بعضی وقتا ،خیلی چیزا تورو تحت تاثیر قرار میدن ،یهو به خودت میای که اون آدم قبلی نیستی! میبینی که انگار هرچی که دوست داشتی دیگه برات عادی شدن!
راز این پیچیدگی هم خودت پیداش میکنی!
بعد از گذر زمان ،با رو به رو شدن با چالش های زندگی ،متوجه میشی ،آدمایی که خیلی دوستشون داری ،حسشون مثل خودت نیست؛
میفهمی انگار مثل قبل نیستن!
چون تو مثل قبل نیستی
بعضی وقتها اینقدر فکر میکنی ،میبینی اصلا اینا ،چیزای خیلی مهمی نیستن که اینقدر حالت و بد کردن ،اینا هیچن! اما چرا اینقدر تو سختش،گرفتی
حتی فهموندنش به عقلت سخته
اره. بعضی وقتها خودت تعجب میکنی!
اما هرچی تنها تر میشی و تو این گودال فروتر بری،میبینی راه دیگه ای جز غمگین بودن نیست ،خیلی چیزا ،شاید ارومت کنه برای ناراحت بودن،برا خالی کردن این حال بد ،برای اروم شدنت تو تنهایی ،اما دست و پات و زنجیر میبنده که نتونی ازون عمق درد بیرون بیای!
میتونه گم کردن عروسکی باشه که وابسطشی و همه جا با خودت بردیش باشه...
میتونه لحظه تموم شدن خوراکی مورد علاقت باشه ...
یا
سرد شدن رفیق صمیمیت که شاید ۱۰سالم باشه همو میشناسید؛
یا اومدن یه آدم جدید تو زندگیت
میتونه دلتنگ بودن برای گذشته
و.....
اما!
بعضی وقتها واقعا لازمه دردو تحمل کنیم!
لازمه تا متوجه بشیم چقدر از پس سختی ها برمیایم ،لازمه تا تجدید نظر کنیم با کسایی که مثل خودمون نبودن ،همون مثل قبل رفتار کنیم یا؟
ادم ها وقتی تو سختی قرار بگیرن،عوض میشن،اما سخت تر اینه ،مثلا ۲تا دوست صمیمی باهم تو شرایط سختی باشن!
یا توی کتابخونه اتاقت ۲تا کتاب مثل هم باشه ،
یا فک کن تو یه آسمون هم ماه هست و هم خورشید،
اینجوری دیگه برات همه چی عادی تموم میشه،اما دلت تنگ میشه ،برا اسمونی که شبش فقط ماه داشت،
کتابخونه ای که کلی کتابهای متفاوت داشت!
من امید دارم قراره بهترین ها اتفاق بیفته!
فقط کافیه توی این تنهایی بفهمی چی میخوای!
بزار کلی بگم
باید بری دنبال خوشحالی!
وقتی حالت خوب باشه! سخت ترین کارای دنیارو هم انجام میدی،
اما اگه داغون باشی ،ساده ترین کار هم برات سخته!
بیایم باهم فقط کاری که قلبمونو خوشحال میکنه و انجام بدیم و کلی کیف کنیم
مطمئن باش ،ذات الهی همه چیو درست میکنه!