های نیروی زمینی عراق قصد داشتند از طریق آن از نقطه مرزی شلمچه به سوی خرمشهر پیشروی و آن شهر را تصرف کنند، در محدوده استحفاظی و مأموریت این گردان قرار داشت.مرز ایران و عراق از زمان حکومت محمدرضا شاه و بعد از عهدنامه ۱۹۷۵ الجزایر بین دو کشور، دارای یک دژ (نوعی خاکریز و استحکامات مرزی) بود، که در حد فاصل نیروهای ایران و عراق کشیده شده بود. این دژ به یک دژ مرکزی و دژهای فرعی تقسیم شده بود و مسئولیت دفاع از این دژها، برعهده گردان ۱۵۱ بود، که نیروهای آن در پادگانی به نام پادگان دژ مستقر شده بودند.

ارتش عراق که در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ حمله خود را برای اشغال خرمشهر آغاز کرد، با دفاع شدید نیروهای گردان ۱۵۱ روبه‌رو شد. این دفاع یک ماه تمام و تا ۳۰ مهرماه ۱۳۵۸ ادامه یافت. گردان دژ که با حمله لشکر ۳ زرهی و تیپ ۳۳ نیروی مخصوص عراق روبه‌رو شده بود و همزمان با توپخانه و نیروی هوایی عراق، گلوله‌باران و بمباران می‌شد، ۳۰ شبانه روز در برابر نیروهای عراقی جنگید و از محدوده گسترده نوار مرزی و از جمله جاده ۱۷ کیلومتری شلمچه به خرمشهر دفاع کرد، تا مانع ورود نیروهای عراقی به خرمشهر شود.

شدت درگیری گردان دژ با نیروهای عراقی در این ۳۰ روز چنان بود، که فقط در هفته اول جنگ، پنج بار فرماندهی این گردان به دلیل کشته یا مجروح شدن فرماندهان، تغییر کرد. نام آن پنج فرمانده که یکی پس از دیگری کشته یا مجروح شدند؛ سرهنگ جاموسی، سرگرد چهارمحالی، سرگرد شاهان، سروان کبریایی و ستوان گیوتاج بود، که این آخرین فرمانده در واقع پزشک گردان و افسر وظیفه بود، که در نبود فرماندهان بالاترش مجبور شد فرماندهی گردان را برعهده بگیرد. در این دفاع ۳۰ روزه از ۱۹ افسر گردان ۱۵۱ دژ، فقط یک افسر زنده ماند.

در تاریخ 17 مهرماه عراقی‎ها با شکستن دیوار دفاعی پادگان توانستند وارد پادگان شوند. اما با پاتک به موقع نیروهای موجود در پادگان از پیش‎روی آنان جلوگیری و با درگیری و مقاومت جان بر کفان، دشمن به عقب رانده شد. در این درگیری که توام با رشادت رزمندگان گردان دژ همراه بود، رزمندگان توانستنه بودند یک سرگرد عراقی را نیز به اسارت درآورند. این حملات و درگیری‎ها طی چند مرحله تکرار شد و هربار نیروهای دژ با دادن تلفات بسیار بالا مقاومت می‎کردند. دشمن علاوه بر پادگان از چند طرف دیگر نیز وارد شهر شده و کودکان و غیر نظامیان بی گناه خرمشهر را که از تخلیه شهر غافل مانده بودند به گلوله بسته بود. برای پرسنل پادگان دژ دفاع از خرمشهر جدا از دفاع پادگان نبود. ارتش عراق با نهایت نیروها، تجهیزات و مهمات در روز بیست و سوم از زمین و هوا خرمشهر را زیر آتش خود گرفته بود. در این روز مقاومت در خرمشهر آنقدر پیچیده شده بود که ارتش، سپاه، مردم، همه و همه با هم ادغام شده بودند تا از سقوط خرمشهر جلوگیری کنند. این ادغام را می‎توان از اولین پیوندها و «تلفیق‎های مقدس» نامید که در خرمشهر رغم خورد. در روز 24 مهرماه سرانجام پادگان دژ با بمباران شدید هوایی و از دست دادن بیشتر نیروها به جز قسمت کوچکی از ترابری پادگان به دست دشمن افتاد. دشمن تا قبل از سقوط پادگان جسارت اجرای عملیات‎های سنگین و متعدد بر روی خرمشهر را نداشت، ولی به محض سقوط پادگان جرات پیدا کرده و خرمشهر را زیر آتش سنگین خود گرفت. روز 24 مهرماه را روز خونین شهر نامیده‎اند زیرا در این روز با سقوط پادگان دژ عملا بنیان مقاومت خرمشهر فرو ریخت و دشمن توانست با حملات ناجوانمردانه و گسترده خود تعداد زیادی از نظامیان و غیر نظامیان حاضر در خرمشهر را به شهادت برساند. روز بیست و چهارم روز خون، حماسه و شهادت بود. آسفالت خیابان‎ها از خون شهیدانی قرمز شده بود که جان خود را فدای اسلام، میهن و انقلاب کردند. در این روز بود که فرمانده نیروهای متجاوز با غرور گزارش داد: دستورتان اجرا شد ما اکنون وارد محمره (خرمشهر) شدیم. بلافاصله ستاد تبلیغات جنگ دستور تخلیه کلی شهر را صادر کرد. بیش از 200 نفر از رزمندگان مردمی و بسیجی به همت تکاوران نیروی دریایی ارتش که در آن روز تعداد زیادی از آنان شهید شده بودند به وسیله قایق از محاصره دشمن رهایی یافته و تخلیه شدند.

با سقوط پادگان دژ که عملا دیوار دفاعی و مقاومت خرمشهر به حساب می‎آمد نیروهای بازمانده شهر را تخیله کرده و سرانجام خرمشهر در تاریخ 4 آبان ماه پس از 34 روز مقاومت که عملا 48 روز بود سقوط کرد. ستوان زارعیان که از آخرین نفرات خارج شده خرمشهر بود روی دیوارهای شهر نوشت خرمشهر ما دوباره باز می‎گردیم و این چنین شهر را ترک کردند

بخشی از خاطرات سرهنگ علی قمری آخرین بازمانده‌ی گردان دژ

درگیری در کشتارگاه به شدت ادامه داشت. مجبور شدیم باز هم تقاضای کمک کنیم. در آن ساعات که همه رزمندگان و مدافعان در نقاط مختلف درگیر بودند، تعدادی از تکاوران نیروی دریایی و ژاندارمری و شهربانی به کمک ما آمدند. با این حال نتوانستیم عراقی ها را پس بزنیم و مجبور شدیم ساعات ۳:۳۰ نصف شب به مسحد جامع برگردیم. به این ترتیب ما هم ناخواسته به جمع نیروهای مسجد جامع اضافه شدیم. در مسجد جامع آب و غذایی به ما دادند و توانستیم حدود دو ساعت بخوابیم. دو ساعت خواب برای افرادی که چند روز است نخوابیده‌ اند درمان بود.

سرهنگ علی قمری، قهرمان خرمشهر قهرمان ایران زمین و اسوه ارتش شب ۲۰ تیرماه به علت بیماری دار فانی را وداع گفت و به دیدار همرزمان شهید خود شتافت.

سرهنگ قمری
سرهنگ قمری

در طول هشت سال جنگ تحمیلی، شاهد وجود یگان‌ها و نیروهای زیادی بودیم که در مقابل دشمن تا پای جان ایستادند و حماسه آفریدند: اما گردان 151 پیاده دژ خرمشهر به یقیین نخستین یگانی است که در آغاز جنگ این حماسه را رقم زد.

پادگانی است به وسعت یک ارتش و برابر با تمام ارزش‎ها و آرمانهایی که سربازان آن خون پاک خویش را برای پایداری آن نثار کردند. در گوشه و کنار این پادگان لاله‎هایی پرپر شدند تا نام این پادگان برای همیشه سبز و جاویدان باقی بماند. دژهایی که تا ابدیت نماد مقاومت، پایداری و شجاعت نیروهایش باقی خواهند ماند. دژهایی که اگر زبان داشتند و لب به سخن می‎گشودند از فداکاری و رشادتهای کسانی حکایت می‎کردند که حماسه‎ها آفریدند، از آن لحظات پر التهاب می‎گفتند، از ایامی حکایت می‎کردند که در هر گوشه از این پادگان و دژها پیکر پاک شهیدی زمین را به آغوش می‎کشید و روحش به سوی ملکوت پرواز می‎کرد. این دژها زبان گویای مظلومیت و غربت افسران و سربازان این پادگانند که جانانه از مرزهای میهن خود تا آخرین قطره خون دفاع کردند، پادگان دژ یادآور اولین گلوله‎هایی است که به سمت میهنمان شلیک شد، یادآور شهید استوار خسروی که می‎گفت: «من زنده باشم و تو به خاکم تجاوز کنی؟» و یا یادآور سخن شهید ستوان امیری که در آخرین ساعات زندگیش گفت: «ایران کشوری فراخ و بزرگ است ولی جایی برای عقب نشینی امیری وجود ندارد» طنین صدای این دلاورمردان نیروی زمینی ارتش هنوز هم در خاک پهناور خرمشهر شنیده می‎شود.

گردآورنده : محمد مهدی کمالی

استاد راهنما:استاد علی اکبر حسنوند
دانشگاه آزاد تهران مرکز

#استاد علی اکبر حسنوند

گردان دژمحمد مهدی کمالیاستاد علی اکبر حسنونددانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید