دلم نمی خواهد برای بدست آوردن هیچ چیز خودم را به زحمت بی اندازم.برای اینکه مخاطبانی را جذب وبلاگی کنم که کلی پول بالاش دادم و استرس دارم که نکنه نتونم نوشته های خوبی توش بنویسم و به اندازه کافی به روزش کنم.حتی در سرویس های وبلاگ دهی رایگانی که حتی احتمال خوانده شدن نوشته ات توسط یک نفرم در همان فعالیت های اولیه وجود ندارد.در ویرگول می نویسم که برای آدم کندذهنی مثل من فضای ساده ای داره.به هر حال چهار نفر ممکنه نوشته هاتو بخونن.ضمن اینکه بهش عادت کردم.حتی اگر سرویسی مثل امیگو هم وجود داشته باشه که شاید از ویرگول هم بهتر باشه.اما حاضر نیستم که یک قرون هم برای طرح افزایش بازدید خرج کنم.یا نوشته هامو می خونن یا نمی خونن دیگه.چه اهمیتی دارد؟شاید اگر با خودارضایی آشنا نمی شدم،هر کاری می کردم تا سکس رو تجربه کنم.البته این جمله بی معنیه.چون بالاخره این اتفاق می افتاد.اما بهتره بگم اگه امکان جلق زدن برای ما آدم ها،برای مردها وجود نداشته باشه و تنها راه ارضای جنسی و لذت بردن از شومبول سکس باشد،دیگری.اما حالا که این لذت را کشف کرده ام(هرچند احتمالا با سکس قابل مقایسه نیست)اما برای تجربه اش خودم را به زحمت نمی اندازم.وقتی به دردسرهاش و احتمال نشدنش فکر می کنم،منصرف می شم.به خصوص از ترس اینکه به بدی خودارضایی و حتی بدتر باشه.به هر حال هر چیزی ممکنه.اما حتی اگه خودارضایی ناراضی کننده باشه،به راحتی میشه از کنارش گذشت.اما با یک آدمی که ماه ها درگیرش بودی و براش کلی نقش بازی کردی و کلی تغییر کردی و آخرش فهمیدی که خودت رو گول می زدی،می خوای چیکار کنی؟مگه دیگری برای سکس چیزی جز یک ابزار است،چیزی جز یک تجربه که امتحانش می کنی و ممکنه خوشت بیاد یا نه؟شاید ازش خسته بشی.