پدر بزرگم در کاسبی مرام خاص خودش را داشت
نه دلِ بدهکاری داشت نه دلِ بستانکاری.
وقتی هم از دنیا رفت از کسی طلبکار نبود.به هیچ کس هم بدهکار نبود.
اما در میان مشتریانش آدمی بود که گهگاه یک پاکت سیگار نسیه میگرفت و تا چندین ماه، "مظهر العجایب" میشد(غیبش میزد)
وقتی هم آفتابی میشد ضمن تسویه حساب قبل، دو مرتبه یک پاکت سیگار نسیه میگرفت و تا چند ماه، در دسترس نبود.
این موضوع پیرمرد را کلافه کرده بود.
میگفت: یکی از روزها جوانک آمد و یک پاکت سیگار درخواست کرد.
گفتم: یک پاکت؟!
یک باکس(جعبه ده تایی) سیگار بخر تا چند روزی راحت باشی.
جوانک نیشخندی زد و گفت: یک باکس؟!
پولم کجا بود؟
گفتم: فدای سرِت.
هر وقت پولدار شدی بیا(تسویه کن).
جوانک ذوقی کرد.یک باکس سیگار گرفت و رفت و رفت و رفت.
حالا سالهاست دیگر ریخت این آدم را ندیدم.
[راحت شدم به خدا]
شاید داستان ما آدمها در جاهایی از زندگی، شبیه داستان پدربزرگست.
انگار گاهی باید، از یک جایی، یک هزینه ای بدهیم و دور یک سری آدمها را خط بکشیم.
در عین حال شاید بی آن که بدانیم، مدتهاست یک آدمی، یک دوستی، از یک جایی یک هزینه ای داده و دور ما را خط کشیده است.
به نظر میرسد آدم باید ببیند با از دست دادن یک رابطه، چه چیزهایی بدست می آورد و همزمان چه چیزهایی از دست می دهد.
همان چیزی که اقتصاد دان ها از آن به "هزینه فرصت از دست رفته" تعبیر می کنند.
در داستان پدربزرگ، آرامش پدربزرگ درگرو از دست دادن یک باکس سیگارست(و اگر غلط نکنم در اینجا یک باکس سیگار و از دست دادن همیشگی مشتری، هزینه فرصت از دست رفته است.)
هزینه فرصت از دست رفته در قطع ارتباط یک دوست با ما؛ #منافعیست که او میتوانست در ارتباط با ما داشته باشد و حالا از آن محرومست.
بخواهیم و نخواهیم #هزینه_فرصت_از دست_رفته در هر تصمیمی از دو راهی های زندگی فردی گرفته تا تصمیماتِ سران و #حاکمان یک کشور وجود دارد.
مهم، انتخاب بهترین تصمیم با کمترین میزانِ هزینه فرصت از دست رفته است.
پ نوشت: ضرب المثلی هست که می گویند: فلانی موقع گرفتن، نادِ علیست؛ موقع پس دادن مظهر العجائب
کنایه از آدم بد حساب است.
#هزینه_فرصت
#هزینه_فرصت_از_دست_رفته